قاعده شروطیکی از قواعدی که در فقه مطرح میشود قاعده شروط میباشد. ۱ - واژه شرطشرط ، واژهای عربی است و جمع آن «شروط» و «اشراط» است. این واژه گاه در معنای مصدری و گاه در معنای اسمی به کار میرود. ۲ - معانی آن در علوم مختلفهمچنین در علوم مختلف، معانی متفاوتی دارد که به شرح آن میپردازیم: ۲.۱ - در علم نحودر ادبیات و علم نحو ، واژه شرط در معنای گزارهای است که پس از ادات شرط میآید. مانند: اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را. گزارهای که پس از واژۀ «اگر» آمده است، شرط نام دارد و آنچه پس از شرط میآید را جزای شرط مینامند. اهل منطق به شرط، مقدم و به جزای شرط، تالی میگویند. ۲.۲ - در علم اصولآنچه از عدم آن، عدم چیزی دیگر لازم میآید- اعم از آنکه از وجود آن وجود دیگری لازم بیاید یا خیر- را شرط آن چیز مینامند و در توضیح میگویند «الشرط ما یلزم من عدمه عدم الشی ء»؛ به تعبیر دیگر، شرط چیزی است که چیزی دیگر بر آن متوقف باشد؛ یعنی «الشرط ما یتوقف علیه الشی ء». البته توقف شی ء بر شرط چند حالت دارد. گاه وجود شی ء متوقف بر چیزی است؛ مانند توقف معلول بر اجزای علت ؛ گاه وجوب امر متوقف بر چیزی دیگر است؛ مثل وجوب حج بر استطاعت ؛ گاه نیز لزوم عقد متوقف بر امری است؛ مثل لزوم عقد خیاری که بر سقوط خیار متوقف است و گاه آنچه متوقف است، صحت یک امر است، مانند توقف صحت عقد بر وجود اختیار در متعاملین. ۲.۳ - در قرآن مجیددر قرآن مجید واژه شرط به صورت مفرد نیامده است؛ ولی صورت جمع آن یعنی اشراط به کار رفته است؛ از جمله در «فقد جاء اشراطها» که در آن اشراط به معنای نشانههای قیامت است. ۲.۴ - در عرفدر عرف عامه، واژۀ شرط در معنای رسم و شیوه نیز استعمال میشود؛ چنان که در بیت زیر که منسوب به حافظ است، واژه شرط به همین معنی به کار رفته است: در محفلی که خورشید اندر شمار ذره است خود را بزرگ دیدن شرط ادب نباشد ۲.۵ - در روایاتدر روایات کلمۀ شرط در معنای خیار نیز آمده است، مثل «الشرط فی الحیوان ثلاثة»؛ یعنی ایام شرط (خیار) در معامله حیوان سه روز است. ۲.۶ - در اصطلاحات شرعیگاهی واژه شرط به معنای مطلق « عهد » آمده است؛ مانند «شرط الناس» که به معنای « عهد الناس » و یا «شرط الله» که به مفهوم «عهد الله» است و عهد الله نیز به معنی احکام الله ، اعم از احکام تکلیفی و وضعی است؛ چنان که در روایت زیر شرط به معنای عهد الهی (حکم الله) آمده است: مردی با همسرش ضمن عقد به نحو شرط نتیجه شرط کرده بود که چنانچه ازدواج مجدد کند، زوجه مطلقه باشد. در این باره از امام علیهالسّلام سؤال شد و ایشان پاسخ دادند که این شرط باطل است. پرسش کننده در مورد علت بطلان توضیح خواست و امام علیهالسّلام پاسخ دادند: «لان شرط الله اسبق من شروطکم»؛ زیرا طلاق که از اختیارهای زوج است یک حکم الهی است و قراردادهای مردم نمیتواند خلاف آن باشد. در این حدیث شرط الله به معنای حکم الهی است. در شعر زیر، حافظ شرط را به همین معنی به کار برده است: عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم ۲.۶.۱ - اصطلاح شرعی دوممعنی دیگر شرط مطلق الزام و التزام است؛ بی آنکه در ضمن عقد درج شده باشد. گرچه اهل لغت این قید را افزوده و گفتهاند: «الشرط الزام الشی ء و التزامه فی البیع و نحوه»؛ یعنی شرط الزام و التزام در ضمن عقد بیع و امثال آن است؛ ولی به ظاهر علت افزودن این قید آن است که در اغلب موارد شرط در ضمن عقود درج میشود. شاهد این مطلب آن است که واژۀ شرط در مورد شروط ابتدایی غیر مندرج در عقود و همچنین درباره خود عقد بیع که از مصادیق التزام است و نیز مطلق عهد در روایات به کار رفته است. البته معنای اخیر یعنی الزام و التزام ضمن عقد، بخشی از معنای پیشین، یعنی مطلق عهد است؛ زیرا وقتی شخص در ضمن عقدی ملتزم به امری میشود، عهد هم کرده است. به موجب این تعریف، ادله لزوم وفای به شرط همان طور که شامل شروط ضمن عقد میشود، شروط ابتدایی غیر مندرج در عقد را نیز در بر میگیرد که مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ۳ - پانویس۴ - منبعقواعد فقه،ج ۲،ص ۳۵،برگرفته از مقاله«قاعده شروط» |