آسانیآسانی (آسان، سهل)، معادل یُسر در زبان عربی است. بیشتر لغویان، یُسر را ضدّ عُسر و به معنای آسانی و بینیازی دانستهاند. در قرآن مشتقات یُسر ۴۴ بار آمده [۳]
عبدالباقی مصری، محمدفؤاد، المعجم المفهرس، ج۱، ص۸۷۹.
که اغلب به همین معنا به کار رفته است.فهرست مندرجات۲ - آسانی کارها برای خدا ۲.۱ - آفرینش ۲.۲ - تدبیر آفرینش ۲.۳ - علم خدا ۲.۴ - مجازات گناهکاران ۲.۵ - حبط اعمال ۳ - آسان شدن کارها به دست خدا ۳.۱ - آسان کردن فهم قرآن ۳.۲ - کمک به پیامبران و مؤمنان ۴ - آسانگیری در جعل احکام ۴.۱ - پذیرفتن اظهار اسلام ۴.۲ - واجبات و کفّارات تخییری ۴.۲.۱ - وقوف در منی و قربانی ۴.۲.۲ - کفّاره قسم ۴.۳ - واجبات و کفّارات ترتیبی ۴.۳.۱ - کفّاره صید برای محرم ۴.۳.۲ - قربانی ۴.۳.۳ - کفّاره ظهار ۴.۳.۴ - کفّاره قتل خطایی ۴.۴ - قرار دادن شرایط ۴.۵ - رفع یا تبدیل احکام ۴.۵.۱ - اضطرار ۴.۵.۲ - اکراه ۴.۵.۳ - تقیّه ۴.۵.۴ - خطا ۴.۵.۵ - فراموشی ۴.۵.۶ - مریضی ۴.۵.۷ - حرج توانفرسا ۴.۵.۷.۱ - تنگنای مالی ۴.۵.۷.۲ - ضعف روحی ۴.۵.۷.۳ - نیاز جنسی ۴.۵.۸ - سفر ۴.۵.۹ - سالخوردگی ۴.۵.۱۰ - خوف از خطر ۴.۵.۱۱ - ناآگاهی ۵ - پانویس ۶ - منبع ۱ - مشتقات یسرمشتقات گوناگون یُسر در قرآن ۴۴ بار آمده است. [۴]
عبدالباقی مصری، محمدفؤاد، المعجم المفهرس، ج۱، ص۸۷۹.
مفهوم آسانی را در قرآن کریم میتوان در قالب واژههایی مانند تخفیف، هیّن، وسع، عفو، رفق، رحمت، مغفرت و اِنظار جُست. از نفی اثم، حرج، جناح، تثریب، إصر، اطاقة، ضیق و مشقّت نیز مفهوم آسانی استفاده میشود؛ از قبیل آسانی تصرّفات خدا در نظام تکوین در دنیا و آخرت، آسان شدن کارها به دست خداوند، آسانگیری در تشریع احکام دینی و دستور به آسانگیری در روابط دینی و اجتماعی. گستره این مفهوم در تشریع احکام تا جایی است که میتوان گفت بنای شریعت بر آسانگیری است.۲ - آسانی کارها برای خدااز برخی مصادیق آسانی به تساهل و تسامح نیز تعبیر شده است که شاید این اصطلاح برگرفته از روایات متعدّدی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است که من به شریعت سهله سمحه برانگیخته شدهام؛ بر همین اساس، برخی از فقیهان در استنباطات احکام فقهی، بارها به سهلة و سمحة بودن شریعت استناد کردهاند؛ البتّه قرآن برای آسانی، حدود و مرزهایی قائل شده است. ۲.۱ - آفرینشقرآن، آفرینش آسمانها و زمین را در شش روز و بدون سختی و مشقّت ذکر کرده: «ولَقَد خَلقنا السَّمـوتِ والأرضَ و ما بَینَهما فی سِتَّةِ أیّام و ما مسَّنا مِن لُغوب» و خداوند ایجاد و اعاده خلق را بر خود آسان دانسته است: «أَوَلَم یَرَوا کَیفَ یُبدِئُ اللّهُ الخَلقَ ثمّ یُعیدُه إنَّ ذلکَ عَلَی اللّهِ یَسیرٌ» حتّی اعاده آفرینش بر خدا، از ایجاد آن آسانتر است: «وهُوَ الَّذِی یَبدؤُا الخَلقَ ثمَّ یُعیدُه و هُوَ أَهوَنُ عَلَیه» و حشر انسانها بر خداوند، بسی آسان است: «ذلکَ حَشرٌ عَلینا یَسیرٌ.» روشن است که قدرت خداوند درباره همه موجودات، یکسان است؛ بنابراین، تعبیر به آسانتر بودن اعاده، از آن جهت است که هر صفت کمالی در موجودات، به نحو کاملتر و بدون هیچگونه نقص، در خداوند وجود دارد؛ بر این اساس، چون اعاده در مقایسه با ایجاد، نزد مردم آسان است، این آسانی در خداوند بیشتر و بهگونهای است که هیچ سختی و مشقّتی را به همراه ندارد. ۲.۲ - تدبیر آفرینشخداوند، آفرینش انسان را از خاک، سپس از نطفه و باردار شدن زنان و کوتاهی یا بلندی عمر بنیآدم را بر خود آسان دانسته است: «واللّهُ خَلَقَکُم مِن تُراب ثمَّ مِن نُطفَة ثمَّ جَعَلَکُم أزوجاً و ما تَحمِلُ مِن أُنثی و لاتَضَعُ إلاّ بِعِلمهِ و ما یُعمَّرُ مِن مُعمَّر و لا یُنقَصُ مِن عُمُرِه إلاّ فِی کِتـب إنّ ذلِکَ عَلی اللّهِ یِسیرٌ». قرآن، اعطای فرزند را به پیرزنی نازا و شوهری فرتوت (حضرت زکریا و همسرش) بر خداوند آسان و هموار میشمرد: «قالَ رَبِّ أنّی یَکونُ لی غُلـمٌ و کانتِ امرَأَتِی عاقِراً و قَد بَلَغتُ مِن الکِبَرِ عِتِیّاً قالَ کذلِکَ قالَ رَبُّک هُو عَلیَّ هَیِّنٌ». و اعطای فرزند به زنی باکره و بیشوهر (حضرت مریم (علیهاالسلام)) را نیز آسان میداند: «قالَت أنّی یَکونُ لِی غُلـمٌ و لَمیَمسَسنِی بَشرٌ و لَمأکُ بَغِیّاً قالَ کذلِکِ قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلیَّ هَیِّنٌ». ۲.۳ - علم خداآگاهی به آنچه در آسمانها و زمین وجود دارد و تدوین آن در کتاب، بر خداوند آسان است: «ألم تَعلَم أنّ اللّهَ یَعلمُ ما فی السَّماءِ و الأرضِ إنّ ذلِکَ فی کِتـب إنّ ذلکَ عَلی اللّهِ یسیرٌ.» همه مصیبتها در زمین و در وجود شما، پیش از پیدایش، در کتابی وجود دارد و آن بر خدا آسان است: «ما أَصابَ مِن مُّصیبَة فِی الأرضِ و لاَ فِی أنفُسِکم إلاَّ فِی کتـب من قَبلِ أن نَبرأَها إنَّ ذلِک عَلَی اللّهِ یَسیرٌ.» ۲.۴ - مجازات گناهکاراندر آتش افکندن گناهکاران و ستمگران بر خدا سهل است: «فَسَوفَ نُصلیهِ ناراً و کانَ ذلکَ عَلَی اللّهِ یَسیراً.» دو چندان شدن عذاب زنان پیامبر در صورت اعمال ناشایست بر خدا آسان است: «یـا نساءَ النّبیِّ مَن یأتِ مِنکنَّ بِفـحِشَة مُبَینّة یُضـعَف لَها العَذابُ ضِعفَینِ و کانَ ذلکَ علَی اللّهِ یَسیراً.» ۲.۵ - حبط اعمالتباهی اعمال منافقانی که از جنگ سرباز زده به غنائم چشم دارند، بر خداوند سهل است: «أُولـئِکَ لَم یُؤمِنوا فَأَحبَطَ اللّهُ أعمـلَهم و کانَ ذلکَ عَلَی اللّهِ یَسیراً.» ۳ - آسان شدن کارها به دست خدابرخی امور به دست خدا آسان شده و به پیش میرود؛ مانند فهم قرآن و توفیق پیامبران و مؤمنان در عبادت و خدمت. ۳.۱ - آسان کردن فهم قرآناستدلالهای روشن، پندهای حکیمانه، سلیس بودن و آهنگ عبارتها، زمینه آسانیِ حفظ و فهم قرآن را فراهم میسازد: «ولَقد یَسَّرنا القُرءانَ لِلذِّکرِ فَهَل مِن مُدَّکِر.» ابنعبّاس گفته است: اگر خداوند معارف بلند قرآن را به صورت الفاظ متداول انسانها فرود نمیآورد، هیچ انسانی نمیتوانست آن (وحی) را به زبان آورد. خداوند فرموده است که قرآن را در زبان تو آسان کردیم تا وسیله بشارت برای مؤمنان و اِنذار لجوجان باشد: «فإنَّما یَسَّرنـهُ بِلِسانِک لِتُبشِّرَ بهِ المُتَّقینَ و تُنذِرَ بِه قَوماً لُدّاً». نیز فرموده است که بشر را از نطفهای آفرید و راه هدایت را برایش آسان کرد. «مِن نُطفة خَلَقهُ فَقَدَّرُه ثُمّ السَّبیلَ یَسّرَه.» ۳.۲ - کمک به پیامبران و مؤمنانقرآن، کمک به پیامبران و مؤمنان را نوعی تمهید و آسانسازی زمینه توفیق آنان در عبادت و خدمت قرار داده است: «ونُیَسِّرُک لِلیُسری». به نظر برخی مفسّران، مقصود آیه این است که ما تو را برای شریعت سهله و سمحه یاری میدهیم. [۳۱]
میبدی، ابوالفضل، کشفالاسرار، ج۱۰، ص۴۶۱.
قرآن، آسانی و توفیق در کارهای شایسته را به انفاق کنندگان باتقوا که جزای نیک را باور دارند، بشارت داده است [۳۳]
میبدی، ابوالفضل، کشفالاسرار، ج۱۰، ص۵۱۴.
«فأمّا مَن أعطی واتَّقی و صَدَّق بِالحُسنی فَسَنُیَسِّرُه لِلیُسری». قرآن کریم، این توفیق و آسانی را در قالب دعا از زبان حضرت موسی نقل میکند: «ربِّ اشرَح لی صَدری و یَسِّرلِی أَمرِی». ۴ - آسانگیری در جعل احکامخداوند در تشریع احکام و تکالیف دین اسلام، آسان گرفته؛ بهصورتی که عمل به آن وظایف در توان مکلّفان است: «لایُکَلِّف اللّهُ نَفساً إلاّ وُسعَها.» او از اراده خویش به تخفیف و آسانگیری خبر داده و بر این اساس، به کسانی که برای ازدواج با زنان مؤمن و آزاد تمکّن مالی ندارند، اجازه ازدواج با کنیزان را داده است : «ومَن لمیَستَطِع مِنکُم طَولا أن یَنکِحَ المُحصَنـتِ المُؤمِنـتِ فَمِن ما مَلَکت أیمـنُکم مِن فَتَیـتِکُم المُؤمِنـتِ... یُریدُ اللّهُ أن یُخَفِّفَ عَنکُم.» در جای دیگر فرموده است: خداوند آسانی را اراده کرده و سختی و شدّت را نخواسته است: «یریدُاللّهُ بِکم الیُسرَ و لایُریدُ بِکم العُسرَ». او در موارد ناآگاهی و عذر، کیفر بر تکلیف را از بندگان برداشته است: «وما کُنّا مُعذِّبینَ حتّی نَبعثَ رَسولا.» این ویژگی (آسانی) در جوهره همه ادیان آسمانی وجود دارد؛ امّا گاه در بعضی امّتها برای تنبیه و کیفر، احکام سخت تشریع شده است؛ برای مثال به دلیل ستمگری، رباخواری، حرامخواری و مخالفت یهودیان با پیامبران، هر حیوان ناخندار و سُم پهن مانند شتر، همچنین چربی گاو و گوسفند که غذای دلخواه آنان بود، بر آنان حرام شد. و به نقلی، زمامداران بنیاسرائیل، مردم کمدرآمد را از خوردن گوشت پرندگان و چربی حیوانات منع میکردند؛ بدین روی، همانها بر آنان حرام شد. تورات کنونی نیز به گونهای به این مطلب اشاره کرده، مینویسد: شتر با وجودی که نشخوار میکند، امّا تمام سم چاک نیست، برای شما ناپاک است. برخی از احکام ادیان پیشین، حتّی بدون داشتن جنبه تنبیهی، مشقّتآور بوده است؛ مانند روزه وصال که چند شبانه روز پیوسته امساک ادامه مییافت. تکالیف در دین اسلام که پیامآور آن رحمةٌ للعالمین است، شاق و طاقتفرسا نیست. قرآن درخواست همین مطلب را از سوی مؤمنان گزارش کرده است: «ربَّنا ولاتَحمِل عَلَینا إصراً کَما حَمَلتَه علیَ الّذینَ مِن قَبلِنا ربَّنا ولاتُحَمِّلنا ما لاطاقَةَ لَنا بِه». شاید خاتمیت این دین و لزوم انطباق آن با موقعیتهای متفاوت در همه عصرها و نسلها دلیل آسانتر بودن احکام آن باشد. نمونههایی از آنچه در قرآن، نشان از آسانگیری خداوند در تشریع احکام دارد، عبارتند از: ۴.۱ - پذیرفتن اظهار اسلامخداوند متعالی در پذیرش اسلام، آسان گرفته و دستور داده است که هر کس اظهار اسلام کرد، بیدرنگ از او بپذیرید: «ولاتَقولوا لِمَن ألقی إلَیکُم السَّلـمَ لَستَ مُؤمِناً». ۴.۲ - واجبات و کفّارات تخییریدر برخی واجبات، مکلّف بر یک عمل الزام نشده: ۴.۲.۱ - وقوف در منی و قربانیواجب است حاجی پس از اعمال روز دهم (رمی جمره عقبه، قربانی، حلق یا تقصیر) در ایام تشریق (یازدهم، دوازدهم، سیزدهم) در منی توقّف کند؛ امّا خداوند او را بین کوچ کردن روز دوازدهم و سیزدهم مخیّر کرده است : «واذکُروا اللّهَ فِی أیّام مَّعدودت فَمَن تَعَجَّلَ فی یَومَینِ فَلاَ إِثمَ عَلَیه و مَن تَأخَّر فَلاَ إِثمَ عَلیهِ لِمَن اتَّقی.» نیز بر حاجی واجب است که در روز عید قربان قربانی کند؛ امّا خداوند او را به آنچه در توان او است (شتر، گاو، گوسفند) مخیر کرده : «فَمَن تَمتَّعَ بِالعُمرةِ إلی الحَجِّ فَمَا استَیسَرَ مِن الهَدیِ...» ۴.۲.۲ - کفّاره قسماگر مسلمانی سوگند شرعی خویش را بشکند، خداوند به جای تعیین یک جریمه، وی را میان چند کفّاره مخیّر کرده است تا بر او گران نیاید و جریمه خود را آسانتر بپردازد. بر اساس آیه ۸۹ سوره مائده کفّاره قسم یکی از این سه مورد است. اطعام ده فقیر یا پوشاندن لباس به آنان، آزاد کردن یک برده و درصورتیکه قدرت مالی برای ادای یکی از جریمههای یاد شده را نداشت، سه روز روزه بگیرد. ۴.۳ - واجبات و کفّارات ترتیبیبرخی واجبات یا کفّارات، به صورتی قرار داده شده که در صورت قدرت نداشتن مکلّف بر یک گونه از آن، شکلهای دیگری پیش روی او باشد. واجبات و کفّارات ترتیبی در قرآن از این قرارند: ۴.۳.۱ - کفّاره صید برای محرمخداوند، صید حیوانات را بر مُحرِم ممنوع کرده و مجازات آن را حیوانی معادل آن مانند شتر، گاو و گوسفند قرار داده است؛ امّا اعلان فرموده که مکلّف در صورت عدم تمکّن میتواند شماری از فقیران را اطعام کند و اگر از عهده این نیز برنیاید میتواند چند روز (متناسب با نوع جرم) روزه بگیرد. ۴.۳.۲ - قربانییکی از مناسک حج، قربانی است. اگر حاجی بر آن توانا نباشد، باید ده روز روزه بگیرد. ۴.۳.۳ - کفّاره ظهارکفّاره ظهار، آزاد کردن یک برده است که در صورت عدم تمکّن، دو جایگزین به ترتیب (شصت روز روزه پی در پی پیش از رجوع و اطعام شصت فقیر) برای آن قرار داده شده است. ۴.۳.۴ - کفّاره قتل خطاییمجازات کسی که یکی از مسلمانان را به خطا کشته، پرداخت دیه کامل به بازماندگان مقتول و آزاد کردن یک برده مؤمن است؛ امّا اگر نتوانست برده آزاد کند، باید دو ماه پیدرپی روزه بگیرد. ۴.۴ - قرار دادن شرایطخداوند برای وجوب هر یک از تکالیف نیز شرایطی را قرار داده است که با فقدان یکی از آنها، تکلیف برداشته میشود که خود نوعی آسانگیری است؛ مانند مشروط بودن وجوب حج به استطاعت: «ولِلّهِ عَلی الناسِ حِجُّ البَیتِ مَن استَطاعَ إلیهِ سَبیلا.» ۴.۵ - رفع یا تبدیل احکامگاه وضعیّت خاصّی برای برخی افراد پیش میآید که خداوند یا اصل تکلیف را برداشته یا آن را به حکمی دیگر تبدیل کرده است. این موارد عبارتند از: ۴.۵.۱ - اضطراردر اضطرار، حکم اوّلیّه برداشته میشود؛ به طور مثال با اینکه خوردن اَشیایی مانند مردار، خون، گوشت خوک، گوشت ذبح شده به نام غیر خدا حرام است، در صورت اضطرار، حرمت آن برداشته شده است: «إنّما حَرَّم عَلَیکم المَیتةَ والدَّمَ و لَحمَ الخِنزیرِ و ما أُهِلَّ بِه لِغَیرِ اللّهَ فَمَنِ اضطُرَّ غَیرَ باغ و لا عاد فلا إثمَ عَلیه إنّ اللّهَ غفورٌ رَّحیمٌ.» آیه سوم سوره مائده نیز پس از بیان حرمت گوشت حیوانِ خفه شده، حیوانی که بر اثر ضربه چوب یا شاخ حیوان دیگر یا سقوط از بلندی مرده باشد یا درندهای او را کشته یا در پای بت ذبح شده و یا با تیر قرعه کشته شده باشد، کسی را که به ناچار و بدون قصد گناه، از آن خورده است استثنا میکند. ۴.۵.۲ - اکراهاگر کسی به گناه وادار شد، خداوند آن گناه را میبخشد؛ چنانکه اظهارات شرکآمیز را در زیر شکنجه مشرکان بخشید: «إلاّ مَن أُکرِهَ و قَلبُه مُطمَئِنٌّ بِالإیمنِ.» ۴.۵.۳ - تقیّهانسان به جهت حفظ خویش از ضرر دیگران میتواند کلام ناحق گفته یا برخلاف حق عمل کند. خداوند پس از نهی از برقراری ارتباط با کافران، فرموده که چنین ارتباط در صورت تقیّه مانعی ندارد: «لایَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الکـفِرینَ أولیاءَ مِن دونِ المُؤمِنینَ... إلاّ أنتَتَّقوا مِنهم تُقـةً». این مطلب از آیه ۱۰۶ سوره نحل نیز استفاده میشود. ۴.۵.۴ - خطاارتکاب بسیاری از کارها اگر به عمد باشد، مؤاخذه و پیامدهای مهمّی دارد و اگر به خطا باشد، یا هیچگونه مؤاخذه و پیامدی ندارد یا پیامد آن اندک و سبک است: «لَیسَ عَلیکُم جُناحٌ فیما أخطَأتُم بِه ولـکِن ماتَعمّدَت قُلُوبُکم.» ۴.۵.۵ - فراموشیترک واجب یا ارتکاب حرام از روی فراموشی مؤاخذه ندارد. قرآن این مطلب را در قالب دعا از زبان مؤمنان چنین نقل میکند: «رَبَّنا لاتُؤاخِذنا إن نَّسینا أو أخطَأنا». ۴.۵.۶ - مریضیاگر ادای تکلیف در مواردی موجب بیماری شود، خداوند آن را از مکلّف مرتفع ساخته یا به واجب آسانتر تبدیل میکند؛ بر این اساس، به کسی که در ماه مبارک رمضان مریض است، اجازه افطار و قضای آن در روزهای دیگر را داده است: «ومَن کانَ مَریضاً أو عَلی سَفر فعِدّةٌ مِن أیّام أُخرَ یُریدُ اللّهُ بِکم الیُسرَ و لایُریدُ بِکم العُسرَ» همچنین حکم وضو را برای مریضی که آب برای او ضرر دارد، به تیمم تبدیل کرده است: «... و إن کنتم مَّرضی أو عَلی سَفر أو جاءَ أحدٌ مِنکم مِن الغائطِ... فَتَیمَّموا صَعیداً طَیّباً... ما یُریدُ اللّهُ لِیَجعَل عَلَیکم مِن حَرج.» حکم جهاد نابینا، لَنگ و مریض نیز همینگونه است: «لَیس عَلی الأعمی حَرجٌ و لا عَلی الأَعرجِ حَرجٌ و لا عَلی المَریضِ حَرجٌ» پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به یکی از اصحاب بیمار خود فرمود: نماز را ایستاده بخوان. اگر نتوانستی، نشسته بخوان و گرنه به پهلو و اگر نشد، خوابیده به پشت؛ زیرا خداوند هیچ انسانی را تکلیف نمیکند، مگر به قدر توان او. [۹۶]
التاج، ج۱، ص۲۰۱.
حرمت تراشیدن سر پیش از قربانی، در صورت بیماری یا مشکلی مانند آن، برداشته میشود و شخصی که وادار به حلق شد، باید روزه بگیرد یا فقیران را اطعام یا گوسفندی را قربانی کند که فدیه آن شمرده میشود: «ولاتَحلِقوا رُءوسَکم حتّی یَبلُغَ الهَدیُ مَحِلَّه فَمَن کان مِنکم مَریضاً أو بِه أذیً مِن رَّأسِه فَفِدیةٌ مِّن صیام أو صَدقة أو نُسک.» ۴.۵.۷ - حرج توانفرساخداوند، تکالیف مشقّتزا را برداشته است. تخفیف شریعت در موارد حرجی، چنان شایع و مورد توجّه فقیهان بوده که به مثابهِ قاعده و اصل عمومی (نفی حرج) مورد کاربرد فقهی آنان در مسائل و ابواب گوناگون مشهور شده است: «وما جَعَل علیکم فی الدینِ مِن حرَج.» امام صادق (علیهالسلام) در پاسخ به پرسش یکی از اصحاب درباره کیفیّت وضوی کسی که دستش زخمی است، فرمود: حکم اینگونه مسائل از همین آیه فهمیده میشود. قرآن این مطلب را به صورت درخواست قلبی مؤمنان نقل کرده است: «ربَّنا و لاتُحَمِّلنا ما لا طاقَةَ لَنا بِه». انواع سختی که مجوّز رفع یا تبدیل تکلیف است، عبارتند از: ۴.۵.۷.۱ - تنگنای مالیخداوند، حکم وجوب جهاد را از کسانی که مضیقه و تنگنای مالی، مانع حضور آنان در جبهه شده، برداشته و فرموده است: «لَیس عَلی الضُّعفاءِ و لا عَلی المَرضی و لا عَلی الّذینَ لایَجِدونَ ما یُنفِقونَ حَرَجٌ إذا نَصَحوا لِلّهِ و رَسولِه». ۴.۵.۷.۲ - ضعف روحیقرآن در آغاز فرمان داده بود که اگر ارتش مسلمانان، یکدهم ارتش مشرکان باشد میتوان با آنان به مقابله برخاست؛ زیرا ایمان و روحیّه قوی، توان پایداری و مقاومت را به آنان خواهد داد؛ امّا پس از پیدایش ضعف روحی، بر آنان آسان گرفت و مقایسه را به نصف تخفیف داد: «یـأیّها النَبیُّ حَرِّضِ المُؤمِنینَ عَلیالقِتالِ إن یَکُن مِّنکم عِشرونَ صـبِرونَ یَغلِبوا مِائَتَینِ و إن یَکُن مِّنکم مِائةٌ یَغلِبوا ألفاً... الـَـنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنکم و عَلِم أنَّ فیکم ضَعفاً فإن یَکُن مِّنکم مِائةٌ صابِرةٌ یَغلِبوا مِائتَینِ و إن یَکُن مِّنکم ألفٌ یَغلِبوا ألفَینِ بِإذنِ اللّهِ.» ۴.۵.۷.۳ - نیاز جنسیازآنجاکه پرهیز از مباشرت با همسر در طول ماه رمضان برای مسلمانان صدر اسلام قابل تحمّل نبود و برخی بر اثر عدم تحمّل، با همسرانشان نزدیکی میکردند، خداوند بر امّت اسلام آسان گرفت و مباشرت را در شب ماه رمضان جایز کرد: «وأُحِلَّ لَکم لَیلَةَ الصّیامِ الرَّفثُ إلی نِسائِکم هُنّ لِباسٌ لَکم و أنتُم لِباسٌ لَهنَّ عَلِم اللّهُ أنَّکم کُنتُم تَختانونَ أنفُسَکم فَتابَ عَلَیکم و عَفا عَنکم فالْـَـن بـشِروهُنَّ وابتَغوا ما کَتبَ اللّهُ لَکُم.» ۴.۵.۸ - سفربرخی از احکام، مانند نمازهای چهار رکعتی، روزه و وضو در سفر به احکام آسانتر تبدیل شده است. «وإذا ضَربتُم فیالأرضِ فَلیس عَلیکم جُناحٌ أن تَقصُروا مِن الصَّلوةِ»، «کُتِب عَلیکُم الصِّیام... فَمَن کانَ مِنکم مَّریضاً أو عَلی سَفر فعِدَّةٌ مِن أیّام أُخَرَ»، «وإن کُنتُم مَّرضی أو عَلی سَفَر... فتَیَمّموا صَعیداً طَیّباً.» ۴.۵.۹ - سالخوردگیخداوند به سالخوردگان زمینگیر، تخفیفهای بیشتری داده است؛ از جمله، برداشتن روزه و تبدیل آن به پرداخت یک وعده غذا (مد طعام) به فقیر در برابر هر روز: «وعَلیالذینَ یُطیقونَه فِدیَةٌ طَعامُ مِسکین.» امام باقر (علیهالسلام) در توضیح این آیه فرمود: الشیخ الکبیر بر زنان سالخوردهای که به ازدواج امید ندارند نیز آسان گرفته شده است و از پوشش کامل معاف شدهاند: «والقَوعِدُ مِن النِّساءِ الّـتی لایَرجونَ نِکاحاً فَلَیس عَلَیهِنّ جُناحٌ أن یَضَعنَ ثِیابَهنَّ غیرَ مُتَبرِّجـت بِزینَة.» ۴.۵.۱۰ - خوف از خطرقرآن یا روایات در موارد متعدّدی تصریح کردهاند: تکلیفی که انسان را در معرض خطر جدّی جانی یا مالی قرار دهد، ساقط میشود؛ مانند لزوم آرامش بدنی در نماز که در صورت خوف، ساقط میشود: «فإن خِفتم فَرِجالا أو رُکباناً.» ۴.۵.۱۱ - ناآگاهیمسلمان موظّف به فراگیری احکام و تکالیف دینی خویش است و در صورت کوتاهی در یادگیری مؤاخذه خواهد شد؛ امّا خداوند در چندین مورد بر ناآگاهان آسان گرفته است؛ مانند ناآگاهی و عذر ناشی از نرسیدن دعوت پیامبران: «وما کُنّا مُعذِّبینَ حتّی نَبعَثَ رَسولا» یا عدم آگاهی از حرمت و وجوب برخی کارها و اشیا در شریعت. مسلمان اگر پس از تحقیق لازم، هم چنان در حکم شرعی کاری یا چیزی شک داشته باشد، میتواند به استناد اصل حلیّت یا برائت، آن را بر خود حلال و جایز شمرد. قرآن میفرماید: «لایُکلِّفُ اللّهُ نَفساً إلاّ ما ءَاتـاها». ۵ - پانویس۶ - منبعدائرةالمعارف قرن کریم، برگرفته از مقاله «آسانی»، تاریخ بازیابی ۹۸/۷/۸. ردههای این صفحه : تساهل و تسامح | مباحث قرآنی
|