باصری
باصریها (باسری) از عشایر پارسیتبار و فارسیزبان ایران به شمار میروند که بیشتر در استان فارس زندگی میکنند. این ایل یکی از پنج ایل تشکیلدهندهٔ ایلات خمسه است و به خاطر قالیها و گلیمهای خود شهرت دارد. باصریها حدود صد هزار نفر جمعیت دارند و بیشتر مسلمان و شیعه هستند.
مناطق با جمعیت چشمگیر | |
---|---|
استان فارس | |
زبانها | |
فارسی | |
دین | |
اسلام، شیعه | |
سرحد (ییلاق) ایل باصری در مناطق مرودشت، پاسارگاد و اقلید و گرمسیر (قشلاق) آن در مناطق لارستان، جویم، اوز و جهرم است. امروزه باصریها بیشتر در شهرستانهای مرودشت، پاسارگاد، شیراز، جهرم، اقلید، لارستان و سایر مناطق مرکزی فارس ساکن هستند.
تاریخچه
ایلات پارس پس از اسلام تا حمله مغول
حکومت ایل کاریان از سال ۵۰ هجری قمری به خوانین عرب فارس به نام آل بنیصفار واگذار شد. اصطخری در مسالکالممالک مینویسد: «رم کاریان در دست آلصفار است و رئیسشان حجر بن احمد بن الحسن میباشد.» در قرن سوم گروهی از کاریانیان به طایفه قتلغ خان ملحق شدند. قتلغ خان ترک در سال ۲۱۰ ه.ق از طرف مأمون خلیفه عباسی حاکم فارس شد و با طایفه خود به شیراز آمد که این طایفه بعدها به ترکان فارس مشهور شدند. بر طبق سخنان مسعودی مورخ قرن چهارم، در سرزمین فارس، طایفهای به نام پارسیان زندگی میکردهاند که احتمالاً همان رم کاریان ساسانیان بودهاند. مهاجرت ترکان به فارس بازهم افزایش مییابد که همگی در نیمه غربی فارس ساکن میشوند. در زمان سلجوقیان حاکمان وقت ترک فارس ایلات ترک نژاد بهارلو ،اینانلو و نفر را در شرق فارس برای ایجاد نظم و کنترل ایل عرب و اجداد باصریها مستقر کردند.
پس از حمله مغول تا حکومت زندیه
بسیاری از عشایر پارس در زمان حمله مغول و حکومت ایلخانان و تیموریان نابود شدند. بهطوریکه در دایرهٔالمعارف اسلامی آمده که در قرن نهم حدود ۵۰۰٬۰۰۰ نفر از عشایر پارس از بین رفتند. تیمور لنگ در سال ۷۹۵ ه.ق به فارس حمله کرد و شاه منصور را به قتل رساند و شهر شیراز را تصرف کرد. سپاه شاه منصور اغلب از لرها ،شولها و عشایر پارس تشکیل شده بود. از شرکت ترکان فارس در سپاه شاه منصور خبری نیست؛ به نظر میرسد ترکان فارس به علت همنژادی با مهاجمان در جنگ شرکت نکردند. در زمان حمله تیمور بیشتر عشایر پارس کشته شدند؛ عدهای تبعید شدند یا فرار کردند و عدهای مانند عشایر کوهمره و کوهکیهای جهرم نیز به نواحی کوهستانی فرار کردند. در میان تبعیدها عدهای به قبیله قشقایی ملحق گشته و عدهای نیز به خراسان تبعید شدند. نسل بعدی تبعیدیها به خراسان به نام ویسیها به فارس بازگشته و به کاریانیانی که هنوز زیر یوغ اعراب بودند پیوستند.
از زندیه تا حکومت قاجار
به دستور کریم خان زند در سال ۱۱۷۱ قمری ایل ویسی از ایل عرب جدا شد و در میانه فارس مستقلاً به کوچ پرداخت اما باز ریاست ایل به خوانین عرب، میر شفیع خان شیبانی واگذار شد و نوادگان او نیز تا سال ۱۲۷۹ بر ایل باصری حکومت کردند. زبان این ایل با وجود پیوستگی حدود ۱۱ قرنی با اعراب، پارسی باقی ماند. پیوستن کاریانیان موجود در ایل قشقایی که علی میرزایی نام گرفته بودند به ویسیها نیز در دوران قاجاریه و در زمان فتحعلی شاه قاجار اتفاق افتاد که موجب شکلگیری دوباره ایل باصری گشت. کاریانیان قشقایی نیز با وجود همجواری بیش از ۱۰ قرنی با ترکها پارسی زبان باقی ماندند. جز طایفه ایلخاص، زبان سایر باصریها پارسی و دارای واژگانی منحصر به فرد و ردپاهایی از زبان پارسی میانه میباشد.
دوران قاجار
پس از خارج شدن ریاست ایل باصری از دست خوانین عرب فارس، در سال ۱۲۸۰ ه.ق حکومت ایل باصری به دستور قوام الملک به حاج نورعلی قوقی رسید. مدتی بعد ویسیها علیه وی شورش کردند و او را به عنوان کلانتر طایفه علی میرزایی منسوب و کلانتری خود را به آقاجان بیگ کلمبهای سپردند. سرانجام خود علی میرزاییها علیه حاج نورعلی شورش کردند و وی را به همراه فرزندش به قتل رساندند. این درگیری سبب شد که علی میرزاییها متلاشی شوند. قشقاییها از این حادثه سوءاستفاده کردند و طایفه قوقی و اسفندیارخان، خان این طایفه، را جذب خود کردند. اسفندیار خان تمام مدارک املاک طایفه علی میرزایی را به خوانین قشقایی سپرد و آنها نیز املاک و قلمرو علی میرزاییها را تصرف کردند. آقاجان بیگ سالها بر ایل باصری حکومت کرد و حکومت را در خانواده خویش موروثی کرد.
در سال ۱۳۰۸ قمری، باصریها همراه نیروهای دولتی در سرکوب شورش بهارلوها به رهبری حسین خان بهارلو شرکت داشتند.
در سال ۱۳۲۹ قمری هنگام وقوع حوادث جنوب، آقاخان، کلانتر باصری و دیگر خانهای فارس و بختیاری، با مخابره تلگراف به مجلس شورای ملی، به تجاوزات دولت روسیه اعتراض کردند و آمادگی خود را برای فداکاری اعلام داشتند.
مردمان طایفه ایلخاص در سال ۱۲۳۸ خورشیدی به علت فشار مأموران برای دریافت مالیات به ایل قشقایی پناه بردند و حدود ۸۰ سال در جوار طایفه دره شوری کوچ کردند. در حدود سال ۱۳۲۰ خورشیدی عدهای از آنها به ایل باصری بازگشتند و بقیه نیز در سراسر کشور پراکنده شدند. این همجواری تغییر زبان این طایفه از فارسی به ترکی را رقم زد.
- تشکیل اتحادیه خمسه
در سال ۱۸۵۰ میلادی پنج محله نعمتی شیراز به ضدیت با خانواده حاج ابراهیم کلانتر که قدرت آنها در پنج محله نعمتی نهفته بود برخاستند و با قشقاییها متحد شدند. همزمان بختیاریها و بویر احمدیها به خاطر درگیریهای داخلی از مقابله با قشقاییها بازماندند و میرفت که قشقاییها قدرت برتر فارس شوند. قاجاریان که بیمناک شده بودند به پسر بزرگ حاج ابراهیم کلانتر، علی محمد خان عنوان قوام الملکی دادند و وی را حکمران فارس کردند و همچنین پنج ایل باصری، عرب، نفر، بهارلو و اینانلو را با عنوان خمسه متحد کردند و ایلخانی اش را به قوام دادند تا مقابل قشقاییها بایستند.
قبل و به خصوص پس از شکلگیری اتحادیه بین باصریها مشهور بود که یک باصری معادل دو قشقایی است. البته چون بین باصریها و قشقاییها به دلایلی نزاع و درگیریهای فراوان رخ داده بود؛ این اظهار نظر شاید از خصومتهای ایلی هم سرچشمه میگرفت. به هر حال این ایل و بهطور کلی ایلات خمسه، با ایل قشقایی رقابت و گاهی نیز دشمنی داشتند.
دوران پهلوی
باصریها در ۱۳۰۹ خورشیدی به زور تخته قاپو (آبادینشین) شدند و در مناطق سردسیر تلفات سنگینی به آنان وارد آمد اما پس از شهریور ۱۳۲۰، تحرک آنان دوباره آغاز شد. در سال ۱۳۱۳ خورشیدی، ۲۵۰ خانوار از باصریها به سمنان و گرمسار مهاجرت کردند. ۳۰ خانوار از آنها در ۱۳۲۲ خورشیدی به ایوانکی و سپس از آنجا به ورامین رفتند و در روستاهای آن ساکن شدند.
باصریها همراه دیگر عشایر فارس با تشکیل پلیس جنوب، با آن درگیر شدند. در ۱۳۳۶ خورشیدی نیز باصریها و قشقاییها با قشون انگلیس، در ۴۱ کیلومتری مغرب ده بید در دهکده کافتر، به نبرد پرداختند.
پس از اصلاحات ارضی ۱۳۴۱، طایفههای مختلف باصری، برای بار دوم ولی با اختیار، آبادینشین شدند، چنانکه امروز ساکنان آبادیهای برخی از دهستانهای اقلید، پاسارگاد، جهرم، مرودشت، خرم بید، لارستان و فسا از باصریها هستند.
جمهوری اسلامی
باصریها پس از انقلاب اسلامی، مانند بسیاری از عشایر، از دبستان عشایری و دیگر امکانات آموزشی و همچنین از مراکز خدمات بهداشتی و ایستگاههای سیار دامپزشکی و از فروشگاههای تعاونی عشایری بیشتر بهرهمند شدند. آخرین رئیس ایل باصری، محمد خان ضرغامی روز دهم دی ماه سال ۱۳۵۹، صبح گاهان توسط افراد سپاه پاسداران ارسنجان در منطقه فارس ترور شد.
پس از ۱۳۶۵، شورای عشایر استان و شورای عشایر شهرستان در همه سازمانهای ایل سهم اساسی پیدا کرد و در رأس هرم قدرت قرار گرفت. در سطوح پایینتر، اداره بنکوها همچنان با ریش سفیدان است که در جامعه عشایری موجّه و محترماند.
انتساب به پاسارگادیان
شماری از نویسندگان ایرانی معتقدند میتوان باصریها را منتسب به پاسارگادیان دانست.
این پژوهشگران به رَم کاریان در قرون اولیهٔ میلادی اشاره کردهاند. رم کاریان در مقابل حملهٔ اعراب سخت مقاومت کرد و شهر کاریان چهار بار توسط اعراب محاصره و فتح شد. خلفای بنی امیه و بنی عباس که جمعاً نزدیک به دو قرن بر ایران و ایرانیان فرمانروایی داشتند، برای حفظ موقعیت خویش گروههایی از همان اعراب را به داخل خاک ایران کوچانیدند تا در مواقع ضروری از حمایت آنها بهرهمند شوند. امور حکومتی رم کاریان نیز به دست یکی از این قبایل که همان عرب خمسه بوده و به فارس کوچانیده شده بودند افتاد. پژوهشگرانی نام باصری را دگرگون شده نام پاساری قلمداد کردهاند. به باور این پژوهشگران واژه باصری اگر چه واژهای معرب است که تحت تأثیر زبان اعراب و حکومت آنها به صورت فعلی درآمدهاست، ولی به سبب بیاباننشینی زبان اعراب به مردم باصری سرایت نکرد و هنوز هم ردپاهایی از فارسی باستان را میتوان در گویش این ایل یافت. این پژوهشگران دلایلی را برای انتساب باصریها به پاسارگادیان اقامه کردهاند از جمله:
- قلمرو باصریها با قلمرو پاسارگادیها در ییلاق میانبند و قشلاق یکی است و تغییری نکردهاست.
- مقر حکومت ایل پاسارگادی پاسارگاد در ییلاق و جویم در قشلاق بود بود و مقر حکومتی باصریها قصرالدشت کمین و روستای کردشول پاسارگاد در ییلاق و شش کیلومتری جنوب روستای کاریان در بخش جویم میباشد.
- زبان مردم ایل باصری فارسی و تقریباً با زبان مردم شیراز یکی است؛ شیرازیها از بازماندگان ایل پاسارگادی میباشند.
- مردم عامی ایل باصری در صحبت کردن اغلب کلماتی را به کار میبرند که ریشه زبان پارسی میانه دارد و حدود هزار واژه مرده پارسی در زبان باصریها موجود میباشد.
- محدوده و مسیر ییلاق و قشلاق ایل باصری که از سرسبزترین و هموارترین مناطق و مراتع پرگیاه تشکیل شده دلیل بر آن است که این مردم بسی زودتر از آنچه بتوان تخمین زد در این محدوده چادرنشینی داشتهاند. زیرا کسی که زودتر حرکت کند زمین بهتر را انتخاب میکند و صاحب میشود.
- با وجود حضور ایلهای بزرگ و پرجمعیتی در فارس مثل قشقایی و عرب خمسه منطقه ییلاقی ایل باصری حومه تخت جمشید و پاسارگاد و مناطق قشلاقی آن نیز حومه شهر باستانی کاریان است که دلیل بر مأنوس بودن باصریها با این مناطق است.
- فاصله بین ییلاق و قشلاق ایل باصری میتواند دلیل بر آن باشد که این مردم در این محدوده بودهاند و اینجاها را به خوبی میشناختهاند و در انتخاب محدوده و منطقه زندگی خود بی مدعی و بیرقیب بودهاند و حتماً قدرت قابل ملاحظهای داشتهاند که ایلات دیگر نتوانستهاند در چراگاهها و مراتع متعلق به آنها تصرفی بکنند.
- قلمرو ایل باصری با ایل کاریان یکی است. تنها تغییری که کردهاست این است که نیمه شرقی قلمرو ایل کاریان در تصرف ایل عرب خمسه میباشد و باصریها در جنوب برای قشلاق به جای سواحل خلیج فارس تا مغرب لار پیش میروند.
- مقر حکومت ایل کاریان پوزه تخت طاووس شهر استخر در ییلاق و قلعه شاهنشین جویم در قشلاق بود بود و مقر حکومتی باصریها قصرالدشت کمین و روستای کردشول پاسارگاد در ییلاق و شش کیلومتری جنوب روستای کاریان در بخش جویم میباشد.
- ایل راه ایل باصری با ایل کاریان یکی بودهاست.
- تنها ایل از رموم فارس در نیمه شرقی فارس در قلمرو کنونی ایل باصری ایل کاریان بودهاست زیرا به جز رم بازنجان که در اصفهان بوده سایر رموم فارس در غرب فارس کوچ میکردند.
- زبان ایل کاریان و باصری فارسی بودهاست.
فرهنگ
پوشش
لباس مردان باصری تا پیش از تغییر پوشاک در ایران ارخالِق بود. به جای جوراب از پاپیچ استفاده میشد و مَلِکی (گیوه) نیز نقش کفش را داشت.
لباس زنان باصری که تاکنون نیز استفاده میشود شامل پیراهنی بلند و دامنی پر چین به نام «تومون» میباشد. «چارقد» نیز به عنوان پوشش سر استفاده میشود. در زمستان روی پیراهن پوششی آستردار به نام کُردین به تن میکنند تا از سرما محفوظ بمانند. زنان ایل گیسهایشان را نیز میبافند و به پشت سر میاندازند.
موسیقی
ساز و نقاره و نی ابزارهای نواختن معروف ایل باصری هستند که در مراسم ازدواج و حتی سوگواری از آنها استفاده میشود.
بهترین و متداولترین نوع موسیقی در ایل باصری نواختن نی هفت بند و آواز دشتستانی است اما در عروسیها و ختنه سوریها از ساز و نقاره استفاده میکنند و بهترین و جالبترین ریتم ساز و نقاره آوای جنگنامه است که مردان همراه با آن نوا تَرکه بازی میکنند و زنان و دختران همراه نوای چوپی در لباسهای هزار رنگ ایلی میرقصند. موسیقی ایلها در عین شادی آفرینی ریتمهای خاصی هم دارند که بیانگر درد آنهاست. مثلاً در هنگام مهاجرتهای ایلی یا تبعید مردان ایل بوسیلهٔ حکومتها نواها و نغمههای سنگین و گریه آوری نواخته میشدند. این نوع رامشها در بعضی مراسم تدفین یا عزاداریهای مذهبی مثل محرم نیز اجرا میشوند.
رقصهای محلی
در ایلها بهخصوص در ایل باصری، دو نوع رقص مرسوم و متداولترین است که یکی مربوط به مردان و دیگری منحصر به زنان است.
در عروسیها هنگام تَرکهبازی نوازندگان ریتم و نوای خاصی را اجرا میکنند که به آن «جنگنامه» میگویند. در تَرکه بازی دو نفر به میدان میآیند، یکی از آنها ترکهای محکم به دست میگیرد و دیگری پایهای برمیدارد. این دو همراه نوای جنگنامه چند دور میرقصند. سپس صاحب ترکه حمله را شروع و پایه دار دفاع میکند. صاحب ترکه برای برنده شدن باید از زانوی رقیب به پایین را با ترکه بزند. پس از آن که ترکه را زد، ترکه و پایه را با هم عوض میکنند و رقص و حمله و دفاع دوباره شروع میشود.
پس از یکی دو ساعت چوب بازی، نوبت رقص زنان و دختران ایلی است که در لباسهای ایلی همراه نوای چوپی (ریشه این واژه از واژه پارسی چاپ به معنای رقص گرفته شدهاست) به صورت دایره وار در حالیکه دستمالهای رنگین را در دست تکان میدهند رقص را شروع میکنند.
ازدواج
در روزگاران قدیم در ایلها والدین بهخصوص پدرها صاحب اختیار بودند. پسران تا حدودی اما دختران اصلاً حق انتخاب و چون و چرا نداشتهاند. مردمان ایل در آن ایام بر اساس باورها و تجربیات خود عمل میکردند. در بین مردم چادرنشین بیشتر ازدواجها فامیلی است. زیرا آنها باور دارند که: «وصلت با خودی معامله با غیر.» خانوادهٔ عروس، تعدادی دام را به عنوان باشلق میگیرند که بخشی صرف جهیزیه و بخشی صرف جشن میشود. برای خواندن خطبه عقد یا به شهرها و روستاهای مسیر حرکت ایل مراجعه میکنند یا مکتبدار و ملّای ایلی این وظیفه را انجام میدهد.
مراسم عروسی معمولاً بیشتر از ۲ روز طول میکشد که در آن مراسم مختلفی مانند حجله بندان، حمام داماد، حنابندان، جهیزیه کشان ،واسونک خوانی و عروس بران (عروس کشان) همراه با مراسم شادی مانند چوب بازی (تَرکه بازی) اجرا میگردد.
تقسیمات ایل
ساختار اجتماعی-سیاسی در ایل باصری به گونه ای است که شالوده آن بر ساخت شاخه ای ایل و تیره و اولاد و چادر یا خانه بنا نهاده شدهاست. ایل بزرگترین و تیره کوچکترین واحد اجتماعی سیاسی در جامعه ایلی عشایری باصری است و ایل از چند تیره شکل یافتهاست که میان آنها نیای مشترک وجود ندارد. تیرهها برخی کوچک و فاقد اولاد و برخی دیگر به سبب افزایش جمعیت دارای ۲ تا ۶ اولاد یا حتی بیشترند. هر اولاد چندین چادر را در بر میگیرد؛ که در هر چادر یک خانواده هسته ای یا گسترده زندگی میکند. چادر کوچکترین واحد اجتماعی ایل باصری است. چند چادر بر اساس پیوند و رابطه خویشاوندی میان اعضای خود، واحد دام پرور را در یک اردو تشکیل میدهند. شمار این اردو در زمستان اندک و در فصلهای دیگر بیشتر است. اعضای هر اردو با هم کوچ میکنند و در کنار هم استقرار مییابند.
در راس ایل پیشتر خان یا کلانتر قرار داشت و هر تیره را یک کدخدا، اولاد را یک کدخدا یا ریش سفید رهبری و سرپرستی میکرد. قدیمترین سند از آغاز سده ۱۴ قمری شش تیره به نامهای تَربُر و چاربنیچه و شکاری و علی قنبری و علی میرزایی و ویسی را برای ایل برشمرده است. هنری فیلد تیرههای ویسی و علی میرزایی را بزرگترین تیرههای ایل یاد کردهاست. فردریک بخت شمار تیرههای ایل را ۱۳ قید کردهاست. اما در فهرستی که از تیرهها در سال ۱۳۳۰ شمسی برای کلانتر باصری تهیه شده، نام ۱۵ تیره همراه نام اولادها و شمار چادرهای هریک آمدهاست. فردریک بخت اعضای تیرههای پانزدهگانه را از لحاظ نسبی به هفت گروه ایل خاص، جوچین، ویسی، علی میرزایی، ویسی، قشقایی، عرب، سلوستونی (سروستانی) تقسیم میکند. او از یک گروه غربتی (کولی) وابسته به ایل نیز خبر میدهد که همراه باصریها و تحت حمایت رئیس ایل زندگی و کوچ میکنند. این گروه قومی که از ۵۰ تا ۶۰ چادر یا خانوار را تشکیل میشد، در دو اردوی جداگانه و مستقل از باصریها سامان یافته بودند و هریک کدخدایی مستقل داشتند. غربتیها به زبان رمزی مخصوص در میان خود صحبت میکردند و از راه ساختن ابزار و وسائل فلزی برای امور دامداری و کشاورزی و حمل و نقل و آشپزخانه زندگی میگذراندند.
طایفهها
ایل باصری به دو شاخه اصلی علی میرزایی و ویسی تقسیم میشود. علاوه بر این دو گروه، عدهای از طایفههای باصری از ایلات دیگر مهاجرت کرده و به ایل باصری پیوستهاند. نام طایفههای ایل باصری به شرح زیر است:
- شاخه ویسی
- جوچین
- کلمبهای
- لبموسی
- فرهادی
- عبداللهی
- سروستانی
- ایلخاص
- شاخه علی میرزایی
- کرمی
- علی قنبری
- ظهرابی
- قوقی
- میر
- صالحی
- حسین احمدی
- شکاری
- سروستانی
- مهاجرین
- علی شاه قلی
- آلقلی
- حنایی
- کرجهای
- تربر
- چاربنیچه
- دور و بَر
- کردشولی
زبان
اکثر باصریها فارسی زبانند و به گویش خاص خود که گویش باصری نام دارد سخن میگویند. بنا به گفتهٔ فردریک بخت در کتاب عشایر جنوب پارس باصریها ایلی چند زبانه هستند (البته این مسئله تنها به یک یا دو طایفهٔ مهاجر برمیگردد وگرنه زبان اصلی مردمان باصری پارسی است و هنوز هم هزاران واژه اصیل پارسی در بین آنها رایج است که در بسیاری از جاهای ایران بدون کاربرد شدهاست ولی باصریها هنوز در گفتگوهای روزانهٔ خود از آنها بهره میگیرند) بیش از ۹۵ درصد از آنها به زبان فارسی، تنها طایفهٔ ایلخاص به زبان ترکی و در جمع چندین تیره نیز به لری یا عربی تکلم میکنند. گویش باصریهای فارسیزبان نزدیکی زیادی به لهجهٔ شیرازی دارد.
زبان اولیه همه باصریها فارسی بودهاست و زبان باصریهای غیر فارسیزبان بعدها به دلیل کوچ و ارتباط با اقوام دیگر از فارسی به زبان دیگری تغییر یافتهاست. مردم عامهٔ باصری در صحبت کردن اغلب کلماتی به کار میبرند که ریشهٔ پهلوی دارد و حدود ۱۰۰۰ واژهٔ مردهٔ پهلوی نیز در این گویش وجود دارد.
در جدول زیر به برخی از واژگان گویش باصری اشاره شدهاست:
فارسی معیار | باصری | آوانوشت |
جوان | جُنگ | Jong |
کثیف | پَچَل | Pačal |
خسیس | پیناس | Pinās |
سر حال | گَبور | Gabur |
وارونه | چَپّه | Čappe |
دهان | کَپ | Kap |
کلیه | گُرده | Gorde |
همه | گِشت | Gešt |
استخوان | سِکَل | Sekal |
دین
باصریها مسلمان و شیعه دوازده امامی هستند با این حال باورها، رسوم و جشنهای اسلامی در میان آنها جایگاه ویژهای ندارد. با وجود ارتباط دائم باصریها با اهالی روستاها؛ تقسیمات و وقایع سال قمری در میان آنها بهطور جدی پیگیری نمیشود. با اینکه باصریها بهطور نسبی از رسوم اسلامی مطلع هستند؛ در رعایت آنها بهطور کلی ثابت قدم نیستند و جشنها و مراسم اسلامی به ندرت مورد توجه قرار میگیرند. توجه باصریها به رسوم چرخهٔ زندگی مانند تولد، ازدواج و مرگ نسبت به آیینهای اسلامی مانند روزه در ماه رمضان و عزاداری در ماه محرم بهطور کلی بیشتر میباشد.
اقتصاد
اقتصاد کوچنشینان حول محور پرورش دام، چهارپایان و منافع حاصله از آن میچرخد. در همین راستا، خانواده به وسایل و امکاناتی نظیر چادر و ابزار و آلات زندگی، مرتع و نیروی انسانی نیازمند است. خانواده به عنوان یک واحد مستقل ایلی تشکیل شده از پدر، مادر و بچهها که گاهی بر این تعداد پدربزرگ (بابو) و مادربزرگ (مامو) نیز افزوده میشود که باصریها نیز از این قاعده مستثنی نمیباشند.
دامها
دامهای ایل باصری شامل گلهای از بز و میش که تعدادشان بسته به وضعیت اقتصادی خانواده و جایگاه اجتماعی افراد ممکن است به چند صد رأس و گلههای متعدد نیز برسد. چهار پایانی از قبیل اسب، الاغ، قاطر و شتر نیز ضمن کمک به وضعیت اقتصادی خانواده، کوچ و جابجایی را تسهیل و بر سرعت عمل تحرکات فصلی میافزاید.
- نژاد دام
نژاد دامهای ایل باصری به گویش خودشان قَلَمه (سور و مَلهِه) نامیده میشود. مشهورترین دام ایل باصری گوسفند نژاد قَلَمه است که آن را با نام گوسفند نژاد کبوده فارس شناخته میشود و به آن قرهگل فارس نیز میگویند. این نژاد یکی از مشهورترین گوسفندان پوستی دنیا میباشد و رنگ بدن این نژاد بیشتر کبود یا خاکستری (سُوز)، مَلهِه (سیاه مایل به خاکستری، دامهایی که در ابتدا کاملاً سیاه هستند و به تدریج رنگ پشم آنها کم رنگتر میشود به خاکستری میگراید)، قهوهای (بور)، تَهَه (قهوه ای سوخته مایل به سیاه)، سیاه و سفید میباشد. پوست برهها در هنگام به دنیا آمدن دارای گل و پیچهای ویژهای است و معروفترین نوع آن گل قلم است که شاید از نام قلمه گرفته شده باشد.
فراوردهها
در مردمان ایل باصری نیز مانند دیگر عشایر با توجه به شیوه زندگی مهمترین فراوردههای تولیدی آنها لبنیات است. اما در بین لبنیات معروفترین و مشهورترین پنیر در بین همه ایلات فارس بدست زنان ایل باصری ساخته میشود و این شهرت به دلیل مزه بسیار خوب و تمیز بودن و رنگ سفید آن میباشد.
به گونهای که این شهرت در اشعار محلی استان فارس هم راه پیدا کردهاست و بیت زیر در این باره سروده شدهاست:
دلم میخوا دوازده نون گندم | پنیر باصری خرمای جهرم |
زنان ایل باصری فراورده دیگری هم از خانواده پنیر به نام لور از شیر درست میکنند. لور هم خوشمزگی خاص خود را دارد ولی از پنیر چربی کمتری دارد؛ بنابراین لور را شاید بتوان پنیر کم چرب نامید.
همچنین نان که یکی از اصلیترین غذاها در بین عشایر میباشد بهطور گستردهای در میان مردم ایل مورد پختوپز و استفاده قرار میگیرد. این نان که به نان تیری معروف میباشد دارای ضخامتی در حدود دو الی سه میلیمتر بوده و نحوه پختن آن این گونه است که خمیر را با یک تیر چوبی روی یک سطح صاف نازک میکنند و پس از پخته شدن، آن را تناول میکنند.
صنایع دستی
تولیدات صنایع دستی ایل باصری همانند سایر عشایر فارس شهرت جهانی دارد بهطوریکه قالی فارس به عنوان میراث فرهنگی و معنوی بشر در سازمان یونسکو ثبت گردیدهاست. گبه و قالیهای ایل همانند لباس رنگارنگ زنان ایل موجی از رنگهای شاد طبیعت را در خود جای دادهاست. گلیمهای اصیل ایل از پشم خالص و جاجیمها نیز از نخهای رنگین و ظریف پشمی یا پنبهای یا مخلوط هر دو بافته میشوند. زنان ایل ضمن انجام دادن کارهای روزمره خانگی به هنرهای بیشماری نیز آراسته بودند که مهمترین آن صنایع دستی بود که اکثراً بازتاب دهنده آداب و رسوم و فرهنگ فردی و جمعی ایل بود.
از مهمترین آن صنایع دستی عبارتند از: لَتف (چادرهای سیاهی که از موی بز درست میشوند)، قالی، گبه، جاجیم، گلیم، سرکش، خورجین، تیردان، چنته، جل اسب، خوابگاه، خوره و جوال.
پشم گوسفندان در روزهای نیمه دوم سال چیده میشود. زنان این پشمها را تمیز کرده و سپس میتابند. این پشمهای تابیده شده را رنگ میکنند و از آنها برای بافت قالی، گلیم، جاجیم، دالی، قاشقدان، جعبهدان و چادر (لَتَف) استفاده میکنند.
در فصل زمستان به سقف چادرها ستونهای چوبی میزنند تا شیبدار شود و از نفوذ آب باران جلوگیری کند. همچنین نخهای چادر نیز با جذب آب منقبض میشوند و روزنههایشان بسته میشود و این کار نیز به جلوگیری از نفوذ آب باران کمک میکند. این نخها در تابستانها نیز منبسط میشوند و روزنهها را باز میکنند که هوای خنک وارد چادر میشود و هوای آن را خنک میکند.
چادرهای زمستانی معمولاً بزرگتر هستند تا در شبهای سرد و بارندگی برهها و بزغالههای کوچک را که به آنها «کُرپه» میگویند در قسمت پشت بارها نگه میدارند. در حالی که چادرهای تابستانی تقریباً کوچکتر و سادهتر است.
سرزمین و کوچ
باصریها در شهرهای اقلید، پاسارگاد، ایزدخواست، شیراز، سروستان، مرودشت و جهرم در منطقهای به طول حدود ۲۰۰ و عرض ۸۰ کیلومتر اسکان یافتهاند و مناطق سکونت آنها نیز متعلق به خودشان است. چادرنشینان باصری از ۱۵ اسفند از گرمسیر به سوی سرحد حرکت میکنند و نوروز را که با آغاز کوچ بهاره کمابیش مطابقت دارد، جشن میگیرند. عمدتاً زمان کوچ ۱۵ روز تا یک ماه میشود. حرکت از سرحد به گرمسیر نیز، از نیمهٔ دوم شهریورماه آغاز میشود و باصریها مسیر پیمودهٔ خود را بازمیگردند.
گرمسیر
گرمسیر (قشلاق) ایل در شهرستانهای لارستان، جویم، جهرم و اوز واقع گردیده که مناطق اصلی قشلاقشان عبارتست از: جویم، بنارویه، هود، بیدشهر، چهاررودخانه، هرم و کاریان، سحرگاه، سیاه منصور، جرجهد، چیتگر، شاخ برکه انجیری، لَهباز، هفت دشتی، دشت کربه، دشت قند، دشت دِرگ، دشت موش، بلغان و احمدمحمودی.
سرحد
مناطق سرحد (سردسیر یا ییلاق) ایل در نواحی شهرستانهای اقلید، پاسارگاد و مرودشت میباشد و عبارتند از:چاههای خورخوره، تُل قربان قلی، شاه مور، سیربانو، سباتَن، دُردانه، نصرآباد، احمدآباد، نظامآباد، دم دریا، کافتر، خُنگِشت، دشت نمدان، کوه سفید، تُرناس، پَس بُل (دامنه کوه بُل) و نخودزار.
سرشناسها
هنرمندان
- فرامرز باصری: تهیهکننده و کارگردان
- ساغر باصری: بازیگر فیلم دل و دشنه
شاعران و نویسندگان
- محمدمراد شیروانی باصری: نویسنده کتاب خان بی بی یادگار ایل
- علی نقی مختاری: نویسنده کتاب لالههای داغدار ایل
سیاستمداران معاصر
- محمدخان ضرغامی: آخرین خان ایل باصری، فعال سیاسی دوره پهلوی
- علی اکبری: نماینده شیراز در دوره دهم مجلس شورای اسلامی، رئیس سابق سازمان امور عشایر در دورهٔ خاتمی
- عنایتالله رحیمی: استاندار پیشین استان فارس
- حسن شبانپور: نماینده دورهٔ ششم و هشتم مردم مرودشت در مجلس شورای اسلامی
- قنبر کبیری: نماینده دورهٔ دوم و سوم مردم مرودشت در مجلس شورای اسلامی
ورزشکاران
- علیمیرزا استواری: فوتبالیست ملی پوش سابق با سابقهٔ بازی در استقلال
- رسول باصری: فوتبالیست تیم ملی فوتبال پنجنفره ناشنوایان ایران، نائب قهرمان پارالمپیک ۲۰۱۶ ریو
- آرش استواری: فوتبالیست، بازیکن تیم لوسیتانو پرتغال
- مژده مردانی: قهرمان کاراته المپیک ناشنوایان ۲۰۱۳ بلغارستان
- احمدرضا مختاری: نائب قهرمان مسابقات آسیایی تکواندو ۲۰۱۷ قزاقستان
- علی باصری: قهرمان تکواندو مسابقات اپن ترکیه ۲۰۱۵، قهرمان جهان در برنابی کانادا ۲۰۱۶
کتابشناسی
- عشایر جنوب پارس: ایل باصری از ایلات خمسه، ۱۳۴۳ خورشیدی، نوشته فردریک بخت، ترجمه کاظم ودیعی، انتشارات دانشگاه تهران (تهران)
- ایل باصری از ترناس تا لهباز، ۱۳۷۹ خورشیدی، نوشته غلامرضا توکلی، انتشارات هفت (تهران)
- ایل باصری در گذر تاریخ، ۱۳۸۱ خورشیدی، نوشته محمد محمدی، انتشارات افق فردا (تهران)
- خان بیبی یادگار ایل، ۱۳۸۱ خورشیدی، نوشته محمدمراد شیروانی باصری، انتشارات کیان نشر (تهران)
- بزرگان ایل عرب و ایلات اینالو، باصری، بهارلو و نفر، ۱۳۸۵ خورشیدی، نوشته علی محمد نجفی، انتشارات ائمه (قم)
- طایفه باصری در کومش (قومس)، ۱۳۸۷ خورشیدی، نوشته محمد حسینی شیرآشیانی، انتشارات پازینه (تهران)
- مردان شورشی: شرحی بر مبارزات سالهای دور باصریها با حکومت مرکزی، ۱۳۸۸ خورشیدی، نوشته جواد احسانی، انتشارات نوید (شیراز)
- طایفه ایلخاص باصری، ۱۳۹۰ خورشیدی، نوشته علی اکبری، انتشارات تکدرخت (تهران)
- عشایر پارس: ایل باصری و طایفه کردشولی، ۱۳۹۳ خورشیدی، نوشته احسان یوسفی، انتشارات قشقایی (شیراز)
- فرهنگ عامه طایفه ایلخاص باصری، ۱۳۹۴ خورشیدی، نوشته علی اکبری، انتشارات فرهنگ مانا (یاسوج)
- رویدادهای تاریخی ایل باصری، ۱۳۹۶ خورشیدی، نوشته احسان یوسفی، انتشارات نوید (شیراز)
- نیمنگاهی به فرهنگ ایل باصری، ۱۳۹۷ خورشیدی، نوشته احسان یوسفی، انتشارات قشقایی (شیراز)
- نسبشناسی تیره عبدلی باصری فارس و آداب و رسوم، ۱۳۹۷ خورشیدی، نوشته ناصر رفیعی، انتشارات نوید (شیراز)ٓ
پیوند به بیرون
- «ایل باصری» در دانشنامهٔ ایرانیکا
- «ایل باصِری» در دانشنامهٔ جهان اسلام (بایگانی)
- «تاریخچه پیدایش ایل باصری» بایگانیشده در ۴ مارس ۲۰۱۶ توسط Wayback Machine در مرودشتآنلاین
پانویس
- ↑ دانشنامه اتنولوگ. «Persian, Iranian». دریافتشده در ۳ اکتبر ۲۰۱۶.
- ↑ شبکه ضبط جهانی. «Farsi, Western: Basseri language». دریافتشده در ۳ اکتبر ۲۰۱۶.
- ↑ Encyclopædia Iranica. «BĀṢERĪ». دریافتشده در ۳ اکتبر ۲۰۱۶.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام. «باصری ایل». دریافتشده در ۳ اکتبر ۲۰۱۶.
- ↑ رحیم مختاری. «تاریخچه پیدایش ایل باصری». مرودشت نما. بایگانیشده از اصلی در 23 آوریل 2016. دریافتشده در 2016/4/10.
- ↑ بخت، عشایر جنوب پارس: ایل باصری از ایلات خمسه، ۱.
- ↑ یوسفی، احسان (۱۳۹۳. در صفحهٔ ۹۲ کتاب نقشهای از ایران به زبان عربی رسم شده و این نقشه مطابق آن رسم شده). عشایر پارس: ایل باصری. قشقایی.
- ↑ اصطخری، ابواسحاق ابراهیم (ص۱۲۷). مسالک الممالک.
- ↑ نجیبی، نورمحمد (۱۳۷۱. ص۱۵۹). تارخ جغرافیای ممسنی. انتشارات علمی فرهنگی.
- ↑ حسینی فسایی، حاج میرزا حسن (صص ۱۵۷۳–۱۵۷۸). فارسنامه ناصری.
- ↑ یوسفی، احسان (۱۳۹۳. ص۶۴). عشایر پارس. قشقایی.
- ↑ تبریزی، شرف الدین علی (۱۳۳۶. ج ۱. ص ۴۳۹). ظفرنامه. انتشارات امیرکبیر.
- ↑ بخت، فردریک (۱۹۶۹). عشایر جنوب پارس:ایل باصری از ایلات خمسه.
- ↑ یوسفی، احسان (۱۳۹۳). عشایر پارس. قشقایی.
- ↑ توکلی، غلامرضا، ایل باصری از تُرناس تا لَهباز، تهران، ۱۳۷۹ خورشیدی. ص۹۹.
- ↑ نجفی، علی محمد. وقایع ایلات خمسه. نشر همسایه.
- ↑ اداره امور عشایر استان فارس. «پیشینه تاریخی ایلات و اقوام استان». اداره امور عشایر استان فارس. بایگانیشده از اصلی در ۲ آوریل ۲۰۱۶. دریافتشده در 2016/4/10.
- ↑ یوسفی، احسان (۱۳۹۳. صص ۱۰۰–۱۰۱). عشایر پارس. قشقایی.
- ↑ سعیدی سیرجانی، علیاکبر (تهران ۱۳۶۲ ش، ج۱، ص۶۶۳،). وقایع اتّفاقیه.
- ↑ نورزاده بوشهری، اسمعیل (تهران ۱۳۲۷ ش، ج۱، ص۳–۵،). اسرار نهضت جنوب: سیاسی و تاریخی.
- ↑ دانشنامه ایرانیکا. «باصری».
- ↑ محمدی، مهدی (۱۳۸۱). ایل باصری در گذر تاریخ. افق فردا.
- ↑ لطفعلی بهپور. «خاطرات یک زندگی». دریافتشده در ۹ آگوست ۲۰۱۵.
- ↑ فردریک مابرلی، جیمز (تهران ۱۳۶۹ ش، ج۱، ص۳۱۷–۳۱۹). عملیات در ایران (ترجمه کاوه بیات).
- ↑ سازمان امور عشایر ایران. عشایر و دولت جمهوری اسلامی ایران. تهران، ج۱، ص۴۸–۵۰.
- ↑ توکلی، غلامرضا، ایل باصری از تُرناس تا لَهباز، تهران، ۱۳۷۹ خورشیدی.
- ↑ جمشید صداقت کیش، کردان فارس و کرمان، ص ۴۷
- ↑ احسان یوسفی، عشایر پارس ایل باصری، ص۹۶
- ↑ احسان یوسفی، عشایر پارس ایل باصری، ص۹۷
- ↑ محمدمراد شیروانی، خان بی بی یادگار ایل، ص۲۶۵
- ↑ احسان یوسفی، عشایر پارس ایل باصری، ص۴۸
- ↑ احسان یوسفی، عشایر پارس ایل باصری، ص۹۸
- ↑ بخت، فردریک (۱۹۶۹. صص۲۳٬۵۶٬۲۲۵). عشایر جنوب پارس:ایل باصری از ایلات خمسه.
- ↑ «ازدواج باصریها». حوزه نت. دریافتشده در ۷ می ۲۰۱۶.
- ↑ «باصری». مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی. دریافتشده در ۲۷ ژوئیه ۲۰۲۰.
- ↑ BĀṢERĪ, (F. Barth), “BĀṢERĪ” Encyclopædia Iranica, online edition
- ↑ «ایل باصری». دانشنامه جهان اسلام. دریافتشده در ۲۷ ژوئیه ۲۰۲۰.
- ↑ یوسفی، احسان (۱۳۹۳. در فهرست کتاب به نام این طوایف اشاره شده). عشایر پارس. قشقایی.
- ↑ توکلی، غلامرضا، ایل باصری از تُرناس تا لَهباز، تهران، ۱۳۷۹ خورشیدی. ص۱۴.
- ↑ دانشنامه ایرانیکا. «باصری». دریافتشده در 2016/8/6.
- ↑ اوگلس، کاساندرا (۱۳۹۰). باصری. دانشگاه اشفورد.
- ↑ شیروانی باصری، محمدمراد (۱۳۸۱). خان بی بی یادگار ایل. کیان نشر.
- ↑ دانشنامه فرهنگهای جهان. «Basseri». دریافتشده در 2016/6/29.
- ↑ اسلامی، جواد. وضعیت معیشت و اقتصاد عشایر ایل باصری استان فارس.
- ↑ «روشهای سنتی قالی بافی در استان فارس». سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد (یونسکو). دریافتشده در 2016/6/19.
- ↑ مدخل «ایل باصری» در پایگاه اطلاعرسانی کتابخانههای ایران
منابع
- صادق زاده، اسفندیار (۴ دی ۱۳۹۱). «۳۳ سال از ترور محمد خان ضرغامی در فارس گذشت». راه توده (۳۸۹).
- توکلی، غلامرضا (۱۳۷۹). ایل باصری از تُرناس تا لَهباز.
- بخت، فردریک (۱۳۴۳). عشایر جنوب پارس: ایل باصری از ایلات خمسه.
- یوسفی، احسان (۱۳۹۳). عشایر پارس: ایل باصری و طایفه کردشولی.
- یوسفی، احسان (۱۳۹۱). رویدادهای تاریخی ایل باصری (به انضمام داستانها و خاطرات).
- شیروانی، محمدمراد (۱۳۸۱). خان بی بی یادگار ایل.
- صداقت کیش، جمشید (۱۳۸۱). کردان فارس و کرمان.
- نجفی، علی محمد (۱۳۸۰). وقایع ایلات خمسه.
- سعیدی سیرجانی، علیاکبر (۱۳۶۲). وقایع اتّفاقیه.
- نورزاده بوشهری، اسمعیل (۱۳۲۷). اسرار نهضت جنوب: سیاسی و تاریخی.
- مابرلی، جیمزفردریک (۱۳۶۹). عملیات در ایران. ترجمهٔ کاوه بیات.
- نجیبی، نورمحمد (۱۳۷۱). تارخ جغرافیای ممسنی. انتشارات علمی فرهنگی.
- اصطخری، ابواسحاق ابراهیم. مسالک الممالک.
- حسینی فسایی، حاج میرزا حسن. فارسنامه ناصری.
- تبریزی، شرف الدین علی (۱۳۳۶). ظفرنامه. انتشارات امیرکبیر.