عرشدر بسیاری از آیات قرآن به مفاهیمی بر میخوریم که نمیتوان آنها را از روی ظاهر تفسیر کرد و اگر با همان عباراتی که دیده میشوند تفسیر شوند، شاید در برخی موارد نوعی اسائه ادب نسبت به ساحت مقدس خداوند وارد شود.از جمله این موارد آیاتی است که در آنها پیرامون عرش خداوند صحبت شده است. در این مقاله سعی شده است به برخی از این نظریات اشاره شود. فهرست مندرجات۲ - تعریف اصطلاحی عرش ۲.۱ - عرش به معنای فلک الافلاک ۲.۲ - عرش به معنای کل نظام هستی ۲.۳ - عرش به معنای محل صدور اوامر الهی ۲.۴ - عرش به معنای احاطه پروردگار ۲.۵ - عرش به معنای علم خداوند ۲.۶ - عرش به معنای هر یک از صفات الهی ۲.۷ - عرش به معنای قلب انسان مؤمن ۳ - دیدگاه امام خمینی ۴ - پانویس ۵ - منبع ۱ - تعریف لغوی عرشعرش در اصل به شیء سقف دار گفته میشودو به معنای تخت پادشاهی نیز آمده است. [۲]
مصطفوی،حسن،التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،بنگاه ترجمه و نشر کتاب،۱۳۶۰ش،ج۸ص۸۴.
محل جلوس سلطان به اعتبار علوّ، عرش نامیده شده. طبرسی در ذیل آیه ۵۴ اعراف فرموده: عرش به معنی سریر است که فرموده «وَ لَها عَرْشٌ عَظِیمٌ» و به معنی حکومت است، گویند «ثلّ عرشه» حکومت او زایل شد و به معنی سقف که فرموده: «فَهِی خاوِیه عَلی عُرُوشِها». عبارت صحاح چنین است «العرش سریر الملک و عرش البیت سقفه و قولهم ثلّ عرشه ای وها امره و ذهب عزّه». شاید به اعتبار ارتفاع که در معنی آن ملحوظ است، به معنی بنا و داربست نیز آمده. در مجمع ذیل آیه ۲۵۹ بقره فرموده: هر بنا عرش است؛ عریش مکه، بناهای آن میباشد، «عرش یعرش» یعنی بنا کرد، خانه را به واسطه ارتفاع بناهایش عریش گویند، سریر را عرش گویند که از غیر آن بلند است. [۵]
قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ش، ج۴، ص۳۱۶.
۲ - تعریف اصطلاحی عرشدر معنای کلمه عرش، تعاریف مختلفی ارائه شده است که به مهمترین آنها اشاره میشود مرحوم علامه مجلسی مجموع این تعابیر را در کتاب خود با نام السماء و العالم آورده است. [۶]
مجلسی، محمد باقر، السماء و العالم، ترجمه محمد باقر کمرهای، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۵۱ش، ج۲، ص۸.
.۲.۱ - عرش به معنای فلک الافلاکعده زیادی از فلاسفه، بر اساس هیئت بطلمیوسی که در زمان قدیم رایج بوده است، عرش را فلک نهم یا فلک الافلاک (یا همان عرش جسمانی) نامیدهاند؛ توضیح اینکه فیلسوفان بعد از عالم مجردات در نظام خلقت، عالم جسمانی را قرار دادهاند و آن را مرکب از نه فلک تو در تو میدانند که محیط و محدد همه را فلک الافلاک، فلک اقصی و فلک اطلس یا عرش نامیده-اند. [۷]
سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۱۴۳۶.
این تعریف برای عرش، به لحاظ آنکه مبتنی بر وجود افلاک نهگانه و هیئت بطلمیوسی است و اکنون بطلان این نظریه بر دانشمندان نجوم معلوم شده، از اساس باطل است؛ ضمن اینکه عرش به این معنا، روشنگر حقیقت آن در آیات قرآنی نیست و نمیتوان آیاتی که در آنها از عرش ربانی صحبت شده را توضیح داده و تفسیر کرد. [۸]
سبحانی، جعفر، مفاهیم القران، قم، موسسه الامام الصادق، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۲۵۸.
۲.۲ - عرش به معنای کل نظام هستیخداوند میفرماید: ان ربکم الله الذی خلق السماوات و الارض فی سته ایام ثم استوی علی العرش. در این معنا عرش به معنای کل نظام هستی [۱۴]
آشنایی با قرآن، ج۵، ص۷۴. همچنین ر.ک:صدوق،علی بن بابویه، اعتقادات، ترجمه سید محمد علی حسنی، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۷۱ش، ص۴۸.
است و استوای خداوند بر آن به عنوان استیلا و چیرگی حق بر کل نظام مخلوقات عنوان شده است. علامه طباطبایی(ره) میفرماید: «ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ» کنایه است از استیلا و تسلط خداوند بر ملک خود و قیام به تدبیر امور آن، به طوری که هیچ موجود کوچک و بزرگی از قلمرو تدبیرش ساقط نمیشود، و در تحت نظامی دقیق، هر موجودی را به کمال واقعیش رسانیده حاجت هر صاحب حاجتی را میدهد، و لذا در سوره یونس آیه۳ پس از ذکر «استواء»، تدبیر خود را ذکر میکند و میفرماید: «یدَبِّرُ الْأَمْرَ».همچنین در تفسیر این آیه و آیات مشابه آن، گاهی استوا به معنای تساوی و عرش به معنی کل اشیاء بیان شده است. [۱۷]
شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تهران، دفتر نشر داد، ۱۳۷۳، ج۲، ص۴۴.
برخی دیگر همچون مرحوم شبّر در تفسیر خود، عرش را به معنای جسم کل و محیط بر عالم اطلاق کرده و معنای آیه را تسلط خداوند بر این جسم کل بیان نمودهاند. [۱۸]
شبّر، سید عبدالله، تفسیر القران الکریم، دار البلاغه بیروت، ۱۴۱۲، ج۱، ص۱۷۵.
این تفسیر برای عرش درست نیست. آنچه در وهله اول به ذهن خواننده می رسد این است که خداوند مثل کسی است که چیرگی و تسلطی بر ملک خود نداشته و پس از خلق آنها و تسلطش، به تدبیر امور میپردازد، در حالی که شایسته است بگوییم: چیرگی و تسلّط حق دائمی است، به دلیل آنکه قدرت او که ما فوق قدرت همه ممکنات است، دائمی بوده و صفتی است که ذاتی اوست؛ پس تسلط او همیشگی و مربوط به زمان خاصی نمیشود. اگر استوا را به معنای چیرگی بگوییم با لفظ ثمّ به معنای سپس، همین معنایی که گفته شد به ذهن خطور میکند. یعنی تسلّط خداوند بعد از یک دورهای ظاهر میشود. [۱۹]
قبادیانی، ناصر خسرو، جامع الحکمتین، کتابخانه طهوری، ۱۳۶۳ش، ص۱۶۵.
همچنین تفسیر عرش به معنای جسم کل و استوی، به معنای تسلط بر آن نیز، ثابت کننده همین نقص و محدودیت برای قدرت خداوند است.۲.۳ - عرش به معنای محل صدور اوامر الهیدر این معنا، عرش محل صدور فرامین و اوامر الهی و ملائکه گرد آمده حول آن، اجراکننده این اوامر هستند. علامه طباطبایی(ره) ذیل آیه ۷۵ سوره زمر میفرماید: «کلمه عرش عبارت است از آن مقامی که فرامین و اوامر الهی از آن مقام صادر میشود، فرامینی که با آن امر عالم را تدبیر میکند. و ملائکه مجریان مشیت الهی و عاملان به اوامر او هستند. و دیدن ملائکه به این حال کنایه است از اینکه بعد از درهم پیچیده شدن آسمانها، ملائکه را به این صورت و حال میبینی. و معنای آیه این است که: تو در آن روز ملائکه را میبینی در حالی که گرداگرد عرشند و پیرامون آن طواف میکنند، تا اوامر صادره را اجرا کنند، و نیز میبینی که سرگرم تسبیح خدا با حمد اویند.»همچنین در برخی تفاسیر، عرش به معنای جایگاه فرشتگان، و ملائکه مستقر در آن آماده برای اجرای اوامر حق تعالی هستند. [۲۱]
قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۳، ج۱۰، ص۲۰۶.
اشکال موجود در این معنا، آن است که برای عرش یک معنای کنایی بیان شده، در حالی که بنا به نص آیات قرآن، عرش دارای یک معنای حقیقی است. ضمن آنکه نشان میدهد در تفسیر مفسران (از آن جمله علامه طباطبایی) وحدت معنایی مراعات نشده است. [۲۲]
سبحانی، جعفر، مفاهیم القران، ج۶، ص۲۵۹.
۲.۴ - عرش به معنای احاطه پروردگارحق تعالی در قرآن میفرماید: و کان عرشه علی الماء.تفسیر این آیه در میان مفسران مختلف است. برخی عرش را احاطه پروردگار و ماء را ماء وجود، [۲۴]
طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان، انتشارات اسلام، ۱۳۷۸، ج۷، ص۱۲.
برخی دیگر عرش را مقام مالکیت خداوند و ماء را عبارت از همین آب حیات دانستهاند.اما گروهی دیگر از مفسرین نیز عرش را به معنای قدرت و مالکیت، و ماء را مواد مذابی نامیدهاند که آفرینش آسمان و زمین از آن بوده است و برای استناد کلام خود به آیه ۳۰ سوره انبیاء اشاره کردهاند. [۲۶]
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴، ج۶، ص۲۹۵.
برای توضیح بیشتر به عنوان تشبیه معقول به محسوس، وقتی میگوییم: فلانی بر تخت نشست، منظورمان آن است که حکومت و پادشاهی را به دست گرفت؛ به همین ترتیب در مورد خداوند وقتی میگوییم مستوی بر عرش شد، یعنی حکومت و تدبیر عالم را به دست گرفته و بر همه قدرت یافت. بر اساس این تعریف، (همانطور که پیش از این گفته شد) برای عرش واقعیتی جز یک معنای کنایی نیست که همان سلطه بر عالم و استیلا و غلبه بر وجود است و به عبارت دیگر این نظریه مبتنی بر این امر است که عرش امری اعتباری و استیلا امری حقیقی باشد که در این صورت با آیاتی از قرآن که میفرماید: برای عرش حملهای است یا صفت عظیم را برای عرش معرفی میکند مخالف است. [۲۹]
سبحانی، جعفر، مفاهیم القران، تهران، موسسه الامام الصادق، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۲۵۹.
۲.۵ - عرش به معنای علم خداونددر تعریف دیگر، عرش مرتبه علم فعلی حق بوده که حق تعالی از آن مقام، بر همه عوالم و ممکنات، احاطه علمی دارد و احکامی که از آن صادر میکند، ناشی از علم او در همین مرتبه است. موید این قول روایاتی است که از ائمه معصوم وارد شده، از آن جمله از عبدالله بن سنان در تفسیر قول خداوند که می فرماید: وسع کرسیه السموات و الارض از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: آسمانها و زمین و آنچه مابین آنهاست در کرسی است و اما عرش علمی است که احدی اندازه و مقدار آن را نمیداند. [۳۰]
حر عاملی، محمد بن حسن، الفصول المهمه فی اصول الائمه، موسسه معرف اسلامی امام رضا، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۲۲۸.
با تطبیق با آیات قرآن این معنا برای عرش درست درنمیآید، هر چند که می توان علم را یکی از مصادیق عرش به حساب آورد. ۲.۶ - عرش به معنای هر یک از صفات الهیعلامه مجلسی یکی از معانی عرش را، اطلاق آن بر هر یک از صفات کمال و جلال خداوند میداند و میفرماید: «هر یک از صفات، محل ظهور عظمت و جلال حق تعالی بوده و خداوند به واسطه آنها بر خلق خود به اندازه قابلیت و ظرفیتشان تجلی میکند. پس او صاحب عرش علم، عرش قدرت، عرش رحمانیت، عرش رحیمیت، عرش وحدانیت و عرش تنزه و... است چنان که در تفسیر آیه «الرحمن علی العرش استوی» آمده، معنی استوی آن است که هیچ چیزی از چیز دیگر به او نزدیکتر نیست. [۳۱]
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۱۲۸.
(همه پیش او یکسان حاضرند) و مراد از عرش، عرش رحمانیت است.» [۳۲]
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت،موسسه الوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۵۵، ص۳۷.
مرحوم محی الدین عربی(ره) اسم الرحمن را عرش ذات دانسته، و قلب انسان کامل را عرش الرحمن معرفی میکند. [۳۳]
ر.ک: عربی، محی الدین، الفتوحات المکیه، ۴جلدی، بیروت، دارالصادر، ج۱، ص ۲۱۵.
پس به این تعبیر عرش محل تجلی و استیلای اسم الرحمن است. [۳۴]
قونوی، صدرالدین، النفحات الالهیه، ترجمه محمد خواجوی، انتشارات مولی، ۱۳۷۵ش، چاپ اول، ص۱۶۱.
مؤید این قول حدیثی است از امام رضا(ع) که فرمود: عرش،الله نیست؛ بلکه اسم علم و قدرت است و عرش همه چیز و هر چیزی در عرش میباشد. [۳۵]
. بحارالانوار، ج۵۸، ص۱۴
به این معنا که عرش مظهر دو اسم علم و قدرت است؛ یعنی عرش علم و عرش قدرت و به طور کلی عرش همه چیز است؛ زیرا هر شیای در عالم، مظهر اسمی از اسماء الله است؛ پس هر یک از اشیاء، مظاهر و مصادیق عرشند.این کلام اگر چه سخن نیکویی است، اما به مظاهر و مصادیق عرش نزدیکتر است تا خود عرش. آنچه از آیات قرآن فهمیده میشود، آن است که عرش یک حقیقت واحد است، هر چند ممکن است مصادیق بسیار داشته باشد. ۲.۷ - عرش به معنای قلب انسان مؤمنبرخی از حکمای متأله و عرفای بزرگ( مرحوم دوانی نفس انسان کامل را عرش الرحمن معرفی می کند که در معنا تفاوتی با قول عرفا مبنی بر اینکه عرش، قلب انسان کامل است، ندارد.) [۳۶]
دوانی، محمد بن اسعد (معروف به محقق دوانی)، رساله الزوراء، مکتبه الامام امیر المومنین، بی تا، ص ۸۹، ص۸۹؛
، مانند مرحوم محی الدین عربی(ره)، قلب انسان کامل را، عرش الرحمن معرفی میکنند. [۳۷]
عربی، محی الدین، الفتوحات المکیه، ۴جلدی، بیروت، دارالصادر، ج۱، ص ۲۱۵.
او میگوید:حدیث قدسی است که خداوند فرمود: ما وسعنی ارضی و لا سمائی و وسعنی قلب عبدی المؤمن. آسمان و زمینم گنجایش مرا ندارند ولی قلب بنده مومنم گنجایش مرا دارد. [۳۸]
عربی، محی الدین، الفتوحات المکیه، ۴جلدی، بیروت، دارالصادر، ج۱، ص۲۱۶
(به این معنا که قلب بنده مومن، گنجایش و ظرفیت پذیرش همه اسماء را دارد.)مرحوم صدرالمتالهین در بیان حقیقت عرش در کتاب اسرار الآیات می گوید: برخی از ارباب قلوب میگویند: عرش، قلب انسان کامل و کرسی، سینه اوست و این صحیحترین و محکمترین اقوال در باب عرش و کرسی است. [۳۹]
شیرازی، صدرالدین، اسرار الایات، انجمن حکمت و فلسفه، ۱۳۶۰ش، ص۱۱۸
این معنا نزدیکترین معنا به حقیقت عرش الهی و مورد قبول جمیع محققان عرفا بوده و تاکنون بر آن اشکالی وارد نشده است. انسان کامل، واسطه در نزول فیض و تجلی الهی به مخلوقات [۴۰]
جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح فصوص الحکم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۰ش، چاپ دوم، ص۶۳.
، و قلب او مظهر جمیع اسماء و صفات الهی است. [۴۱]
حسن زاده آملی، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۸ش، چاپ اول، ص۲۶.
[۴۲]
پارسا، محمد، شرح فصوص الحکم، تصحیح دکتر جلیل مسگر نژاد، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش، ص۳۳
و به فرموده حضرت امام خمینی(ره) هیچ موجودی آینه جمال محبوب نیست مگر قلب مومن. متصرف در قلب مومن فقط حق است نه نفس. قلب مومن خودسر و هرزه نیست دست حق در مملکت قلب او متصرف است تقلیب و تقلب او با خود حق تعالی است. [۴۳]
خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸ش، ص۴۵.
بنابراین حقیقت عرش در واقع اوست. انسان چون از نطفه تا رسیدن به کمال عقل دارای مراحل و منازل بسیار است و در هر موطنی که قرار میگیرد واجد کمالات و قابل عطیات بعدی می گردد و از طرف دیگر موجودات مادی صرف یا عقول مجرده این کثرت در منازل را ندارند و فقط انسان است که از عقل هیولانی به عقل مستفاد رسیده و لیاقت همنشینی با ربالارباب را دارد، از این رو قلب مومن را عرش الله یا عرشالرحمن گفتهاند. [۴۴]
ممد الهمم، ص ۱۰۸.
۳ - دیدگاه امام خمینیامام خمینی در بیان حقیقت عرش در نگاه عرفانی معتقد است عرش محل اقتدار و سلطنت فیض مقدس است که محل سلطنت اسم اعظم میباشد و اختلاف ظاهر اخبار در معنای عرش را به تعدد معانی عرش بازمیگرداند. ایشان معانی دیگری نیز برای عرش ذکر میکند؛ از جمله: ما سوی الله، علم فعلی، علم قضایی، جسم کل، مجموعه عالم و فیض منبسط. [۴۶]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۵۴۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵
[۴۷]
خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۱-۳۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
ایشان قلب مؤمن را نیز عرش رحمان میداند که توجه و محبت به غیر حق تعالی ندارد. حضرت امام خمینی در تفسیر آیه «الرحمن علی العرش استوی» معتقد است تفسیر عرفی و ظاهری برای این آیه ممکن نیست و مستلزم محال است بلکه تفسیر این آیه و تاویل آن مطابق با برهان و ادله عقلی است، یعنی خداوند رحمان است که بر عرش خود که فیض منبسط او است سلطنت و استیلا دارد. با این تفسیر معنای خلق حقیقت عقلی از یمین عرش واضح میشود؛ زیرا این حقیقت عقلی، نخستین تعین و مخلوق حق تعالی است که به واسطه فیض منبسط ظهور یافته است. ایشان معتقد است منظور از حاملان عرش آن است که تدبیر عرش و قبض و بسط امور عالم ملک بر عهده آنها است و حاملان عرش بر عالم ملک، مالکیت قهری دارند. [۵۲]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۵۱-۵۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
به عقیده امام اگر مراد از عرش، حضرت واحدیت باشد، امهات اسماء حاملان این عرش میباشد و اگر مراد از عرش، فیض مقدس باشد، رحمن و رحیم و رب و مالک، حاملان این عرش خواهند بود. [۵۴]
خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۷، ص۲۶۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۴ - پانویس
۵ - منبع• سایت پژوهه • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی ردههای این صفحه : دیدگاه های کلامی امام خمینی
|