شهرتطلبیشهرت طلبی همواره به عنوان یکی از رذایل اخلاقی مذموم بوده است. ۱ - معنای شهرت طلبیشهرت در لغت به معنی معروف شدن و شهرت طلبی یعنی تلاش برای قدر و منزلت پیدا کردن است. حب شهرت، در حقیقت به حب ذات و به مطرح کردن خود برمیگردد. حب جاه به دنبال غفلت از خدا ظهور میکند و بنده را از قرب الهی مانع میگردد. از این رو زدودن این خصلت ناشایست به سختی محقق میشود؛ چون در حقیقت کنار زدن و شکستن خود است. خداوند میفرماید: «این منزل آخرت (بهشت) را تنها برای کسانی قرار میدهیم که در روی زمین قصد برتری (جاه و شهرت) و قصد فساد ندارند.» برتریجویی یکی از مصادیق فساد در زمین است. خداوند کسانی را در بهشت جای میدهد که نه تنها برتریجویی و فساد نمیکنند، بلکه اراده آن را نیز نمیکنند. مطالعه شرح حال قارون و فرعون گویای آن است که آنچه مایه بدبختی آنها شد، همان برتریجویی و فساد بود. امام علی (علیه السلام) میفرماید: «بزرگمنشی را رها کن تا مشهور نشوی، خود را بلند نکن تا بر سر زبانها نیفتی و شناخته نشوی، خود را پنهان کن و ساکت باش تا سالم بمانی » شهرتطلبی مانند ریاستطلبی یکی از انشعابات حس قدرتطلبی در وجود انسان است با این تفاوت که ریاست، فرمانروایی بر ابدان مردم است و قدرت اجرایی آن نیروهای مادی است ولی جاه، مالکیت بر دلها است و نفوذ معنوی و محبوبیتی است که مردم را به اطاعت وا میدارد. داشتن جاه و شهرت برای افراد لایق، نعمتی است که خداوند آن را در قلوب مردم قرار میدهد. ۲ - مضرات شهرت طلبی۱- صاحب جاه و مقام پیوسته جان و مالش در خطر و خودش مورد حسد و آزار دیگران است. ۲- شهرت طلبی از آرامش درونی انسان میکاهد. ۳- این صفت خبیث باعث روییدن نفاق در دل میشود و اعمال رنگ ریاء به خود میگیرند، چون شخص شهرت طلب برای اینکه منزلت خود را در نزد مردم حفظ کند و یا آن را بالا ببرد سعی میکند خود را دارای کمالات و فضیلتهایی نشان دهد که آنها را دارا نیست و نیز عیوب و نقایص خود را از مردم پنهان کند در حالیکه آنها را داراست. ۴- حب شهرت مانع یاد خدا و مانع فکر کردن است؛ چون اسیر قضاوتهای مردم است و برای از دست دادن مقام و منزلتش نگران و ترسان است و برای رسیدن به هدفش به انواع معاصی و محرّمات دست میزند از این رو قلب او همیشه مشغول است. ۳ - علاج شهرت طلبی۱- بداند که شهرت، کمال حقیقی نیست و با مرگ تمام میشود؛ زیرا جاه و مقام در طول زمان از بین رفتنی هستند. چیزی هم که خود فناپذیر باشد، نمیتواند موجب کمال گردد. ۲- قناعت و قطع طمع از مردم؛ زیرا کسی که قناعت کند از مردم بینیاز و طمعش از آنها قطع میشود و چون بینیاز شد، برای منزلتی که در قلوب آنان دارد ارزشی قائل نیست. ۳- دانستن مضرات آن از جمله مکر حسودان، غفلت از خدا و احتمال زوال موقعیت. ۴- هنگامی که مردم به امری در مورد او معتقد شوند که او لایق آن نیست، آن اعتقاد را به هر وسیله مشروع و ممکن زائل کند. ۵- در آیات و روایات مربوط به مذمت حب جاه و شهرت تامل نماید.. [۲]
شجاعی، محمد؛ مقالات، تهران، سروش، چاپ ششم، ۱۳۸۵، ج۲، ص۱۸۹.
[۴]
شبّر، سیدعبدالله؛ اخلاق شبّر، محمد رضا جباران، قم، هجرت، ۱۳۷۸، چاپ سوم ص۳۱۱.
[۵]
مصباح یزدی، محمد تقی؛ محمد حسین اسکندری، اخلاق در قرآن، قم ، موسسه امام خمینی (ره)، چاپ سوم، ۱۳۷۷، ص۱۲۹.
[۶]
فلسفی، محمد تقی؛ شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۹، چاپ چهارم، ج۳، ص۳۳.
۴ - پانویس
۵ - منبعسایت پژوهه |