زمان تقریبی مطالعه: 17 دقیقه
 

خداش






خِداش، یکی از نخستین رهبران جنبش هاشمیه در خراسان در سده دوم بود.


۱ - ابهام در نسب و زندگی



اطلاعات روشنی از زندگی و آغاز دعوت او در دست نیست. نام او را به اختلاف عمارة یا عَمّار بن یزید، عمار بن یزداد،
[۱] احمد بن یحیی بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، ج۴، ص۱۵۹، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
[۲] طبری، تاریخ(بیروت)، ج۷، ص۵۱.
[۳] طبری، تاریخ(بیروت)، ج۷، ص۱۰۹.
عمار بن بُدَیل و عمار بن زید
[۶] حسین بن محمد ثعالبی مرغنی، کتاب غرر السیر، ج۱، ص۲۵۲، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
نوشته‌اند.

۲ - دلیل نامگذاری



خداش به معنای «با ناخن پاره کردن» است و گفته شده است که چون او به دین خدشه وارد کرد، چنین نامیده شد. به اتفاق آرای تاریخ‌نگاران،
[۸] احمد بن یحیی بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، ج۴، ص۱۵۹، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
[۹] طبری، تاریخ(بیروت)، ج۷، ص۱۰۹.
او خود این نام را اختیار کرد و حال آن‌که معنای مزبور چنین می‌رساند که دیگران این نام را به او داده‌اند.
[۱۰] غلامحسین صدیقی، جنبش‌های دینی ایرانی در قرن‌های دوم و سوم هجری، ج۱، ص۲۶۸، پانویس۳، تهران ۱۳۷۵ش.
طبری نخستین بار در رویداد‌های سال ۱۰۹ از خداش یاد کرده است.
[۱۱] طبری، تاریخ(بیروت)، ج۷، ص۵۱.


۳ - آغاز جنبش



یکی از داعیان عباسی به نام ابوالحسین کثیر بن سعد از سال ۱۰۸ تا سه سال (تا حدود ۱۱۱) در خراسان فعال بود. او تبلیغات خود را در خانه ابوالنجم عمران بن اسماعیل، یکی از داعیان عباسی، انجام می‌داد، اما چون ناآگاه بود، خداش بر او نفوذ پیدا کرد و وی را تحت تأثیر افکار خویش قرار داد. خداش را بُکیر بن ماهان در ۱۱۸ برای هدایت شیعیان عباسی به خراسان فرستاد
[۱۲] طبری، تاریخ(بیروت)، ج۷، ص۵۱.
[۱۳] طبری، تاریخ(بیروت)، ج۷، ص۱۰۹.
[۱۴] احمد بن یحیی بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، ج۴، ص۱۵۹، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
. او در مرو اقامت گزید و نام خود را به خداش تغییر داد.
[۱۵] حسین بن محمد ثعالبی مرغنی، کتاب غرر السیر، ج۱، ص۲۵۳، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
[۱۷] ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۹، ص۳۲۰، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
[۱۸] حسین عطوان، الدعوة العباسیة: تاریخ و تطور، ج۱، ص۲۰۴، بیروت ۱۹۸۴.
مردم به دعوت او پاسخ مثبت دادند.

۴ - انحراف عقاید



خداش رفتاری غریب در پیش گرفت و از تعالیم ابراهیم امام، رهبر دعوت عباسی، روی گردان شد، رسوم نیاکانش را تغییر داد و به آموزش منکرات و عقاید نادرست پرداخت. طبری،
[۲۰] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۱۰۹.
و ابن اثیر نوشته‌اند که او مردم را به آیین خُرّمیه دعوت کرد. در آیین وی روزه و نماز و حج وجود ندارد. تأویل روزه، خودداری از ذکر نام امام و تأویل نماز، دعا برای امام است و حج، قصد به سوی اوست. خداش به پیروانش تأکید می‌کرد که این عقاید از تعالیم محمد بن علی (از رهبران دعوت عباسی) است.

۵ - واکنش عباسیان



گرایش طرفداران بنی عباس به خداش خطری داخلی بود که دعوت عباسیان را تهدید می‌کرد. به همین سبب، هنگامی که محمد بن علی از دعاوی وی آگاه شد، او را لعن کرد و دستور داد تا بکیر بن ماهان، دیگر داعیان عباسی در خراسان و کوفه را از رفتار و گفتار خداش آگاه کند و بکیر را با نامه‌ای به خراسان روانه کرد. محمد بن علی در این نامه خشم و ناخشنودی خود را از خِداش و تعلیمات او و پیروانش اعلام نمود، اما پیروان بنی عباس و داعیان سخن وی را نپذیرفتند و بکیر بن ماهان نزد محمد بن علی بازگشت.
[۲۴] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۵۱.


۶ - ویژگی‌های خداش



خداش نخستین کسی بود که هم عربها و هم موالی از او حمایت می‌کردند. در فهرست نام رهبران دعوت عباسی در خراسان در زمان حیات وی، نام مردانی از خزاعه ، تمیم ، ربیعه و دیگر قبایل و در رأس همه، سلیمان بن کثیر خزاعی به چشم می‌خورد و این سلیمان پس از مرگ خداش جانشین او شد
[۲۷] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۱۰۷ـ۱۰۸.


۷ - فرجام زندگی



به گفته طبری، خداش دستگیر شد و هنگامی که اسد بن عبداللّه قسری، امیر خراسان بود، به حضور وی برده شد. او با اسد به درشتی سخن گفت و به دستور اسد دست و زبانش را بریدند و چشمانش را میل کشیدند و سرانجام یحیی بن نُعَیم شیبانی، والی آمل، وی را کشت.
[۲۸] طبری، ج۷، ج۷، ص۱۰۵، ص۱۰۹، طبری، تاریخ (بیروت).

برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که جسد خداش را به دروازه کابل آویختند.
[۳۱] مسائل الامامة و هو الکتاب الاول من کتاب فیه اصول النحل التی اختلف فیها اهل الصلاة، منسوب به ناشئ اکبر، ج۱، ص۳۴ـ۳۵، چاپ یوزف فان اس، بیروت: دارالنشر فرانتس شتاینر، ۱۹۷۱.
طبری
[۳۲] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۱۰۹.
سال وقوع این رویداد را ۱۱۸، در دوره دوم حکومت اسد بن عبداللّه بر خراسان، ذکر کرده است.

۸ - ماهیت جنبش



درباره ماهیت دعوت خداش اظهارنظرهای گوناگونی شده است. بعضی از نویسندگان معاصر، این گفته طبری و ابن اثیر را که دعوت خداش در واقع خواندن مردم به آیین خرّمیه بوده است، چنین تلقی کرده‌اند که او در لفافه دعوت عباسی به تبلیغ افکار مزدکیان مبنی بر برابری اجتماعی پرداخته است. هیچ مأخذ بی طرفی دالّ بر این‌که خداش خرّمی بوده است، وجود ندارد.

۸.۱ - نظر تاریخ‌نگاران غربی


ولهاوزن و کاهن تمایل دارند آن دسته از روایات عباسی را بپذیرند که به خداش اندیشه خرّمی و حتی عقاید اجتماعی مزدک را نسبت داده‌اند. به عقیده ولهاوزن، نه خداش و نه جنبش عباسی در پذیرفتن گروندگان به آرمانشان سختگیر نبودند. آنان حتی ملحدان را می‌پذیرفتند و تنها پس از دستیابی به اهدافشان، برای رهایی از چنین پیروانی گام برمی‌داشتند. او افزوده است محمد بن علی، خداش را به نه دلایل اعتقادی، بلکه به انگیزه‌های سیاسی و مصلحتی طرد کرد.
کلود کاهن اطلاعات منابع موجود را همانگونه که هستند می‌پذیرد و احتمال این‌که خداش واقعآ از اصول اسلام منحرف شده باشد را رد نمی‌کند. پرسش اصلی کاهن این است که چرا خداش سخنان محمد بن علی را، مبنی بر این‌که فقط از قرآن پیروی کنید، نپذیرفت. به گفته او، با در دست داشتن اسناد فعلی اطمینان یافتن از این‌که آیا خداش، از نظر ظاهری، فرستاده عباسی بوده است یا خیر دشوار است. حتی اگر این چنین باشد، عباسیان لزومآ با هر چه او می‌گفت یا انجام می‌داد، موافق نبوده‌اند. برنارد لوئیس این نظر را نیز پذیرفته است که خداش در واقع عقایدی را اشاعه داد و با این کار، مخالفت پیروان میانه روی بنی عباس را برانگیخت که محمد بن علی خواهان پیوند نزدیک با آنان بود.
[۳۳] دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ج۱، ص۱۵، ذیل مادّه.
به منظور حل این نکته، باید میان اعمال خداش و عقاید منسوب به او تفاوت قائل شد. اینکه برخی نویسندگان، همانند ولهاوزن تعالیم مزدکی را به خداش نسبت داده‌اند، به این معنا نیست که خداش پیروان دیدگاه‌های مزدکی را به دور خود جمع می‌کرده است. این مؤلفان تأکید می‌کنند که او این عقاید را به نام شیعه عباسی ترویج می‌کرد.

۹ - قدرت و نفوذ در خراسان



خداش در مرو مرکز قدرتمندی ایجاد کرده بود و حاضر نبود برتری مرکزیت کوفه را، به رغم وفادار ماندن به محمد بن علی، به رسمیت بشناسد. محمد بن علی که نگران بود زمام امور از دستش خارج شود، کوشش بسیار نمود تا خراسانیان را به پذیرش تفوق کوفه وادارد. او دریافت که مرکز مستقل جدید در خراسان باید مستقیمآ با او ارتباط داشته باشد، اما تا زمانی که خداش زنده بود این امر شدنی نبود و حتی پس از مرگ او هم دشوار بود.
[۳۴] دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ج۱، ص۱۵، ذیل مادّه.
حامیان خداش زیر فرمان رهبری جدید به کار خود ادامه دادند، اما محمد بن سلیمان بن کثیر، از حامیان خداش، با انتقال جنبش در خراسان به ابومسلم مخالف بود.
[۳۵] دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ج۱، ص۱۵، ذیل مادّه.
در سال ۱۲۰، خراسانیان از پذیرفتن بُکیر بن ماهان در میان خود، خودداری کردند
[۳۶] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۱۴۱.
و در ۱۲۶ یا ۱۲۷ به پذیرش او متمایل شدند، گرچه هنوز ترجیح می‌دادند که با شخص امام تماس مستقیم داشته باشند.

۱۰ - اختلاف نظرات تاریخ‌نگاران




۱۰.۱ - انتساب به خرمیان


اینکه خداش مردم خراسان را به کیش خرّمیه دعوت کرده باشد درست نیست، هرچند آرایی که به او نسبت داده‌اند، بی‌شباهت به آنچه از خرّمدینان نقل کرده‌اند، نیست و ناشئ اکبر، خرّمیان خراسان را با پیروان خداش یکی دانسته است.
[۳۷] مسائل الامامة و هو الکتاب الاول من کتاب فیه اصول النحل التی اختلف فیها اهل الصلاة، منسوب به ناشئ اکبر، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، چاپ یوزف فان اس، بیروت: دارالنشر فرانتس شتاینر، ۱۹۷۱.
خداشیان بعدها معتقد شدند که امامت از محمد بن علی به خداش، که مرگش را انکار می‌کردند، انتقال یافته است. به نظر نمی‌رسد خداش، که در آغاز نصرانی و پس از آن مسلمان شده بود، از خرّمدینان بوده باشد، هرچند اقامت او در کوفه(مرکز فرقه‌هایی که تحت تأثیر افکار مذاهب مختلف زردشتی ، مانوی ، صابئی و حرّانی‌ها بودند) این امر را ممکن می‌سازد.
[۳۸] غلامحسین صدیقی، جنبش‌های دینی ایرانی در قرن‌های دوم و سوم هجری، ج۱، ص۲۶۹، تهران ۱۳۷۵ش.


۱۰.۲ - انتساب به شیعیان


به احتمال قوی خداش مردم را به پیروی از آل‌علی می‌خوانده است و تهمت خرّمی بودن را داعیان بنی عباس به او زده‌اند، زیرا وقتی خداش گرفتار شد، اسد بن عبداللّه قسری به او گفت: سپاسِ خدا را که به سودِ ابوبکر و عمر از تو کینه کشید».
[۳۹] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۱۰۹.
این نکته می‌رساند که احتمالا خداش از شیعیان و پیروان آل‌علی علیه‌السلام بوده و خلیفه نخست را نکوهش می‌کرده است، در حالی که خرّمیان نه تنها دو خلیفه نخست، بلکه همه بزرگان اسلام را نکوهش می‌کردند.

۱۰.۳ - انتساب به راوندیان


فلوتن، براساس نظر مدائنی، احتمال داده است که خداش از راوندیان بوده باشد. چون خداش در نخستین مراحل دعوت عباسی در خراسان نقش مهمی نداشت، عباسیان کوشیدند خاطرات او را از اذهان دور کنند، لذا با تقلیل نقش او در دعوت، وی را کج‌اندیش معرفی کردند.
[۴۱] دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ج۱، ص۱۵، ذیل مادّه.
این تبلیغات به قدری مؤثر بود که شرح زندگی او به ندرت در منابع عربی ذکر گردیده و حتی درباره نام اصلی‌اش شک و شبهه به وجود آمده است.

۱۰.۴ - سایر نظرات


ولهاوزن نخستین کسی است که متوجه اهمیت نقش خداش در دعوت عباسیان شد و لوئیس نیز او را یکی از اولین مأموران پنهان هاشمیه در خراسان یاد کرده است.
[۴۲] دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ج۱، ص۱۵، ذیل مادّه.
بر اساس روایتی، پیامبر نام خداش را دوست نداشت. بنابراین، امکان دارد که عباسیان بعدا این صفت را به وی اطلاق کرده باشند. البته یک سنّت رایج این بود که نخستین داعیان به دلایل سرّی بودن دعوت، به محض ورود رسمی، اسم دیگری بر می‌گزیدند.
[۴۳] دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ج۱، ص۱۵، ذیل مادّه.

در اخبار الدولة العباسیة، نوع تبلیغات خداش و دلیل دیگر تنفر عباسیان از او ذکر شده است. در این منبع، از گروهی از حامیان خداش در نیشابور ، به نام خالدیه که رهبر آن‌ها شخصی به نام ابو‌خالد بود، سخن رفته است. این گروه از همان آغاز استقلال خود، بر ضد عباسیان فعالیت کردند. آنان استدلال می‌کردند که چون پس از مرگ ابراهیم امام (متوفی ۱۳۲)، امامی معرفی نشده است، امامت باید به علویان برگردد.
[۴۵] دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ج۱، ص۱۵، ذیل مادّه.


۱۰.۴.۱ - مخالفت با عباسیان


عقاید مستقل خداش، که با اهداف امام عباسی مغایرت داشت، به روشنی در نَبَذَة مِن کتاب التاریخ و به‌ویژه در یادداشتی در حاشیه نسخه خطی این کتاب آمده و بدین قرار است: «خداش مردی بود که در خراسان سخنی به نام خود آورد و به قائم و اهل‌بیت پیامبر انتساب یافت و ازاین‌رو کار وی بر شیعه مشتبه گشت».

۱۱ - فرقه خداشیه



مرگ خداش به جنبش او صدمه زد، ولی آن را نابود نکرد. بسیاری از پیروانش مرگ وی را باور نکردند و مدعی شدند که خداوند او را در آسمان پنهان ساخته است. فرقه‌ای هم به نام خداشیه پدید آمد که پیروِ تعالیم او بود و تا زمان قیام ابومسلم به تبلیغ آموزش‌های خداش ادامه داد. پیروان خداش اندیشه لزوم فرایض دینی را کماکان رد می‌کردند، به تناسخ اعتقاد داشتند، خونریزی و دزدی را مشروع می‌دانستند و برای تأیید بیگانگی خود با روش داعیان میانه‌روی دعوت، می‌گفتند که امامت از خاندان عباسی به خداش منتقل شده و محمد بن علی مظهر شرّ است و

۱۲ - فهرست منابع



(۱) ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
(۳) ابن عبری، تاریخ مختصر الدول، بیروت، دار المسیرة.
(۴) ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
(۵) اخبار الدولة العباسیة و فیه اخبار العباس و ولده، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت: دارالطلیعة للطباعة و النشر، ۱۹۷۱.
(۶) احمد بن یحیی بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
(۷) حسین بن محمد ثعالبی مرغنی، کتاب غرر السیر، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
(۸) خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۹) غلامحسین صدیقی، جنبش‌های دینی ایرانی در قرن‌های دوم و سوم هجری، تهران ۱۳۷۵ش.
(۱۰) طبری، تاریخ (بیروت).
(۱۱) حسین عطوان، الدعوةالعباسیة: تاریخ و تطور، بیروت ۱۹۸۴.
(۱۲) مسائل الامامة و هو الکتاب الاول من کتاب فیه اصول النحل التی اختلف فیها اهل الصلاة، منسوب به ناشئ اکبر، چاپ یوزف فان اس، بیروت: دارالنشر فرانتس شتاینر، ۱۹۷۱.
(۱۳) مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
(۱۴) نَبْذَة مِن کتاب التاریخ، للمؤلف المجهول من القرن الحادی عشر، عنی بنشرها و ترجمتها و تعلیقها پطرس گریازنیویچ، مسکو: معهد الدراسات الشرقیة، ۱۹۶۰.

۱۳ - پانویس


 
۱. احمد بن یحیی بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، ج۴، ص۱۵۹، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
۲. طبری، تاریخ(بیروت)، ج۷، ص۵۱.
۳. طبری، تاریخ(بیروت)، ج۷، ص۱۰۹.
۴. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۹۶.    
۵. مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۶، ص۶۰، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.    
۶. حسین بن محمد ثعالبی مرغنی، کتاب غرر السیر، ج۱، ص۲۵۲، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
۷. خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۴، ص۱۶۶، ذیل «خدش»، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.    
۸. احمد بن یحیی بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، ج۴، ص۱۵۹، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
۹. طبری، تاریخ(بیروت)، ج۷، ص۱۰۹.
۱۰. غلامحسین صدیقی، جنبش‌های دینی ایرانی در قرن‌های دوم و سوم هجری، ج۱، ص۲۶۸، پانویس۳، تهران ۱۳۷۵ش.
۱۱. طبری، تاریخ(بیروت)، ج۷، ص۵۱.
۱۲. طبری، تاریخ(بیروت)، ج۷، ص۵۱.
۱۳. طبری، تاریخ(بیروت)، ج۷، ص۱۰۹.
۱۴. احمد بن یحیی بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، ج۴، ص۱۵۹، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
۱۵. حسین بن محمد ثعالبی مرغنی، کتاب غرر السیر، ج۱، ص۲۵۳، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
۱۶. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۷، ص۱۸۶، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.    
۱۷. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۹، ص۳۲۰، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
۱۸. حسین عطوان، الدعوة العباسیة: تاریخ و تطور، ج۱، ص۲۰۴، بیروت ۱۹۸۴.
۱۹. مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۶، ص۶۰، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.    
۲۰. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۱۰۹.
۲۱. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۹۶.    
۲۲. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۹۶.    
۲۳. اخبار الدولة العباسیة و فیه اخبار العباس و ولده، ج۱، ص۲۱۲، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت:دارالطلیعة للطباعة و النشر، ۱۹۷۱.    
۲۴. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۵۱.
۲۵. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۱۸۲۱۹.    
۲۶. اخبار الدولة العباسیة و فیه اخبار العباس و ولده، ج۱، ص۲۱۲، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت:دارالطلیعة للطباعة و النشر، ۱۹۷۱.    
۲۷. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۱۰۷ـ۱۰۸.
۲۸. طبری، ج۷، ج۷، ص۱۰۵، ص۱۰۹، طبری، تاریخ (بیروت).
۲۹. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۷، ص۱۸۶، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.    
۳۰. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۹۷.    
۳۱. مسائل الامامة و هو الکتاب الاول من کتاب فیه اصول النحل التی اختلف فیها اهل الصلاة، منسوب به ناشئ اکبر، ج۱، ص۳۴ـ۳۵، چاپ یوزف فان اس، بیروت: دارالنشر فرانتس شتاینر، ۱۹۷۱.
۳۲. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۱۰۹.
۳۳. دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ج۱، ص۱۵، ذیل مادّه.
۳۴. دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ج۱، ص۱۵، ذیل مادّه.
۳۵. دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ج۱، ص۱۵، ذیل مادّه.
۳۶. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۱۴۱.
۳۷. مسائل الامامة و هو الکتاب الاول من کتاب فیه اصول النحل التی اختلف فیها اهل الصلاة، منسوب به ناشئ اکبر، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، چاپ یوزف فان اس، بیروت: دارالنشر فرانتس شتاینر، ۱۹۷۱.
۳۸. غلامحسین صدیقی، جنبش‌های دینی ایرانی در قرن‌های دوم و سوم هجری، ج۱، ص۲۶۹، تهران ۱۳۷۵ش.
۳۹. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۱۰۹.
۴۰. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۹۶۱۹۷.    
۴۱. دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ج۱، ص۱۵، ذیل مادّه.
۴۲. دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ج۱، ص۱۵، ذیل مادّه.
۴۳. دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ج۱، ص۱۵، ذیل مادّه.
۴۴. اخبار الدولة العباسیة و فیه اخبار العباس و ولده، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۴۰۳۴۰۴، بیروت:دارالطلیعة للطباعة و النشر، ۱۹۷۱.    
۴۵. دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ج۱، ص۱۵، ذیل مادّه.
۴۶. اخبار الدولة العباسیة و فیه اخبار العباس و ولده، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۴۰۳ به بعد، بیروت:دارالطلیعة للطباعة و النشر، ۱۹۷۱.    


۱۴ - منبع


دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خداش»، شماره۶۹۳۸.    


رده‌های این صفحه : تراجم | جنبش های خراسان




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.