واحدوجود واحدِ دارای عنوان را واحد گویند؛ اصطلاح مورد بحث در باب اجتماع امر و نهی به کار میرود. ۱ - معنای واحدواحد، مقابل کثیر بوده و مقصود از آن در باب اجتماع امر و نهی، فعل واحدی است که محل اجتماع دو عنوان گردیده است. لفظ واحد در این مقام، مقابل متعدد آمده است نه مقابل کلی؛ یعنی فعل واحد باید در خارج، یک وجود داشته باشد که دو عنوان را جمع کرده است. ۲ - تبیین محل بحثواحد گاهی مقابل کلی و گاهی مقابل متعدد به کار میرود. منظور از متعدد، دو یا چند عمل است، مانند: نماز و نظر به اجنبی و یا شنیدن غیبت، و منظور از واحد، یک عمل است که با یک وجود موجود میشود نه با دو یا چند وجود، و در باب اجتماع امر و نهی همین معنا مقصود است. بنابراین، عمل واحد در مقابل اعمال متعدد است و از این نظر، تفاوتی نیست که این عمل واحد، کلی بوده و قابل صدق بر کثیرین باشد، مانند: نماز در خانه غصبی که واحد است ولی افراد متعدد دارد، یا شخصی باشد، مانند: نماز زید در خانه غصبی که یک عمل شخصی است و بر نماز عمرو در خانه غصبی صدق نمیکند. در مقابل این نظریه که واحد، اعم از کلی و شخصی است، برخی هم چون مرحوم «صاحب معالم» نزاع را به واحد شخصی و برخی هم چون مرحوم «آقا ضیاء» آن را به واحد کلی منحصر میدانند. منظور از واحد، «واحد بالجنس» نیست، زیرا «واحد بالجنس» آن است که دو عمل تحت یک مفهوم کلی باشد، مانند: سجود برای خدا و بت، که سجود اگر چه کلی است، اما خود این طبیعت بما هی هی، تحت امر و نهی نرفته تا بر عمل واحدی، دو عنوان منطبق شود، بلکه حصهای از این طبیعت تحت امر رفته که سجود برای خدا است، و حصه معین دیگر تحت نهی رفته که سجود برای بت میباشد و این دو هیچگاه در وجود خارجی واحد نیستند. مرحوم «آخوند خراسانی» نزاع را در واحد جنسی و نوعی هم جاری میداند. ۳ - اقسام واحداین اصطلاح اقسامی دارد که عبارت است از: ۱. واحد بالجنس؛ ۲. واحد بالصنف؛ ۳. واحد بالنوع، ۴. واحد شخصی؛ ۵. واحد کلی. [۲]
آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، کفایة الاصول، ص ۱۸۳.
[۳]
شیرازی، محمد، الوصول الی کفایة الاصول، جزء ۲، ص ۳۱۲.
[۶]
موسوی بجنوردی، محمد، مقالات اصولی، ص ۹۳.
[۷]
سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج ۴، ص ۵۳۶.
[۹]
فاضل لنکرانی، محمد، سیری کامل در اصول فقه، ج ۶، ص (۴۷۲-۴۵۶).
۴ - پانویس
۵ - منبعفرهنگنامه اصول فقه، تدوين توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، برگرفته از مقاله «واحد». |