الحکمحکم به فتح حاء و کاف، از نامهای خدا و به معنای کسی است که در میان مردم داوری میکند. فهرست مندرجات۲ - معنای اصلی ۳ - فرق بین حَکَم و حاکم ۴ - واژه حَکَم و حاکم در قرآن ۵ - واژه حَکَم در احادیث ۶ - خداوند حکم و داور علیالاطلاق ۷ - مواضع استعمال واژه حُکم ۸ - اقسام حکم الهی درقرآن ۹ - اقسام حکم الهی در احادیث ۱۰ - ابعاد حاکمیت الهی در تفاسیر ۱۱ - حاکمیت الهی از دیدگاه علامه طباطبائی ۱۲ - حاکمیت الهی از دیدگاه غزالی ۱۳ - بعد تکوینی حکم از دیدگاه فخر رازی ۱۴ - نحوه اطلاق حکم به خداوند از دیدگاه علامه طباطبائی ۱۵ - مراتب بندگان در قبال حکم الهی از دیدگاه غزالی ۱۶ - الحکم از دیدگاه جوینی ۱۷ - مترادف بودن واژه الحکم و فتاح ۱۸ - فهرست منابع ۱۹ - پانویس ۲۰ - منابع ۱ - معنای لغویحَکَم و حاکم در لغت به یک معنا هستند [۱]
ابراهیم بن سری زجاج، تفسیر اسماءاللّه الحسنی، ج۱، ص۴۳، چاپ احمد یوسف دقاق، (قاهره) ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
[۲]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، التحبیر فی التذکیر، ج۱، ص۵۰، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۶۸.
[۳]
محمد بن عمر فخررازی، شرح اسماءاللّه الحسنی للرازی، ج۱، ص۲۴۰، و هو الکتاب المسمی لوامعالبینات شرح اسماءاللّه تعالی و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش.
و از مادّه حُکم، به معنای داوری و قضای به عدل، مشتق شدهاند. [۴]
محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ذیل «حکم»، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
[۵]
ابنسیده، المحکم و المحیطالاعظم، ذیل «حکم»، چاپ عبدالحمید هنداوی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
[۶]
ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ذیل «حکم»، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
[۷]
ابنمنظور، لسان العرب، ذیل «حکم»
۲ - معنای اصلیمعنای اصلی حُکم، منع است [۸]
ابنفارس، مقاییس، ذیل «حکم»،
[۹]
حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «حکم»، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت.
[۱۰]
عبدالملک بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ج۱، ص۱۴۲، چاپ اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
[۱۱]
محمد بن عمر فخررازی، شرح اسماءاللّه الحسنی للرازی، ج۱، ص۲۴۰، و هو الکتاب المسمی لوامعالبینات شرح اسماءاللّه تعالی و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش.
و از آنرو به کسی که در میان مردم داوری میکند حاکم میگویند که ستمگر یا طرفین دعوا را از ستم کردن منع میکند. [۱۲]
ابراهیم بن سری زجاج، تفسیر اسماءاللّه الحسنی، ج۱، ص۴۳، چاپ احمد یوسف دقاق، (قاهره) ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
[۱۳]
محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ذیل «حکم»، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
[۱۴]
احمد بن حسین بیهقی، کتابالاسماء و الصفات، ج۱، ص۱۴۲، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
۳ - فرق بین حَکَم و حاکمهر دو به معنای قاضیاند [۱۵]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، الفصول فی الاصول، ج۱، ص۶۷، چاپ ریچارد فرانک، در MIDEO، ش ۱۶ (۱۹۸۳).
[۱۶]
ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ذیل «حکم»، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
با این تفاوت که حَکَم به کسی اطلاق میشود که شایستگی داوری دارد، ولی حاکم ناظر به شخصی است که شأن او داوری است، هر چند این کار را بهخطا انجام دهد. [۱۷]
حسن بن عبداللّه عسکری، معجمالفروق اللغویة، ج۱، ص۱۹۵، الحاوی لکتاب ابیهلال العسکری و جزءاً من کتاب السید نورالدین الجزائری، قم ۱۴۱۲.
[۱۸]
طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل انعام: ۱۱۴،
از اینرو حَکَم بلیغتر و ستایشآمیزتر از حاکم دانسته شده است.دیگر آنکه حکم برای مفرد و جمع یکسان به کار میرود. [۱۹]
معجمالفروق اللغویة، الحاوی لکتاب ابیهلال العسکری و جزءاً من کتاب السید نورالدین الجزائری، قم ۱۴۱۲.
[۲۰]
حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «حکم»، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت.
۴ - واژه حَکَم و حاکم در قرآنواژه حَکَم دوبار در قرآن به کار رفته که یکبار، به عنوان یکی از اسماء الهی، بر خدا اطلاق شده است. [۲۱]
انعام/سوره۶، آیه۱۱۴.
حَکَم از حیث صرفی، صفت مشبهه بر وزن فَعَل است که نوعی تداوم را میرساند. واژه حاکم به معنای حَکَم، به صورت مفرد در قرآن نیامده، اما به صیغه جمع مذکر سالم و در ترکیب اضافی أحکَمُالحاکمین [۲۲]
هود/سوره۱۱، آیه۴۵.
[۲۳]
تین/سوره۹۵، آیه۸.
و خَیرُالحاکمین [۲۴]
اعراف/سوره۷، آیه۸۷.
[۲۵]
یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۹.
(سوره: یوسف: ۸۰)، برای خدا به کار رفته است [۲۶]
محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآنالکریم، ذیل مادّه حَکَم، بیروت، داراحیاء التراث العرب.
۵ - واژه حَکَم در احادیثدر احادیث نیز حَکَم یکی از اسماء الهی تلقی شده است. [۲۷]
محمد بن عیسیترمذی، سننالترمذی، ج۵، ص۱۹۲، ج ۵، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳.
[۲۸]
ابونعیم اصفهانی، جزء فیه طرق حدیث «انلله تسعة و تسعین اسماً»، ج۱، ص۱۰۱، چاپ مشهور بن حسن بن سلمان، مدینه (۱۴۱۳).
[۲۹]
احمد بن حسین بیهقی، السننالکبری، ج۱۰، ص۲۷، بیروت: دارالفکر.
بنابر پارهای احادیث، خدا در روز قیامت خود را الحَکَمُ العَدْل معرفی و تأکید میکند که در بین مردم به عدل حکم میکند. [۳۰]
کلینی، اصول الکافی، ج۸، ص۱۰۵.
[۳۱]
کلینی، اصول الکافی، ج۸، ص۱۷۴.
[۳۲]
ابنبابویه، الامالی، ج۱، ص۳۵۴، قم ۱۴۱۷.
تعبیر احکمالحاکمین در ادعیه نیز برای خدا به کار رفته است [۳۳]
الصحیفةالسجادیة، ص۹۳، علی بن حسین (ع)، امام چهارم، الصحیفةالسجادیة، چاپ محمدباقر موحدی ابطحی، قم ۱۴۱۱.
[۳۴]
ابنبابویه، کتاب مَن لا یحضُرُهالفقیه، ج۱، ص۳۳۶، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۱۴.
[۳۵]
ابنبابویه، کتاب مَن لا یحضُرُهالفقیه، ج۱، ص۵۶۳، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۱۴.
۶ - خداوند حکم و داور علیالاطلاقبراساس آیات قرآن کریم، خداوند حَکَم و داور علیالاطلاق است، [۳۶]
انعام/سوره۶، آیه۵۷.
[۳۷]
انعام/سوره۶، آیه۶۲.
[۳۸]
یوسف/سوره۱۲، آیه۴۰.
[۳۹]
یوسف/سوره۱۲، آیه۶۷.
[۴۰]
قصص/سوره۲۸، آیه۷۰.
[۴۱]
قصص/سوره۲۸، آیه۸۸.
[۴۲]
غافر/سوره۴۰، آیه۱۲.
در حکمش هیچ شریکی ندارد، [۴۳]
کهف/سوره۱۸، آیه۲۶.
به آنچه بخواهد حکم میکند [۴۴]
مائده/سوره۵، آیه۱.
و هیچ چیز نمیتواند داوریاش را مانع شود، [۴۵]
رعد/سوره۱۳، آیه۴۱.
زیرا خدا بهترین حکمکنندگان است [۴۶]
مائده/سوره۵، آیه۵۰.
[۴۷]
اعراف/سوره۷، آیه۸۷.
[۴۸]
یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۹.
[۴۹]
یوسف/سوره۱۲، آیه۸۰.
و به همین سبب است که مؤمنان باید تنها خدا را داور قرار دهند، [۵۰]
انعام/سوره۶، آیه۱۱۴.
مطیع حکم الهی باشند [۵۱]
نور/سوره۲۴، آیه۵۱.
و در قبال آن صبر پیشه کنند [۵۲]
طور/سوره۵۲، آیه۴۸.
[۵۳]
قلم/سوره۶۸، آیه۴۸.
[۵۴]
انسان/سوره۷۶، آیه۲۴.
و بر او توکل نمایند. [۵۵]
یوسف/سوره۱۲، آیه۶۷.
کتابهای آسمانی که بر پیامبران نازل شده است، [۵۶]
رعد/سوره۱۳، آیه۳۷.
[۵۷]
مائده/سوره۵، آیه۴۳.
متضمن حکم الهیاند و پیامبران و مردم مکلف شدهاند که براساس آنها داوری کنند [۵۸]
مائده/سوره۵، آیه۴۸.
و هر کس چنین نکند در زمره کافران، ظالمان و فاسقان است. [۵۹]
مائده/سوره۵، آیه۴۴.
[۶۰]
مائده/سوره۵، آیه۴۵.
[۶۱]
مائده/سوره۵، آیه۴۷.
شأن داوری و حاکمیت خداوند تنها خاص این دنیا نیست، بلکه در قیامت هم خداوند است که میان بندگان خود حکم میکند. [۶۲]
بقره/سوره۲، آیه۱۱۳.
[۶۳]
نساء/سوره۴، آیه۱۴۱.
[۶۴]
حج/سوره۲۲، آیه۶۹.
همچنین قرآن، برخی پیامبران را نام میبرد که خدا به آنها «حکم» اعطا کرده است. [۶۵]
یوسف/سوره۱۲، آیه۲۲.
[۶۶]
انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۴.
[۶۷]
انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۸.
[۶۸]
انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۹.
[۶۹]
نور/سوره۲۴، آیه۴۸.
[۷۰]
شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱.
[۷۱]
قصص/سوره۲۸، آیه۱۴.
دیگر آنکه مردم نباید طاغوت را حَکَم قرار دهند [۷۲]
نساء/سوره۴، آیه۶۰.
یا به دنبال داوری (حُکم) جاهلیت باشند [۷۳]
مائده/سوره۵، آیه۵۰.
۷ - مواضع استعمال واژه حُکمبا تأمل در موارد استعمال واژه حُکم و مشتقات اسمی و فعلی آن در قرآنکریم، روشن میشود که این واژه و مشتقات آن معمولاً در مواضعی بهکار رفتهاند که اختلافی در میان بوده است؛ چه در امتهای گذشته [۷۴]
بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.
چه در عصر نزول قرآن، [۷۵]
نور/سوره۲۴، آیه۴۸.
[۷۶]
نور/سوره۲۴، آیه۵۱.
چه در این دنیا [۷۷]
نساء/سوره۴، آیه۳۵.
چه در آخرت، [۷۸]
بقره/سوره۲، آیه۱۱۳.
[۷۹]
نساء/سوره۴، آیه۱۴۱.
[۸۰]
نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۴.
[۸۱]
حج/سوره۲۲، آیه۶۹.
چه در امور تشریعی و اجتماعی [۸۲]
مائده/سوره۵، آیه۹۵.
[۸۳]
انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۸.
و چه در امور معرفتی. [۸۴]
کهف/سوره۱۸، آیه۲۶.
در همه این موارد، حُکم منحصراً حق خداوند دانسته شده و در مواردی از جانب او به برخی اشخاص، نظیر انبیا علیهمالسلام، واگذار شده است. ۸ - اقسام حکم الهی درقرآناز منظری دیگر، حکم الهی سه گونه است: گونهای از آن صبغه تکوینی دارد و به معنای محقَق ساختن مسبَّبات به وسیله اسباب است [۸۵]
یوسف/سوره۱۲، آیه۶۷.
گونه دیگر جنبه تشریعی دارد، نظیر تکالیف دینی ناظر به اعتقاد و عمل [۸۶]
یوسف/سوره۱۲، آیه۴۰.
و گونه سوم، در روز قیامت در بین مردم متحقق میشود که عبارت است از اعلام و اظهار حق در آن روز. [۸۷]
بقره/سوره۲، آیه۱۱۳.
[۸۸]
طباطبائی، المیزان، ذیل شوری: ۱۰
۹ - اقسام حکم الهی در احادیثدر برخی احادیث [۸۹]
کلینی، اصول الکافی، ج۷، ص۴۰۷.
حُکم و داوری بر دوگونه دانسته شده است: الهی و جاهلی، و کسی که به داوری الهی تن ندهد، در واقع به شیوه جاهلی حکم میکند.۱۰ - ابعاد حاکمیت الهی در تفاسیرعالمان مسلمان، بنابر آنچه در قرآن کریم درباره شأن حاکمیت الهی آمده است، به توضیح و تفسیر ابعاد و ویژگیهای آن پرداختهاند. بر این اساس، حُکم عبارت است از فصل خصومت بین حق و باطل بر مبنای حکمت، و بدون هیچ بیم و هراسی. [۹۰]
طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل آلعمران: ۲۳
[۹۱]
طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل مائده: ۴۳
[۹۲]
طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل یوسف: ۴۰،
بنابراین، حُکم کردن شأن انحصاری خداوند است، [۹۳]
طبری، جامع البیان، ذیل انعام: ۶۲،
[۹۴]
طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل انعام: ۶۲
زیرا جز او کسی نمیتواند به مقتضای حکمت به حل و فصل امور بپردازد، [۹۵]
طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل یوسف: ۶۷
در این صورت هیچکس نباید در حکم کردن خود را شریک خداوند بپندارد و بهطور مستقل حکم کند و نیز هیچکس نباید جز به آنچه خداوند حکم کرده است، حکم کند. [۹۶]
طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل کهف: ۲۶
[۹۷]
طباطبائی، المیزان، ذیل کهف: ۲۶
بر این اساس، هیچ کس هم حق ندارد از آن جهت که حکمی را نمیپسندد از آن عدول کند. [۹۸]
طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن،ذیل انعام: ۱۱۴
خداوند بهترین حکمکننده (حاکم) است، زیرا نه اهل ظلم و جور است و نه از چیزی هراس دارد که به ناحق حکم کند، [۹۹]
طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل اعراف: ۸۶
همچنان که در صنع و تدبیرش هیچ خللی راه ندارد تا آن را از مقتضای حکمتش خارج سازد [۱۰۰]
طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل تین: ۷
۱۱ - حاکمیت الهی از دیدگاه علامه طباطبائیبه گفته طباطبائی، [۱۰۱]
طباطبائی، المیزان، ج۱، ص۷۲ـ۷۳.
چون اشیا و امور در وجود و تحقق خود مستند به خدایند، هر وقت او اراده کند که چیزی تحقق یابد و اسباب و علل ایجاد آنها را فراهم کند، معنای تعیین از سوی خداوند محقق شده و این تعیین همان ابهامزدایی است که به آن قضا گفته میشود. این قضا گاه به صورت تکوینی [۱۰۲]
بقره/سوره۲، آیه۱۱۷.
[۱۰۳]
فصّلّت/سوره۴۱، آیه۱۲.
[۱۰۴]
یوسف/سوره۱۲، آیه۴۱.
و گاه به صورت تشریعی [۱۰۵]
اسراء/سوره۱۷، آیه۲۳.
[۱۰۶]
یونس/سوره۱۰، آیه۹۳.
[۱۰۷]
زمر/سوره۳۹، آیه۷۵.
است و از همین قضا به اعتبار دیگری، در پارهای موارد [۱۰۸]
انعام/سوره۶، آیه۶۲.
[۱۰۹]
رعد/سوره۱۳، آیه۴۱.
[۱۱۰]
ق/سوره۵۰، آیه۲۹.
به حُکم و قول تعبیر شده است. در این صورت، آیاتی را که در آنها حکم به غیر خداوند و به اذن او، منسوب شده است باید ناظر به احکام وضعی و اعتباری دانست؛ چه، حکم تکوینی به غیر خدا منسوب نمیشود [۱۱۱]
طباطبائی، المیزان، ج۷، ص۱۱۶.
۱۲ - حاکمیت الهی از دیدگاه غزالیغزالی [۱۱۲]
محمد بن محمد غزالی، المقصدالاسنی فی شرح معانی اسماءاللّه الحسنی، چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱.
حاکمیت مطلق الهی را به معنای مسببالاسبابی او و در نتیجه ازلی دانسته است؛ از اینرو، معنای حکم خدا درباره نیکوکار و بدکار به سعادت و شقاوت، آن است که خدا نیکی و بدی را سبب سوق آنان به سعادت و شقاوت قرار داده، همانطور که ادویه و سموم را اسباب آن قرار داده است که خورندگان آنها به هلاکت میرسند. [۱۱۳]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، التحبیر فی التذکیر، ج۱، ص۵۱، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۶۸.
وی [۱۱۴]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، التحبیر فی التذکیر، ج۱، ص۵۱، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۶۸.
صفت الحَکَم خدا را منشأ قضا و قدر الهی شمرده است.۱۳ - بعد تکوینی حکم از دیدگاه فخر رازیفخررازی [۱۱۵]
محمد بن عمر فخررازی، شرح اسماءاللّه الحسنی للرازی، و هو الکتاب المسمی لوامعالبینات شرح اسماءاللّه تعالی و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش.
در توضیحِ بُعدِ تکوینی حُکم یادآور شده است که جمیع کلیات و جزئیات، مقدر به اوقات و احوال خاصیاند و هیچ مقدّمی نمیتواند مؤخر و هیچ مؤخری نمیتواند مقدّم شود و بدینگونه ثابت میشود که حکم الهی درباره همه کلیات و جزئیات، از ازل حاصل است.۱۴ - نحوه اطلاق حکم به خداوند از دیدگاه علامه طباطبائیطباطبائی، [۱۱۶]
طباطبائی، المیزان، ج۱، ص۲۵۵.
در نحوه اطلاق حکم، گفته است که حکم منسوب به خداوند اگر ناظر به امور تکوینی باشد معنای ایجاد دارد که مساوی با وجود حقیقی و واقعیت خارجی است [۱۱۷]
رعد/سوره۱۳، آیه۴۱.
[۱۱۸]
بقره/سوره۲، آیه۱۱۷.
[۱۱۹]
غافر/سوره۴۰، آیه۴۸.
و اگر به پیامبران منسوب شود معنای قضا و داوری دارد که از جمله مناصب الهی است که به آنان کرامت شده است [۱۲۰]
مائده/سوره۵، آیه۴۸.
[۱۲۱]
انعام/سوره۶، آیه۸۹.
و حکم در نسبت به غیر انبیا هم معنای قضا و داوری دارد [۱۲۲]
مائده/سوره۵، آیه۴۷.
۱۵ - مراتب بندگان در قبال حکم الهی از دیدگاه غزالیبه گفته غزالی، [۱۲۳]
محمد بن محمد غزالی، المقصدالاسنی فی شرح معانی اسماءاللّه الحسنی، چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱.
[۱۲۴]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، التحبیر فی التذکیر، ج۱، ص۵۱، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۶۸.
بندگان در قبال حکم الهی در چهار مرتبه قرار میگیرند، که به ترتیب، از نازل به عالی، عبارتاند از: کسانی که به سابقه امور و آنچه در ازل مقدّر شده است، نظر دارند؛ کسانی که به خاتمه نظر دارند، زیرا خاتمه تابعِ سابقه است؛ گروهی که گذشته و آینده را وانهادهاند و فرزند زمان (ابنالوقت) خودند و بدانچه خدا مقدّر کرده است و تجلی مییابد، خشنودند؛ و کسانی که حال و گذشته و آینده را رها کرده و مستغرق در حکم و قضای الهیاند و ملازمِ شهودند، که این والاترین مرتبه است.۱۶ - الحکم از دیدگاه جوینیجوینی [۱۲۵]
عبدالملک بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، چاپ اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
الحَکَم را هم از صفات ذات الهی دانسته و هم از صفات فعل [۱۲۶]
ابوبکر بن میمون، شرحالارشاد، ج۱، ص۳۲۲، چاپاحمد حجازی احمد سقا، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۱۲۷]
احمد بن حسین بیهقی، شعبالایمان، ج۱، ص۱۲۳، چاپ محمدسعید بسیونی زغلول، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
[۱۲۸]
عبدالکریم بن ابراهیم جیلی، الکمالات الالهیة فیالصفات المحمدیة، ج۱، ص۱۱۴، چاپ سعید عبدالفتاح، قاهره ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
چنانکه اگر ناظر به قول خدا در بیان جزای عمل افراد باشد، صفت ذات و اگر دالّ بر افعال الهی در ثواب و عقاب انسانها یا منع از طاعت و معصیت آنان باشد، صفت فعلاوست [۱۲۹]
عبدالملک بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ص۱۴۲، چاپ اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
[۱۳۰]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، التحبیر فی التذکیر، ج۱، ص۵۰، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۶۸.
[۱۳۱]
ابوبکر بن میمون، شرحالارشاد، ج۱، ص۳۲۲، چاپاحمد حجازی احمد سقا، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۱۳۲]
محمد بن عمر فخررازی، شرح اسماءاللّه الحسنی للرازی، ج۱، ص۲۴۰ـ۲۴۱، و هو الکتاب المسمی لوامعالبینات شرح اسماءاللّه تعالی و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش.
۱۷ - مترادف بودن واژه الحکم و فتاحالحَکَم و پارهای از مشتقات فعلی آن در قرآن کریم با یکی از معانی فتّاح و مشتقات فعلی آن هممعنا تلقی شده است. [۱۳۳]
طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۹۴.
[۱۳۴]
عبدالملک بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ج۱، ص۱۴۱، چاپ اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
[۱۳۵]
محمد بن عمر فخررازی، شرح اسماءاللّه الحسنی للرازی، ج۱، ص۲۲۸ـ ۲۲۹، و هو الکتاب المسمی لوامعالبینات شرح اسماءاللّه تعالی و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش.
حَکَم به معنای حکیم نیز آمده است [۱۳۶]
محمد بن عمر فخررازی، شرح اسماءاللّه الحسنی للرازی، ج۱، ص۲۴۱، و هو الکتاب المسمی لوامعالبینات شرح اسماءاللّه تعالی و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش.
براساس حدیثی، چون الحَکَم نام مخصوص خداست، پیامبر اکرم کنیه ابوالحکم هانی بن یزید را ــکه به سبب مقبولیت داوری، در میان قبیلهاش به این کنیه شهرت یافته بودــ به ابوشریح تغییر داد تا کسی در این صفت با خدا شریک نشود [۱۳۷]
سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود، ج۲، ص۴۶۷، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۱۳۸]
ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۴۱۸، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
۱۸ - فهرست منابع(۱) علاوه بر قرآن. (۲) ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش. (۳) ابنبابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷. (۴) ابنبابویه، کتاب مَن لا یحضُرُهالفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۱۴. (۵) ابنسیده، المحکم و المحیطالاعظم، چاپ عبدالحمید هنداوی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰. (۶) ابنفارس، مقاییس. (۷) ابنمنظور، لسان العرب. (۸) ابوبکر بن میمون، شرحالارشاد، چاپاحمد حجازی احمد سقا، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۹) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰. (۱۰) ابونعیم اصفهانی، جزء فیه طرق حدیث «انلله تسعة و تسعین اسماً»، چاپ مشهور بن حسن بن سلمان، مدینه (۱۴۱۳). (۱۱) محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره. (۱۲) احمد بن حسین بیهقی، السننالکبری، بیروت: دارالفکر. (۱۳) احمد بن حسین بیهقی، شعبالایمان، چاپ محمدسعید بسیونی زغلول، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰. (۱۴) احمد بن حسین بیهقی، کتابالاسماء و الصفات، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲. (۱۵) محمد بن عیسیترمذی، سننالترمذی، ج ۵، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳. (۱۶) عبدالملک بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، چاپ اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶. (۱۷) عبدالکریم بن ابراهیم جیلی، الکمالات الالهیة فیالصفات المحمدیة، چاپ سعید عبدالفتاح، قاهره ۱۴۱۷/۱۹۹۷. (۱۸) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت. (۱۹) ابراهیم بن سری زجاج، تفسیر اسماءاللّه الحسنی، چاپ احمد یوسف دقاق، (قاهره) ۱۳۹۵/۱۹۷۵. (۲۰) طباطبائی، المیزان. (۲۱) طبری، جامع البیان. (۲۲) طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن. (۲۳) حسن بن عبداللّه عسکری، معجمالفروق اللغویة، الحاوی لکتاب ابیهلال العسکری و جزءاً من کتاب السید نورالدین الجزائری، قم ۱۴۱۲. (۲۴) علی بن حسین (ع)، امام چهارم، الصحیفةالسجادیة، چاپ محمدباقر موحدی ابطحی، قم ۱۴۱۱. (۲۵) محمد بن محمد غزالی، المقصدالاسنی فی شرح معانی اسماءاللّه الحسنی، چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱. (۲۶) محمد بن عمر فخررازی، شرح اسماءاللّه الحسنی للرازی، و هو الکتاب المسمی لوامعالبینات شرح اسماءاللّه تعالی و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش. (۲۷) عبدالکریم بن هوازن قشیری، التحبیر فی التذکیر، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۶۸. (۲۸) عبدالکریم بن هوازن قشیری، الفصول فی الاصول، چاپ ریچارد فرانک، در MIDEO، ش ۱۶ (۱۹۸۳). (۲۹) کلینی، اصول الکافی. (۳۰) محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآنالکریم، بیروت، داراحیاء التراث العرب. ۱۹ - پانویس
۲۰ - منابعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حکم»، شماره۶۳۷۰. |