صورت فلکی جدیجَدْی، از صورتهای فلکی منطقه البروج است، که در لغت به معنای بزغاله است، و صورت فلکی با سر و پیکره بز و دم ماهی تصویر شده است. ۱ - در لغتجدی در لغت به معنای بزغاله است. ۲ - ریشه واژهریشه این واژه به زبانهای کهن تر از عربی باز میگردد، چنانکه در آرامی و سریانی ªgadya، در آشوری ªgadiia /gadu و در عبری gedi به کار رفته است. [۱]
محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، ج۱، ص۱۳۳.
در پهلوی این صورت با نام وَهیگ آمده است. [۲]
مکنزی، ذیل "Capricorn".
۳ - نقش صورت فلکیدر نقشهای اسطوره ای، این صورت فلکی با سر و پیکره بز و دم ماهی تصویر شده است. طرح بز ـ ماهی احتمالاً از دوره سومریان به تمدن یونانیان و رومیها راه یافته است [۳]
بلک و گرین، ج۱، ص۹۳.
اما احتمالاً نخستین بار بابلیها در حدود ۱۲۰۰ ق م این نقش را به عنوان نماد صورت فلکی جَدْی به کار برده اند، چرا که در سنگ نوشته ای از صورتهای فلکی به جا مانده از آن دوران، چند ستاره در کنار شاخ بز ـ ماهی ترسیم شده است. [۴]
آلن، ج۱، ص۱۳۷ـ ۱۳۸.
در اسطوره های یونان، جدی از وحشت هیولایی به نام تیفون به درون رود نیل پرید [۵]
آلن، ج۱، ص۱۳۶.
و به این صورت در آمد. منجمان دوره اسلامی به طرح اسطوره ای صورت فلکی جدی، مرکّب از بز و ماهی، اشاره کرده [۶]
ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعه التنجیم، ج۱، ص۹۰.
[۷]
حسن بن علی قطان مروزی، گیهان شناخت، ج۱، ص۱۵۴.
و آن را به همین صورت ترسیم کرده اند [۸]
صوفی، صورالکواکب، ص ۲۸۳.
[۹]
عبدالرحمان بن عمر صوفی: ترجمه صور الکواکب عبدالرحمان صوفی، به قلم نصیرالدین طوسی.
[۱۰]
شهمردان بن ابی الخیر، روضه المنجمین، ج۱، ص۴۶۲.
(نیز رجوع کنید به شکل ۱).۳.۱ - منشأ طرح بزـ ماهیبه نوشته ابوریحان بیرونی [۱۱]
ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، ج۱، ص۱۷۸.
منشأ طرح بز ـ ماهی به یونانیان باز میگردد.۳.۲ - عقیده پیروان افلاطونپیروان افلاطون عقیده داشتند که روح مردان پس از مرگ، از طریق ستارگان جدی به آسمان صعود میکند، از این رو ستارگان جدی را «دروازه خدایان» می نامیدند. آراتوس و پس از او بطلمیوس، این صورت را ¨ r w s ¨ e k i g o A ف، به معنای بز شاخدار، نامیدند. [۱۲]
آلن، ج۱، ص۱۳۵ـ۱۳۶.
بعدها در لاتینی نام کاپریکورنوس به همین معنی، برای جدی به کار رفت و امروزه نیز در اروپا به همین نام شناخته میشود. [۱۳]
روم، ج۱، ص۶۹.
۴ - ستارهای جدیبطلمیوس [۱۴]
بطلمیوس، ج۱، ص۳۷۵ـ ۳۷۶.
و به پیروی از وی صوفی [۱۵]
صوفی، صورالکواکب، ص ۲۷۸.
، ۲۸ستاره برای جدی بر شمرده اند. به نوشته صوفی [۱۶]
صوفی، صورالکواکب، ص ۲۷۸.
هیچ ستاره ای خارج از (محدوده) صورت، قابل مشاهده نیست. بطلمیوس [۱۷]
بطلمیوس، ج۱، ص۳۷۵ـ ۳۷۶.
قدر ستارگان جَدْی را چنین نوشته است: چهار تا از قدر سوم، نه تا از قدر چهارم، نه تا از قدر پنجم و شش تا از قدر ششم. صوفی بر اساس رصدهایش، چهار تا از قدر سوم، هشت تا از قدر چهارم، هفت تا از قدر پنجم و نه تا از قدر ششم ذکر کرده است. [۱۸]
صوفی، صورالکواکب، ص ۲۸۴.
[۱۹]
عبدالرحمان بن عمر صوفی: ترجمه صور الکواکب عبدالرحمان صوفی، به قلم نصیرالدین طوسی، ج۱، ص۲۰۷ـ ۲۰۸.
ابوریحان بیرونی [۲۰]
ابوریحان بیرونی، کتاب القانون المسعودی، ج۳، ص۱۰۸۱ـ۱۰۸۳.
در جدولی قدر ستارگان جدی را، بر اساس نظر بطلمیوس و صوفی، کنار هم آورده است. نصیرالدین طوسی در ترجمه صور الکواکب [۲۱]
ابوریحان بیرونی، کتاب القانون المسعودی، ج۳، ص۱۰۸۱ـ۱۰۸۳.
در ستونی که خود افزوده، مزاج نظیر هر ستاره جدی را از سیارات آورده است. به نوشته صوفی، اعراب قدیم شش ستاره را که به صورت کمانی در پی ستاره اول جدی قرار دارند، «قلاّ ده» [۲۲]
صوفی، صورالکواکب، ص ۲۷۸.
و دو ستاره اول و سوم جدی (در نجوم جدید ستاره اول شامل «۱ a و ۲ a» و b) را که یکی از شاخهای بزغاله را تشکیل میدهند، «سعد ذابح» [۲۳]
صوفی، صورالکواکب، ص ۲۸۲.
می نامیدند. این دو ستاره منزل بیست و دوم از منازل بیست وهشت گانه ماه نزد اعراب قدیم بوده اند. ۵ - منشأ نام سعد ذابحصوفی درباره منشأ نام سعد ذابح مینویسد ستاره کم نوری (منظور ۲ a) نزدیک به ستاره اول جدی قرار دارد که آن را به گوسفندی تشبیه میکردند که در مذبح (قربانگاه) ستاره روشن تر است. [۲۴]
صوفی، صورالکواکب، ص ۲۸۲.
[۲۵]
ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعه التنجیم، ج۱، ص۱۱۲.
اما به نوشته آلن [۲۶]
آلن، ج۱، ص۱۴۰.
منشأ این نام به جشن قربانی اعراب قدیم هنگام طلوع صبحگاهی جدی، پیش از طلوع خورشید، باز میگردد. طلوع صبحگاهی سعد ذابح نیز موردتوجه بوده است، چنانکه ابن قتیبه [۲۷]
ابن قتیبه، کتاب الانواء، ج۱، ص۷۷.
اشاره میکند که در این ایام، سرما شدت میگیرد و در هنگام غروب خورشید، ستاره سهیل طلوع میکند. در ادبیات فارسی سعد ذابح عمدتاً در اشعار خاقانی شروانی در توصیف ذبح و شکار به کار رفته است [۲۸]
خاقانی، دیوان، ص ۲۰.
[۲۹]
خاقانی، مثنوی تحفه العراقین، ص ۱۲۶.
دو ستاره روشن در پشت جدی (d و g) موردتوجه بودندکه آنها را سعد ناشِره یا مُحِبَّین میخواندند. همچنین ستاره قدر سوم ذَنَبُالجدی (d) را بر اسطرلاب ترسیم میکردند. [۳۰]
صوفی، صورالکواکب، ص ۲۸۱ـ ۲۸۲.
بعدها این نامها به لاتینی ترجمه شدند و متفاوت با نامگذاری اصلی به کار رفتند، چنانکه در لاتینی نامهای Dabih فقط به ستاره b ـ جدی و Nashira فقط به ستاره g ـ جدی اطلاق می شدند. همچنین نام Deneb Algedi برای هر دو ستاره g و d ـ جدی، جداگانه به کار میرفت. [۳۱]
کونیچ و اسمارت، ج۱، ص۲۵.
۶ - خوش یمنی جدیسنکا [۳۲]
فیلسوف رومی.
از کتابهای ساراگون (بنیانگذار افسانه ای امپراتور سامیها) آموخته بود که اگر سیارات در جدی اجتماع کنند، عالم میسوزد و ویران میشود. [۳۳]
آلن، ج۱، ص۱۳۶.
نزد احکامیان دوره اسلامی صورت فلکی جدی موردتوجه و خوش یمن بوده، چنانکه در نام برخی از ستارگان آن واژه سعد به کار رفته است. [۳۴]
آلن، ج۱، ص۱۳۷.
البته ابوریحان بیرونی، [۳۵]
ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعه التنجیم، ج۱، ص۴۲۸.
«خارِ جدی» (احتمالاً e ـ جدی) را جزو ستارگانی میداند که به چشم گزند میرساند. در اروپا حضور خورشید در این صورت فلکی را نشانه طوفان و جدی را فرمانروای آبها میدانستند. [۳۶]
آلن، ج۱، ص۱۳۷.
در احکام نجوم دوره اسلامی، طبع جدْی ارضی (خاکی)، ماده، لیلی (شبی)، جنوبی، سرد و خشک بود و آن را خانه زحل در نظر میگرفتند. [۳۷]
حسن بن علی قمی، ترجمه المدخل الی علم احکام النجوم، ج۱، ص۳۹ـ۴۰.
[۳۸]
حسن بن علی قمی، ترجمه المدخل الی علم احکام النجوم، ج۱، ص۶۲.
[۳۹]
حسن بن علی قمی، ترجمه المدخل الی علم احکام النجوم، ج۱، ص۶۶.
[۴۰]
ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعه التنجیم، ج۱، ص۳۱۷ـ ۳۱۸.
[۴۱]
ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعه التنجیم، ج۱، ص۳۹۶.
[۴۲]
محمدبن مسعود مسعودی مروزی، مجمع الاحکام، ج۱، ص۴۳.
به نوشته ابوریحان بیرونی [۴۳]
ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعه التنجیم، ج۱، ص۳۱۷.
نزد هندوان، در ادبیات فارسی نیز اغلب جدی و کیوان با هم وصف شده اند. [۴۴]
محمدبن محمد (علی) انوری، دیوان، ج۱، ص۱۱۸.
[۴۵]
بدیل بن علی خاقانی، مثنوی تحفه العراقین، ج۱، ص۱۵۴.
نیمه پسین جدی، که چون ماهی است، در زمره برجهای آبی به شمار میآمد. پومپیلیوس، دومین پادشاه اسطوره ای رومیان باستان (۷۱۵ـ۶۷۳ ق م)، مبدأ سال را رسیدن خورشید به وسط صورت فلکی جدی قرار داد؛ یعنی، هنگامی که طول روز به اندازه نیم ساعت نسبت به زمان انقلاب زمستانی بلندتر میشد. [۴۶]
آلن، ج۱، ص۱۳۶.
بر سفالینه های به دست آمده از تپه حصار دامغان، بزی شاخدار به همراه ستاره ای ترسیم شده، که احتمالاً نماد گذر خورشید از نقطه انقلاب زمستانی و طلوع صبحگاهی (تشریق) صورت فلکی جدی بوده است. [۴۷]
هارتنر، ج۱، ص۷۳۰.
۷ - جدی در رده بندی نجوم جدیددر بندهش، [۴۸]
بندهش، (گردآوری) فرنبغ دادگی، ج۱، ص۴۳.
[۴۹]
بندهش، (گردآوری) فرنبغ دادگی، ج۱، ص۵۹.
بز (جدی) در زمره برجهای دوازده گانه آمده و به این موضوع اشاره شده که هنگام رسیدن خورشید به آغاز بز، بلندترین شب سال و آغاز زمستان است. به سبب حرکت تقدیمی زمین (رجوع کنید به تقدیم اعتدالین)، امروزه انقلاب زمستانی تقریباً در صورت فلکی قوس قرار دارد، اما همچنان مدار عرض جغرافیایی ْ۵ر۲۳- (عرض جغرافیایی مکانهایی که در انقلاب زمستانی در هنگام ظهر، خورشید بر آنها عمودمی تابد) را به نام رأس الجَدْی میشناسند. [۵۰]
بکیچ، ج۱، ص۱۶۶.
در رده بندی نجوم جدید، جدی با صورتهای فلکی قوس، عقاب، دلو، میکروسکوپ و حوت جنوبی هم مرز است و در محدوده بعد ۲۰ ساعت و ۴ دقیقه تا ۲۱ ساعت و ۵۷ دقیقه و میل ْ۸ - تا ْ۲۸- قرار دارد (رجوع کنید به شکل ۲). این صورت یک درصد از سطح آسمان را میپوشاند و ۳۱ ستاره درخشان تر از قدر ۵ر۵ را شامل میشود. [۵۱]
بکیچ، ج۱، ص۱۶۶.
ستاره های ۱ a و ۲ a جدی (ستاره اول در فهرست صوفی، و ستاره کم نوری در نزدیکی آن) [۵۲]
صوفی، صورالکواکب، ص ۲۸۴.
یک دوتایی بصری است؛ یعنی، واقعاً در آسمان نزدیک هم قرار ندارند. در زمان اِبَرْخُس فاصله زاویه ای این دو ستاره ۴ دقیقه کمانی بود؛ اما امروزه این فاصله بیشتر شده و به اندکی بیش از ۲۵ر۶ دقیقه کمانی رسیده است و این فاصله در هر قرن، هفت ثانیه افزایش مییابد. [۵۳]
آلن، ج۱، ص۱۴۰.
صوفی [۵۴]
صوفی، صورالکواکب، ص ۲۸۲.
نیز ستاره کم نورتر، یعنی ۲ a، را «المُلاصِق لِلْاوّل» (چسبیده به اولی) وصف کرده است. ۸ - فهرست منابع(۱) ابن قتیبه، کتاب الانواء، حیدرآباد دکن ۱۳۷۵/۱۹۵۶؛ (۲) ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، حیدرآباد دکن ۱۳۷۷/۱۹۵۸، چاپ افست ۱۹۷۸؛ (۳) ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعه التنجیم ، چاپ جلال الدین همائی ، تهران ۱۳۶۲ ش ؛ (۴) ابوریحان بیرونی، کتاب القانون المسعودی، حیدرآباد دکن ۱۳۷۳ـ ۱۳۷۵/ ۱۹۵۴ـ۱۹۵۶؛ (۵) محمدبن محمد (علی ) انوری، دیوان، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۴ ش؛ (۶) بندهش، ( گردآوری ) فرنبغ دادگی ، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس ، ۱۳۶۹ ش؛ (۷) بدیل بن علی خاقانی ، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ?( ۱۳۳۸ ش )؛ (۸) بدیل بن علی خاقانی، مثنوی تحفه العراقین، چاپ یحیی قریب، تهران ۱۳۵۷ ش؛ (۹) شهمردان بن ابی الخیر، روضه المنجمین، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه ملک، با مقدمه و فهرستها و اصطلاحات نجومی از جلیل اخوان زنجانی، تهران ۱۳۶۸ ش؛ (۱۰) عبدالرحمان بن عمر صوفی، کتاب صورالکواکب ، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه بودلیان، ش ۱۴۴. Marsh ، فرانکفورت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛ (۱۱) عبدالرحمان بن عمر صوفی: ترجمه صور الکواکب عبدالرحمان صوفی ، به قلم نصیرالدین طوسی، چاپ معزالدین مهدوی، تهران ۱۳۵۱ ش؛ (۱۲) حسن بن علی قطان مروزی، گیهان شناخت، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی، چاپ محمود مرعشی ، قم ۱۳۷۹ ش؛ (۱۳) حسن بن علی قمی، ترجمه المدخل الی علم احکام النجوم : تألیف به سال ۳۶۵ ه ق، از مترجمی ناشناخته، چاپ جلیل اخوان زنجانی ، تهران ۱۳۷۵ ش؛ (۱۴) محمدبن مسعود مسعودی مروزی، مجمع الاحکام ، چاپ علی حصوری، تهران ۱۳۷۹ ش؛ (۱۵) محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، تهران ۱۳۵۷ ش؛ (۱۶) Richard Hinckley Allen, Star names: their lore and meaning , New York ۱۹۶۳; (۱۷) Michael E. Backich, The Cambridge guide to the constellations , Cambridge ۱۹۹۵; (۱۸) J. Black and A. Green, Gods, demons and symbols of ancient Mesopotamia , London ۱۹۹۲; (۱۹) Willy Hartner, "Old Iranian calendars", in The Cambridge history of Iran , vol.۲, ed. Ilya Gershevitch, Cambridge ۱۹۸۵; (۲۰) Paul K ¤unitzsch and Tim Smart, Short guide to modern star names and their derivations , Wiesbaden ۱۹۸۶; (۲۱) David N. Mackenzie, A concise Pahlavi dictionary , Oxford ۱۹۹۰; (۲۲) Claudius Ptolemy, Ptolemy , s Almagest , translated and annotated G. J. Toomer, London ۱۹۸۴; (۲۳) Adrian Room, Dictionary of astronomical names , London ۱۹۸۸. ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «صورت فلکی جدی»، شماره۴۵۲۶. |