خفیف و ثقیلخفیف و ثقیل، اصطلاحاتی کمابیش به معنای سبکی و سنگینی که هم فلاسفه و متکلمان و هم دانشمندان علوم طبیعی و دقیق (و در علوم مختلف) به کار بردهاند. فهرست مندرجات۲ - خفیف وثقیل در تعریف علما ۳ - خفیف وثقیل در قرآن ۴ - تعریف خفیف وثقیل میان فلاسفه ومتکلمان ۵ - نظر افلاطون در مورد خفیف وثقیل ۶ - نظر ارسطو در مورد خفیف وثقیل ۷ - نظریه آپولونیوس در مورد خفیف وثقیل ۸ - آرای فلاسفه و متکلمان مسلمان ۸.۱ - طبیعت فلک از نظر دانشمندان ۸.۲ - نظریه رازی در مورد خفیف وثقیل ۸.۳ - نظریه ناصرخسرو در آن مورد ۹ - نقطه جدایی آرای فلاسفه و متکلمان ۹.۱ - نظریه ابن سینا در کتب وی ۹.۱.۱ - میل در قول ابن سینا ۱۰ - نقد نظریه ابن سینا ۱۱ - نظریه باباافضل کاشانی ۱۲ - نظریه ملاصدرا ۱۳ - منابع یونانی در خفت وثقل ۱۴ - نظریه اقلیدس وارشمیدس ۱۵ - قول خازنی در مورد ثقل ۱۵.۱ - مفهوم مرکز ثقل در قول خازنی ۱۵.۲ - نظر ابن سینا در مورد ثقل ۱۶ - کم توجهی به نظریه خازنی ۱۷ - نظریه جغرافیدانان اسلام ۱۸ - خفیف وثقیل در حیطه ستاره شناسی ۱۸.۱ - مستفاد از حرکت اجسام ثقیل و خفیف ۱۹ - نبود خلأ در نظر ابن هیثم ۲۰ - نظر خفری در مورد ساکن بودن جهان ۲۱ - نظریه عرضی در مورد خفیف وثقیل ۲۲ - شناسایی فلک زیر قمر ۲۲.۱ - نظریه قطب الدین در مورد کرات زیر فلک قمر ۲۳ - جایگاه خفیف وثقیل در دانش جوّ ۲۴ - موضوع خفیف وثقیل در علوم اسلامی ۲۵ - فهرست منابع ۲۶ - پانویس ۲۷ - منبع ۱ - خفیف وثقیل فرع هندسهدر نظام فکری اندیشمندان مسلمان ، خفیف و ثقیل (یا خفت/ خفة و ثقل) از اجزای میل طبیعی، در زمره ملموسات، از اقسام کیف محسوس ، یکی از اعراض نهگانه، است [۱]
محمد بن عمر فخر رازی، کتاب المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۱، ص۱۸۷ـ۱۸۸، تهران ۱۹۶۶.
[۲]
جعفر سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ذیل «ثقل»، تهران ۱۳۶۲ـ ۱۳۶۳ش.
[۳]
اصطلاح نامه فلسفه اسلامی، به کوشش محمدهادی یعقوبنژاد، ج۱، ص۲۹۸، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۶ش.
[۴]
اصطلاح نامه فلسفه اسلامی، به کوشش محمدهادی یعقوبنژاد، ج۱، ص۴۱۲، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۶ش.
[۵]
اصطلاح نامه فلسفه اسلامی، به کوشش محمدهادی یعقوبنژاد، ج۲، ص۱۰۳۱، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۶ش.
دانشی که در آن موضوع وزن اجسام و همچنین چگونگی بلند کردن اجسام ثقیل بررسی میشده از فروع هندسه به شمار میآمده است.۲ - خفیف وثقیل در تعریف علماابن سینا [۶]
ابن سینا، حدود، یا، تعریفات، ج۱، ص۱۱۲، ترجمه محمدمهدی فولادوند، همراه متن عربی، تهران ۱۳۶۶ش الف.
و غزالی [۷]
محمد بن محمد غزالی، مقاصدالفلاسفة، ج۱، ص۷۸، قاهره ۱۳۳۱.
این علم را جرّالاثقال نامیدهاند، اما فارابی [۸]
محمد بن محمد فارابی، احصاءالعلوم، ج۱، ص۶۲ـ۶۳، چاپ علی بوملحم، بیروت ۱۹۹۶.
آن را علمالاثقال نامیده که مشتمل است بر دو موضوع بررسی وزن اجسام و جستجو درباره اصول ساخت ابزاری که با آن بتوان جسمی را از جایی به جای دیگر منتقل کرد. با این حال بعدها این دو موضوع در دو دانش مختلف بررسی شده است، چنانکه ابن اکفانی متوفی۷۴۹ [۹]
ابن اکفانی، کتاب ارشاد القاصد الی اسنی المقاصد، ج۱، ص۵۶، چاپ یوست ویتکام، لیدن ۱۹۸۹.
از دو علم یاد میکند: جرّالاثقال که موضوع آن ایجاد ابزاری برای جابهجا کردن اجسام سنگین است، مراکزالاثقال که موضوع آن بررسی وزن جسم و شناخت مرکز ثقل آن است [۱۰]
احمد بن مصطفی طاشکوپریزاده، مفتاحالسعادة و مصباحالسیادة، ج۱، ص۳۵۳، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۱۱]
صدیق حسنخان، ابجدالعلوم، ج۱، ص۶۶، ج۱، دمشق ۱۹۷۸، ج۲، بیروت ۱۳۹۵.
[۱۲]
صدیق حسنخان، ابجدالعلوم، ج۲، ص۲۱۱، ج۱، دمشق ۱۹۷۸، ج۲، بیروت ۱۳۹۵.
[۱۳]
صدیق حسنخان، ابجدالعلوم، ج۲، ص۴۸۲ـ۴۸۳، ج۱، دمشق ۱۹۷۸، ج۲، بیروت ۱۳۹۵.
دانشمندان تمدن اسلامی رسائل مختلفی نیز درباره دانشهای جرّالاثقال و مرکزالاثقال ترجمه و تألیف کردند. ابن اکفانی [۱۴]
ابن اکفانی، کتاب ارشاد القاصد الی اسنی المقاصد، ج۱، ص۵۶، چاپ یوست ویتکام، لیدن ۱۹۸۹.
از کتابهای ابوسهل کوهی، ابن هیثم و ایرن (هرون اسکندرانی، زندگی در قرن اول میلادی) در این علوم یاد کرده است.۳ - خفیف وثقیل در قرآنواژگان خفیف و ثقیل عمومآ متناظر باهم به کار رفته اند، چنانکه کاربردِ باهم این دو واژه در قرآن نیز دیده میشود. ضمنآ در متون متقدم فارسی (شامل متون کلامی، فلسفی، علمی و غیره) هم از واژگان سبک و گران [۱۶]
ابن سینا، طبیعیات دانشنامه علائی، ج۱، ص۸۳، چاپ محمد مشکوة، تهران ۱۳۵۳ش.
[۱۷]
ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ج۱، ص۲۵، چاپ جلالالدین همائی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۱۸]
ناصرخسرو، زادالمسافرین ناصرخسرو علوی، ج۱، ص۳۹، تهران ۱۳۴۱.
و هم از واژگان خفیف و ثقیل [۱۹]
بهمنیاربن مرزبان، جام جهان نمای، ج۱، ص۴۶۲، ترجمه کتاب التحصیل، چاپ عبدالله نورانی و محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۶۲ش.
و در ترجمههای متقدم و معاصر متون قدیمی از دو واژه سبک و سنگین استفاده شده است [۲۰]
ارسطو، در آسمان، ج۱، ص۱۶۹ـ۱۷۸، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۹ش.
[۲۱]
ابن سینا، حدود، یا، تعریفات، ج۱، ص۱۱۲، ترجمه محمدمهدی فولادوند، همراه متن عربی، تهران ۱۳۶۶ش الف.
در یونانی برای اصطلاح خفة/سبکی و برای ثقل/ سنگینی واژه به کار رفته است. [۲۲]
ارسطو، الطبیعة، ج۱، ص۳۲۶، ترجمه اسحاق بن حنین، مع شروح ابن سمح و دیگران، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
[۲۳]
ابن سینا، حدود، یا، تعریفات، واژه نامه، ج۱، ص۳۸ـ۳۹، ترجمه محمدمهدی فولادوند، همراه متن عربی، تهران ۱۳۶۶ش الف.
در ترجمههای عربی از آثار دانشمندان یونانی همواره از واژگان خفیف و ثقیل یا خفة و ثقل استفاده شده است [۲۴]
ارسطو، فی السماء و الآثار العلویة، ج۱، ص۳۵۷، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۹۶۱.
[۲۵]
ارسطو، الطبیعة، ج۱، ص۲۴۵ـ ۲۴۶، ترجمه اسحاق بن حنین، مع شروح ابن سمح و دیگران، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
[۲۶]
ارسطو، الطبیعة، ج۱، ص۳۶۴، ترجمه اسحاق بن حنین، مع شروح ابن سمح و دیگران، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
[۲۷]
افلاطون، الطیماوس و اکریتیس، ج۱، ص۳۰۱، ترجمه فؤاد جرجی برباره، چاپ آلبر ریوو، دمشق ۱۹۶۸.
[۲۹]
ابن سیده، المحکم و المحیط الاعظم، ذیل «خفة»، چاپ عبدالحمید هنداوی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
[۳۰]
ابن منظور، لسان العرب، ذیل «خفة».
[۳۱]
محمد بن محمد زَبیدی، تاجالعروس من جواهر القاموس، ج۲۳، ص۲۳۴، ذیل «خفف»، چاپ عبدالفتاح حلو، کویت ۱۴۰۶/۱۹۸۶، ج۲۸، چاپ محمود محمد طناحی، کویت ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
[۳۲]
محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، ذیل «ثقل»، تهران ۱۳۵۷ش.
۴ - تعریف خفیف وثقیل میان فلاسفه ومتکلمانبحث درباره مفاهیم خفیف و ثقیل در میان فلاسفه و مهندسان یونانی و پس از آنها در بین بسیاری از فلاسفه و متکلمان و دانشمندان جهان اسلام، همراه مفاهیم دیگر از همه مهمتر مفهوم حرکت و نیز، وزن، جزء لایتجزا و خلأ رواج داشته است و هر کدام از فلاسفه و متکلمان بسته به مشرب فکری خود خفیف و ثقیل را تعریف کرده و مقدمات بررسی این پدیدهها را برشمردهاند. اگرچه، بیشترین توجه این نویسندگان به آرای ارسطو و پس از وی ارشمیدس بوده است. تحت تأثیر مشربهای دیگر از جمله آرای افلاطونی و نوافلاطونی نیز بحثهای مختلفی درباره مفاهیم خفیف و ثقیل انجام دادهاند. براساس نگرش لوقیبوس (لئوکیپوس) و ذیمقراطیس (دموکریتوس) مبنی بر وجود خلأ و جزءلایتجزّا، اجسام بسته به میزان و مقدار وجود خلأ در میان اجزای تشکیلدهنده آنها خفیف یا ثقیل ارزیابی میشوند، هرچه میزان خلأ در اجسام بیشتر باشد جسم خفیفتر (سبکتر) است و این وابستگی به تکاثف (چگالش) یا تخلخل (عدم چگالش) یکی از مؤلفههای اساسی برای تعریف سبکی یا سنگینی اجسام محسوب میشود. [۳۳]
ارسطو، الطبیعة، ج۱، ص۵۰۴، ترجمه اسحاق بن حنین، مع شروح ابن سمح و دیگران، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
۵ - نظر افلاطون در مورد خفیف وثقیلاما افلاطون هرچند در تیمائوس از اجزای سازنده اشیا سخن میگوید، کیهانشناسی متفاوتی بدون نظریه اتمها و خلأ مطرح میکند. تبیین افلاطون از سبکی و سنگینی براساس مفهوم همگنی یا تجانس اجزای جسم است. به عقیده او مادّه سازنده همه اجسام، حتی عناصر چهارگانه ( آتش و هوا و آب و خاک ) یکی است. تفاوت وزن اجسام فقط براساس تفاوت در وجود اجزای همگن آنهاست. هر جسمی که تعداد بیشتری اجزای همگن داشته باشد سنگینتر است و هر جسمی که تعداد اجزای همگن آن کمتر باشد سبکتر است. بعلاوه، افلاطون برخلاف ارسطو اعتقادی به بالا و پایین حقیقی نداشته و جهات را در سراسر کیهان یکی میدانسته است. ازاینرو وی با وجود ذکر عناصر چهارگانه، جای قرارگرفتن آنها را در تعیین سبکی و سنگینی اشیا مدخلیت نمیدهد. [۳۴]
افلاطون، الطیماوس و اکریتیس، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۶، ترجمه فؤاد جرجی برباره، چاپ آلبر ریوو، دمشق ۱۹۶۸.
افلاطون [۳۵]
افلاطون، الطیماوس و اکریتیس، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۶، ترجمه فؤاد جرجی برباره، چاپ آلبر ریوو، دمشق ۱۹۶۸.
همچنین طبیعت افلاک را از جنس عناصر اولیه میداند و تفاوتی میان عناصر سازنده در به اصطلاح قسمتهای بالا و پایین عالم، یعنی آسمان و زمین ، نمیبیند.۶ - نظر ارسطو در مورد خفیف وثقیلارسطو دستکم در دو موضع و به تفصیل به موضوع سبکی و سنگینی پرداخته است. او در کتاب طبیعیات [۳۶]
ارسطو، الطبیعة، ج۱، ص۲۴۴ـ ۲۴۶، ترجمه اسحاق بن حنین، مع شروح ابن سمح و دیگران، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
حرکت و ارتباط آن با سبکی و سنگینی و نیز این موضوع را بررسی میکند که کره زمین به سبب سنگینی در مرکز عالم جای دارد. او [۳۷]
ارسطو، الطبیعة، ج۱، ص۳۸۵ـ۳۸۸، ترجمه اسحاق بن حنین، مع شروح ابن سمح و دیگران، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
همچنین وجود خلأ و نقش آن در حرکت و ارتباط آن با سبکی و سنگینی را رد میکند. ارسطو در یکی از آثار خود با عنوان در آسمان مباحث جزئیتر سبکی و سنگینی را شرح داده است. وی در این گفتار ضمن نقل آرای پیشینیان و نقد آن، از جمله آرای افلاطون و آناکساگوراس و امپدوکلس و بررسی آرای آنان، در نهایت به این تلقی میرسد که هریک از عناصر چهارگانه (آب، باد ، خاک و آتش) میکوشد به سوی جایگاه اصلی خود حرکت کند. وی بر این اساس به تعریف سبک مطلق (جسمی که به مقتضای طبیعت خاص خود همواره رو به بالا حرکت میکند) و سنگین مطلق (که رو به پایین میرود) پرداخته است، خاک و همه اجسامی که عنصر تشکیلدهنده اصلی آنها خاک است همواره سنگین و آتش همواره سبک است. در مقابلِ این دو عنصر سنگین و سبک مطلق، دو عنصر دیگر یعنی هوا و آب، سنگینی و سبکی نسبی دارند، هر دو سبکتر از خاکاند، اما آب همواره از هوا سنگینتر است. حرکت برآمده از سبکی و سنگینی اجسام (به سمت مرکز عالم برای سنگینها و از مرکز عالم برای سبکها) حرکتی مستقیم است، اما در طبیعت ، حرکت مستدیری نیز وجود دارد که افلاک براساس آن به دور زمین میچرخند. لذا عنصر دیگری نیز باید وجود داشته باشد تا این حرکت مستدیر را رقم بزند و آن اثیر است و بر همین اساس طبیعت فلک با طبیعت عناصر چهارگانه (یعنی همان سبکی و سنگینی) مخالف است. بسیاری از فلاسفه و متکلمان به تفاوت طبیعت عناصر با طبیعت افلاک توجه کردهاند.۷ - نظریه آپولونیوس در مورد خفیف وثقیلاز دیگر دانشمندان یونانی که آرای او در زمینه سبکی و سنگینی مورد توجه دانشمندان دوره اسلامی قرار گرفت، آپولونیوس تیانایی (بلینوس، متوفی ۹۷ میلادی) است. نوشتههای او درباره سبکی و سنگینی کمابیش آمیزهای از اندیشههای افلاطونی و ارسطویی است به ویژه حرارت را برای حرکت ضروری دانسته است. ۸ - آرای فلاسفه و متکلمان مسلمانآرای فلاسفه و متکلمان مسلمان درباره خفت و ثقل، بسته به پیروی آنان از آرای ارسطو یا افلاطون به دو دسته تقسیم میشود. در این میان، به ابتکار بعضی از فلاسفه بحثهای جدیدی نیز درباره مفاهیم خفیف و ثقیل یا مبادی وابسته به آنها پدید آمد. ابویعقوب کندی (متوفی ۲۶۰) از نخستین دانشمندان مسلمان بود که رسالهای درباره تبیین علت اختلاف طبیعت فلک با طبایع عناصر چهارگانه نوشت. کندی در این رساله [۳۸]
یعقوب بن اسحاق کندی، رسالة الکندی فی الإبانة عن ان طبیعة الفلک مخالفة لطبائع العناصر الاربعة، ج۱، ص۲۷۹ـ۲۸۱، در مقالات فی الریاضیات و الفلسفة و الآثار العلویة و الفلک، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه سلیمانیه استانبول، ش ۴۸۳۲، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت ۱۴۳۱/۲۰۱۰.
ضمن بحث درباره کیفیات اولیه عناصر (شامل حرارت، برودت، رطوبت و یبوست) و تقسیم حرکت مستقیمالخط به حرکت از وسط عالم و به وسط آن و مفاهیم سبکی و سنگینی، حرکت مستدیر افلاک را باتوجه به اختلاف طبیعت آنان با عناصر چهارگانه تبیین کرد.کندی در رساله دیگری [۳۹]
یعقوب بن اسحاق کندی، کتاب الکندی الی المعتصم بالله فی الفلسفة الاولی، ج۱، ص۳۳ـ۳۷، ۱۹۹۸.
هنگام بحث درباره حرکت مکانی (به عنوان یکی از انواع حرکت) به بررسی نقش جرم و حرکت این جرم به سمت مرکز عالم پرداخته است.۸.۱ - طبیعت فلک از نظر دانشمندانبحث درباره تبیین اختلاف طبیعت فلک با عناصر چهارگانه در آثار دانشمندان بعدی نیز ادامه یافت، از جمله، فصل دوم از فن دوم از طبیعیاتِ شفای ابن سینا، [۴۰]
ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج۲، ص۶ـ۱۵، الفن الثانی، السماء و العالم، چاپ ابراهیم مدکور و محمود قاسم، قاهره ۱۳۸۵/ ۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
فصل سوم از قسم اول از باب دوم از فن اول از کتاب المباحث المشرقیة فخر رازی [۴۱]
محمد بن عمر فخر رازی، کتاب المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۲، ص۷۸ـ۸۱، تهران ۱۹۶۶.
و مسئله هشتم از فصل نهم از شرح عیونالحکمه فخر رازی. [۴۲]
محمد بن عمر فخر رازی، شرح عیون الحکمة، ج۲، ص۱۷۳، چاپ احمد حجازی احمد سقا، تهران ۱۳۷۳ش.
۸.۲ - نظریه رازی در مورد خفیف وثقیلمحمد بن زکریای رازی (متوفی ۳۱۳) نیز به خفیف و ثقیل پرداخته است که البته نوشتههای او در این زمینه باقی نمانده و به اتکای نقل قولهای ناصرخسرو (متوفی۴۸۱) [۴۳]
ناصرخسرو، زادالمسافرین ناصرخسرو علوی، ج۱، ص۷۴ـ۷۶، تهران ۱۳۴۱.
از بخشی از این آرا اطلاع داریم. به نظر رازی، اشیا بسته به میزان آمیختگی اجزای هیولا با اجزای خلأ در آنها سبک یا سنگیناند. [۴۴]
ناصرخسرو، زادالمسافرین ناصرخسرو علوی، ج۱، ص۷۵، تهران ۱۳۴۱.
۸.۳ - نظریه ناصرخسرو در آن موردنظر خود ناصرخسرو درباره علت سبکی و سنگینی اجسام، نظری است انتقادی بر آرای مشائیان. به اعتقاد ناصرخسرو [۴۵]
ناصرخسرو، زادالمسافرین ناصرخسرو علوی، ج۱، ص۳۵ـ۳۸، تهران ۱۳۴۱.
[۴۶]
ناصرخسرو، زادالمسافرین ناصرخسرو علوی، ج۱، ص۴۴ـ۴۵، تهران ۱۳۴۱.
برخلاف نظر ارسطو، همه عناصر روبه مرکز عالم دارند و به این معنا همه سنگیناند. حرکت آتش و هوا براثر سبکی نیز حرکتی طبعی نیست بلکه قهری و قسری است. آنچه دهریان طبعِ جسمِ طبیعی مینامند قوه قاهری است مقهور قدرت الهی که جسم را حرکت میدهد. بر این اساس، جسم به ذات خویش حرکت ندارد، بلکه مادّهای است فعلپذیر و البته پذیرنده حرکت. او [۴۷]
ناصرخسرو، زادالمسافرین ناصرخسرو علوی، ج۱، ص۴۹، تهران ۱۳۴۱.
موضوع میل اجسام سنگین به سوی مرکز عالم و اجسام سبک به سوی محیط را تعلیمی عامیانه تلقی میکند (در حالی که میل یکی از نکات اصلی در بحث خفیف و ثقیل از منظر ارسطوییان است). گزارش کوتاهی که در رسائل اخوانالصفا [۴۸]
اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلانالوفاء، ج۲، ص۴۷ـ۴۸، قم ۱۴۰۵.
درباره خفت و ثقل داده شده، همچنان نوعی نگرش نوافلاطونی است، از جمله اینکه قرار گرفتن طبقات خاک، آب، هوا و آتش به سبب جای گرفتن آنها در موضع خاص خود دانسته شده است نه به علت سنگینی و سبکی آنها.۹ - نقطه جدایی آرای فلاسفه و متکلمانبه نظر میرسد نقطه جدایی آرای فلاسفه و متکلمان در موضوع خفیف و ثقیل از آرای افلاطون و گرایش آنان به آرای ارسطو، نوشتههای ابن سینا باشد. در حالیکه تا قبل از ابن سینا مهمترین نوشتههای دانشمندان دوره اسلامی در اینباره تحت سیطره آرای افلاطون و اندیشههای نوافلاطونی بوده، پس از ابن سینا اندیشه ارسطویی به رویکرد غالب در این بحث بدل شده است. ۹.۱ - نظریه ابن سینا در کتب ویابن سینا دستکم در سه اثر خود به موضوع خفیف و ثقیل بودن اجسام و به ویژه ارتباط آن با مفهوم حرکت و حالتهای مختلف حرکت پرداخته است. او در کتاب الحدود [۴۹]
ابن سینا، الحدود، ج۱، ص۲۵۶، در المصطلح الفلسفی عندالعرب، نصوص من التراث الفلسفی فی حدود الاشیاء و رسومها، چاپ عبدالامیر اعسم، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۸۹ب.
سبکی و سنگینی را نیروهایی تعریف کرده که جسم را به طبع (در برابر قسر) به سوی محیط (در مورد اجسام سبک) و به سوی مرکز (در مورد اجسام سنگین) حرکت میدهند. بحثهای تفصیلی در این زمینه نیز در بخش طبیعیات شفا [۵۰]
ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج۲، ص۶۴ـ۶۹، الفن الثانی، السماء و العالم، چاپ ابراهیم مدکور و محمود قاسم، قاهره ۱۳۸۵/ ۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
آمده است. نخستین بحث در این زمینه در شفا، مفهوم سبک مطلق و سنگین مطلق است، چرا که این دو مفهوم از اساسیترین مفاهیم برای تعریف خفت و ثقل به شمار میآیند. براین اساس، خاک و آتش به ترتیب سنگین و سبک مطلق به حساب میآیند و هوا و آب سبک و سنگین نسبی. ابن سینا همچنین سه حالت را برای سنگینی و سبکی برمیشمارد: رسیدن جسم به مکانی که قصد آن را دارد، چگونگی حرکتی که جسم پذیرای آن است، و وضع ایستایی جسم در مرحله نهایی. موضوع اصلی در این حالتهای سه گانه قصد کردن برای رسیدن به مکان طبیعی (در اصطلاح ابن سینا، حیّز) است. یکی از ویژگیهای دیگر در این میان نقش میل به تعبیر فلاسفه (یا «اعتماد» به تعبیر متکلمان) است.۹.۱.۱ - میل در قول ابن سینابه نوشته ابن سینا [۵۱]
ابن سینا، الحدود، ج۱، ص۲۵۶، در المصطلح الفلسفی عندالعرب، نصوص من التراث الفلسفی فی حدود الاشیاء و رسومها، چاپ عبدالامیر اعسم، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۸۹ب.
میل یا اعتماد، کیفیتی است که براساس آن جسم آنچه را که مانع حرکتش باشد دفع میکند. این میل مفهومی به جز حرکت است و مبدأ آن در خود جسم قرار دارد. بنابراین، میل و حرکت به سوی حیّز، جریانهای اصلی برای خفت و ثقل به شمار میآیند. این میل در پشت جسم قرار میگیرد تا آن را به بالا (در اجسام خفیف) یا به پایین (در اجسام ثقیل) براند. در کتاب النجاة ابن سینا گزارشهای مختصرتری درباره حیّز اجسام [۵۲]
ابن سینا، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۲۹۰ـ۲۹۱، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۶۴ش.
و خفت و ثقل [۵۳]
ابن سینا، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۶۶۷ـ۶۶۸، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۶۴ش.
دیده میشود.۱۰ - نقد نظریه ابن سینابه نظر میرسد مهمترین نقادان آرای ابن سینا به مقوله خفت و ثقل، ابوریحان بیرونی و ابوالبرکات بغدادی باشند. ابوریحان بیرونی در پرسش از ابن سینا اگرچه بهطور ضمنی امتناع خلأ را پذیرفته، با بحث درباره اینکه در بالای فلک قمر و در قلمرو فلکالافلاک ممکن است نوعی حرکت مستقیمالخط وجود داشته باشد نظریه نفی خفت و ثقل در افلاک را به چالش کشیده است. ابن سینا نیز با طرح این مقدمه که هر چیز در موضع طبیعی خود، بالفعل نه ثقیل است و نه خفیف، به این پرسش پاسخ داده است. [۵۴]
ابن سینا، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۲ـ۱۲، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۶۴ش.
ابوالبرکات بغدادی [۵۵]
ابوالبرکات بغدادی، الکتاب المعتبر فی الحکمة الالهیة، ج۲، ص۱۲۵، چاپ حیدرآباد، دکن۱۳۵۷ـ۱۳۵۸، چاپ افست جبیل، لبنان ۲۰۰۵.
[۵۶]
ابوالبرکات بغدادی، الکتاب المعتبر فی الحکمة الالهیة، ج۲، ص۱۲۸، چاپ حیدرآباد، دکن۱۳۵۷ـ۱۳۵۸، چاپ افست جبیل، لبنان ۲۰۰۵.
نیز با قبول کلیات نظر ابن سینا موضوع حرکت مستدیر و مستقیم را پذیرفته اما اختلاف او با ابن سینا به ویژه در مقدار تخلخل و تکاثف اجسام و ارتباط آن با سبکی و سنگینی آنهاست.بهمنیاربن مرزبان [۵۷]
بهمنیاربن مرزبان، جام جهان نمای، ج۱، ص۴۶۲ـ۴۶۶، ترجمه کتاب التحصیل، چاپ عبدالله نورانی و محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۶۲ش.
و شهابالدین سهروردی (متوفی۵۸۷) [۵۸]
یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۳، ص۱۶ـ۱۸، چاپ حسین نصر، تهران ۱۳۷۳ش.
[۵۹]
یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۳، ص۱۲۰ـ۱۲۱، چاپ حسین نصر، تهران ۱۳۷۳ش.
از دیگر کسانی محسوب میشوند که به تبع ابن سینا موضوع سبکی و سنگینی اجسام را بررسی کردهاند. اما فخررازی (متوفی ۶۰۶) در چند اثر و بیش از همه در المباحث المشرقیة [۶۰]
محمد بن عمر فخر رازی، کتاب المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۱، ص۱۸۷ـ۱۸۸، تهران ۱۹۶۶.
[۶۱]
محمد بن عمر فخر رازی، کتاب المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۱، ص۲۸۷ـ۲۸۸، تهران ۱۹۶۶.
به این موضوع پرداخته است، علاوه بر آنکه خفت و ثقل را ذاتی جسم نمیداند، در موضوع میل طبیعی نیز رأی ابن سینا را فاقد هرگونه جهت برهانی و حتی اقناعی میشمرد [۶۲]
محمد بن عمر فخر رازی، کتاب المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۱، ص۲۸۷، تهران ۱۹۶۶.
۱۱ - نظریه باباافضل کاشانیباباافضل کاشانی (متوفی ۶۶۴) [۶۳]
محمد بن حسین باباافضل کاشانی، مصنّفات، ج۱، ص۲۸۸ـ۲۹۰، چاپ مجتبی مینوی و یحیی مهدوی، تهران ۱۳۶۶ش.
نیز ضمن بررسی پدیده حرکت و نقش اجسام سبک و سنگین در فرایند حرکت، زمان را معیار امتداد حرکت به حساب آورده است.۱۲ - نظریه ملاصدرانوشتههای صدرالدین شیرازی (متوفی ۱۰۵۰) در اینباره جدا از بعضی تفاوتهای روشی و استنتاجی، عملا دنباله سنّت ابن سینا محسوب میشود. [۶۴]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۷۷ـ ۸۳، سفر۲، بیروت ۱۹۸۱.
از جمله او [۶۵]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۷۸، سفر۲، بیروت ۱۹۸۱.
در پاسخ به ایراد فخررازی بر ابن سینا در موضوع میل، رأی او را از امور واضح و بینیاز از برهان دانسته است. ملاصدرا [۶۶]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۶۷، سفر۲، بیروت ۱۹۸۱.
[۶۷]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۷۷ـ۸۰، سفر۲، بیروت ۱۹۸۱.
نیز موضوع خفیف و ثقل را از کیفیات ملموس معرفی کرده و در عین حال میل یا اعتماد را غیر از حرکت دانسته است. او ضمن شرحی مفصّل، خفت و ثقل را میل طبیعی دانسته است.۱۳ - منابع یونانی در خفت وثقلدر قرن سیزدهم، گزارش کوتاه حسینی (متوفی پس از ۱۲۴۲) [۶۸]
احمد بن محمد حسینی، مرآت الاکوان، ج۱، ص۳۱۷، تحریر شرح هدایه ملاصدرا شیرازی، چاپ عبدالله نورانی، تهران ۱۳۷۵ش.
همچنان ادامه نگرش پیروان ابن سینا درخصوص خفت و ثقل اجسام است.بخشی از بحث درباره سبکی و سنگینی اجسام در میان دانشمندان دوره اسلامی، کمابیش در عرصه فنّاوری و به ویژه مکانیک است. مهمترین منابع یونانی این عرصه چند رساله است، از جمله مقالة لارشمیدس فی الثقل و الخفة و کتاب ایرن (هرون) فی رفع الاشیاء الثقیلة و مقالة لاقلیدس فیالمیزان، اما نوع استفاده عبدالرحمان خازنی، از این منابع، به ویژه کتاب ارشمیدس، سبب راه یافتن مفاهیم نسبتآ جدید درباره اجسام خفیف و ثقیل به کتاب او شده است. نگرش مهندسان یونانی به این موضوع، در مقایسه با نوشتههای دیگر هموطنانشان (از جمله ارسطو)، باعث شده تا نگرش افرادی مانند خازنی با نگرش دیگر دانشمندان دوره اسلامی، از جمله ستارهشناسان، متفاوت باشد. ۱۴ - نظریه اقلیدس وارشمیدسدر حالی که اقلیدس [۶۹]
اقلیدس، مقالة لاقلیدس فی المیزان، ج۱، ص۲۲۰.
و ارشمیدس [۷۰]
ارشمیدس، مقالة لارشمیدس فی الثقل و الخفّة، ج۱، ص۵۱۰.
به نقش وزن اجسام در تبیین سبکی و سنگینی آنها میپردازند، نگرش ارسطویی در این خصوص نقش اساسی را به تبیین جایگاه حرکت میدهد که هنگام بحث درباره اصول حاکم بر سبکی و سنگینی اجسام از معدود مواردی که به وزن آنها میپردازد هنگامی است که آرای افلاطون در تیمائوس را نقد میکند. همچنین، در ترجمه عربی کتاب ارشمیدس [۷۱]
ارشمیدس، مقالة لارشمیدس فی الثقل و الخفّة، ج۱، ص۵۱۱.
و نقل قول خازنی [۷۲]
عبدالرحمان خازنی، کتاب میزانالحکمة، ج۱، ص۲۰ـ۲۱، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۹.
از او و نیز نقل قولهای خازنی [۷۳]
عبدالرحمان خازنی، کتاب میزانالحکمة، ج۱، ص۲۲ـ۲۳، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۹.
از منلائوس (دانشمند یونانی، زندگی در قرن اول میلادی) واژه جرم هم معنی اجسام آمده است. در حالیکه در نقل قولهای خازنی [۷۴]
عبدالرحمان خازنی، کتاب میزانالحکمة، ج۱، ص۱۶ـ۱۹، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۹.
از دانشمندان دوره اسلامی واژه جسم به کار رفته است. این از مواردی است که اختلاف نگرش دانشمندان یونانی و اسلامی را به مفهوم سبکی و سنگینی (در حیطه دانش مکانیک) نشان میدهد. براین اساس، دستاوردهای خازنی درباره خفت و ثقل را میتوان آمیزهای از دیدگاه ارشمیدس و ارسطو به شمار آورد.۱۵ - قول خازنی در مورد ثقلخازنی [۷۵]
عبدالرحمان خازنی، کتاب میزانالحکمة، ج۱، ص۱۶ـ۱۷، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۹.
ثقل را قوه ذاتی جسم میداند و بیان میکند که برای بررسی وزنهای مساوی اجسام باید آنها را حرکت داد و حرکت اجسام در مایعات به شکل آنها نیز بستگی دارد، و اگر دو جسم که شکل واحدی دارند، در مایعی رها شوند، آنکه ثقیلتر است سنگینتر حرکت خواهد کرد. اما در مقابل، بسیاری از نکات مورد توجه خازنی در این خصوص ارشمیدسی است. خازنی [۷۶]
عبدالرحمان خازنی، کتاب میزانالحکمة، ج۱، ص۱۶، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۹.
از جمله به حرکت جسم در مایعات براساس چگالی مایعات میپردازد. توضیح خازنی [۷۷]
عبدالرحمان خازنی، کتاب میزانالحکمة، ج۱، ص۲۰ـ۲۱، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۹.
از تفاوت سنگینی اجسام در هوا و مایعات براساس اندازه (حجم، به تعبیر او و سایر مؤلفان: مساحت) واحدی از اجسام، نشان میدهد که خازنی عملا قصد بیان مفهوم جرم حجمی (یا جرم مخصوص، در اصطلاح فعلی آن) را داشته است. علاوه بر این، خازنی [۷۸]
عبدالرحمان خازنی، کتاب میزانالحکمة، ج۱، ص۲۳ـ۲۶، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۹.
در بحث درباره نسبت وزن اجسام با فاصله آنها از مرکز عالم، معتقد است که سنگینی هر جسم به حسب فاصله آن از مرکز عالم تغییر میکند. به نوشته خازنی [۷۹]
عبدالرحمان خازنی، کتاب میزانالحکمة، ج۱، ص۲۲، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۹.
جسم سنگین از هر مادّهای که باشد، در نزدیکی زمین وزن کمتری دارد، چرا که هوا وزن دارد و هر چه از زمین دور شویم از وزن هوا کاسته میشود. به نظر خازنی، [۸۰]
عبدالرحمان خازنی، کتاب میزانالحکمة، ج۱، ص۲۰، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۹.
اجسام در مرکز عالم وزنی نخواهند داشت.۱۵.۱ - مفهوم مرکز ثقل در قول خازنییکی دیگر از مفاهیم فیزیکی که به نظر میرسد از طریق آرای خازنی گسترش یافته باشد، مفهوم مرکز ثقل است. به نوشته خازنی [۸۱]
عبدالرحمان خازنی، کتاب میزانالحکمة، ج۱، ص۱۷، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۹.
مرکز ثقل هر جسمِ سنگین نقطهای است که هرگاه آن جسم روی مرکز عالم قرار گیرد، آن نقطه بر مرکز عالم منطبق میشود. [۸۲]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۷۸، سفر۲، بیروت ۱۹۸۱.
خازنی [۸۳]
عبدالرحمان خازنی، کتاب میزانالحکمة، ج۱، ص۱۶، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۹.
اجسام ثقیل را به اجسامی که با سرعت بیشتری حرکت میکنند و بر این اساس قوه ثقل در آنها بیشتر است (اجسام کثیف) و اجسامی که با سرعت کمتری حرکت میکنند (اجسام سخیف) تقسیم میکند. در عین اینکه او در سراسر کتاب هیچگاه از اجسام خفیف یا خفیف مطلق سخنی به میان نمیآورد.۱۵.۲ - نظر ابن سینا در مورد ثقلنظر ابن سینا [۸۴]
ابن سینا، معیار العقول، ج۱، ص۳۱، چاپ جلالالدین همائی، تهران ۱۳۳۱ش.
[۸۵]
ابن سینا، معیار العقول، ج۱، ص۳۴، چاپ جلالالدین همائی، تهران ۱۳۳۱ش.
[۸۶]
ابن سینا، معیار العقول، ج۱، ص۳۷، چاپ جلالالدین همائی، تهران ۱۳۳۱ش.
درباره ثقل کمابیش مشابه خازنی است. همچنین ابزاری که ابن سینا [۸۷]
ابن سینا، معیار العقول، ج۱، ص۴۱ـ۴۹، چاپ جلالالدین همائی، تهران ۱۳۳۱ش.
برای بلند کردن اشیای سنگین شرح داده همانندیهای بسیار با وسایلی دارد که هرون اسکندرانی [۸۸]
هرون اسکندرانی، کتاب ایرن فی رفع الاشیاء الثقیلة، ج۱، ص۱۹۸ـ۲۰۵.
وصف کرده است.۱۶ - کم توجهی به نظریه خازنیاگرچه نوشتههای خازنی درباره سبکی و سنگینی اجسام مورد توجه دستکم یکی از دانشمندان و نویسندگان پس از او قرار گرفت و فخر رازی عملا یکی از بابهای کتاب خود [۸۹]
محمد بن عمر فخر رازی، جامع العلوم (ستیّنی)، ج۱، ص۳۶۶ـ۳۷۳، چاپ علی آلداود، تهران ۱۳۸۲ش.
را به گزارشی از نوشتههای او اختصاص داد، اما هیچکدام از مهمترین مهندسان دوره اسلامی که آثار مستقلی درباره ماشینها و ادوات مختلف تألیف کردند از جمله، اسماعیل جزری، تقیالدین راصد و ابن ساعاتی، کمترین التفاتی به بحثهای نظری درباره وزن اجسام و مایعات نداشتهاند.۱۷ - نظریه جغرافیدانان اسلامبه سبب شباهت بین رسیدن اجسام ثقیل به زمین و جذب آهن به مغناطیس ، دو تن از جغرافیدانان اسلامی، مقدسی [۹۰]
مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ج۱، ص۵۸.
و ادریسی، [۹۱]
محمد بن محمد ادریسی، کتاب نزهةالمشتاق فی اختراق الآفاق، ج۱، ص۷ـ۸، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة.
زمین را «جذب» کننده اجسام ثقیل دانستهاند.۱۸ - خفیف وثقیل در حیطه ستاره شناسیمیراث اسلامی در حوزه دانش ستاره شناسی و ارتباط آن با مفهوم سنگینی و سبکی اجسام، تحت تأثیر نوشتههای بطلمیوس و مهمترین نوشتهاش، مجسطی، بوده است. [۹۲]
محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، مجموعه رسائل ریاضی و نجومی خواجه نصیرالدین طوسی، ج۱، ص۴۲۵، چاپ فرید قاسملو، تهران ۱۳۸۹ش.
در فصلهای نخستین این کتاب، بطلمیوس درباره اینکه زمین مرکز جهان است و هیچگونه حرکت انتقالی ندارد سخن گفته است. [۹۳]
محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، مجموعه رسائل ریاضی و نجومی خواجه نصیرالدین طوسی، ج۱، ص۴۲۵، چاپ فرید قاسملو، تهران ۱۳۸۹ش.
۱۸.۱ - مستفاد از حرکت اجسام ثقیل و خفیفیکی از مقدمات اثبات این اصول، موضوع حرکت اجسام ثقیل و خفیف است، که کمابیش در متون مختلف نجومی دوره اسلامی، به ویژه آنهایی که قصدشان پرداختن به اصول کلی دانش نجوم یا ارائه جداول محاسباتی و دادههای نجومی محض بوده، نیز تکرار شده است. در این کتابها، بحث درباره موضوع سبکی و سنگینی بیش از هر چیز مشتمل بر کلیاتی در باب طبیعت، از جمله حرکت اجسام ثقیل به مرکز عالم و اجسام خفیف به محیط آن [۹۴]
ابوریحان بیرونی، کتاب القانون المسعودی، ج۱، ص۲۲ـ۲۳، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵/ ۱۹۵۴ـ۱۹۵۶.
موضوع حرکت و انواع آن، اختصاص حرکت مستقیمالخط به اجسام ثقیل و خفیف [۹۵]
غلامحسین بن ملا فتحالله جونپوری، جامع بهادرخانی، ج۱، ص۴۵۴ـ۴۵۵، چاپ سنگی کلکته ۱۲۵۰، چاپ افست تهران ۱۳۸۶ش.
و نوشتههایی از این دست است.اما در آن گروه از کتب نجومی که وظیفه آنها تبیین کلی جهان هستی، شناسایی افلاک و پرداختن به جنبههای نظری ستاره شناسی است، گهگاه در اینباره به تفصیل بحث شده است. چرا که شرح بعضی ارکان اصلی دانش ستارهشناسی به ارائه شکل دقیق از مفاهیم اجسام ثقیل و خفیف وابسته بوده، از جمله اینکه چرا زمین در مرکز جهان قرار گرفته است و چرا حرکت انتقالی ندارد. [۹۶]
یعقوب بن اسحاق کندی، فی الصِناعة العظمی، ج۱، ص۲۰۹ـ۲۱۸، چاپ عزمی طه سیداحمد، قبرس ۱۹۸۷.
[۹۷]
مؤیدالدین عُرضی دمشقی، تاریخ علم الفلک العربی (کتاب الهیئة)، ج۱، ص۴۴ـ۴۶، چاپ جورج صلیبا، بیروت ۱۹۹۰.
از آنجا که میل اثقال جملگی به سوی مرکز عالم است، زمین خود ثقیل است و مرکز آن، مرکز کل عالم. بر این اساس، این جسم نمیتواند حرکت داشته باشد چرا که در این صورت باید مرکز دیگری وجود داشته باشد تا زمین به سوی آن حرکت کند. ۱۹ - نبود خلأ در نظر ابن هیثماصول اساسی این مفاهیم را به کرّات ستاره شناسان و دانشمندان این عرصه مورد بحث قرار دادهاند، از جمله ابن هیثم [۹۸]
ابن هیثم، المقالة فی هیئة العالم، ج۱، ص۸ـ۱۰، چاپ تسفی یتسحاق لانگرمان، نیویورک ۱۹۹۰.
که بیان میکند خلأ وجود ندارد، اجسام یا ثقیلاند، یا خفیف و نوع سوم که نه خفیف است و نه ثقیل، ثقیل حرکت میکند به مرکز عالم و خفیف به محیط عالم، مکان اصلی اجسام ثقیل مرکز عالم است که نزدیکترین جا به مرکز جهان است، هر جسم ثقیلی که از مرکز عالم دور شود، برای بازگشت به مرکز میکوشد، مگر اینکه چیزی جلوی آن را بگیرد، جسمی که نه خفیف است و نه ثقیل، یعنی فلک محیط مشتمل است بر جمیع کواکب و شکل آن نیز به صورت کلی، کره است.۲۰ - نظر خفری در مورد ساکن بودن جهاندر حالی که بعضی ستاره شناسان دوره اسلامی بهطور کلی تعرضی زودگذر بر این اصول و مفاهیم طبیعی ـ ستاره شناختی کردهاند به نظر میرسد، مفصّلترین بحث در این خصوص در کتاب منتهیالادراک شمسالدین خفری (متوفی ۹۵۷) آمده باشد. خفری مسائل کلی در این باب را به هفت مسئله تقسیم کرده و به تفصیل بدانها پرداخته است. او همچنین ضمن برشمردن اصول کلی شکل سیارات و نظام حرکت آنها، به استقرار زمین بر مرکز جهان، حرکت نداشتن آن و انطباق مرکز ثقل آن بر مرکز عالم پرداخته است. ۲۱ - نظریه عرضی در مورد خفیف وثقیلهمچون دیگر دانشمندان دوره اسلامی [۹۹]
یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۳، ص۱۷، چاپ حسین نصر، تهران ۱۳۷۳ش.
[۱۰۰]
محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، رساله معینیه، ج۱، ص۱۵ـ۱۶، نسخه خطی کتابخانه، مجلس شورای اسلامی، ش ۱/۶۳۴۶.
[۱۰۱]
محمود بن مسعود قطبالدين شيرازی، درةالتاج، ج۱، ص۶۳۷.
مؤیدالدین عرضی دمشقی [۱۰۲]
مؤیدالدین عُرضی دمشقی، تاریخ علم الفلک العربی (کتاب الهیئة)، ج۱، ص۳۱ـ۳۲، چاپ جورج صلیبا، بیروت ۱۹۹۰.
نیز هریک از اجسام ثقیل و خفیف را به مطلق و مضاف (غیرمطلق) تقسیم کرده است به نوشته عرضی دمشقی ثقیل مطلق خاک و ثقیل مضاف، جسم کُری بارد رطب سیال (آب) است.۲۲ - شناسایی فلک زیر قمردر مقام شناسایی فلک زیر قمر، بالاتر از همه و زیر آن فلک آتش قرار دارد. در زیر آن طبقه ممزوج از آتش و هواست که در آن ستارگان دنبالهدار قرار دارند. سپس به ترتیب طبقه هوا، طبقه زمهریر، طبقه آب و در نهایت طبقه خاک قرار دارد. قرار گرفتن اجسام براساس ثقل یا خفت آنها در این طبقات موجب پیدایی پدیدههای مختلف جوی میگردد چرا که فقط این اجسام فلکی هستند که تخلخل، تکاثف و تنمو (ازدیاد طبیعی حجم) نمیپذیرند و بروز هریک از این عوارض بر اجسام سبب تغییر در ثقل و خفت آنها شده و پدیدههای متفاوتی را به وجود خواهد آورد. ۲۲.۱ - نظریه قطب الدین در مورد کرات زیر فلک قمربحث دیگری که در این دسته از کتب صورت گرفته، شکل قرار گرفتن کرههای زیر فلک قمر است. به نوشته قطبالدین شیرازی، [۱۰۳]
محمود بن مسعود قطبالدين شيرازی، التحفةالشاهیة، ج۱، ص۵ـ۶.
شکل کلی همه این افلاک کره است. کمااینکه اگر مقداری آب را در ظرفی بر بالای یک مناره ببریم همچنان به شکل قوسی از کره استقرار خواهد یافت. [۱۰۴]
محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، رساله معینیه، ج۱، ص۱۷ـ۱۸۹، نسخه خطی کتابخانه، مجلس شورای اسلامی، ش ۱/۶۳۴۶.
۲۳ - جایگاه خفیف وثقیل در دانش جوّموضوع خفیف یا ثقیل بودن اجسام کمابیش به بخشی از دانش بررسی پدیدههای جوّی نیز وارد میشود. باتوجه به تبدیل عناصر چهارگانه به یکدیگر و باتوجه به ثقیل بودن یا خفیف بودن ذاتی این اجسام و نیز تخلخل یا تکاثفی که در طبقات مختلف زیر فلک قمر رخ میدهد، سبک یا سنگین شدن اجسام روی میدهد و طبقات مختلف موجب پدیدههای گوناگونی (چون باران ، برف ، تگرگ یا صاعقه و ستاره دنبالهدار) میشوند. [۱۰۵]
محمد شریف هروی، انواریه، ترجمه و شرح حکمةالاشراق سهروردی، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۰۶، چاپ حسین ضیائی و آستیم، تهران ۱۳۵۸ش.
[۱۰۶]
محمود بن مسعود قطبالدین شیرازی، درةالتاج، ج۱، ص۶۳۴ـ۶۴۰، بخش۱، چاپ محمد مشکوة، تهران ۱۳۶۹ش.
۲۴ - موضوع خفیف وثقیل در علوم اسلامیدر آثاری مربوط به دیگر دانشهای دوره اسلامی، موضوع خفیف یا ثقیل بودن اجسام مورد توجه قرار گرفته و به اختصار توضیح داده شده است. ذکر این موارد از جمله در آثار جغرافیایی [۱۰۷]
مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ج۱، ص۵۸ـ ۵۹.
[۱۰۸]
محمد بن محمد ادریسی، کتاب نزهةالمشتاق فی اختراق الآفاق، ج۱، ص۷ـ۸، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة.
و نیز پزشکی [۱۰۹]
علی بن سهل طبری، فردوسالحکمة فی الطب، ج۱، ص۱۱ـ ۱۳، چاپ محمد زبیر صدیقی، برلین ۱۹۲۸.
[۱۱۰]
اسماعیل بن حسین (حسن) جرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، ج۱، ص۱۸ـ۱۹، چاپ محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران ۱۳۴۴ش.
ناظر به الزام مؤلفان اینگونه آثار به توضیح مبادی طبیعیات در آثار و دانشهای مختلف است.در نهایت، باید گفت این موضوع که واژه مثقال از ریشه ثَقَل و همخانواده واژه ثِقْل است [۱۱۱]
محمد بن محمد زَبیدی، تاجالعروس من جواهر القاموس، ذیل «ثقل»، ج۲۳، چاپ عبدالفتاح حلو، کویت ۱۴۰۶/۱۹۸۶، ج۲۸، چاپ محمود محمد طناحی، کویت ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
از گونه ریشهشناسی عامیانه و فاقد اعتبار است. [۱۱۲]
محمد بن احمد خفری، التکملة فی شرح التذکرة، ج۱، ص ۲۵۸، نسخه خطی کتابخانه آستان قدس رضوی، ۱۲۰۲۶ ش.
۲۵ - فهرست منابع(۱) ابن اکفانی، کتاب ارشاد القاصد الی اسنی المقاصد، چاپ یوست ویتکام، لیدن ۱۹۸۹. (۲) ابن سیده، المحکم و المحیط الاعظم، چاپ عبدالحمید هنداوی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰. (۳) ابن سینا، تسع رسایل فی الحکمة و الطبیعیات، قاهره ۱۹۸۹الف. (۴) ابن سینا، الحدود، در المصطلح الفلسفی عندالعرب: نصوص من التراث الفلسفی فی حدود الاشیاء و رسومها، چاپ عبدالامیر اعسم، قاهره: الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۸۹ب. (۵) ابن سینا، حدود، یا، تعریفات، ترجمه محمدمهدی فولادوند، همراه متن عربی، تهران ۱۳۶۶ش الف. (۶) ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج۲، الفن الثانی: السماء و العالم، چاپ ابراهیم مدکور و محمود قاسم، قاهره ۱۳۸۵/ ۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴. (۷) ابن سینا، طبیعیات دانشنامه علائی، چاپ محمد مشکوة، تهران ۱۳۵۳ش. (۸) ابن سینا، فنون سماع طبیعی، آسمان و جهان، کون و فساد از کتاب شفا، ترجمه محمدعلی فروغی، تهران ۱۳۶۶ش. (۹) ابن سینا، معیار العقول، چاپ جلالالدین همائی، تهران ۱۳۳۱ش. (۱۰) ابن سینا، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۶۴ش. (۱۱) ابن منظور، لسان العرب. (۱۲) ابن هیثم، المقالة فی هیئة العالم، چاپ تسفی یتسحاق لانگرمان، نیویورک ۱۹۹۰. (۱۳) ابوالبرکات بغدادی، الکتاب المعتبر فی الحکمة الالهیة، چاپ حیدرآباد، دکن۱۳۵۷ـ۱۳۵۸، چاپ افست جبیل، لبنان ۲۰۰۵. (۱۴) ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، چاپ جلالالدین همائی، تهران ۱۳۶۲ش. (۱۵) ابوریحان بیرونی، کتاب القانون المسعودی، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵/ ۱۹۵۴ـ۱۹۵۶. (۱۶) ابوریحان بیرونی و ابن سینا، ابوریحان بیرونی و ابن سینا: الاسئلة و الاجوبة، چاپ حسین نصر و مهدی محقق، تهران ۱۳۵۲ش. (۱۷) اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلانالوفاء، قم ۱۴۰۵. (۱۸) محمد بن محمد ادریسی، کتاب نزهةالمشتاق فی اختراق الآفاق، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة. (۱۹) ارسطو، در آسمان، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۹ش. (۲۰) ارسطو، الطبیعة، ترجمه اسحاق بن حنین، مع شروح ابن سمح و دیگران، چاپ عبدالرحمان بدوی، ج۱، قاهره ۱۴۰۴/۱۹۸۴. (۲۱) ارسطو، فی السماء و الآثار العلویة، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۹۶۱. (۲۲) ارشمیدس، مقالة لارشمیدس فی الثقل و الخفّة. (۲۳) اصطلاح نامه فلسفه اسلامی، به کوشش محمدهادی یعقوبنژاد، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۶ش. (۲۴) افلاطون، الطیماوس و اکریتیس، ترجمه فؤاد جرجی برباره، چاپ آلبر ریوو، دمشق ۱۹۶۸. (۲۵) اقلیدس، مقالة لاقلیدس فی المیزان. (۲۶) محمد بن حسین باباافضل کاشانی، مصنّفات، چاپ مجتبی مینوی و یحیی مهدوی، تهران ۱۳۶۶ش. (۲۷) بلینوس، سرّالخلیقة و صنعة الطبیعة: کتاب العلل، چاپ اورسولا وایسر، حلب ۱۹۷۹. (۲۸) بهمنیاربن مرزبان، جام جهان نمای، ترجمه کتاب التحصیل، چاپ عبدالله نورانی و محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۶۲ش. (۲۹) اسماعیل بن حسین (حسن) جرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، ج۱، چاپ محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران ۱۳۴۴ش. (۳۰) غلامحسین بن ملا فتحالله جونپوری، جامع بهادرخانی، چاپ سنگی کلکته ۱۲۵۰، چاپ افست تهران ۱۳۸۶ش. (۳۱) احمد بن محمد حسینی، مرآت الاکوان: تحریر شرح هدایه ملاصدرا شیرازی، چاپ عبدالله نورانی، تهران ۱۳۷۵ش. (۳۲) عبدالرحمان خازنی، کتاب میزانالحکمة، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۹. (۳۳) محمد بن احمد خفری، التکملة فی شرح التذکرة، نسخه خطی کتابخانه آستان قدس رضوی، ش ۱۲۰۲۶. (۳۴) محمد بن احمد خفری، منتهی الادراک فی مدرک الافلاک، نسخه خطی کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ش ۱۲۶۰. (۳۵) خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵. (۳۶) محمد بن محمد زَبیدی، تاجالعروس من جواهر القاموس، ج۲۳، چاپ عبدالفتاح حلو، کویت ۱۴۰۶/۱۹۸۶، ج۲۸، چاپ محمود محمد طناحی، کویت ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳. (۳۷) جعفر سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، تهران ۱۳۶۲ـ ۱۳۶۳ش. (۳۸) یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۳، چاپ حسین نصر، تهران ۱۳۷۳ش. (۳۹) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱. (۴۰) صدیق حسنخان، ابجدالعلوم، ج۱، دمشق ۱۹۷۸، ج۲، بیروت ۱۳۹۵. (۴۱) احمد بن مصطفی طاشکوپریزاده، مفتاحالسعادة و مصباحالسیادة، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۴۲) علی بن سهل طبری، فردوسالحکمة فی الطب، چاپ محمد زبیر صدیقی، برلین ۱۹۲۸. (۴۳) مؤیدالدین عُرضی دمشقی، تاریخ علم الفلک العربی (کتاب الهیئة)، چاپ جورج صلیبا، بیروت ۱۹۹۰. (۴۴) محمد بن محمد غزالی، مقاصدالفلاسفة، قاهره ۱۳۳۱. (۴۵) محمد بن محمد فارابی، احصاءالعلوم، چاپ علی بوملحم، بیروت ۱۹۹۶. (۴۶) محمد بن عمر فخر رازی، جامع العلوم (ستیّنی)، چاپ علی آلداود، تهران ۱۳۸۲ش. (۴۷) محمد بن عمر فخر رازی، شرح عیون الحکمة، چاپ احمد حجازی احمد سقا، تهران ۱۳۷۳ش. (۴۸) محمد بن عمر فخر رازی، کتاب المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، تهران ۱۹۶۶. (۴۹) محمود بن مسعود قطبالدین شیرازی، التحفة الشاهیة، نسخه خطی کتابخانه (ش۱) مجلس شورای اسلامی، ش ۶۶۸۶. (۵۰) محمود بن مسعود قطبالدین شیرازی، درةالتاج، بخش۱، چاپ محمد مشکوة، تهران ۱۳۶۹ش. (۵۱) یعقوب بن اسحاق کندی، رسالة الکندی فی الإبانة عن ان طبیعة الفلک مخالفة لطبائع العناصر الاربعة، در مقالات فی الریاضیات و الفلسفة و الآثار العلویة و الفلک، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه سلیمانیه استانبول، ش ۴۸۳۲، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت ۱۴۳۱/۲۰۱۰. (۵۲) یعقوب بن اسحاق کندی، فی الصِناعة العظمی، چاپ عزمی طه سیداحمد، قبرس ۱۹۸۷. (۵۳)یعقوب بن اسحاق کندی، کتاب الکندی الی المعتصم بالله فی الفلسفة الاولی، ۱۹۹۸. (۵۴) محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، تهران ۱۳۵۷ش. (۵۵) مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم. (۵۶) ناصرخسرو، زادالمسافرین ناصرخسرو علوی، تهران ۱۳۴۱. (۵۷) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، رساله معینیه، نسخه خطی کتابخانه (ش۱) مجلس شورای اسلامی، ش ۱/۶۳۴۶. (۵۸) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، مجموعه رسائل ریاضی و نجومی خواجه نصیرالدین طوسی، چاپ فرید قاسملو، تهران ۱۳۸۹ش. (۵۹) هرون اسکندرانی، کتاب ایرن فی رفع الاشیاء الثقیلة. (۶۰) محمد شریف هروی، انواریه، ترجمه و شرح حکمةالاشراق سهروردی، چاپ حسین ضیائی و آستیم، تهران ۱۳۵۸ش. ۲۶ - پانویس
۲۷ - منبعدانشنامه جهان اسلام، موسسه دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خفیف و ثقیل»،ج۱، ص۷۱۶۰. |