پازوکیپازوکی، یا پازُکی، پیزُکی، بازوکی، نام یکی از ایلهای کرد قدیم ایرانی که از نیمۀ دوم سدۀ ۹ق، بیش از یک قرن در مناطق شمالی دریاچۀ وان در آناتولی فرمانروایی داشته است. اولین اشارۀ تاریخی به ایل پازوکی به دوران حکومت آققویونلوها در ایران باز میگردد. از این پس نام پازوکی بارها در منابع تاریخی آمده است. ۱ - خاستگاه قومی و جغرافیاییمنبع مهم قدیم کردشناسی، شرفنامه، کردهای ایران را مشهور به گوران و مشتمل بر ۴ ایل بزرگ: سیاه منصور، چگنی، زنگنه و پازوکی، و خاستگاه آنان را لرستان و به روایتی گوران و اردلان، و امیران پازوکی را برخاسته از عشیرۀ سویدی [۱]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، ج۱، ص۱۷، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۲]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، ج۱، ص۴۲۳-۴۲۴، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۳]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، ج۱، ص۴۳۱، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
دانسته است. عشیرۀ سویدی یا سویدانلو ظاهراً حاکمان برمکی داشتهاند که از بیم هارونالرشید به کردان پناه برده، و در کردستان به حکومت رسیده بودند. [۴]
توحدی، کلیمالله، حرکت تاریخی کرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، ج۲، ص۹۸، مشهد، ۱۳۶۴ش.
بعضی به اشتباه پازوکیها را از ترکان آذربایجان پنداشتهاند. [۵]
شاه حسینی، علیرضا و رنجبر، عنایتالله، ایلها و عشایر استان سمنان، ج۱، ص۴۳، سمنان، ۱۳۷۸ش.
[۶]
اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مطلعالشمس، ج۳، ص۳۵۴، تهران، ۱۳۰۱-۱۳۰۳ق.
[۷]
اسدی، نوشآذر، نگاهی به گرمسار سرزمین خورشید درخشان، ج۱، ص۵۸۶-۵۹۷، تهران، ۱۳۷۸ش.
خاستگاه پازوکیها را بعضی مناطق شمالی و غربی دریاچۀ وان از همان سرزمین امارت پازوکی [۸]
مینورسکی، و، سازمان اداری حکومت صفوی، ج۱، ص۵۷، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۳۴ش.
[۹]
صفیزاده، صدیق، تاریخ کرد و کردستان، ج۱، ص۶۶۹، تهران، ۱۳۷۸ش.
و برخی دیگر کوهستان شاهو، میان کرمانشاه و سنندج، به شمار آوردهاند. [۱۰]
مردوخ کردستانی، محمد، تاریخ، ج۱، ص۸۳، تهران، چاپخانۀ ارتش.
[۱۱]
تحقیقات میدانی مؤلف.
فارس را نیز موطن پازوکیها دانستهاند که آشکارا اشتباه است. ( [۱۲]
بامداد، مهدی، شرححال رجال ایران، ج۳، ص۱۹۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
احتمالاً به نقل از تاریخ عضدی) در خاطرات سپهبد امیراحمدی از کوههای پازوکی که در شمال بهبهان و در راه خرمآباد یاد شده است [۱۳]
امیراحمدی، احمد، خاطرات نخستین سپهبد ایران، ج۱، ص۳۷۹-۳۸۰، به کوشش غلامحسین زرگرینژاد، تهران، ۱۳۷۳ش.
که ارتباط آن با ایل پازوکی روشن نیست. به هرحال پذیرفتن مناطق شمالی دریاچۀ وان و یا کوهستان شاهو به عنوان خاستگاه ایل، بیشتر مقرون به صحت است.۲ - مهاجرت و پراکندگیدست به دست شدن مناطق زیست ایل پازوکی در شمال دریاچۀ وان، میان حکومتهای صفوی و عثمانی و جنگهای بین این دو قدرت بزرگ در این سرزمین عاقبت به انقراض امارت پازوکی و مهاجرت پازوکیها به قفقاز و مناطق مختلف فلات ایران انجامید. از اواخر سلطنت شاه طهماسب اول (سل ۹۳۰-۹۸۵ق/۱۵۲۴-۱۵۷۷م) گروههایی از کردان پازوکی در چخورسعد (ایروان)، نخجوان و اران (جمهوری آذربایجان کنونی) ساکن شده بودند. [۱۴]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، ج۱، ص۴۳۴، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۱۵]
اسکندربیک، منشی، عالمآرای عباسی، ج۱، ص۱۰۴۲، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۱۶]
منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، ج۱، ص۳۱۰، به کوشش سیفالله وحیدنیا، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۷]
حسینی استرابادی، حسن، از شیخ صفی تا شاه صفی (تاریخ سلطانی)، ج۱، ص۱۷۷، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۶۴ش.
برخی از کوچاندن ایل پازوکی از اورمیه به خوار و ورامین در دوران صفوی خبر داده، [۱۸]
افشار سیستانی، ایرج، مقدمهای برشناخت ایلها، ج۱، ص۱۱۰۴-۱۱۰۶، چادرنشینان و طوایف عشایری ایران، تهران، ۱۳۶۴ش.
و نوشتهاند که در ۱۰۱۰ق/۱۶۰۱م به دستور شاهعباس اول (سل ۹۹۶-۱۰۳۸ق/۱۵۸۸-۱۶۲۹م) بسیاری از کردان آذربایجان و مهاباد (مُکری قدیم) را ابتدا به جلگۀ خوار و ورامین، سپس ۴۵هزار خانوار از آنها را به شمال خراسان کوچاندند. پازوکیها از گروههای کردی بودند که از انتقال به خراسان سرباز زدند و در اطراف دماوند، ورامین و خوار باقی ماندند. [۱۹]
میرنیا، علی، ایلها و طایفههای عشایری کرد ایران، ج۱، ص۴۳-۴۴، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۲۰]
تحقیقات میدانی مؤلف.
فیلد به حضور حدود هزار خانوار پازوکی در خوار و ورامین، [۲۱]
Field, H, Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, ۱۹۳۹، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۳.
و توحدی به اقامت آنها در خراسان و اطراف تهران [۲۲]
توحدی، کلیمالله، حرکت تاریخی کرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، ج۱، ص۴۷۳، مشهد، ۱۳۶۴ش.
اشاره میکند.در اوایل قرن ۲۰م حدود ۵هزار خانوار پازوکی در اطراف ایروان ساکن بودهاند. [۲۳]
زنگنه، مظفر، دودمان آریایی، ج۱، ص۲۱۸-۲۲۰، کرد و کردستان، تهران، ۱۳۴۷ش.
اکنون نیز آنان جزو نیم میلیون کردهایی هستند که در آن سوی ارس و اطراف ایروان زندگی میکنند. [۲۴]
توحدی، کلیمالله، حرکت تاریخی کرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، ج۱، ص۴۷۷، مشهد، ۱۳۶۴ش.
امروزه شماری از پازوکیها در کرمانشاه و سنندج [۲۵]
صفیزاده، صدیق، تاریخ کرد و کردستان، ج۱، ص۶۶۹، تهران، ۱۳۷۸ش.
و پیرامون کوهستان شاهو، محالروانسر و محاللیلاخ (خاور سنندج) سکنا دارند. [۲۶]
مردوخ کردستانی، محمد، تاریخ، ج۱، ص۸۳، تهران، چاپخانۀ ارتش.
[۲۷]
تحقیقات میدانی مؤلف.
از دوران شاهعباس، نواحی اطراف تهران از مهمترین مناطق زندگی کردان پازوکی بوده است. یکی از ۴قریه و یا «بهنام» امروزی ورامین با ۵۳۲کم ۲ مساحت به نام این مردم، بهنام پازوکی نامیده میشود که بیشتر ساکنان بومی آن پازوکی هستند. [۲۸]
کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، ج۲، ص۳۵۶، تهران، ۱۳۱۱ش.
[۲۹]
سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (۱۳۷۷ش)، جمعیت عشایری دهستانها، ج۱، ص۴۵-۴۷، کل کشور، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۷۸ش.
پازوکیها در خوار (گرمسار) بیشتر در آرادان و روستاهای پیرامون آن، قشلاق (شهر گرمسار) و روستاهای شاهبداغ، ساروزن، سزد و کَرَند، در دماوند در چندنی روستا، در فیروزکوه در روستاهای ترود (طرود) و حصارین و در شمیرانات، در روستاهای لواسانات بزرگ پراکنده بودهاند. [۳۰]
اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مطلعالشمس، ج۳، ص۳۴۱-۳۷۹، تهران، ۱۳۰۱-۱۳۰۳ق.
[۳۱]
شاه حسینی، علیرضا و رنجبر، عنایتالله، ایلها و عشایر استان سمنان، ج۱، ص۴۲-۴۵، سمنان، ۱۳۷۸ش.
[۳۲]
اسدی، نوشآذر، نگاهی به گرمسار سرزمین خورشید درخشان، ج۱، ص۵۸۶، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۳۳]
تحقیقات میدانی مؤلف.
گروههای دیگری از پازوکیها که به پیزُکی (= پازوکی، تبدیل مصوت ā به ī در گویش کرمانج) شهرت دارند، در برخی نواحی خراسان مانند کلات نادری و ناحیۀ پیزکی چناران زندگی میکنند. [۳۴]
توحدی، کلیمالله، حرکت تاریخی کرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، ج۱، ص۴۷۳، مشهد، ۱۳۶۴ش.
۳ - زباندر طول سدههای گذشته شمار بزرگی از پازوکیها زبان اصلی خود، کردی کرمانج را فراموش کرده، و شماری دیگر ترکی آذربایجان را جایگزین زبان مادری نمودهاند. [۳۵]
اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مطلعالشمس، ج۳، ص۳۵۴، تهران، ۱۳۰۱-۱۳۰۳ق.
پراکندگی جغرافیایی پازوکیها و جدایی آنها از یکدیگر موجب شده است که گروه بسیاری از پازوکیها علاوه بر زبان مادری، تبار کردی خود را نیز از یاد ببرند. [۳۶]
تحقیقات میدانی مؤلف.
از زبان کنونی پازوکین ایروان و قفقاز اطلاع دقیقی به دست نیامد.۴ - تاریخچهمینورسکی تاریخ ایل پازوکی را از لحاظ پراکندگی و تقسیم بین ترکیه و ایران دشوار دانسته است. [۳۷]
مینورسکی، و، سازمان اداری حکومت صفوی، ج۱، ص۵۷، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۳۴ش.
اولین نشانۀ تاریخی از این ایل به ۸۶۸ق/۱۴۶۴م باز میگردد که گروهی از جنگجویان پازوکی دژ مرزی گرگر بر سرراه تجاری حلب به ارزنجان را گشودند و حاکم مملوک مصری دژ را کشتند و کلیدهای قلعه را برای اوزون حسن (حک ۸۵۷-۸۸۲ق/۱۴۵۳-۱۴۷۷م) فرستادند و چندی بعد از پذیرش حاکم جدید تعیین شده توسط ممالیک مصر و تسلیم دژ به او خودداری کردند. [۳۸]
i Woods, J E, The Aqquyunlu, Clan, Confederation, Empire, Minneapolis, ۱۹۷۶، ج۱، ص۱۰۶.
[۳۹]
i Woods, J E, The Aqquyunlu, Clan, Confederation, Empire, Minneapolis, ۱۹۷۶، ج۱، ص۲۰۹.
اوزون حسن و سایر فرمانروایان آققویونلو به پاس خدمات ایل پازوکی، حکومت کیفی، ازجیش، عَدَلجواز و الشکرد واقع در شمال دریاچۀ وان را به حسینعلیبیگ، نخستین امیر شناخته شدۀ پازوکی و فرزندانش بخشیدند. از این پس امیران پازوکی بر مناطقی از شمال شرقی آناتولی و شمال غربی فلات ایران تا ۹۹۳ق/۱۵۵۸م حکومت کردند. [۴۰]
i Woods, J E, The Aqquyunlu, Clan, Confederation, Empire, Minneapolis, ۱۹۷۶، ج۱، ص۲۰۹.
[۴۱]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، ج۱، ص۴۳۱، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
۴.۱ - خاندان سلسلۀ امیران پازوکیسلسلۀ امیران پازوکی پس از حسینعلیبیگ به دو خاندان یا شعبه تقسیم شدهاند: «خالدبگلو» یا «خالد بیگیان» که خاندان امیرخالدبیگ فرزند شهسواربیگ پسر حسینعلی بیگ بودهاند و بیشتر امیران پازوکی از این خاندان برخاستهاند و «شُکُربگلو» یا «شکربیگیان» که خاندان شکربیگ پسر دیگر حسینعلیبیگ و عموی امیرخالدبیگ بوده، و اغلب از حاکمان بدلیس تبعیت میکردهاند. [۴۲]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، ج۱، ص۴۳۱-۴۳۸، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۴۳]
مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، ج۱، ص۳۶۷-۳۷۰، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۴۴]
صفیزاده، صدیق، تاریخ کرد و کردستان، ج۱، ص۶۶۹-۶۷۳، تهران، ۱۳۷۸ش.
در طول بیش از یک سده ۹امیر پازوکی که ۷نفر آنها از خالدبیگیان بودند، بر امارت پازوکی فرمان راندند [۴۵]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، ج۱، ص۴۳۱-۴۳۸، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۴۶]
مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، ج۱، ص۳۶۷-۳۷۰، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۴۷]
صفیزاده، صدیق، تاریخ کرد و کردستان، ج۱، ص۶۶۹-۶۷۳، تهران، ۱۳۷۸ش.
و به غیر از دورههایی که سرزمین آنها در تصرف دولت عثمانی بود، همیشه به ایران، به حکومت آققویونلوها و صفویان وفادار ماندند. [۴۸]
توحدی، کلیمالله، حرکت تاریخی کرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، ج۱، ص۴۷۳-۴۸۹، مشهد، ۱۳۶۴ش.
مشهورترین امیر پازوکی خالدبیگ، پسرشهسواربیگ و نوۀ حسین علیبیگ بوده است. خالدبیگ مردی دلیر، با اراده و نیرومند بود؛ در دوران پادشاهی سلطان یعقوب آققویونلو (حک ۸۸۲-۸۹۶ق/۱۴۷۷-۱۴۹۱م) ایل کرد چمشگزک را تحت سرپرستی خود درآورد و به تدریج دامنۀ نفوذ و متصرفاتش را گسترش داد و سرزمینهای دیگری را در شمال و غرب دریاچۀ وان بر امارت موروثی خود افزود. [۴۹]
i Woods, J E, The Aqquyunlu, Clan, Confederation, Empire, Minneapolis, ۱۹۷۶، ج۱، ص۲۰۹.
وی با ظهور دولت صفوی به شاه اسماعیل (سل ۹۰۷-۹۳۰ق/۱۵۰۱-۱۵۲۴م) پیوست و همراه او در جنگهای بسیاری شرکت کرد و در یکی از جنگها یک دستش قطع شد. به روایتی شاهاسماعیل دستور داد تا دستی از طلا برای او ساختند. از این پس به «خالدبیگ یکدست» و «خان له پ زیرین» [۵۰]
شرفنامه، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
معروف شد. [۵۱]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، ج۱، ص۴۳۱-۴۳۸، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۵۲]
مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، ج۱، ص۳۶۷-۳۷۰، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۵۳]
صفیزاده، صدیق، تاریخ کرد و کردستان، ج۱، ص۶۶۹-۶۷۳، تهران، ۱۳۷۸ش.
دشمنانش او را «چلاقخالد» مینامیدند. [۵۴]
مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، ج۱، ص۳۶۷-۳۷۰، تهران، ۱۳۷۱ش.
شاهاسماعیل اندکی بعد مناطق خنس، ملازگرد و ناحیۀ اوچکان، از توابع موش را به حکومت خالدبیگ افزود [۵۵]
مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، ج۱، ص۴۳۲-۴۳۳، تهران، ۱۳۷۱ش.
و را امیرالامرای کردستان کرد. [۵۶]
مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، ج۱، ص۵۵۹، تهران، ۱۳۷۱ش.
بعدها وی از اطاعت شاه اسماعیل سرباز زد و با سپاهیان خود نواحی دیگری را اشغال کرد و دستور داد تا خطبه به نامش خواندند و سکه زدند. [۵۷]
مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، ج۱، ص۴۳۲، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۵۸]
صفیزاده، صدیق، تاریخ کرد و کردستان، ج۱، ص۶۶۹-۶۷۳، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۵۹]
مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، ج۱، ص۳۶۸، تهران، ۱۳۷۱ش.
برخی سبب جدایی خالدبیگ از شاه اسماعیل را تلاش او برای کمک به بازگشت سلطان مراد (مق ۹۲۰ق/۱۵۱۴م)، آخرین پادشاه آققویونلو، به قدرت نوشتهاند. [۶۰]
i Woods, J E, The Aqquyunlu, Clan, Confederation, Empire, Minneapolis, ۱۹۷۶، ج۱، ص۲۰۹.
پس از چندی، خالدبیگ از بیم شاه اسماعیل، فرمانبردار سلطان سلیم عثمانی (سل ۹۱۸-۹۲۶ق/۱۵۱۲-۱۵۲۰م) شد و سلطان سلیم حکومت بخشی از کردستان را به او داد. دیری نگذشت که از سلطان عثمانی هم رویگرداند و دوباره دم از استقلال زد. سرانجام، سلطان سلیم سپاهی به سرکوب او فرستاد و پس از جنگی خونین او را اسیر کرد و در استانبول به قتل رساند. [۶۱]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، ج۱، ص۴۳۱-۴۳۸، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
پس از خالدبیگ، ۶ امیر پازوکی بر این امیرنشین فرمان راندند که از میان آنها قلیچبیگ اول، نوۀ او ویادگاربیگ از شکربیگیان از شهرت بیشتری برخوردارند. در زمان قلیچبیگ، شاهطهماسب حکومت ناحیۀ زکم، از توابع گنجۀ اران را به سرزمینهای موروثی پازوکیها افزود. [۶۲]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
با کشته شدن اویسبیگ دوم از شعبۀ خالدبگلو، در ۹۹۳ق/۱۵۸۵م در جنگ با سپاه عثمانی، امارت پازوکی منقرض شد. [۶۳]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، ج۱، ص۴۳۷-۴۳۸، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
از او پسری به نام امامقلیبیگ برجای ماند که به دستور شاه عباس اول منصب قورچیگری یافت. ( [۶۴]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، ج۱، ص۴۳۷-۴۳۸، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
برای آگاهی بیشتر از امارت و امیران پازوکی، نک: [۶۵]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، ج۱، ص۴۳۱-۴۳۸، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۶۶]
صفیزاده، صدیق، تاریخ کرد و کردستان، ج۱، ص۶۶۹-۶۷۳، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۶۷]
مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، ج۱، ص۳۶۷-۳۷۰، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۶۸]
توحدی، کلیمالله، حرکت تاریخی کرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، ج۱، ص۴۷۳-۴۸۹، مشهد، ۱۳۶۴ش.
)گروهی از پازوکیها که از زمان قلیچبیگ اول در چخورسعد ایروان و بخشهایی از اران استقرار یافته بودند و در سالهای تسلط عثمانی بر قفقاز، در آنجا اقامت داشتند، به هنگام محاصرۀ ایروان (۱۰۱۱-۱۰۱۲ق/۱۶۰۲-۱۶۰۳م) توسط شاه عباس اول به اردوی شاهی پیوستند. [۶۹]
اسکندربیک، منشی، عالمآرای عباسی، ج۱، ص۱۰۴۲، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷ش.
و جنگجویان ایل به فرماندهی خسروسلطان پازوکی در برابر سپاهیان عثمانی شجاعت بسیار نشان دادند. [۷۰]
اسکندربیک، منشی، عالمآرای عباسی، ج۱، ص۱۰۴۴، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۷۱]
منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، ج۱، ص۳۱۰، به کوشش سیفالله وحیدنیا، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۷۲]
حسینی استرابادی، حسن، از شیخ صفی تا شاه صفی (تاریخ سلطانی)، ج۱، ص۱۷۷، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۶۴ش.
خسرو سلطان و جنگجویانش در فرونشاندن شورش امیرخان برادوست، حاکم ارومیه و گشودن دژ دُمدُم و قتل او (۱۰۱۸-۱۰۱۹ق/۱۶۰۹-۱۶۱۰م) شرکت داشتند. [۷۳]
اسکندربیک، منشی، عالمآرای عباسی، ج۱، ص۱۳۱۶-۱۳۱۸، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۷۴]
اسکندربیک، منشی، عالمآرای عباسی، ج۱، ص۱۳۳۰-۱۳۳۶، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۷۵]
منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۹، به کوشش سیفالله وحیدنیا، تهران، ۱۳۶۶ش.
خسروسلطان در ۱۰۲۰ق/۱۶۱۱م، پس از گشوده شدن دژ دُمدُم، سر از ورامین درمیآورد و در دهنمک خوار به پیشواز ولی محمدخان، پادشاه ازبک که عازم ملاقات شاه عباس در اصفهان بود، میرود و هدایای فراوانی پیشکش میکند. [۷۶]
منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، ج۱، ص۴۴۰، به کوشش سیفالله وحیدنیا، تهران، ۱۳۶۶ش.
در ۱۰۳۱ق/۱۶۲۲م نیز شاه عباس در عملیات فتح قندهار، خسروسلطان را که در ۱۰۱۲-۱۰۱۳ق با یورش به زمین داور، قلعۀ بُست را گشوده بود، [۷۷]
اسکندربیک، منشی، عالمآرای عباسی، ج۱، ص۱۰۹۳-۱۰۹۶، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷ش.
مأمور حمله به زمین داور کرد و قلعۀ بست به دست او گشوده شد. [۷۸]
اسکندربیک، منشی، عالمآرای عباسی، ج۱، ص۱۶۱۰-۱۶۱۵، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۷۹]
حسینی استرابادی، حسن، از شیخ صفی تا شاه صفی (تاریخ سلطانی)، ج۱، ص۲۱۸، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۶۴ش.
در آخرین سال زندگی شاه عباس (۱۰۳۸ق/۱۶۲۹م)، اوتارسلطان، رئیس ایل پازوکی و حاکم خوار، سمنان، دماوند و فیروزکوه بوده است. [۸۰]
اسکندربیک، منشی، عالمآرای عباسی، ج۱، ص۱۸۱۳، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷ش.
در همین سال سواران پازوکی به دستور حاکم دماوند که از پازوکیها بود، میرشاه میر مرعشی مازندرانی را در نزدیکی دماوند دستگیر میکنند و به اصفهان میبرند. [۸۱]
مرعشی، تیمور، تاریخ خاندان مرعشی مازندران، ج۱، ص۳۸۹-۳۹۱، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۶۴ش.
شمار غازیان پازوکی در قشون صفوی همراه با کردان کلهر برابر با شمار ترکمانان شاهسون (قزلباشان) بوده است. [۸۲]
مینورسکی، و، سازمان اداری حکومت صفوی، ج۱، ص۵۷-۵۸، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۳۴ش.
سپاهیان ذوالفقارخان موصلّو را در فتح بغداد (۹۳۰ق/۱۵۲۴م) کردان کلهر، پازوکی، زنگنه و وند تشکیل میدادند. غازیان پازوکی تا پایان حکومت صفوی، در مناطق مختلف با مخالفان حکومت، غارتگران و شورشیان درگیر بودهاند و در حفظ امنیت برخی نقاط ایران نقش داشتهاند. [۸۳]
نصیری، محمدابراهیم، دستور شهریاران، ج۱، ص۸۳، به کوشش محمدنادر نصیری مقدم، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۸۴]
نصیری، محمدابراهیم، دستور شهریاران، ج۱، ص۱۹۴، به کوشش محمدنادر نصیری مقدم، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۸۵]
مشیزی (بردسیری)، محمدسعید، تذکرۀ صفویۀ کرمان، ج۱، ص۴۰۳، به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۸۶]
مشیزی (بردسیری)، محمدسعید، تذکرۀ صفویۀ کرمان، ج۱، ص۴۱۳، به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، ۱۳۶۹ش.
۴.۲ - استقرار حکومت قاجاریانپازوکیها در استقرار حکومت قاجاریان نیز مؤثر بودهاند. آقامحمدخان قاجار پس از فرار از شیراز (۱۱۹۳ق/۱۷۷۹م) به دعوت مجنونخان، رئیس با نفوذ پازوکیها، به خوار و ورامین آمد و با میانجیگری او با بزرگان قاجار دولّو مذاکره و مصالحه کرد و دو شعبۀ ایل قاجار را متحد ساخت. آقامحمدخان مجنونخان را به سرکردگی سپاهی مأمور فتح تهران کرد. او پس از فتح تهران در ۱۱۹۹ق، حاکم تهران شد. [۸۷]
بامداد، مهدی، شرححال رجال ایران، ج۳، ص۱۹۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۸۸]
اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآةالبلدان، ج۱، ص۸۴۷، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۷ش.
فتحعلیشاه خیرالنساء دختر مجنونخان را به همسری گرفت. [۸۹]
بامداد، مهدی، شرححال رجال ایران، ج۳، ص۱۹۷، تهران، ۱۳۴۷ش.
در دوران فتحعلیشاه (سل ۱۲۱۲-۱۲۵۰ق/۱۷۹۷-۱۸۳۴م) محمدامینخان پازوکی از سرکردگان لشکری و بزرگان خراسان بود که در ۱۲۴۲ق/۱۸۲۶م به دستور والی خراسان، حسنعلی میرزا شجاعالسلطنه با ۵۰۰ سوار به کمک کامران میرزا، حاکم هرات شتافت. [۹۰]
ریاضی هروی، محمدیوسف، عینالوقایع، ج۱، ص۲۲-۲۳، به کوشش محمدآصف فکرت، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۹۱]
سپهر، محمدتقی، ناسخالتواریخ، ج۱، ص۳۶۸، به کوشش محمدباقر بهبودی، تهران، ۱۳۵۳ش.
[۹۲]
هدایت، رضاقلی، ملحقات روضةالصفا، ج۱، ص۶۵۸، تهران، ۱۳۳۹ش.
در همین دوران، سردار حاجی عباسقلیخان، تنها پسر مجنونخان رئیس قشون خراسان بود. پسر او، حاجی ابوالفتحخان در زمان ناصرالدینشاه از دیوانیان بزرگ خراسان به شمار میآمد و مدتی نیز مأموریت حفظ نظم آذربایجان را داشت و چندی نیز معاون نظامالدولۀ شاهسون، والی خراسان بود. پسران او به نامهای محمدابراهیمخان رفیعالملک و محمدمهدیخان جلیلالملک نیز به زمان خود از برزگان ایل پاروکی خراسان بودهاند. [۹۳]
امین لشکر، قهرمان، روزنامۀ سفر خراسان به همراهی ناصرالدینشاه (۱۳۰۰ق)، ج۱، ص۱۵۵-۱۵۷، به کوشش ایرج افشار و محمدرسول دریاگشت، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۹۴]
توحدی، کلیمالله، حرکت تاریخی کرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۹، مشهد، ۱۳۶۴ش.
در سدۀ ۱۳ق و سالهای آغازین سدۀ ۱۴ق، میرزا محمدخان پازوکی و نوادهاش حاجی خان باباخان امین الرعایا، رئیس و سربلوک ارادان، حاجی عباسقلیخان پازوکی و پسرش جعفرقلیخان، رئیس سواران ایل اصانلو، رضاحسینخان پازوکی و پسرش ابوترابخان، رئیس و سربلوک قشلاق (شهر گرمسار کنونی)، حاکمان و بزرگان ایل پازوکی و از امیران و رؤسای محلی خوار بودهاند. [۹۵]
اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مطلعالشمس، ج۳، ص۳۴۱-۳۷۹، تهران، ۱۳۰۱-۱۳۰۳ق.
[۹۶]
امین لشکر، قهرمان، روزنامۀ سفر خراسان به همراهی ناصرالدینشاه (۱۳۰۰ق)، ج۱، ص۲۳۸، به کوشش ایرج افشار و محمدرسول دریاگشت، تهران، ۱۳۷۴ش.
در ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م پازوکیهای خوار به سرکردگی علیخان بیگلربیگی و برادرانش عباسخان و امام ویردیخان همراه گروه مشروطه ایل اصانلو، به فرماندهی آقا رضاخان اصانلو، نیروهای حکومت مشروطه را در برابر ارشدالدوله، فرمانده سپاه محمدعلی شاه که به قصد حمله به تهران میآمد، کمک کردند و عبور او را از جلگۀ خوار حدود ۹ روز به تأخیر انداختند تا حکومت با ساماندهی نیروهایش توانست ارشدالدوله را در پیشوای ورامین شکست دهد. [۹۷]
تحقیقات میدانی مؤلف.
۴.۳ - مذهب و مشاغل ایل پازوکیدربارۀ مذهب و مشاغل قدیم ایل پازوکی، بیشتر منابع قول بدلیسی در شرفنامه را که آنها را بدون مذهب معین و شغلشان را چارواداری دانسته است، [۹۸]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، ج۱، ص۴۳۱، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۹۹]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، ج۱، ص۴۳۵، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
تکرار کردهاند. اما بررسیهای مختلف از جمله بررسیهای مینورسکی نشان میدهد که پازوکیها از شیعیان متعصب و حتیٰ افراطی بودهاند. هم از اینروست که در دورۀ صفویان جنگجویان پازوکی را اصطلاحاً غازیان پازوکی مینامیدند. [۱۰۰]
مینورسکی، و، سازمان اداری حکومت صفوی، ج۱، ص۵۷، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۳۴ش.
شغل اصلی پازوکیها به احتمال بسیار مانند عشایر دیگر کرد دامداری و کشاورزی بوده است. در شرفنامه آمده است که در زمان یادگاربیگ پازوکی حدود دو هزار خانوار از طوایف دیگر کرد که همگی دعوی «پازوکیگری» داشتند، در روستاها و مزارع پازوکیها در الشکرد به کشاورزی و دامداری پرداخته، و پازوکیها از همین راه غنی و مالدار شده، و الشکرد را آبادان کردهاند. [۱۰۱]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، ج۱، ص۴۳۵، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
۵ - فهرست منابع(۱) اسدی، نوشآذر، نگاهی به گرمسار سرزمین خورشید درخشان، تهران، ۱۳۷۸ش. (۲) اسکندربیک، منشی، عالمآرای عباسی، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷ش. (۳) اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآةالبلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۷ش. (۴) اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مطلعالشمس، تهران، ۱۳۰۱-۱۳۰۳ق. (۵) افشار سیستانی، ایرج، مقدمهای برشناخت ایلها، چادرنشینان و طوایف عشایری ایران، تهران، ۱۳۶۴ش. (۶) امیراحمدی، احمد، خاطرات نخستین سپهبد ایران، به کوشش غلامحسین زرگرینژاد، تهران، ۱۳۷۳ش. (۷) امین لشکر، قهرمان، روزنامۀ سفر خراسان به همراهی ناصرالدینشاه (۱۳۰۰ق)، به کوشش ایرج افشار و محمدرسول دریاگشت، تهران، ۱۳۷۴ش. (۸) بامداد، مهدی، شرححال رجال ایران، تهران، ۱۳۴۷ش. (۹) بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش. (۱۰) توحدی، کلیمالله، حرکت تاریخی کرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، مشهد، ۱۳۶۴ش. (۱۱) حسینی استرابادی، حسن، از شیخ صفی تا شاه صفی (تاریخ سلطانی)، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۱۲) ریاضی هروی، محمدیوسف، عینالوقایع، به کوشش محمدآصف فکرت، تهران، ۱۳۶۹ش. (۱۳) زنگنه، مظفر، دودمان آریایی، کرد و کردستان، تهران، ۱۳۴۷ش. (۱۴) سپهر، محمدتقی، ناسخالتواریخ، به کوشش محمدباقر بهبودی، تهران، ۱۳۵۳ش. (۱۵) سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (۱۳۷۷ش)، جمعیت عشایری دهستانها، کل کشور، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۷۸ش. (۱۶) شاه حسینی، علیرضا و رنجبر، عنایتالله، ایلها و عشایر استان سمنان، سمنان، ۱۳۷۸ش. (۱۷) صفیزاده، صدیق، تاریخ کرد و کردستان، تهران، ۱۳۷۸ش. (۱۸) کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، ۱۳۱۱ش. (۱۹) مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، تهران، ۱۳۷۱ش. (۲۰) مردوخ کردستانی، محمد، تاریخ، تهران، چاپخانۀ ارتش. (۲۱) مرعشی، تیمور، تاریخ خاندان مرعشی مازندران، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۶۴ش. (۲۲) مشیزی (بردسیری)، محمدسعید، تذکرۀ صفویۀ کرمان، به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، ۱۳۶۹ش. (۲۳) منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، به کوشش سیفالله وحیدنیا، تهران، ۱۳۶۶ش. (۲۴) میرنیا، علی، ایلها و طایفههای عشایری کرد ایران، تهران، ۱۳۶۸ش. (۲۵) مینورسکی، و، سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۳۴ش. (۲۶) نصیری، محمدابراهیم، دستور شهریاران، به کوشش محمدنادر نصیری مقدم، تهران، ۱۳۷۳ش. (۲۷) هدایت، رضاقلی، ملحقات روضةالصفا، تهران، ۱۳۳۹ش. (۲۸) تحقیقات میدانی مؤلف. (۲۹) Field, H, Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, ۱۹۳۹. (۳۰) i Woods, J E, The Aqquyunlu, Clan, Confederation, Empire, Minneapolis, ۱۹۷۶. ۶ - پانویس
۷ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پازوکی»، شماره۵۴۵۰. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|