بربربَرْبَر، عنوان عمومی قبایلی در شمال آفریقا که در منطقه وسیعی از کرانههای اقیانوس اطلس تا صحرای آفریقا پراکندهاند. این پراکندگی وسیع و نیز تنوع قبایل و طوایف بربر با آداب و رسوم و برخی فرهنگهای متمایز، موجب شده است تا قومشناسان به نظریه قاطع و یکسانی درباره خاستگاه و مشخصات نژادی بربرها دست نیابند. ۱ - واژه بربرواژه بربر را ظاهراً نخستینبار رومیان در پی تهاجم به این منطقه بر این قوم اطلاق کردند و گویا دارای مفهومی تحقیرآمیز بوده است. این نام سپس به کتاب مقدس نیز راه یافت، ولی در آنجا متضمن چنین معنایی نبود. [۱]
Davis، JD، ج۱، ص۵۹، The Westminster Dictionary of the Bible، Philadelphia، ۱۹۴۴.
[۲]
سعد زغلول عبدالحمید، تاریخ المغرب العربی، ج۱، ص۷۸-۷۹، اسکندریه، ۱۹۷۹م.
[۳]
محمدعلی مادون، عروبه البربر، ج۱، ص۲۰، دمشق، ۱۹۹۲م.
[۴]
محمد زنیبر، «البربر»، ج۱، ص۱۱۳۰، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م، شم ۴.
۱.۱ - خاستگاه بربرهابربرها از دوران باستان خود را امازیغن میخواندند و مصریان هم از عصر فراعنه آنها را به همین نام میشناختند، [۵]
محمد شفیق، «امازیغن»، ج۱، ص۶۷۴ -۶۷۶، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م، شم ۲.
[۶]
محمد زنیبر، «البربر»، ج۱، ص۱۱۳۰، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م، شم ۴.
ولی در منابع عصر اسلامی آنها را بربر خواندهاند و نویسندگان کوشیدهاند بر پایه لغتشناسی و نسبشناسی، این نام و وجه تسمیه آنرا توضیح دهند. [۸]
محمدامین سویدی، سبائک الذهب فی معرفه قبائل العرب، ج۱، ص۴۲۷، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
[۹]
سعد زغلول عبدالحمید، تاریخ المغرب العربی، ج۱، ص۸۰ -۸۱، اسکندریه، ۱۹۷۹م.
[۱۰]
نورالدین آل علی، اسلام در غرب، ج۱، ص۴۲، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۱۱]
بل، آلفرد، ج۱، ص۴۴، الفرق الاسلامیه فی الشمال الافریقی، ترجمه عبدالرحمان بدوی، بیروت، ۱۹۸۶م.
در آثار این دوره، منطقه شمال آفریقا را بلاد بربر و ممالک بربر نیز خواندهاند. [۱۳]
دیویدسن، ب، افریقا، ج۱، ص۱۷۱، ترجمه هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران، امیرکبیر.
[۱۴]
دیویدسن، ب، افریقا، ج۱، ص۲۵۹، ترجمه هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران، امیرکبیر.
غیر از شمال افریقا، برخی مناطق در جهان اسلام نیز بربر یا برابر نامیده میشوند. [۱۵]
EI ۲، ج۱، ص۱۱۷۱-۱۱۷۲.
[۱۶]
عبدالکریم رافق، «فلسطین فی عهد العثمانیین»، ج۱، ص۷۵۹، موسوعه خاص، ج ۲.
[۱۷]
مصطفی مراد دباغ، «التعلیم فی فلسطین فی عهد الانتداب»، ج۱، ص۶۳، موسوعه خاص، ج ۳.
در حالی که برخی قدمت حضور بربرها در آفریقا را به چند هزار سال پیش میرسانند، [۱۸]
عدهای از علما، الموسوعه العربیه العالمیه، ج۴، ص۲۹۶، ریاض، ۱۹۹۹م.
بسیاری از نویسندگان کهن اسلامی خاستگاه آنان را مناطق دیگری، چون شام و فلسطین دانسته، و آوردهاند که بربرها از این مناطق به آفریقا مهاجرت کرده، و گروهی نیز بعدها به جنوب اروپا و اسپانیا رفته، و ساکن شدهاند. [۲۱]
ابراهیم اصطخری، الاقالیم، ج۱، ص۲۰-۲۲، چ تصویری، به کوشش مولر، گوتا، ۱۸۳۹م.
[۲۵]
ابن خلدون، یحیی، بغیه الرواد، ج۱، ص۱۷۸، به کوشش عبدالحمید حاجیات، الجزایر، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۲۶]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۹۷، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۲۷]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۱۰۸-۱۱۰، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۲۸]
محمد ابن ابی دینار، المؤنس، ج۱، ص۲۲، به کوشش محمد شمام، تونس، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
[۲۹]
محمد ابن ابی دینار، المؤنس، ج۱، ص۱۴۵، به کوشش محمد شمام، تونس، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
[۳۰]
احمد بن عامر، تونس عبر التاریخ، ج۱، ص۱۵، تونس، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
[۳۱]
EI ۲، ج۱، ص۲.
[۳۲]
محمد زنیبر، «البربر»، ج۱، ص۱۱۳۱، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م، شم ۴.
۲ - نژاد بربرهانژاد بربرها نیز از روزگاران کهن مورد بحث مورخان بوده است و در قرون جدید نیز پژوهشگران شرق و غرب به این مسأله پرداختهاند. علاوه بر آنکه در سدههای میانه اسلامی، بعضی از مورخان، بربرها را از اعراب عاربه یا یمنی دانستهاند، برخی از نسبشناسان مسلمان امروز نیز کوشیدهاند برای بعضی از قبایل بربر مانند صنهاجه و زناته اصل عربی بیابند. [۳۳]
محمد زنیبر، «البربر»، ج۱، ص۱۱۳۱، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م، شم ۴.
با اینهمه، گروهی از مورخان مسلمان، بربرها را تیرهای از قبطیان، کنعانیان، عمالیق و یا غیرسامی مثلاً رومی دانستهاند. [۳۷]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۸۹ -۹۷، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
در قرون اخیر که اروپاییان بر شمال آفریقا تسلط یافتند، بنا بر دلیلهای سیاسی کوششهایی نشان دادند تا اصل اروپایی برای بربرها بیابند. [۳۸]
محمد شفیق، «امازیغن»، ج۱، ص۶۷۶، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م، شم ۲.
بنابر کشفیات باستانشناسی، بربرها دست کم از هزاره ۳قم در منطقه حضور داشتهاند و اسنادی در دست است که نشان میدهد با مصریان در نزاع بودهاند. گفتهاند که بربرها از حدود یک سده پیش از میلاد دولت و سازمان حکومتی قدرتمند و گستردهای داشتهاند. [۳۹]
احمد بن عامر، تونس عبر التاریخ، ج۱، ص۱۵، تونس، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
[۴۰]
دیویدسن، ب، افریقا، ج۱، ص۳۱-۳۲، ترجمه هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران، امیرکبیر.
[۴۱]
دیویدسن، ب، افریقا، ج۱، ص۹۶-۹۷، ترجمه هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران، امیرکبیر.
با اینهمه، رومیها و ژرمنها در قرون متمادی بر سرزمینهای بربر مسلط بودند و تا فتح اسلامی شمال آفریقا هنوز بخش مهمی از این سرزمین در دست فرنگان بود. [۴۲]
ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۵۲.
[۴۳]
احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۵، ص۱۱۶، قاهره، ۱۹۷۳م.
[۴۴]
احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۷، ص۱۳۷۷، قاهره، ۱۹۷۳م.
۳ - فتح شمال افریقاسردارانی چون عبدالله بن ابی سرح، عمرو بن عاص، حسان بن نعمان و عقبه بن نافع از نخستین کسانی بودند که به فتح شمال آفریقا همت گماشتند. قبایل مختلف بربر در حوادث این دوره، مواضع گوناگونی داشتند؛ برخی با فاتحان مسلمان همراه بودند و برخی روزگاری نسبتاً دراز به مقابله میپرداختند. رفتار سرداران مسلمان نیز با قبایل و طوایف بربر از آغاز فتوحات اسلامی متفاوت بود، اما کشمکشها به تدریج فرو نشست و بربرها در ایجاد و استمرار دولت اسلامی اسپانیا نقشهای مهمی برعهده گرفتند. [۴۵]
احمد یعقوبی، «البلدان»، ج۱، ص۳۳۹، همراه الاعلاق النفیسه ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
[۴۶]
احمد یعقوبی، «البلدان»، ج۱، ص۳۴۶، همراه الاعلاق النفیسه ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
[۴۸]
ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۹۳.
[۵۱]
محمد قیروانی، طبقات علماء افریقیه و تونس، ج۱، ص۵۹ -۶۰، به کوشش علی شابی و نعیم حسن یافی، تونس/الجزایر، ۱۹۸۵م.
[۵۲]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۱۰۶، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۵۳]
محمد ابن ابی دینار، المؤنس، ج۱، ص۲۹، به کوشش محمد شمام، تونس، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
[۵۶]
Le Tourneau، R، ج۱، ص۲۱۱-۲۱۲.، X North Africa to the Sixteenth Century n، The Cambridge History of Islam، ed PM Holt، Cambridge، ۱۹۷۰، vol IIA.
۳.۱ - عصیان بربرهارفتار ستمگرانه برخی حکام مسلمان نسبت به بربرها که به آنان به دیده موالی خویش مینگریستند، موجب بروز قیامها و نهضتهایی گاه گسترده بر ضد دستگاه خلافت یا حکام عرب شمال آفریقا و حتی اسپانیا گردید. عصیان بربرها بر عقبه بن نافع میان سالهای ۴۱ تا ۴۳ق/۶۶۱ - ۶۶۳م و قیام کُسَیله بن کُمرم (مق ۶۹ق/۶۸۸م) از نخستین نهضتهای ضد خلافت اموی در این منطقه به شمار میرود. پس از آن از قیامی در ۷۴ق/۶۹۳م و شورش بربرهای طنجه به رهبری میسره خارجی در ۱۱۰ق/۷۲۸م میتوان یاد کرد که مشکلات جدی برای حکام محلی پدید آورد. در اوایل دولت عباسیان، این شورشها فرونشست، ولی پس از مرگ یزید بن حاتم مهلبی والی قیروان، نهضتهای استقلالطلبانه بربرها وارد دوره جدیدی شد و از حدود سال ۱۸۴ق/۸۰۰م دستگاه خلافت عملاً سیطره کامل خود را بر شمال آفریقا از دست داد و خوارج به فعالیت گستردهای در منطقه دست زدند و در بسیاری مواقع رهبری بربرهای مخالف را برعهده گرفتند. از آن میان، میتوان به قیام ابوحاتم اباضی و ابوعاد و ابوخزر زناتی اشاره کرد. [۶۴]
محمد ابن قوطیه، تاریخ افتتاح الاندلس، ج۱، ص۴۰، به کوشش عبدالله انیس طباع، بیروت، ۱۹۵۸م.
[۶۵]
احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۵، ص۱۱۷- ۱۱۸، قاهره، ۱۹۷۳م.
[۶۷]
ابراهیم حرکات، النظام السیاسی و الحربی فی عهد المرابطین، ج۱، ص۳۶-۳۷، دارالبیضا، مکتبه الوحده العربیه.
[۶۸]
ابراهیم حرکات، النظام السیاسی و الحربی فی عهد المرابطین، ج۱، ص۷۱، دارالبیضا، مکتبه الوحده العربیه.
[۶۹]
پولم، دنیس، الحضارات الافریقیه، ج۱، ص۴۴- ۴۵، ترجمه علی شاهین، بیروت، ۱۹۷۴م.
علاوه بر خوارج که رهبری سیاسی و نظامی و یا فکری برخی جنبشها را در دست داشتند، قومگرایی بربرها نیز عامل مهمی در مخالفت آنان با حاکمان رسمی به شمار میرفت و همین معنی سبب شده است تا برخی مورخان خصایص قومی و اخلاقی بربر را مهمترین سبب این قیامها بدانند. [۷۲]
محمد ابن قوطیه، تاریخ افتتاح الاندلس، ج۱، ص۴۱-۴۴، به کوشش عبدالله انیس طباع، بیروت، ۱۹۵۸م.
[۷۳]
ابراهیم ابیاری، اخبار مجموعه فی فتح الاندلس، ج۱، ص۴۲-۴۴، قاهره/بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۷۴]
احمد بن عامر، تونس عبر التاریخ، ج۱، ص۲۳، تونس، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
[۷۵]
محمد مکناسی، الاکسیر فی فکاک الاسیر، ج۱، ص۱۷- ۱۸، به کوشش محمد فاسی، رباط، ۱۹۶۵م.
[۷۶]
Dury، CJ، ج۱، ص۶۵.، Art of Islam، New York، ۱۹۷۰.
۳.۲ - دولت مسلمان مورد حمایت بربرهانخستین دولت نیمه مستقل و سپس مستقلی که در شمال آفریقا پدید آمد، دولت ادریسیان شیعی مذهب بود که به طور گستردهای مورد حمایت بربرها قرار داشت (نک: ه د، آل ادریس)؛ اما دولتهایی چون برغواطه (در ساحلاقیانوس اطلس)، نکور (در ریف)، و سپس بنی زیری، بنی حمود، مرابطون، موحدون، بنی مرین، بنی زیان و شماری دیگر یا کاملاً بربری بودند، یا غالباً توسط بربرها اداره و هدایت میشدند. باید اشاره کرد که به سبب تعصبات و اختلافات قبیلهایِ بربرها، میان این دولتها کشمکشهای درازی وجود داشت که مانع از ایجاد یک دولت بزرگ و فراگیر در منطقه میشد و در واقع تا روزگار تسلط عثمانیان بر شمال آفریقا هیچ دولت یکپارچهای نتوانست تمام بربرها را زیر یک پرچم گرد آورد و کوششهای فاطمیان برای تسلط بر بربرها نیز ناکام ماند. [۷۷]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۱۵۵، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۷۸]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۱۸۲، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۷۹]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۲۲۵، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۸۰]
ابن خلدون، یحیی، بغیه الرواد، ج۱، ص۵۳ -۵۴، به کوشش عبدالحمید حاجیات، الجزایر، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۸۳]
ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۲۸۴.
[۸۵]
دیویدسن، ب، افریقا، ج۱، ص۳۲۷، ترجمه هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران، امیرکبیر.
[۸۶]
لین پول و دیگران، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر، ج۱، ص۴۳-۶۰، ترجمه صادق سجادی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۸۷]
EI ۲، ج۱، ص۱۱۷۶..
در دورهای که امپراتوری عثمانی به سراشیب ضعف و سقوط افتاد، اروپاییان تلاشهای خود را برای استیلا بر شمال آفریقا آغاز کردند و به ویژه فرانسویها و ایتالیاییها نقاط مهمی از سرزمین بربرها را متصرف شدند. مبارزات مردم بربر شمال آفریقا بر ضد استیلای این مهاجمان از مهمترین فصول تاریخ زندگی بربرهاست و این مبارزات سرانجام به مرزبندیهای جدید و تأسیس کشورهایی چند در منطقه انجامید. [۸۸]
نجیب زبیب، الموسوعه العامه لتاریخ المغرب و الاندلس، ج۳، ص۳۴۷، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
[۸۹]
دیویدسن، ب، افریقا، ج۱، ص۳۲۹، ترجمه هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران، امیرکبیر.
[۹۰]
Gellner، E، ج۱، ص۵۳ -۵۲، X Morocco n، Africa، ed C Legum، London، ۱۹۷۱.
[۹۱]
لین پول و دیگران، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر، ج۱، ص۶۰ - ۷۸، ترجمه صادق سجادی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۴ - قبایل و طوایف بربرنویسندگان متقدم و متأخر شمار قبایل بربر را از ۳۵ تا ۷۰ قبیله، و برخی غیر قابل شمارش دانستهاند و مشخصات شناختههای خود را آوردهاند. [۹۲]
احمد یعقوبی، «البلدان»، ج۱، ص۳۴۳-۳۶۰، همراه الاعلاق النفیسه ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
[۹۵]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۱۰۳، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۹۶]
صدیق بن عربی، المغرب، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۲، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
[۹۷]
محمدامین سویدی، سبائک الذهب فی معرفه قبائل العرب، ج۱، ص۴۲۸-۴۳۴، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
[۹۸]
ابراهیم حرکات، النظام السیاسی و الحربی فی عهد المرابطین، ج۱، ص۶، دارالبیضا، مکتبه الوحده العربیه.
بربرها را به دو طایفه اصلی، و هر طایفه را به چند قبیله تقسیم کردهاند: طایفه اول شامل قبایل مصموده، صنهاجه و زناته؛ و طایفه دوم شامل هوّاره و لواته است. بعضی از نویسندگان بربرها را به طور کلی مشتمل بر ۹ اصل یا طایفه دانستهاند که عبارتند از اِردواحه، مصموده، اورَبه، عجیسه، کُتامه، صنهاجه، اوریغه، لمطه و هسکوره؛ و برخی اصل آنها را به دو طایفه بَرانس (مشتمل بر قبایل هواره، مصموده و صنهاجه) و بُتْر از فرزندان مادغش (مشتمل بر قبایل لواته و زناته) بازمیگردانند. [۹۹]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۸۹ -۹۷، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۱۰۰]
ابن خلدون، یحیی، بغیه الرواد، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش عبدالحمید حاجیات، الجزایر، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۶۱-۳۶۶، احمد قلقشندی، قلائد الجمان، ص۱۶۷-۱۷۷؛. [۱۰۱]
سعد زغلول عبدالحمید، تاریخ المغرب العربی، ج۱، ص۸۶، اسکندریه، ۱۹۷۹م.
[۱۰۲]
محمد شفیق، «امازیغن»، ج۱، ص۶۷۴، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م، شم ۲.
هر یک از قبایل بربر از چند دهستان، در میان مردم یکجانشین، و چند «دور» در میان چادرنشینان تشکیل میشود و هر «دور» یا دهستان خود شامل چند «اجاق» (خانواده) است. رئیس دهستان که منتخب مردم است، اَمْغَر یا امین نام دارد. برخی از قبایل بربر دارای مجلسی منتخب هستند که قدرت اجرایی و قانونگذاری و قضایی دارد. [۱۰۳]
احمد بن عامر، تونس عبر التاریخ، ج۱، ص۱۵-۱۶، تونس، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
[۱۰۴]
داوید، رنه، نظامهای بزرگ حقوقی معاصر، ج۱، ص۵۴۲ - ۵۴۵، ترجمه حسین صفایی و دیگران، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۱۰۵]
داوید، رنه، نظامهای بزرگ حقوقی معاصر، ج۱، ص۵۴۷، ترجمه حسین صفایی و دیگران، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۱۰۶]
Gellner، E، ج۱، ص۲۰۲، X Morocco n، Africa، ed C Legum، London، ۱۹۷۱.
[۱۰۷]
EI ۲، ج۱، ص۱۱۷۹..
پس از مرزبندی شمال آفریقا و تأسیس کشورهای مستقل، برخی از قوانین قبیلهای ملغی شد و بعضی رسمیت یافت و به همین سبب، در این کشورها هنوز عناصری از نظام قبیلهای یافت میشود. [۱۰۸]
Abun،Nasr، J M، ج۱، ص۹ -۸، A History of the Maghrib، Cambridge، ۱۹۷۱.
[۱۰۹]
Gellner، E، ج۱، ص۴۳.، X Morocco n، Africa، ed C Legum، London، ۱۹۷۱.
۵ - زبانبربرها زبان بومی خود را «تامازیغْت» مینامند. [۱۱۰]
محمد شفیق، «امازیغن»، معلمه المغرب، ج۱، ص۶۷۴، رباط، ۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م، شم ۲.
تاریخ آغازین این زبان به درستی دانسته نیست، ولی متونی به زبان لیبیایی - امازیغی از یک سده پیش از میلاد در دست است. [۱۱۱]
احمد بوکوس، «امازیغیه»، ج۱، ص۶۷۹، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م، شم ۲.
پیش از فتح اسلامی، زبان بربری کاملاً رواج داشت؛ پس از آن نیز، با آنکه زبان عربی وارد شمال آفریقا شد و به زبانی رایج تبدیل گردید، از میان نرفت؛ [۱۱۲]
صدیق بن عربی، المغرب، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
اقداماتی هم برای احیای زبان و فرهنگ بربری صورت گرفته است. [۱۱۳]
دیویدسن، ب، افریقا، ج۱، ص۴۹، ترجمه هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران، امیرکبیر.
[۱۱۴]
محمد زنیبر، «البربر»، ج۱، ص۱۱۳۳، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م، شم ۴.
[۱۱۵]
Gellner، E، ج۱، ص۱۹۴، X Morocco n، Africa، ed C Legum، London، ۱۹۷۱.
[۱۱۶]
احمد بوکوس، «امازیغیه»، ج۱، ص۶۸۰، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م، شم ۲.
درباره ریشههای تاریخی، گویشها، واژهها و ترکیبات و آواشناسی زبان بربری بررسیهای بسیاری شده است. درباره ریشه تاریخی آن، نظریه سامی - حامی یا افریقایی - آسیایی از قدیم مقبولیت بیشتری داشته است. [۱۱۷]
ابوالفدا، المختصر فی اخبار البشر، ج۱، ص۱۲۲، بیروت، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
[۱۱۸]
احمد بوکوس، «امازیغیه»، ج۱، ص۶۷۹، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م، شم ۲.
[۱۱۹]
احمد بن عامر، تونس عبر التاریخ، ج۱، ص۲۱-۲۲، تونس، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
[۱۲۰]
محمدعلی مادون، عروبه البربر، ج۱، ص۱۴۰-۱۶۰، دمشق، ۱۹۹۲م.
[۱۲۱]
Abun،Nasr، J M، ج۱، ص۷-۸.، A History of the Maghrib، Cambridge، ۱۹۷۱.
ادبیات شفاهی و مکتوب بربری شامل اشعار ملی و دینی و عاشقانه، قصه، متون دینی ترجمه شده از عربی و برخی آثار علمی است. شماری از این آثار به صورت خطی در دست است و از بعضی دیگر فقط نام و نشانیباقی است. [۱۲۲]
EI ۲، ج۱، ص۱۱۸۵-۱۱۸۷..
۶ - دین و اعتقاداتبربرهای باستان، پدیدههای طبیعی و اجرام آسمانی را میپرستیدند و در این مورد و دیگر عقاید دینی تحت تأثیر مصریان و فنیقیها و رومیان قرار داشتند. بعدها گروههایی از آنها به مسیحیت گرویدند. در بعضی منابع به گرایش آنان به آیین زردشتی نیز اشاره شده است. [۱۲۳]
احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۵، ص۱۱۷، قاهره، ۱۹۷۳م.
[۱۲۴]
احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۵، ص۱۸۸، قاهره، ۱۹۷۳م.
[۱۲۵]
عبدالکریم غلاب، قراءه جدیده فی تاریخ المغرب العربی، ج۱، ص۱۵۲-۱۵۳، بیروت، ۱۹۹۶م.
[۱۲۶]
عبدالکریم غلاب، قراءه جدیده فی تاریخ المغرب العربی، ج۱، ص۱۶۱، بیروت، ۱۹۹۶م.
[۱۲۷]
احمد بن عامر، تونس عبر التاریخ، ج۱، ص۲۲، تونس، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
[۱۲۸]
نورالدین آل علی، اسلام در غرب، ج۱، ص۳۷، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۱۲۹]
بل، آلفرد، الفرق الاسلامیه فی الشمال الافریقی، ج۱، ص۵۵ - ۶۸، ترجمه عبدالرحمان بدوی، بیروت، ۱۹۸۶م.
با آغاز فتح اسلامی، دین اسلام وارد این سرزمین شد، ولی به سبب موقعیت جغرافیایی و پراکندگی قبایل بربر، رواج آن مدتی به درازا کشید. با اینهمه، گفتهاند که بیشتر بربرها در عصر عثمان اسلام آوردند. این روند در دوران بعد سرعت بیشتری به خود گرفت، ولی لااقل تا سده ۶ق/۱۲م هنوز مسیحیت در میان بربرها رواج داشت و حتی از ظهور برخی از آباء کلیسا از میان آنان در این دوران سخن گفتهاند. [۱۳۰]
احمد یعقوبی، «البلدان»، ج۱، ص۳۳۹، همراه الاعلاق النفیسه ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
[۱۳۱]
ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۵.
[۱۳۴]
عبدالکریم غلاب، قراءه جدیده فی تاریخ المغرب العربی، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷، بیروت، ۱۹۹۶م.
[۱۳۵]
Gellner، E، ج۱، ص۲۰۷-۲۱۳.، X Morocco n، Africa، ed C Legum، London، ۱۹۷۱.
در دوره اسلامی از برخی ادعاهای نبوت میان بربرها یاد شده است. مثلاً عاصم بن جمیل رهبر قبیله ورفجومه که عقاید خاصی را ترویج میکرد. همچنین در میان قبایل برغوطه و غماره متنبّیان دروغین نشان دادهاند. [۱۳۶]
حموی، یاقوت، معجم بلدان، ج۱، ص۵۴۱ -۵۴۲.
[۱۳۸]
بل، آلفرد، الفرق الاسلامیه فی الشمال الافریقی، ج۱، ص۱۷۳- ۱۹۵، ترجمه عبدالرحمان بدوی، بیروت، ۱۹۸۶م.
البته باید اشاره کرد که چند بار ارتدادی که به بربرها نسبت دادهاند، تنها به سبب مخالفت این قبایل با حکومت رسمی بوده است و محققان آن را ارتداد به معنای دینی آن به شمار نیاوردهاند. [۱۳۹]
عبدالکریم غلاب، قراءه جدیده فی تاریخ المغرب العربی، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۰، بیروت، ۱۹۹۶م.
بربرها تا پیش از تأسیس سلسلههایی چون ادریسیان و فاطمیان، مذهب تسنن داشتند. عبدالله بن مسعود تجیبی و اسماعیل بن زیاد نفوسی، عقاید خوارج را در میان بربرها که طرفدار برابری مسلمانان و آماده پذیرش افکار مخالف خلافت بودند، رسوخ داد و از همین راه جنبشهای اباضی، حروری و صفری در شمال آفریقا پدید آمد. [۱۴۰]
محمد ابن قوطیه، تاریخ افتتاح الاندلس، به کوشش عبدالله انیس طباع، بیروت، ۱۹۵۸م.
[۱۴۱]
احمد یعقوبی، «البلدان»، ج۱، ص۳۵۲-۳۵۳، همراه الاعلاق النفیسه ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
[۱۴۲]
ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۶۰۰ -۶۰۲.
[۱۴۴]
ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۵۹۸.
[۱۴۵]
احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۵، ص۱۶۳، قاهره، ۱۹۷۳م.
[۱۴۶]
احمد بدر، دراسات فی تاریخ الاندلس و حضارتها، ج۱، ص۴۵-۵۲، دمشق، ۱۹۶۹م.
[۱۴۷]
نورالدین آل علی، اسلام در غرب، ج۱، ص۷۴، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۱۴۸]
نورالدین آل علی، اسلام در غرب، ج۱، ص۹۲-۹۴، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۱۴۹]
نورالدین آل علی، اسلام در غرب، ج۱، ص۲۸۰، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۱۵۰]
Le Tourneau، R، ج۱، ص۲۱۵.، X North Africa to the Sixteenth Century n، The Cambridge History of Islam، ed PM Holt، Cambridge، ۱۹۷۰، vol IIA.
از نظر کلامی، مکتب اشعری، به ویژه بر اثر کوششهای ابن تومرت، در میان بربرها شایع بود، [۱۵۱]
احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۵، ص۱۹۱، قاهره، ۱۹۷۳م.
[۱۵۲]
عبدالمجید عمر نجار، فصول فی الفکر الاسلامی بالمغرب، ج۱، ص۳۰، بیروت، ۱۹۹۲م.
و طریقتهای صوفیه مانند شاذلیه، تجانیه و قادریه هم از دیرباز در شمال آفریقا و میان بربرها جایگاه مهمی داشتند. [۱۵۵]
بل، آلفرد، الفرق الاسلامیه فی الشمال الافریقی، ج۱، ص۳۷۸-۳۹۴، ترجمه عبدالرحمان بدوی، بیروت، ۱۹۸۶م.
[۱۵۶]
نجیب زبیب، الموسوعه العامه لتاریخ المغرب و الاندلس، ج۴، ص۳۵۵- ۳۵۸، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
اسطورههای ملی و دینی و عقاید رمز آلود کهن نیز بخش دیگری از فرهنگ اعتقادات بربرها را تشکیل میدهند.۶.۱ - تمدن فنیقی - بربراز دیدگاه تمدن، بربرها با فنیقیان دارای گذشته نسبتاً مشترکی هستند، تا جایی که گاه از تمدن آن دو با عنوان «تمدن فنیقی - بربر» یاد میکنند. ساخت ابزارها به ویژه ابزارهای جنگ از دوره مفرغ در میان بربرها سابقه دارد. نهادهای مدنی و تشکیلات اداری آنان از حدود هزاره اول پیش از میلاد نیز قابل توجه است. به ویژه فعالیت نسبتاً گسترده تجاری با همسایگان مصری و یونان و روم از طریق دریا، موجب رشد فرهنگی و مدنی آنها شده بود. [۱۵۷]
دیویدسن، ب، افریقا، ج۱، ص۳۱، ترجمه هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران، امیرکبیر.
[۱۵۸]
دیویدسن، ب، افریقا، ج۱، ص۱۰۰، ترجمه هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران، امیرکبیر.
[۱۵۹]
دیویدسن، ب، افریقا، ج۱، ص۱۰۲، ترجمه هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران، امیرکبیر.
[۱۶۰]
دیویدسن، ب، افریقا، ج۱، ص۱۶۷، ترجمه هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران، امیرکبیر.
[۱۶۱]
احمد بن عامر، تونس عبر التاریخ، ج۱، ص۶۳، تونس، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
[۱۶۲]
Abun،Nasr، J M، ج۱، ص۳۶-۳۷.، A History of the Maghrib، Cambridge، ۱۹۷۱.
بربرها در عصراسلامی سهم قابل توجهی در شکوفایی تمدن اندلس و شمال آفریقا داشتند. آثار برجایمانده از آن روزگار در هنرهای دستی و معماری و فلزکاری گواه این معنی است. مساجد و جوامع و قصور زیبایی که به دست آنان ساخته شد و نیز شعر و ادبیات و موسیقی و علومی که در سرزمین بربرها پدید آمد و رشد کرد، همه حاکی از توانایی فرهنگی این قوم است. [۱۶۳]
محمد زنیبر، «البربر»، ج۱، ص۱۱۳۳، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م، شم ۴.
[۱۶۴]
Dimand، MS، ج۱، ص۱۵۶، A Handbook of Muhammadan Art، New York، ۱۹۵۸.
[۱۶۵]
Dimand، MS، ج۱، ص۱۲۶، A Handbook of Muhammadan Art، New York، ۱۹۵۸.
[۱۶۶]
Dimand، MS، ج۱، ص۱۲۳، A Handbook of Muhammadan Art، New York، ۱۹۵۸.
[۱۶۷]
Dimand، MS، ج۱، ص۲۳۰ -۲۲۶، A Handbook of Muhammadan Art، New York، ۱۹۵۸.
[۱۶۸]
KOhnel، E، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۳، Die Kunst des Islam، Stuttgart، ۱۹۶۲.
[۱۶۹]
KOhnel، E، ج۱، ص۱۵۱، Die Kunst des Islam، Stuttgart، ۱۹۶۲.
[۱۷۰]
Petherbridge، G T، ج۱، ص۲۰۵ -۱۷۶، X Vernacular Architecture n، Architecture of the Islamic World، London، ۱۹۸۷.
[۱۷۱]
Michell، G، ج۱، ص۲۲۱ -۲۱۵، X North Africa and Sicily n، Architecture of the Islamic World، London، ۱۹۸۷.
[۱۷۲]
الموسوعه العربیه العالمیه، ریاض، ج۴، ص۲۹۶-۲۹۷، ۱۹۹۹م.
[۱۷۳]
Watt، WM، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۶.، A History of Islamic Spain، Edinburgh، ۱۹۶۵.
هنر بربری با ویژگیهای منحصر به خود از دیدگاه محققان، محصول تلفیق فرهنگ بومی بربر با فرهنگ اسلامی عربی است. [۱۷۴]
Grabar، O، ج۱، ص۷۹ -۶۶، X The Architecture of Power n، Architecture of the Islamic World، ed G Michell، London، ۱۹۸۷.
[۱۷۵]
عزیز عظمت، العرب و البرابره، ج۱، ص۱۵.، لندن، ۱۹۹۱م.
۷ - فهرست منابع(۱) نورالدین آل علی، اسلام در غرب، تهران، ۱۳۷۰ش. (۲) محمد ابن ابی دینار، المؤنس، به کوشش محمد شمام، تونس، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م. (۳) ابن اثیر، الکامل. (۴) ابن تغری بردی، النجوم. (۵) عبیدالله ابن خردادبه، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۸۹م. (۶) ابن خلدون، العبر، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م. (۷) ابن خلدون، یحیی، بغیه الرواد، به کوشش عبدالحمید حاجیات، الجزایر، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م. (۸) احمد ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، لیدن، ۱۹۶۷م. (۹) محمد ابن قوطیه، تاریخ افتتاح الاندلس، به کوشش عبدالله انیس طباع، بیروت، ۱۹۵۸م. (۱۰) ابن کثیر، البدایه. (۱۱) ابوالفدا، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م. (۱۲) اخبار مجموعه فی فتح الاندلس، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره/بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م. (۱۳) ابراهیم اصطخری، الاقالیم، چ تصویری، به کوشش مولر، گوتا، ۱۸۳۹م. (۱۴) احمد بدر، دراسات فی تاریخ الاندلس و حضارتها، دمشق، ۱۹۶۹م. (۱۵) بل، آلفرد، الفرق الاسلامیه فی الشمال الافریقی، ترجمه عبدالرحمان بدوی، بیروت، ۱۹۸۶م. (۱۶) احمد بن عامر، تونس عبر التاریخ، تونس، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م. (۱۷) صدیق بن عربی، المغرب، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م. (۱۸) احمد بوکوس، «امازیغیه»، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م، شم ۲. (۱۹) پولم، دنیس، الحضارات الافریقیه، ترجمه علی شاهین، بیروت، ۱۹۷۴م. (۲۰) ابراهیم حرکات، النظام السیاسی و الحربی فی عهد المرابطین، دارالبیضا، مکتبه الوحده العربیه. (۲۱) داوید، رنه، نظامهای بزرگ حقوقی معاصر، ترجمه حسین صفایی و دیگران، تهران، ۱۳۶۴ش. (۲۲) مصطفی مراد دباغ، «التعلیم فی فلسطین فی عهد الانتداب»، موسوعه خاص، ج ۳. (۲۳) دیویدسن، ب، افریقا، ترجمه هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران، امیرکبیر. (۲۴) محمد ذهبی، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای ۸۱ -۱۰۰ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی. (۲۵) عبدالکریم رافق، «فلسطین فی عهد العثمانیین»، موسوعه خاص، ج ۲. (۲۶) نجیب زبیب، الموسوعه العامه لتاریخ المغرب و الاندلس، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م. (۲۷) محمد زنیبر، «البربر»، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م، شم ۴. (۲۸) محمدامین سویدی، سبائک الذهب فی معرفه قبائل العرب، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م. (۲۹) محمد شفیق، «امازیغن»، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م، شم ۲. (۳۰) سعد زغلول عبدالحمید، تاریخ المغرب العربی، اسکندریه، ۱۹۷۹م. (۳۱) عزیز عظمت، العرب و البرابره، لندن، ۱۹۹۱م. (۳۲) عبدالکریم غلاب، قراءه جدیده فی تاریخ المغرب العربی، بیروت، ۱۹۹۶م. (۳۳) احمد قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره، ۱۹۷۳م. (۳۴) احمد قلقشندی، قلائد الجمان، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م. (۳۵) محمد قیروانی، طبقات علماء افریقیه و تونس، به کوشش علی شابی و نعیم حسن یافی، تونس/الجزایر، ۱۹۸۵م. (۳۶) لین پول و دیگران، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر، ترجمه صادق سجادی، تهران، ۱۳۶۳ش. (۳۷) محمدعلی مادون، عروبه البربر، دمشق، ۱۹۹۲م. (۳۸) محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، ۱۳۷۵ش. (۳۹) محمد مکناسی، الاکسیر فی فکاک الاسیر، به کوشش محمد فاسی، رباط، ۱۹۶۵م. (۴۰) الموسوعه العربیه العالمیه، ریاض، ۱۹۹۹م. (۴۱) عبدالمجید عمر نجار، فصول فی الفکر الاسلامی بالمغرب، بیروت، ۱۹۹۲م. (۴۲) یاقوت، بلدان. (۴۳) احمد یعقوبی، «البلدان»، همراه الاعلاق النفیسه ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م. (۴۴) Abun-Nasr، J M، A History of the Maghrib، Cambridge، ۱۹۷۱. (۴۵) Davis، JD، The Westminster Dictionary of the Bible، Philadelphia، ۱۹۴۴. (۴۶) Dimand، MS، A Handbook of Muhammadan Art، New York، ۱۹۵۸. (۴۷) Dury، CJ، Art of Islam، New York، ۱۹۷۰. (۴۸) EI ۲. (۴۹) Gellner، E، X Morocco n، Africa، ed C Legum، London، ۱۹۷۱. (۵۰) id، Muslim Society، Cambridge University Press. (۵۱) Grabar، O، X The Architecture of Power n، Architecture of the Islamic World، ed G Michell، London، ۱۹۸۷. (۵۲) KOhnel، E، Die Kunst des Islam، Stuttgart، ۱۹۶۲. (۵۳) Le Tourneau، R، X North Africa to the Sixteenth Century n، The Cambridge History of Islam، ed PM Holt، Cambridge، ۱۹۷۰، vol IIA. (۵۴) Michell، G، X North Africa and Sicily n، Architecture of the Islamic World، London، ۱۹۸۷. (۵۵) Petherbridge، G T، X Vernacular Architecture n، Architecture of the Islamic World، London، ۱۹۸۷. (۵۶) Watt، WM، A History of Islamic Spain، Edinburgh، ۱۹۶۵. ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بربر»، شماره۴۷۰۲. |