مستزادمستزاد، شعری است که در آخر هر مصراع یا بیت آن، جملهای موزون اضافه میکنند؛ که کوتاهتر از طول مصراع آن شعر است و وزن آن نیز با مصرع اول یکی نیست؛ اما کامل کنندهی معنی مصراع است. ۱ - مستزادمستزاد، شعری است که در آخر هر مصراع یا بیت آن، جملهای موزون اضافه میکنند؛ که کوتاهتر از طول مصراع آن شعر است و وزن آن نیز با مصرع اول یکی نیست؛ اما کامل کنندهی معنی مصراع است. [۱]
صناعات ادبی، همایی، جلال الدین، تهران، مطبوعات علمی، بیتا، ص۲۳۸.
مستزاد در واقع رباعی، مثنوی، غزل و یا قطعهای است که جملات موزونی به آخر مصراعها یا بیتهای آن افزوده شده است. این قالب که در عربی مردوف خوانده میشود، ظاهرا از نوعی شعر عامیانه عرب اقتباس شده است. مستزاد برای مضامینی نظیر مراثی مذهبی و اشعار سیاسی و به ندرت برای غزل و عرفان مورد توجه بوده است. مبتکر مستزاد را "مسعود سعد سلمان" دانستهاند. خواجو، یغما و در شعر معاصر، ملکالشعرای بهار از شاعران مستزادسرا هستند. [۲]
زیباییشناسی شعر فارسی، پاکرو، فاطمه؛ تهران، روزگار، ۸۳، ص۱۶۳.
۲ - نمونهها۲.۱ - مسعود سعدای کامکار سلطان انصاف تو به گیهان گشته عیان ••• مسعود شهریاری خورشید نامداری اندر جهان ای اوج چرخ جایت گیتی ز روی و رایت چون بوستان [۳]
هنر سخن آرایی، راستگو، محمد؛ تهران، سمت، ۸۲، ص۲۲۷.
۲.۲ - مستزادی از بهاراین دود سیه فام که از بام وطن خاست از ماست که بر ماست ••• وین شعله سوزان که برآمد ز چپ و راست از ماست که بر ماست جان گر به لب ما رسد از غیر ننالیم با کس نسگالیم [۴]
بدیع، وحیدیان، کامیار؛ تهران، سمت، ۸۳، ص۹۲.
۲.۳ - رباعی مستزاد از مشتاق اصفهانیگر نرد فسون به من نبازی چه شود ای شعبده باز ••• با بلبل خویش اگر بسازی چه شود ای گلبن ناز تو خواجه من منم کمین بنده تو یک بار ز لطف ••• گر بنده خویش را نوازی چه شود ای بندهنواز ۳ - انواع مستزادمستزاد سه قسم است: ۳.۱ - قسم اولاول آنکه بعد از هر مصراعی چند کلمه مسجع آورده شود؛ مولانا: هر لحظه به شکلی بت عیار برآمد دل برد و نهان شد ••• هر دم، به لباسی دگر آن یار برآمد گه پیر و جوان شد ۳.۲ - قسم دومقسم دوم آنکه الفاظ اضافه شده بعد از یک بیت بیاید: صد حلقه عنبرین بند اندر بند ••• دلدار ز بهر فتنه بر دوش افکند مانند کمند ۳.۳ - قسم سومقسم سوم آنکه بعد از هر بیت مصراعی به همان بحر بیاورند: هرگز دل ما از تو به کامی نرسید ••• وصلت چو رسید، جز به خامی نرسید درد دل ما به دست او بازت داد هرگز نفسی به پیش ما ننشستی ••• کاندر پَیَت از خانه غلامی نرسید برخیز و بیا که خواجه آوازت داد [۵]
بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، کاشفی، سبزواری؛ مصحح: جلاالدین کزازی، تهران، نشر مرکز، ۶۹، ص۲۷۵.
۴ - مستزاد موقوفطریق بیان این نوع مستزاد این است که بیتی آورده شود که معنی آن، به کلمات اضافه شده بعد از بیت، موقوف باشد و معنی بیت با کلمات مستزاد و اضافه شده، کامل میشود. این نوع شعر را بیشتر امیرخسرو دهلوی بکار برده است: تا خط معنبر از رُخت بیرون جست ••• از باده اشک خویش هر عاشق مست رخ گلگون کرد در جوی جمال تو مگر آب نماند ••• کان سبزه که زیر آب بودی، پیوست سر بیرون کرد [۶]
بدیع، کزازی، جلالالدین؛ تهران، نشر مرکز، ۶۸، ص۱۱۲.
۵ - پانویس
۶ - منبعپژوهشکده باقرالعلوم. ردههای این صفحه : قالبهای شعر فارسی
|