قوم ترکمنقومی ترک زبان عمدتاً در آسیای میانه . این قوم بازماندة ترکمانان غُز / اُغُز هستند. ترکمانان غز در قرون اولیة اسلامی در شبه جزیرة منقشلاغ/ منقشلاق، در ساحل شرقی دریای مازندران، و نواحی اطراف آن استقرار یافته بودند. فهرست مندرجات۲ - بعد فرهنگی قوم ترکمن ۲.۱ - ایلات ترکمن ۲.۲ - زبان ترکمنی ۲.۳ - مذهب ترکمن ۲.۴ - پوشش ترکمنی ۲.۵ - پیشه و هنر ترکمن ۲.۶ - پیشینه قوم ترکمن ۲.۷ - واژه شناسی ترکمن ۳ - بعد اجتماعی و سیاسی قوم ترکمن ۳.۱ - فقدان دولت واحد ۳.۲ - غارتگری ترکمن ۳.۳ - مشروطه و ترکمنها ۳.۴ - تشکیل دولت ترکمنستان ۳.۵ - ترکمنها در زمان رضا خان ۳.۶ - ترکمنها پس از انقلاب ۴ - منابع ۵ - پانویس ۶ - منبع ۱ - زیستگاه قوم ترکمنقوم ترکمن از اختلاط قبایل گوناگون ترکمان غُز در منقشلاغ و اُوسِت یورت (فلاتی در مشرق منقشلاق) و رشته کوههای بَلْخان و خوارزم و بعضی قبایل بیگانه، در قرن هشتم و نهم به وجود آمد. [۱]
لاگاشووا، ترکمنهای ایران، ج۱، ص۱۸.
اکثر مردم جمهوری ترکمنستان، [۲]
آکینر، اقوام مسلمان اتحاد شوروی، ج۱، ص۳۸۷.
[۳]
دوردی یف و قدیروف، ترکمن های جهان، ج۱، ص۲۴.
اهالی دشت ترکمن (ترکمن صحرا) در شمال استان گلستان، جماعاتی از ساکنان شمال استان خراسان [۴]
دوردی یف و قدیروف، ترکمن های جهان، ج۱، ص۷۴ـ۷۵.
[۵]
لاگاشووا، ترکمنهای ایران، ج۱، ص۱۳.
و ساکنان بخشی از شمال افغانستان [۶]
مری لوئیس کلیفورد، سرزمین و مردم افغانستان، ج۱، ص۶۰.
[۷]
فیض محمد، نژادنامة افغان، ج۱، ص۱۵۵ـ ۱۵۶.
[۸]
دوردی یف و قدیروف، ترکمن های جهان، ج۱، ص۷۲ـ۷۳.
ترکمن اند. گروههای بزرگی از ترکمنها در جمهوریهای تاجیکستان و ازبکستان و قزاقستان و گروههایی از آنان در آستاراخان (هشترخان/ حاجی طرخان) و استاوروپل روسیه سکونت دارند. [۹]
آکینر، اقوام مسلمان اتحاد شوروی، ج۱، ص۳۸۰ـ۳۸۱.
[۱۰]
دوردی یف و قدیروف، ترکمن های جهان.
در استان تسن هانِ چین نیز دهها هزار ترکمن زندگی میکنند. [۱۱]
دوردی یف و قدیروف، ترکمن های جهان، ج۱، ص۶۸ـ۷۱.
بجز ترکمنهای آسیای میانه، بسیاری از ترک زبانان عراق، [۱۲]
سلطانمحمد میرزا قاجار، سفرنامة سیف الدوله، ج۱، ص۱۸۵.
[۱۳]
، ادموندز، کردها، ترکها، عربها، ج۱، ص۸،۳۰۰ـ۳۰۴ .
[۱۴]
دوردی یف و قدیروف، ترکمن های جهان، ج۱، ص۷۶ـ۷۹.
سوریه، اردن، لبنان [۱۵]
احمد وصفی زکریا، عشائرالشام، ج۲، ص۶۷۷ـ ۶۷۸، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۶]
دوردی یف و قدیروف، ترکمن های جهان، ج۱، ص۸۲.
و ترکیه [۱۷]
دوردی یف و قدیروف، ترکمن های جهان، ج۱، ص۸۰ ـ۸۱.
ترکمان نامیده میشوند [۱۸]
د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه
. میان آنان و قوم ترکمن آسیای میانه پیوند مستقیمی، از نوع پیوند قبایل ترکمن ایران و افغانستان و ترکمنستان و ازبکستان، وجود ندارد. اینان اعقاب آن دسته از ترکمانان غُز یا سلاجقهاند که در قرن پنجم و ششم، پس از مهاجرت به خاورمیانه، تدریجاً هویت قومی خود را از دست دادند. [۱۹]
آکینر، اقوام مسلمان اتحاد شوروی، ج۱، ص۳۸۱ـ۳۸۲.
بجز دشت ترکمن و شمال خراسان، در مناطق گوناگون ایران نیز صدها هزار تن از بازماندگان ترکمنهای آقاجری/ آغاجری و افشار و ایوائی و بایندر و بیات و بیگدلی و پُرناک/ پورناک و خَلَج سکونت دارند که نام قدیمی و شباهتهای ظاهری با اجداد خود را از دست داده اند. از آن نامگذاری قدیمی بعضی نشانه های جغرافیایی باقی مانده (نظیر ناحیة تراکمة لارستان فارس) که یادگار ترکمنهای ساکن لارستان در قرن هشتم است. [۲۰]
ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، ج۱، ص۲۸۵.
[۲۱]
فسائی، فارسنامة ناصری، ج۲، ص۱۵۱۷.
قلمرو ترکمنهایی که در آسیای میانه زندگی میکنند، به طور تقریبی، از شمال به دریاچة آرال و فلات اُوسِت یورت، از جنوب به رودخانة گرگان و کوههای شمال خراسان و مرزهای شمالی افغانستان، از مشرق به آمودریا و از مغرب به دریای مازندران منتهی میشود. [۲۲]
تفصیل احوال تراکمه، مسیح ذبیحی، ج۱، ص۱۴۴ـ۱۴۷.
۲ - بعد فرهنگی قوم ترکمن۲.۱ - ایلات ترکمنقوم ترکمن از چند ایل بزرگ به نامهای آتا، آل علی (علی ایلی/ آلیلی)، اِرساری (ایرساری، ارزاری، ارسالی)، تَکَه، چاودور/ چُودُور، ساریق/ ساریک، سالور، سقر (ساقار، قره)، یمیرلی/ ایمیرلی/ یمره لی و یموت و کوکلان/ گوکلان تشکیل شده است که هرکدام شامل دهها تیره و طایفة کوچک و بزرگ اند. [۲۳]
میرزاابراهیم، سفرنامة استرآباد و مازندران و گیلان، ج۱، ص۵۷.
[۲۴]
سارای، ترکمنها در عصر امپریالیسم، ج۱، ص۱۰ـ۱۵.
[۲۵]
تفصیل احوال تراکمه، مسیح ذبیحی، ج۱، ص۱۶۵.
[۲۶]
آرمین وامبری، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ج۱، ص۳۸۴ـ۳۹۳.
بعضی از ایلات ترکمن در قرون گذشته، به سبب رشد یکجانشینی و زراعت به دو گروه بزرگ چَمُور/ چومِر (زارع و دامدار و صیاد و بازرگانِ یکجانشین) و چاروا (دامدار و شترچران کوچگر) تقسیم شده بودند. [۲۷]
تفصیل احوال تراکمه، مسیح ذبیحی، ج۱، ص۱۵۲ـ۱۵۶.
[۲۸]
قورخانچی،نخبة سیفیّه، ج۱، ص۳۴،۴۰ .
۲.۲ - زبان ترکمنیزبان ترکمنی شعبه ای از ترکی اُغزی است و دو گروه اصلی دارد: گروه گویشهای قبایل بزرگ و گروه گویشهای قبایل کوچک. زبان ادبی جدید ترکمن، ترکیبی از گویشهای اصلی است. [۲۹]
هیئت، سیری در تاریخ زبان و لهجه های ترکی، ج۱، ص۲۷۹.
[۳۰]
آکینر، اقوام مسلمان اتحاد شوروی، ج۱، ص۳۹۱.
ادبیات قومی ترکمن، در قرن دوازدهم با تلاش شاعرانی نظیر نورمحمد عندلیب و دولت محمد آزادی و مخدوم قلی فراقی [۳۱]
فیض محمد، نژادنامة افغان.
شکل گرفته است. [۳۲]
هیئت، سیری در تاریخ زبان و لهجه های ترکی، ج۱، ص۲۸۰ـ۲۸۱.
[۳۳]
داشلی برون، احوال و آثار مختومقلی فراغی، ج۱، ص۱۲ـ۱۳.
۲.۳ - مذهب ترکمنترکمنها عمدتاً حنفی مذهباند و طریقت نقشبندیه در میان آنها پیروان فراوانی دارد [۳۴]
آکینر، اقوام مسلمان اتحاد شوروی، ج۱، ص۳۹۵.
[۳۵]
لاگاشووا، ترکمنهای ایران، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۰۷.
[۳۶]
بنیگسن و ویمبوش، ص ۸ ـ۹.
۲.۴ - پوشش ترکمنیاغلب ترکمنها هنوز لباس قومی خود را میپوشند. [۳۷]
لاگاشووا، ترکمنهای ایران، ج۱، ص۶۴.
[۳۸]
شریف کمالی و عسکری خانقاه، ایرانیان ترکمن، ج۱، ص۱۱۷ـ۱۲۴.
زیورآلات طلایی و نقره ای از قدیم مورد توجه زنان ترکمن بوده است و ساخت اینگونه زیورآلات هنوز در میان ترکمنها رواج دارد. [۳۹]
لاگاشووا، ترکمنهای ایران، ج۱، ص۷۴.
۲.۵ - پیشه و هنر ترکمنآنان از گذشته های دور، ابریشم بافی و نمدمالی و قالی بافی میکردند و قالی و نمد از تولیدات معروف ترکمنهاست [۴۰]
لاگاشووا، ترکمنهای ایران، ج۱، ص ۴۸ـ۵۳
. [۴۱]
شریف کمالی و عسکری خانقاه، ایرانیان ترکمن، ج۱، ص۱۷۲ـ۱۸۰.
این قوم در پرورش اسب مهارت فراوان داشتند و اسب ترکمن همچنان از نژادهای اصیل به شمار میآید. [۴۲]
تفصیل احوال تراکمه، مسیح ذبیحی، ج۱، ص۱۷۶ـ۱۷۷.
دامداری که در گذشته از مشاغل اصلی قوم ترکمن بود، امروزه جای خود را به زراعت و صنعت و تجارت داده و در بسیاری از مناطق ترکمن نشین به شغلی جانبی تبدیل شده است. [۴۳]
لاگاشووا، ترکمنهای ایران، ج۱، ص۳۹ـ۴۵.
تعلیم وتربیت کودکان آنها، بویژه ترکمنهای یکجانشین، از گذشته برعهدة روحانیان بوده است [۴۴]
لاگاشووا، ترکمنهای ایران، ج۱، ص ۱۰۳
.ترکمنها موسیقی مخصوصی دارند که با دوتار نواخته میشود. خوانندگان ترکمن را، که اغلب نقالان اشعار مخدوم قلی اند، «بخشی» می نامند. این واژه از مغولی وارد ترکی شده است. [۴۵]
اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ج۱، ص۸۷.
[۴۶]
مصطفایی، واژة بخشی و وجه تسمیة آن، ج۱، ص۲۵.
به رغم تحولاتِ سدة اخیر، یکی از ویژگیهای قوم ترکمن وفاداری به قبیله است. [۴۷]
بوهر، ترکمن ها، ج۱، ص۲۶۷، در ملیتهای شوروی.
مقابر بزرگان قبایل ترکمن در جمهوری ترکمنستان همچنان زیارتگاه است [۴۸]
بنیگسن و ویمبوش، ص ۱۳۹ـ۱۴۱
.۲.۶ - پیشینه قوم ترکمنتاریخ قوم ترکمن بسیار مبهم است. واژه های ترکمان، ترکمن، و تراکمه تا قرن چهارم در منابع فارسی و عربی به کار نمیرفت و نویسندگان مسلمان آنان را با نام «ترک» می شناختند. در فاصلة پیروزیهای قُتَیْبة بن مسلم باهلی، از ۸۶ تا ۹۶، در خراسان و ماوراءالنهر [۴۹]
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۵، ص ۵، ج۴، ص۵۲۳ به بعد.
و سقوط دولت قُرلُقان مسیحیِ شهر طراز به دست امیراسماعیل سامانی در ۲۸۰، [۵۰]
نرشخی، تاریخ بخارا، ج۱، ص۱۱۸.
[۵۱]
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۴۶۴.
سیردریا مرز ترکان و مسلمانان بود. از اقصای فرغانه تا اسفیجاب/ اسپیجاب، قرلقها سکونت داشتند و از اسفیجاب تا رودخانة امپا و سواحل و جزایر دریای مازندران، ترکان غز میزیستند. [۵۲]
، جیهانی، اشکال العالمج۱، ص۱۷۷،۱۷۹ .
[۵۳]
حدودالعالم، ج۱، ص۱۴، ۲۴، ۱۴۳ـ۱۴۴،.
[۵۴]
ابن حوقل، المسالک و الممالک، ج۱، ص۴۶۷.
قرنها پیش از اسلام، گروههایی از این اقوام، بویژه غزها، به علت آمیختگی با ایرانیان آسیای میانه و اقوام تخاری و سُغدی، با آنها شباهتهای ظاهری بسیاری یافته بودند. [۵۵]
رشیدالدین فضل اللّه، ج۱، ص۵۴ ـ ۵۵.
[۵۶]
استرآبادی، سنگلاخ، ج۱، ص۱۱۴، ۱۳۷۴ ش.
[۵۷]
بارتولد، تاریخ ترکهای آسیای مرکزی، ج۱، ص۹۱، ۱۳۷۶ ش.
کاشغری [۵۸]
کاشغری، کتاب دیوان لغات الترک، ج ۱، ص ۷۳، ۳۶۰ـ۳۶۱، ج ۳، ص ۱۱۱
از تأثیرات ایرانیان بر زبان ترکان و افزایش جمعیت ایرانیان در شهرهای آنان سخن گفته، اما تاریخ آن را تعیین نکرده است. این تأثیرات پس از اسلام نیز ادامه داشت. [۵۹]
بارتولد، تاریخ ترکهای آسیای مرکزی، ج۱، ص۵۶، ۱۳۷۶ ش.
مجاورت غزان و قرلقانِ تغییریافته با اعراب و ایرانیان مسلمان، متضمن رویدادها و تحولاتی بود که نتایج آن در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم آشکار گردید: شهر طراز به محل بازرگانی ترکان و مسلمانان تبدیل شد، [۶۰]
جیهانی، اشکال العالم، ج۱، ص۱۹۳.
[۶۱]
ابن حوقل، المسالک و الممالک، ج۱، ص۵۱۱.
غزان نومسلمان پدیدار گردیدند [۶۲]
جیهانی، اشکال العالم، ج۱، ص۱۹۳ـ۱۹۴.
[۶۳]
ابن حوقل، المسالک و الممالک.
[۶۴]
گروسه، امپراطوری صحرانوردان، ج۱، ص۲۴۷.
و دولت ترکان مسلمان قراخانی در فرغانه و ترکستان شرقی و دولت بلغارهای مسلمان ولگا به وجود آمدند. [۶۵]
باسورث، سلسله های اسلامی جدید، ج۱، ص۳۴۹ـ۳۵۵.
[۶۶]
بارتولد، تاریخ ترکهای آسیای مرکزی، ج۱، ص۸۲ ـ۹۳، ۱۳۷۶ ش.
۲.۷ - واژه شناسی ترکمنواژة ترکمان نیز تقریباً از همین زمان متداول شده است. بر خلاف تصور رایج که قدیمترین کاربرد شناخته شدة این واژه را به ابوعبداللّه مقدسی [۶۷]
مقدسی، احسن التقاسیم، ص ۲۷۴ـ ۲۷۵
و تقریباً به میانة نیمة دوم قرن چهارم نسبت میدهد، معروفی بلخی، شاعر فارسی زبان نیمة اول قرن چهارم و مداح امیرعبدالملک بن نوح سامانی (حک: ۳۴۳ـ۳۵۰)، در یکی از اشعارش تعبیر «نمد پاره ای ترکمانی سیاه» را آورده است. [۶۸]
اشعار پراکندة قدیمترین شعرای فارسی زبان، ج۲، ص۱۳۵.
ریشة واژة ترکمان نامعلوم است. کاشغری [۶۹]
کاشغری، کتاب دیوان لغات الترک، ج ۱، ص ۲۹۴
به ترکیب ترک + من اشاره کرده است. ابوریحان بیرونی واژة ترکمان را به اعتبار جنبه اجتماعی آن برای ترکانی به کار میبرد که مسلمان شده بودند. [۷۰]
بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۳۳۳.
اما معانی برتری دهنده و تزایدی بعضی کلمات ترکی، که مرکّب از جزء مان و صورتهای دیگر آن است (مانند دیزمان : به معنای خیلی بزرگ، بزرگی؛ تومن : به معنای ده هزار)، این تلقی را به وجود آورده که واژة ترکمان با مضمونی که نشانة عظمت است، پیش از قرن چهارم و پنجم نیز متداول بوده است، [۷۱]
قفس اوغلو، نام ترکمن، مفهوم و اهمیت آن ،ش ۴ـ۷، ص ۹ـ۱۰، ش ۱۰، ص ۱۳ـ۱۴،.
هرچند فقدان این اصطلاح در نخستین مکتوبات ترکی، مانند سنگنوشته های اورخون و نیز منابع قدیمی سده های نخستین اسلامی، در صحت این فرض تردید به وجود میآورد.اصطلاح ترکمان در قرون بعد شمول بیشتری یافت و بر قبایل قپچاق و خلج و قنقلی/ قانقلی و آقاجری و حتی خزرها اطلاق شد. [۷۲]
رشیدالدین فضل اللّه، ج۱، ص۵۲ ـ ۵۵.
[۷۳]
ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۱۳.
این اصطلاح در نیمة اول قرن پنجم و هم زمان با ترکتازیهای سلاجقه در خراسان و خوارزم رواج فراوان یافت و بیهقی و گردیزی آن را برای ترکان غز به کار بردند. پیش از سلاجقه، ترکمانان دیگری در حدود ۴۲۰ از خراسان گذشته و تا آذربایجان و ارمنستان پیش رفته بودند. [۷۴]
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۹، ص۳۸۱ـ۳۹۱.
تقریباً در همین زمان گروههای دیگری نیز در خراسان و رشته کوههای بلخان در قلمرو غزانِ شرق دریای مازندران پراکنده شده بودند. [۷۵]
گردیزی، زین الاخبار، ج۱، ص۱۸۹ـ۱۹۲.
[۷۶]
بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۷۷.
ترکمانان عراقی نیز از غزانی بودند که پیش از سلاجقه وارد قلمرو غربی دولت غزنوی شده و مصائب فراوانی به بار آورده بودند. [۷۷]
بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۶۱۰ـ۶۱۲.
ترکمانان سلجوقی در ۴۲۶، پس از ناامیدی از اقامت در خوارزم و بخارا، با هفتصد سوار از آمودریا گذشتند. با پیوستن ترکمانان خوارزم و ترکمانان ساکن در رشته کوههای بلخان و دهستان به آنان، نیرویی بزرگ پدید آمد. سلطان مسعود برای کاستن از خطر آنان و به امید ممانعت ایشان از شرارتهای ترکمانان خوارزم و رشته کوههای بلخان و ترکمانان عراقی، سه تن از نوادگان سلجوق بن دقاق را با عنوان دهقان به حکومت دهستان و فسا و فراوه منصوب کرد (همان، ص ۶۱۰ـ۶۱۴، ۶۴۱، ۹۳۸ـ۹۳۹). نام غز پس از این دوران بتدریج متروک شد و اصطلاح ترکمان جای آن را گرفت. این تغییر نام شامل آن دسته از قبایل غز که در سمت راست سیردریا، از دریاچه قراگول پامیر تا ولایت جَند، سکونت داشتند نیز میشد. [۷۸]
جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص۱۵.
راوندی [۷۹]
راوندی، کتاب راحة الصدور و آیة السرور، ص ۱۷۷
در بیان پیروزی غزان ختلان بر سلطان سنجر و قتل و غارت هولناک خراسان در ۵۴۸، آنان را «خیلی از ترکمانان» خوانده است. در قرن پنجم و ششم، ترکمانان از آمودریا عبور کردند و تا کنار دریای مدیترانه پیش رفتند و در طول پنج قرن دهها دولت کوچک و بزرگ به وجود آوردند که اولین آنها سلاجقة بزرگ و آخرین آنها امپراتوری عثمانی بود. [۸۰]
باسورث،سلسله های اسلامی جدید، ج۱، ص۳۵۹ـ ۳۶۵، ۴۰۹ـ۴۱۲.
خوارزم و نواحی شرقی دریای مازندران بخشی از قلمرو اردوی زرّین بود و در اختیار فرزندان باتوخان ملقب به صاین خان قرار داشت. [۸۱]
خواندمیر، روضةالصفا، ج۳، ص۵۷ ـ ۵۸.
[۸۲]
باسورث، سلسله های اسلامی جدید، ج۱، ص۴۸۳.
در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم، مورخان ایرانی از ترکمانان خوارزم و منقشلاغ و رشته کوههای بلخان با عناوین جدیدی، نظیر «ترکمان صاین خانی» و «ترکمان یقه» (یقه ترکمان)، یاد کردهاند که حاکی از تفاوت این مردم با سایر اقوام ترکمان خاورمیانه است [۸۳]
فضل اللّه بن روزبهان، مهمان نامة بخارا، ج۱، ص۱۸۹.
[۸۴]
خواندمیر، روضةالصفا، ج۴، ص۳۹۵ـ۳۹۶.
[۸۵]
، روملو، ج۱۲، ص۱۴۱، ۱۴۶
[۸۶]
اسکندر منشی، عالم آرای عباسی، ج ۱، ص ۱۰۳، ۱۰۶
. این اصطلاحات تا دورة قاجار متداول بود. [۸۷]
ساروی، تاریخ محمدی، ج۱، ص۲۵.
[۸۸]
، اعتمادالسلطنه،مرآة البلدان، ۱۳۶۷ـ ۱۳۶۸ ش، ج۱، ص۶۵، ۸۵۳.
۳ - بعد اجتماعی و سیاسی قوم ترکمن۳.۱ - فقدان دولت واحدقوم ترکمن تا قرن اخیر وحدت و دولت واحد نداشتند. [۸۹]
بوهر، ترکمن ها، در ملیتهای شوروی،ج۱،ص۲۶۶ـ۲۶۷، .
قبایل بزرگ ترکمن از قرن دهم، غالباً تابع دولتهای ایران و خانات خیوه و بخارا بودند [۹۰]
بوهر، ترکمن ها، در ملیتهای شوروی،ج۱، ص ۲۶۷
. ظاهراً هجوم اقوام بیگانه و دشمنیهای قبیله ای تا قرن سیزدهم، موجب جابجاییهای بزرگ ترکمنها و مانع از پیدایی دولتی واحد میشد. ترکان نوغای در نیمة دوم قرن دهم طوایف سالور را از شبه جزیرة منقشلاغ اخراج کردند. پس از آنها، چادرنشینان قلموق/ قالموق/ کالموک به منقشلاغ حمله بردند و بسیاری از طوایف چودور و ایگدیر/ ایگدر و سونجی/ سویوناجی/ سونیاجی را به شمال قفقاز فرستادند. [۹۱]
بارتولد، گزیدة مقالات تحقیقی، ج۱، ص۸۸، ۱۳۵۸ ش.
[۹۲]
دوردی یف و قدیروف، ترکمن های جهان، ج۱، ص۵۷.
بسیاری از بازماندگان ترکمنهای منقشلاغ پس از مدتی همزیستی و همدستی با قلموقها، سرانجام تحت فشار آنان، که به تحریک و تشویق پنهانی دولت صفوی صورت میگرفت، به جنوب مهاجرت کردند و گروههایی از آنان تا استرآباد پیش آمدند. [۹۳]
نصیری، دستور شهریاران، ج۱، ص۹۱.
[۹۴]
لاگاشووا، ترکمنهای ایران، ج۱، ص۱۸ـ۱۹.
چند طایفه نیز به آستاراخان گریختند و از دولت روسیه درخواست حمایت کردند. [۹۵]
سارای، ترکمنها در عصر امپریالیسم، ج۱، ص۲۴.
[۹۶]
دوردی یف و قدیروف، ترکمن های جهان، ج۱، ص۶۰.
در قرن سیزدهم طوایف قزاق به اوست یورت و منقشلاغ حمله کردند و بازماندگان ترکمنها را بیرون راندند. [۹۷]
بارتولد، گزیدة مقالات تحقیقی، ج۱، ص۸۹، ۱۳۵۸ ش.
در جنوب نیز دولت صفوی با سرکوبی طوایف مهاجم ازبک و ترکمن و جلوگیری از تجاوز آنان به خراسان و استرآباد و مازندران، مانع توسعة قلمرو آنان شد. شاه عباس اول با انتقال طوایف پرجمعیت کردان چَمُشگَزَک لو به شمال خراسان و استقرار بخشیدن به آنان در مناطق بزرگ آخال و اتک، پیشروی ترکمنها و ازبکها را متوقف کرد [۹۸]
اسکندر منشی، عالم آرای عباسی، ج ۲، ص ۵۳۳، ۵۶۹
. [۹۹]
شادلو، سفرنامه های سهام الدوله بجنوردی، ج۱، ص۵۲.
در اواخر دورة صفوی ، بار دیگر ازبکها و ترکمنها، به مناطق آخال و اتک رفتند و کردان را به جنوب کوههای شمالی خراسان راندند. [۱۰۰]
مروی، ، عالم آرای نادری، ج۱، ص۴۷-۵۲.
تکهها تقریباً در همین سالها در اطراف نسا مستقر شدند [۱۰۱]
مروی، ، عالم آرای نادری، ج ۱، ص ۳۵
[۱۰۲]
استرآبادی، جهانگشای نادری، ج۱، ص۳۹، ۱۳۴۱ ش.
در نیمة قرن دوازدهم، خانات آسیای میانه و اقوام ازبک و ترکمن به اطاعت نادرشاه در آمدند، [۱۰۳]
هدایت، فهرس التواریخ، ج۱، ص۲۵۴ـ ۲۵۵، تهران ۱۳۷۳ ش.
اما قتل نادر در ۱۱۶۰ و حکومت متزلزل اولاد او در خراسان برای حملة مجدد اقوام ازبک و ترکمن به خراسان فرصت مناسبی فراهم آورد. در ۱۲۰۰، شاهمرادخان، حاکم بخارا، به کمک ازبکها و ترکمنها شهر مرو را تسخیر کرد و پس از قتل بیرامعلی خان (حکمران مرو) گروه کثیری از مردم را به بخارا تبعید کرد. [۱۰۴]
بخارایی، تاریخ بخارا، ج۱، ص۱۱۴.
دولت روسیه که از زمان پترکبیر (تزار روسیه از ۱۰۹۳ تا ۱۱۳۷/ ۱۶۸۲ـ۱۷۲۵) مترصد نفوذ در آسیای میانه بود، پس از وقفه ای چهل ـ پنجاه ساله به درخواست سران بعضی قبایل ترکمن، که مخالف حکومت خیوه بودند، بار دیگر متوجه خانات آسیای میانه شد. [۱۰۵]
سارلی، تاریخ ترکمنستان، ج۱، ص۲۳،۳۱، ۳۷ .
مأموران روسی از نیمة دوم قرن دوازدهم، در حکومت بخارا نفوذ کرده و به مناصب عالی رسیده بودند؛ مثلاً، مهندس برناشوف، مربی نظامی ارتش بخارا و از فرماندهان ارتش شاهمرادخان شد. [۱۰۶]
بخارایی، تاریخ بخارا، ج۱، ص۱۱۱.
کوششهای دولت روسیه برای نفوذ در آسیای میانه پس از انعقاد معاهدة ترکمان چای (۱۲۴۳/ ۱۸۲۸) سرعت بیشتری گرفت. دولت روسیه که تعهد کرده بود ایران را در تنبیه اشرار ترکمن یاری دهد، بدون درخواست دولت ایران، ارتش خود را به خیوه فرستاد و به رغم اعتراض دولت محمدشاه قاجار، که نگران پیشروی بیشتر روسیه در قلمرو ایران بود، از تخلیة خیوه خودداری کرد. [۱۰۷]
اسنادی از روابط ایران با مناطقی از آسیای مرکزی، ج۱، ص۱۲۹ـ۱۳۰.
دولت روسیه، تا جنگ معروف گوک تپه در ۱۲۹۹/ ۱۸۸۱ و شکست نهایی قبایل تکه، بی وقفه به تصرف مناطق ترکمن نشین ادامه داد و پیروزیهای خود را، با انعقاد قرارداد مرزی آخال در همان سال، به صورت قطعی و قانونی در آورد. [۱۰۸]
سارلی، تاریخ ترکمنستان، ج۱، ص۳۰۵ـ ۳۱۵.
[۱۰۹]
اسنادی از روابط ایران با مناطقی از آسیای مرکزی، ج۱، ص۱۳۲ـ۲۰۹.
این اقدامات روند تدریجی پیدایی دولت واحد ترکمن، و در رأس آن تلاشهای ترکمنهای تکه، را متوقف ساخت. ترکمنهای ایران که در اوایل دورة قاجار از متحدان ایل قاجار بودند، [۱۱۰]
، غفاری کاشانی،گلشن مراد، ج۱، ص۱۰۰،۱۰۳ .
[۱۱۱]
میرپنجه، خاطرات اسارت، ج۱، ص۱۰۰ـ۱۰۱.
[۱۱۲]
آرمین وامبری، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ج۱، ص۴۱۸ـ۴۱۹.
در دورة ناصرالدین شاه (۱۲۶۴ـ۱۳۱۳) عامل بسیاری از جنگ و ستیزهای نواحی استرآباد و خراسان به شمار میآمدند و دامنة حملات آنان، که گاه با غارت کاروانهای مسافران همراه بود، تا طبس و قاینات و حدود میامی و مزینان کشیده میشد. [۱۱۳]
تفصیل احوال تراکمه، مسیح ذبیحی، ج۱، ص۱۶۹ـ۱۷۲.
[۱۱۴]
خدابنده لو، روزنامة سفرخراسان و سیستان، ج۱، ص۱۲۸.
[۱۱۵]
مستوفی، شرح زندگانی من، ج۱، ص۸۱.
این حملات منجر به درگیریهای نظامیان دولتی و ترکمنها در ۱۲۷۷ در حدود سرخس و مرو ــ که مرکز ترکمنها شده بود ــ گردید. [۱۱۶]
مستوفی، شرح زندگانی من، ج۱، ص۹۳ـ۹۴.
به نوشته اعتمادالسلطنه [۱۱۷]
اعتمادالسلطنه، المآثر و الآثار، ۱۳۶۳ ش، ص ۶۴ـ۸۱
، در چهل سال از سلطنت ناصرالدین شاه، دهها جنگ میان ترکمنها و حکومتهای خراسان و استرآباد صورت گرفت.۳.۲ - غارتگری ترکمنصرف نظر از عواملی چون ستمگری و مطامع حکام خراسان و خوانین همسایة ترکمنها [۱۱۸]
میرپنجه، خاطرات اسارت.
[۱۱۹]
هدایت، سفارت نامة خوارزم، ج۱، ص۷۲، تهران ۱۳۵۶ ش.
و حکام و مأموران دولتی استرآباد که وانمود میکردند قبایل ترکمن دشمن دولت ایران اند [۱۲۰]
رابینو، ص ۱۵۱ـ۱۵۲
، به نقل از نصیرالکتّاب)، چادرنشینی و اوضاع نامساعد معیشتی، گرایش قبایل ترکمن را به غارتگری تقویت میکرد. [۱۲۱]
کستنکو کاپیتن اتاماژور، طوایف آسیای مرکزی، ج۱، ص۲۰۶.
[۱۲۲]
تفصیل احوال تراکمه، مسیح ذبیحی، ج۱، ص۱۶۷ـ۱۷۰.
پس از تسلط دولت روسیه بر خیوه و بخارا برده فروشی در آن مناطق ممنوع شد [۱۲۳]
کستنکو کاپیتن اتاماژور، طوایف آسیای مرکزی.
و حملات ترکمنهای آخال و اتک به خراسان و مازندران قطع گردید، اما توسعه طلبیهای دولت روسیه در مناطق ترکمن نشین ایران متوقف نشد. [۱۲۴]
اسنادی از روابط ایران با مناطقی از آسیای مرکزی، ج۱، ص۲۱۰ به بعد.
روسیه پس از تعیین مرزهای قطعی اش با ایران نیز به تصرف اراضی حاصلخیز دشت ترکمن ادامه داد و از ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۵/ ۱۹۰۷ـ۱۹۱۷ چند هزار دهقان روس را در اراضی میان رودخانه های گرگان و قره سو اسکان داد [۱۲۵]
اسنادی از روابط ایران با مناطقی از آسیای مرکزی، ص ۳۵۴ـ ۳۸۵
. [۱۲۶]
لاگاشووا، ترکمنهای ایران، ج۱، ص۱۳۴.
پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و سقوط روسیة تزاری، جماعتهای استعماری روسی به دست ترکمنها برچیده شدند. [۱۲۷]
مقصودلو، مخابرات استرآباد، ج ۲، ص ۵۸۹، ج۱، ص۵۱۳ ـ ۵۱۴، ۵۹۱ ـ۵۹۲ .
۳.۳ - مشروطه و ترکمنهاترکمنهای ایران در انقلاب مشروطه، طرفدار محمدعلی شاه (حک: ۱۳۲۴ـ۱۳۲۷) بودند و در جنگهای میرسعداللّه خان، حاکم موروثی فندرسک و ایلخانِ دولتیِ دسته ای از قبایل ترکمن، علیه مشروطه خواهان شرکت داشتند [۱۲۸]
مقصودلو، مخابرات استرآباد، ج ۱، ص ۹۳ـ۹۴، ۱۰۴ـ۱۰۵ و جاهای دیگر
[۱۲۹]
لاگاشووا، ترکمنهای ایران، ج۱، ص۱۲۵ـ۱۳۲.
۳.۴ - تشکیل دولت ترکمنستاندولت روسیه در زمان جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ـ ۱۹۱۸) درصدد انتقال هزاران ترکمن آخال و اتک به پشت جبهه های جنگ برآمد؛ بااینحال، مقاومت وسیع ترکمنها، سبب لشکرکشی خونین ارتش روسیه به مناطق ترکمن نشین و قتل و آوارگی هزاران ترکمن شد، به طوری که دامنة این حملات به ترکمنهای ایران رسید و ویرانیهای بسیار به همراه آورد. [۱۳۰]
مقصودلو، مخابرات استرآباد، ج۱، ص۴۸۰ـ۵۱۶.
[۱۳۱]
لاگاشووا، ترکمنهای ایران، ج۱، ص۱۳۳ـ۱۳۶.
[۱۳۲]
اسنادی از روابط ایران با مناطقی از آسیای مرکزی، ج۱، ص۳۴۰ـ ۴۱۱.
در ۱۳۳۶/ ۱۹۱۸، سرداران ترکمن و منشویکها و نظامیان انگلیسی دولت بلشویک ترکمنستان را بر انداختند و پس از آنها دولتی روی کار آمد که تدریجاً به شعبه ای از سازمان نظامی روسهای سفید تبدیل شد. [۱۳۳]
آکینر، اقوام مسلمان اتحاد شوروی، ج۱، ص۳۸۴.
[۱۳۴]
۲۱۱، الیس، ج۱، ص۴۱ـ ۴۹، دخالت نظامی بریتانیا در شمال خراسان.
این دولت در ۱۳۳۸/۱۹۲۰ سقوط کرد و در ۱۳۰۳ ش/ ۱۹۲۴ جمهوری شوروی سوسیالیستی ترکمنستان، تأسیس گردید. [۱۳۵]
آکینر، اقوام مسلمان اتحاد شوروی.
[۱۳۶]
بوهر، ترکمن ها، ج۱، ص۲۶۹، در ملیتهای شوروی.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۱۳۷۰ ش/ ۱۹۹۱، کشور ترکمنستان نیز مستقل شد و به عضویت کشورهای مستقل مشترک المنافع در آمد.۳.۵ - ترکمنها در زمان رضا خاندر ایران نیز روند قهرآمیز ادغام ترکمنها در ملت و کشور ایران، پس از وقفه ای که انقلاب مشروطه و موافقت مجلس اول با حقوق سیاسی و اجتماعی ترکمنها به وجود آورد، بار دیگر در زمان رضاخان سردار سپه ادامه یافت. رضاخان در ۱۳۰۲ ش برای تثبیت اقتدار دولت مرکزی و دریافت مالیاتهای معوقه، نیروهای نظامی را روانة دشت ترکمن کرد (ادامة مقاله). جنگ بین نظامیان و ترکمنها حدود دو سال ادامه داشت و در ۱۳۰۴ ش به سود ارتش خاتمه یافت، ولی حملات ترکمنها در دورة رضاشاه (۱۳۰۴ـ۱۳۲۰ ش) باز هم ادامه یافت و بیشتر در ناحیة میاندشت (میان شاهرود و سبزوار ) روی میداد. [۱۳۷]
غنی، یادداشتهای دکتر قاسم غنی، ج۱، ص۷۳ـ۸۴.
در همین زمانها مظالم جان محمدخان سرتیپ، فرمانده لشکر شرق، در مناطق ترکمن نشین، مانند کشتار دسته جمعی و غارت اموال، بحدی رسیده بود که رضاشاه مجبور به عزل وی شد. [۱۳۸]
بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ج۲، ص۲۳۱ـ۲۵۶.
دشت ترکمن از آن پس به صورت اردوگاهی بزرگ در آمد و زندگی مردم تحت نظر نظامیان قرار گرفت. [۱۳۹]
لاگاشووا، ترکمنهای ایران، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۷.
در این دوره اسکان چادرنشینان ترکمن که از گذشته و به صورت طبیعی با تقسیم آنان به «چمور» و «چاروا» آغاز شده بود، شدت بیشتری گرفت و در کمتر از ده سال به پایان رسید؛ به گونه ای که در اواخر سلطنت رضاشاه، تعداد اندکی چادرنشین کوچگر در دشت ترکمن وجود داشت ل [۱۴۰]
اگاشووا، ترکمنهای ایران، ص ۱۴۹
. همچنین در این دوره بخش وسیعی از اراضی دشت ترکمن به تملک رضاشاه در آمد؛ این تصرفات، با فراز و نشیبهایی، تا سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ ش ادامه داشت [۱۴۱]
لاگاشووا، ترکمنهای ایران، ص ۸۴
[۱۴۲]
گرگانی، اقتصادگرگان و گنبد و دشت، ج۱، ص۱۸۴ـ ۱۸۸.
۳.۶ - ترکمنها پس از انقلابپس از انقلاب اسلامی، مصادرة املاک و اراضی دربار پهلوی و بزرگْمالکانِ وابستة رژیم پهلوی از سوی بعضی گروههای سیاسی در دشت ترکمن، موجب منازعاتی، بویژه در ۱۳۵۸ ش، شد این منازعات با حل شدن مسائل ارضی از سوی دولت و اقدامات گوناگون خاتمه یافت. [۱۴۳]
رضوی، هاشمی و انقلاب: تاریخ سیاسی ایران از انقلاب تا جنگ، ج۱، ص۳۲۹ـ۳۳۵، تهران ۱۳۷۶ ش.
در ۱۳۷۶ ش با جدا شدن محدودة شرقی استان مازندران و تشکیل استان گلستان، مناطق ترکمن نشین شرق مازندران در این استان قرار گرفت. [۱۴۴]
ایران قوانین و احکام، ج۱، ص۱۱۰۶ـ۱۱۰۷.
۴ - منابع(۱) شیرین آکینر، اقوام مسلمان اتحاد شوروی ، ترجمة علی خزاعی فر، مشهد ۱۳۶۶ ش . (۲) ابن اثیر،الكامل في التاريخ. (۳) ابن بطوطه ، رحلة ابن بطوطة ، چاپ محمد عبدالمنعم عریان ، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۴) ابن حوقل،المسالک و الممالک . (۵) ابن خلدون،تاریخ . (۶)ابوریحان بیرونی ، الجماهر فی الجواهر ، چاپ یوسف الهادی ، تهران، ۱۳۷۴ ش . (۷) سیسیل جان ادموندز، کردها ، ترکها ، عربها ، ترجمة ابراهیم یونسی ، تهران ۱۳۶۷ ش . (۸) محمدمهدی بن محمدنصیر استرآبادی ، جهانگشای نادری ، چاپ عبداللّه انوار، تهران ۱۳۴۱ ش . (۹) همو، سنگلاخ : فرهنگ ترکی به فارسی از سدة دوازدهم هجری ، چاپ روشن خیاوی ، تهران ۱۳۷۴ ش . (۱۰) اسکندر منشی، عالم آرای عباسی . (۱۱) اسنادی از روابط ایران با مناطقی از آسیای مرکزی ، تهران : دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی ، ۱۳۷۲ ش . (۱۲) اشعار پراکندة قدیمترین شعرای فارسی زبان : از حنظلة بادغیسی تا دقیقی ( بغیر رودکی )، با تصحیح و مقابله و ترجمه و مقدمه بزبان فرانسوی ژیلبرلازار، ج ۲، تهران : انستیتو ایران و فرانسه ، ۱۳۴۱ ش . (۱۳) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه ، المآثر و الآثار ، در چهل سال تاریخ ایران ، چاپ ایرج افشار، ج ۱، تهران ۱۳۶۳ ش . (۱۴) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآة البلدان ، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث ، تهران ۱۳۶۷ـ ۱۳۶۸ ش . (۱۵) عباس اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول : از حملة چنگیز تا تشکیل دولت تیموری ، تهران ۱۳۶۴ ش . (۱۶) چارلز هوارد الیس ، دخالت نظامی بریتانیا در شمال خراسان : ۱۹۱۹ـ ۱۹۱۸ ، ترجمة کاوه بیات ، تهران ۱۳۷۲ ش . (۱۷) ایران . قوانین و احکام ، مجموعه قوانین سال ۱۳۷۶ ، تهران : روزنامة رسمی کشور، ۱۳۷۷ ش . (۱۸) واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، تاریخ ترکهای آسیای مرکزی ، ترجمة غفار حسینی ، تهران ۱۳۷۶ ش . (۱۹) واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، گزیدة مقالات تحقیقی ، ترجمة کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۸ ش . (۲۰) کلیفورد ادموند باسورث ، سلسله های اسلامی جدید: راهنمای گاهشماری و تبارشناسی ، ترجمة فریدون بدره ای ، تهران ۱۳۸۱ ش . (۲۱) میرزا شمس بخارایی ، تاریخ بخارا، خوقند و کاشغر ، چاپ محمداکبر عشیق ، تهران ۱۳۷۷ ش . (۲۲) آنت بوهر، «ترکمن ها»، در ملیتهای شوروی : مجموعة ۲۱ مقاله ، زیر نظر گراهام اسمیت ، تهران : شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، ۱۳۷۵ ش . (۲۳) محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران ، تهران ۱۳۲۳ـ۱۳۶۳ ش . (۲۴) بیهقی،تاریخ بیهق . (۲۵) تفصیل احوال تراکمه ، در گرگان نامه ، به کوشش مسیح ذبیحی ، چاپ ایرج افشار، تهران : بابک ، ۱۳۶۳ ش . (۲۶) جوینی،تاریخ جهانگشای . (۲۷) ابوالقاسم بن احمد جیهانی ، اشکال العالم ، ترجمة علی بن عبدالسلام کاتب ، چاپ فیروز منصوری ، تهران ۱۳۶۸ ش . (۲۸) حدودالعالم . (۲۹) محمدابراهیم خدابنده لو، روزنامة سفرخراسان و سیستان ، چاپ ایرج افشار، در فرهنگ ایران زمین ، ج ۱۲ (۱۳۴۳ ش ). (۳۰) خواندمیر، روضةالصفا. (۳۱) مراد دوردی یف و شهرت حاجکوویچ قدیروف ، ترکمن های جهان : تحقیقی پیرامون وضعیت تاریخی و جمعیتی ترکمن ها ، ترجمة امانگلدی ضمیر، تهران ۱۳۷۹ ش . (۳۲) یاسنت لویی رابینو، مازندران و استرآباد ، ترجمة غلامعلی وحید مازندرانی ، تهران ۱۳۶۵ ش . محمدبن (۳۳) علی راوندی ، کتاب راحة الصدور و آیة السرور در تاریخ آل سلجوق ، چاپ محمد اقبال ، تهران ۱۳۳۳ ش . (۳۴) یعقوب رحیمی داشلی برون ، «احوال و آثار مختومقلی فراغی »، یاپراق ، سال ۳، ش ۸ ـ۹ (بهار ۱۳۷۹). (۳۵) رشیدالدین فضل اللّه . (۳۶) مسعود رضوی ، هاشمی و انقلاب : تاریخ سیاسی ایران از انقلاب تا جنگ ، تهران ۱۳۷۶ ش . (۳۷) روملو. (۳۸) محمدسارای ، ترکمنها در عصر امپریالیسم : پژوهشی دربارة مردم ترکمن و انضمام کشورشان به امپراطوری روسیه ، ترجمة قدیر ویردی رجائی ، تهران ۱۳۷۸ ش . (۳۹) اراز محمدسارلی ، تاریخ ترکمنستان ، تهران ۱۳۷۳ـ ۱۳۷۸ ش . (۴۰) محمد فتح اللّه بن محمدتقی ساروی ، تاریخ محمدی ( احسن التواریخ )، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران ۱۳۷۱ ش . (۴۱) سلطانمحمد میرزا قاجار، سفرنامة سیف الدوله : معروف به سفرنامة مکه ، چاپ علی اکبر خداپرست ، تهران ۱۳۶۴ ش . (۴۲) یارمحمدبن یزدانقلی شادلو، سفرنامه های سهام الدوله بجنوردی ، چاپ قدرت اللّه روشنی زعفرانلو، تهران ۱۳۷۴ ش . (۴۳) محمدشریف کمالی و اصغر عسکری خانقاه ، ایرانیان ترکمن : پژوهشی در مردم شناسی و جمعیت شناسی ، تهران ۱۳۷۴ ش . (۴۴) ابوالحسن غفاری کاشانی ، گلشن مراد ، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران ۱۳۶۹ ش . (۴۵) قاسم غنی ، یادداشتهای دکتر قاسم غنی ، به کوشش سیروس غنی ، تهران ۱۳۶۷ ش . (۴۶) حسن بن حسن فسائی ، فارسنامة ناصری ، چاپ منصور رستگار فسائی ، تهران ۱۳۶۷ ش . (۴۷) فضل اللّه بن روزبهان ، مهمان نامة بخارا: تاریخ پادشاهی محمد شیبانی ، چاپ منوچهر ستوده ، تهران ۱۳۵۵ ش . (۴۸) فیض محمد، نژادنامة افغان ، مقدمه ، تحشیه و تعلیقه از کاظم یزدانی ، چاپ عزیزاللّه رحیمی ، قم ۱۳۷۲ ش . (۴۹) ابراهیم قفس اوغلو، «نام ترکمن : مفهوم و اهمیت آن »، ترجمة بی بی مریم شرعی ، یاپراق ، سال ۲، ش ۴ـ۷ (پاییز۱۳۷۸)، سال ۳، ش ۱۰ (تابستان ۱۳۷۹). (۵۰) محمدعلی قورخانچی ، نخبة سیفیّه : در تاریخ و جغرافیای استرآباد ، چاپ منصوره اتحادیه (نظام مافی ) و سیروس سعدوندیان ، تهران ۱۳۶۰ ش . (۵۱) محمودبن حسین کاشغری ، کتاب دیوان لغات الترک ، ( استانبول ) ۱۳۳۳ـ ۱۳۳۵. (۵۲) کستنکوکاپیتن اتاماژور، «طوایف آسیای مرکزی » (فصلی از کتاب شرح آسیای مرکزی )، ترجمة مادروس داود خانف ، چاپ میرهاشم محدث ، در یادیار: مجموعة مقالات در بارة آسیای مرکزی ، دفتر اول ، به کوشش مسعود مهرابی ، تهران : مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی ، ۱۳۷۲ ش . (۵۳) مری لوئیس کلیفورد، سرزمین و مردم افغانستان ، ترجمة مرتضی اسعدی ، تهران ۱۳۷۱ ش . (۵۴) عبدالحی بن ضحاک گردیزی ، زین الاخبار ، چاپ عبدالحی حبیبی ، چاپ افست تهران ۱۳۴۷ ش . (۵۵) منصور گرگانی ، اقتصادگرگان و گنبد و دشت ، تهران ۱۳۵۰ ش . (۵۶) رنه گروسه ، امپراطوری صحرانوردان ، ترجمة عبدالحسین میکده ، تهران ۱۳۶۵ ش . (۵۷) بی بی رابعه لاگاشووا، ترکمنهای ایران : پژوهشی تاریخی ـ مردم شناسی ، ترجمة سیروس ایزدی و حسین تحویلی ، تهران ۱۳۵۹ ش . (۵۸) محمدکاظم مروی ، عالم آرای نادری ، چاپ محمدامین ریاحی ، تهران ۱۳۶۴ ش . (۵۹) عبداللّه مستوفی ، شرح زندگانی من ، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دورة قاجاریه ، تهران ۱۳۶۰ ش . (۶۰) نظر محمد مصطفایی ، «واژة بخشی و وجه تسمیة آن »، یاپراق ، سال ۳، ش ۱۰ (تابستان ۱۳۷۹). (۶۱) مقدسی، احسن التقاسیم . (۶۲) حسینقلی مقصودلو، مخابرات استرآباد ، چاپ ایرج افشار و محمدرسول دریاگشت ، تهران ۱۳۶۳ ش . (۶۳) اسماعیل میرپنجه ، خاطرات اسارت : روزنامة سفر خوارزم و خیوه ، چاپ صفاءالدین تبرّائیان ، تهران ۱۳۷۰ ش . (۶۴) میرزاابراهیم ، سفرنامة استرآباد و مازندران و گیلان ... ، چاپ مسعود گلزاری ، تهران ۱۳۵۵ ش . (۶۵) محمدبن جعفر نرشخی ، تاریخ بخارا ، ترجمة ابونصراحمد بن محمدبن نصرقباوی ، تلخیص محمدبن زفربن عمر، چاپ محمد مدرس رضوی ، تهران ۱۳۶۳ ش . (۶۶) محمدابراهیم بن زین العابدین نصیری ، دستور شهریاران : سالهای ۱۱۰۵ تا ۱۱۱۰ ه . ق پادشاهی شاه سلطان حسین صفوی ، چاپ محمدنادر نصیری مقدم ، تهران ۱۳۷۳ ش . (۶۷) آرمین وامبری ، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه ، ترجمة فتحعلی خواجه نوریان ، تهران ۱۳۶۵ ش . (۶۸) احمد وصفی زکریا، عشائرالشام ، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۶۹) رضاقلی بن محمدهادی هدایت ، سفارت نامة خوارزم ، چاپ علی حصوری ، تهران ۱۳۵۶ ش . (۷۰) رضاقلی بن محمدهادی هدایت، فهرس التواریخ ، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث ، تهران ۱۳۷۳ ش . (۷۱) جواد هیئت ، سیری در تاریخ زبان و لهجه های ترکی ، تهران ۱۳۶۶ ش . ۵ - پانویس
۶ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ترکمن (۱)»، شماره۳۴۷۳. |