خاتمیت عقلیاعتقاد به خاتمیت، هم در زمان پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله و سلم و هم در دورانهای بعدی، میان مسلمانان امری روشن و پذیرفته شده بوده و به صورت متواتر نقل شده است، به گونهای که همدستانی بر کذب در مورد آن متصور نیست. [۱]
علی بن محمد آمدی، غایةالمرام فی علم الکلام، ج۱، ص۳۶۰، چاپ حسن محمود عبداللطیف، قاهره ۱۳۹۱/۱۹۷۱.
این آموزه همواره از ضروریات دین اسلام شمرده شده است، به این معنا که هر کس به نبوت پیامبر اقرار کند لزومآ باید خاتمیت ایشان را نیز بپذیرد [۲]
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، ص ۱۶۲، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۳]
مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، الاعتماد فى شرح واجب الاعتقاد، ص ۸۴، چاپ صفاءالدين بصرى، مشهد ۱۴۱۲.
[۴]
محمود بن عبداللّه آلوسی، روح المعانی، ج۲۲، ص۳۴، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، (بیتا).
فهرست مندرجات۲ - نقلی یا عقلی بودن اثبات خاتمیت ۳ - خاتمیت در ادیان دیگر ۴ - دلایل خاتمیت ۵ - انواع اعتقاد به خاتمیت ۶ - خاتمیت در نگاه فیلسوفان ۷ - دلایل فیلسوفان بر خاتمیت ۷.۱ - دلیل خاتمیت از نگاه شیرازی ۸ - خاتمیت و عرفا ۹ - خاتمیت و علمای حال ۱۰ - پیشینه خاتمیت ۱۱ - فهرست منابع ۱۲ - پانویس ۱۳ - منبع ۱ - معنای خاتمیتخاتمیت یعنی «فارغ التحصیل شدن انسان از مکتب وحی» و بی نیازی از وحی جدید، به این معنا که از این پس باید دین را بهتر فهمید و به آن عمل کرد. از این پس انسان براساس طرز تربیتش قادر است بدون وحی و بدون نبوت جدید روی پای خود بایستد و به زندگی ادامه دهد [۵]
علی شریعتی، اسلامشناسی،ص ۶۳، تهران ۱۳۷۸ش الف.
از این پس عقل جای وحی را میگیرد، البته عقلی که با وحی در طول قرون پیشین تربیت یافته و بالغ شده است [۶]
علی شریعتی، اسلامشناسی، ص ۶۴،تهران ۱۳۷۸ش الف .
با خاتمیت، رسالت اولیه پیامبر به عنوان ابلاغ کننده پیام پایان یافته، اما رسالت دوم یعنی رهبری جامعه و ساختن امت در طی چند نسل ادامه مییابد و به تکامل میرسد [۷]
علی شریعتی، شیعه،ص۱۸۸، تهران ۱۳۷۸ش ب
بنابراین پیامبر، خاتم نبوت است و ختم امامت با آخرین رهبر از رهبران وصی (یعنی امامان شیعه) تحقق مییابد [۸]
ععلی شریعتی، شیعه،ص۱۸۸، تهران ۱۳۷۸ش ب
پس از امامان (یعنی در دوران غیبت امام دوازدهم علیه السلام)، رسالت برعهده دانشمندان است و علم، ادامه نبوت است [۹]
علی شریعتی، شیعه،ص۲۴۷، تهران ۱۳۷۸ش ب
عبدالکریم سروش در کتاب مدارا و مدیریت [۱۰]
عبدالکریم سروش، بسط تجربه نبوی، ج۱، ص۳۸۷ـ ۳۸۸، تهران ۱۳۸۲ش.
خاتمیت را مقبول همه مسلمانان و از ضروریات دین و ارکان اندیشه اسلامی دانسته است. از نظر او، خاتمیت دو لازمه دارد: اول اینکه خود دین واجد ویژگیهایی باشد که آن را ماندنی کند و دیگر اینکه در آدمیان تحولی پدید آمده باشد که بتوانند دین را نگهدارند.
بنابراین معنای خاتمیت این نیست که خداوند دین خود را در طبیعت و عالم انسانی با نیروهای فوق طبیعت و ملائکه حفظ کند، بلکه محفوظ ماندنش طبیعی و در گرو حق بودن خود دین و حقطلب و حقشناس بودن مردم است. وی در بسط تجربه نبوی [۱۱]
عبدالکریم سروش، بسط تجربه نبوی، ج۱، ص۱۰، تهران ۱۳۸۲ش.
خاتم بودن پیامبر اکرم را اینگونه تفسیر میکند که کشف تام او و به خصوص مأموریت او برای هیچکس دیگر تجدید نخواهد شد.
سروش [۱۲]
عبدالکریم سروش، بسط تجربه نبوی، ج۱، ص۱۱۵، تهران ۱۳۸۲ش.
[۱۳]
عبدالکریم سروش، بسط تجربه نبوی، ج۱، ص۱۱۸، تهران ۱۳۸۲ش.
خاتمیت را صفت پیامبر میداند، به این معنا که پیامبر آخرین پیامبر بود ولی حقیقت دین یکی و از همان اول، آخرین بود.
وی، [۱۴]
عبدالکریم سروش، بسط تجربه نبوی، ج۱، ص۱۳۱، تهران ۱۳۸۲ش.
همچنین موضوع خاتمیت را شخصیت حقوقی پیامبر، که همان ولایت تشریعی اوست، میداند نه شخصیت حقیقی نبی [۱۵]
عبدالکریم سروش، بسط تجربه نبوی، ج۱، ص۱۴۲ـ ۱۴۷، تهران ۱۳۸۲ش.
[۱۶]
عبدالکریم سروش، «پاسخ به نقد آقای بهمنپور»، عبدالکریم سروش، ۱۳۸۸ش.
[۱۷]
جعفر سبحانی، «خاتمیت و مرجعیت علمی امامان معصوم علیهم السلام»،ص ۵ـ۲۴، قبسات، ش ۳۷ (پاییز ۱۳۸۴).
[۱۸]
محمد جعفری، «معنا و مبنای خاتمیت از منظر روشنفکران»، ج۱، ص۳۹ـ ۴۷، معرفت، سال ۱۲، ش ۱۱ (بهمن ۱۳۸۲).
[۱۹]
ولی اللّه عباسی، «استاد مطهری: کلام جدید و مسأله خاتمیت»، کتاب نقد،ص ۲۳۵ـ ۲۳۷، ش ۳۱ (تابستان ۱۳۸۳)
[۲۰]
محمد محمدرضایی، «خاتمیت یا بسط تجربه نبوی؟!»، مجله تخصصی کلام اسلامی، ص ۹۶ـ۱۰۰، ش ۴۶ (تابستان ۱۳۸۲).
تبیین دیگری که از مسئله خاتمیت شده و میتوان آن را مناسبترین و سازگارترین تبیین با آیات قرآن و آموزههای شیعی دانست، این است که علت تجدید نبوت را در سه امر خلاصه نماییم که هر سه آنها پس از ظهور پیامبر اکرم منتفی شده است. اول: تحریفی که در ادیان پیشین راه یافته بود. به موجب آیات قرآن، دین اسلام و کتاب آسمانی آن هرگز دستخوش تحریف قرار نخواهد گرفت. دوم: کامل نبودن دین سابق به سبب عدم بلوغ اجتماعی و عقلی مخاطبان آن دین میباشد. این علت هم با ظهور اسلام و براساس تصریح قرآن مبنی بر کامل بودن این دین منتفی است. سوم: نیاز به مبیّن که علت اصلی فرستادن انبیای تبلیغی بوده است. طبق عقیده امامیه، امامان دوازدهگانه پس از پیامبر اکرم عهدهدار تبیین دیناند و در دوره غیبت ــکه امری عارضی است ــ تبیین دین، به ویژه در عرصه عمل براساس آنچه در اختیار است، به عالمان و مجتهدان واجد شرایط سپرده شده است [۲۲]
مرتضی مطهری، مجموعه آثار،ج۲،ص۱۸۴-۱۸۶، تهران، ج ۲، ۱۳۸۱ش، ج ۳، ۱۳۸۰ش
[۲۳]
مرتضی مطهری، مجموعه آثار،ج ۳، ص ۱۵۶ـ۱۵۷، تهران، ج ۲، ۱۳۸۱ش، ج ۳، ۱۳۸۰ش
[۲۴]
مرتضی مطهری، مجموعه آثار،ص ۱۹۵ـ۱۹۶، تهران، ج ۲، ۱۳۸۱ش، ج ۳، ۱۳۸۰ش، .
[۲۵]
جعفر سبحانی، الخاتمیة فی الکتاب و السنة و العقل الصریح، ج۱، ص۴۷ـ۴۹، (تهران، بیتا).
۲ - نقلی یا عقلی بودن اثبات خاتمیتبدین ترتیب میتوان گفت هر چند برای اثبات لزوم فرستادن پیامبران از جانب خدا برای هدایت بشر (نبوتِ عامه) و نیز اثبات نبوت نبی گرامی اسلام (نبوت خاصه) میتوان ادله عقلی یا دست کم ادله برون دینی اقامه نمود اما خاتمیت امری درون دینی و صرفآ مبتنی بر دلایل نقلی است و اثبات آن با دلایل عقلی قابل تصور نیست. آنچه در کتب کلامی در اینباره ذکر شده است، علاوه بر اثبات نبوت پیامبر اکرم به ذکر دلایل نبوت آن حضرت [۲۶]
محمد بن طیب باقلانی، التمهید فی الرد علی الملحدة المعطلة و الرافضة و الخوارج و المعتزلة، ج۱، ص۱۱۴ـ۱۱۶، چاپ محمود محمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۶/۱۹۴۷.
[۲۷]
عبدالملک بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ج۱، ص۳۴۵، چاپ محمدیوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
[۲۸]
عبدالرحمان بن احمد عضدالدين ايجى، المواقف فى علم الكلام، ص ۳۵۵ـ۳۵۶، بيروت: عالم الكتب، (بىتا.)
)، و به ویژه اعجاز قرآن محمد بن [۲۹]
محمد غزالى، كتاب الاقتصاد فى الاعتقاد،ص ۱۲۹ـ ۱۳۰ بيروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸
[۳۰]
محمد بن عبدالكريم شهرستانى، كتاب نهايةالاقدام فى علم الكلام، ص ۴۴۷ـ۴۵۱ چاپ آلفرد گيوم، قاهره (بىتا.)
[۳۱]
علی بن محمد آمدی، غایةالمرام فی علم الکلام، ج۱، ص۳۵۰ـ ۳۵۶، چاپ حسن محمود عبداللطیف، قاهره ۱۳۹۱/۱۹۷۱.
و ذکر بشارتهای انبیای پیشین مبنی برآمدن پیامبری با نشانهها و حتی معجزات خاص [۳۲]
مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۴۰، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش.
[۳۳]
مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد،ج ۵، ۴۲ـ۴۳، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش.
[۳۴]
محمدرضا جدیدالاسلام یزدی، منقول الرضائی (اقامة الشهود فی رد الیهود)، ج۱، ص۲۴۱ـ ۲۴۲، (ترجمه علی بن حسین حسینی طهرانی)، چاپ سنگی (تهران ۱۲۹۲).
[۳۵]
ابوالحسن شعرانى، ردّ شبهات: اثبات نبوت خاتمالانبياء (ص) و حقانيت دين اسلام (راه سعادت)،ص ۲۲۵ـ۲۵۱ تهران ۱۳۶۳ش
اختصاص دارد.
۳ - خاتمیت در ادیان دیگراعتقاد مسلمانان به خاتمیت پیامبر، نزد پیروان سایر ادیان نیز مشهور بوده است [۳۶]
محمدتقى مصباح، معارف قرآن، بخش ۴ و ۵: راه و راهنماشناسى، ص ۱۷۷ قم ۱۳۷۹ش.
به همین دلیل، خاتمیت در کلام سنّتی به عنوان یک مسئله بحث انگیز کلامی مطرح نبوده است و متکلمان آن را بیشتر با استنادات نقلی اثبات کردهاند. [۳۸]
مسعودبن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۴۵ـ۴۸، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش.
برخی متکلمان ضمن اشاره به ادله خاتمیت، اجماع مسلمانان بر خاتمیت را نیز به عنوان دلیل مطرح کردهاند [۳۹]
مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۴۵، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش.
[۴۰]
مقداد بن عبداللّه فاضلمقداد، الاعتماد فى شرح واجب الاعتقاد، ص ۸۴، چاپ صفاءالدين بصرى، مشهد ۱۴۱۲.
با این همه، در ضمن همان بشارتهایی که از کتب ادیان پیشین نقل شده است، اشارههایی نیز به صفت خاتمیت پیامبر اسلام وجود دارد [۴۱]
علی بن سهل طبری، الدین والدولة فی اثبات نبوةالنبی محمد صلی اللّه علیه و سلم،ص ۱۸۱ـ۱۸۲، چاپ عادل نویهض، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۴ - دلایل خاتمیتدر منابع کلامی بحث نسخ نیز مورد توجه قرار گرفته است [۴۲]
قاضی عبدالجبار بن احمد،المغنى فى ابواب التوحيد و العدل، ج ۱۶،ص ۱۱۶ـ۱۴۲، چاپ امين خولى، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۰
[۴۳]
على بن محمد قوشچى، شرح تجريدالعقائد، ص ۳۶۳، چاپ سنگى تهران ۱۲۸۵، چاپ افست (قم، بىتا).
مفهوم نسخ دارای دو جنبه، یکی سلبی و دیگری ایجابی، است. جنبه نخست آن عبارت است از عدم نسخ دین اسلام به واسطه ادیان دیگر که از لوازم یا شواهد خاتمیت است جنبه دیگر، نسخ ادیان پیشین به واسطه دین اسلام است که این جنبه در کتابهای کلامی متقدم بیشتر مورد توجه قرار گرفته [۴۴]
محمدبن طیب باقلانی، التمهید فی الرد علی الملحدة المعطلة و الرافضة و الخوارج و المعتزلة، ج۱، ص۱۴۰ـ۱۴۷، چاپ محمود محمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۶/۱۹۴۷.
[۴۵]
محمد بن حسن طوسى، كتاب تمهيدالاصول فى علم الكلام، ص ۳۲۲ـ۳۲۷، چاپ عبدالمحسن مشكوةالدينى، تهران ۱۳۶۲ش.
[۴۶]
محمد بن عمر فخررازى، محصل افكار المتقدمين و المتأخرين من العلماء و الحكماء والمتكلمين، ص ۳۰۹ـ ۳۱۰، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بيروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴
و در آنها درباره امکان یا امتناع نسخ بحث شده است [۴۷]
قاضى عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة،ص ۵۷۹ـ۵۸۳، چاپ عبدالكريم عثمان، قاهره ۱۴۰۸/۱۹۸۸
[۴۸]
علی بن حسین علم الهدی، شرح جمل العلم و العمل،ص ۱۸۴ـ۱۸۸ چاپ یعقوب جعفری مراغی، تهران ۱۴۱۹
[۴۹]
عبدالملک بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ج۱، ص۳۳۸ـ۳۴۴، چاپ محمدیوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
از میان منکران خاتمیت برخی جنبه اول را نفی کرده و معتقد به نسخ شریعت اسلام شدند.
۵ - انواع اعتقاد به خاتمیتبنابر برخی منابع ملل و نحل و آثار کلامی، در سدههای نخست، فرقهای از خوارج به نام یزیدیه معتقد بودند در آخرالزمان پیامبری از عجم خواهد آمد که دین صابئی دارد و صابئون مذکور در قرآن پیروان او هستند [۵۰]
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۷۹ـ۲۸۰، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، (بیتا).
[۵۱]
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، ص ۱۶۲،،استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۵۲]
، عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، ص۱۶۲ـ۱۶۳،استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
فرقه خرمیه [۵۳]
علی بن محمد بیاضی، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، ج۱، ص۶۲، چاپ محمدباقر بهبودی، (تهران) ۱۳۸۴.
یا خرمذانیه [۵۴]
محمد بن طیب باقلانی، التمهید فی الرد علی الملحدة المعطلة و الرافضة و الخوارج و المعتزلة، ج۱، ص۱۴۸، چاپ محمود محمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۶/۱۹۴۷.
و فرقه اسحاقیه معتقد بودند نبوت تا قیامت ادامه خواهد یافت [۵۵]
عثمان بن عبداللّه عراقی، الفرق المفترقة بین اهل الزیغ و الزندقة،ص ۳۴، چاپ یشار قوت لوآی، آنکارا ۱۹۶۱.
در دورههای بعد نیز فرقههای دیگری پدید آمدند که مدعی آمدن دین جدید و نسخ شریعت اسلام بودند. از جمله: مسلک بابیه که انشعابی از مکتب شیخیه بود و بهائیت که انشعابی از بابیه بود همچنین فرقه قادیانیه و فرقه احمدیه از دیگر فرقههای منکر خاتمیتاند. برخی دیگر از منکران که بیشتر از میان پیروان ادیان پیشین و به ویژه یهودیان بودهاند با طرح امتناع عقلی (مانند فرقه عنانیه) یا نقلیِ (مانند فرقه شمعنیه) نسخ، [۵۶]
محمد بن طیب باقلانی، التمهید فی الرد علی الملحدة المعطلة و الرافضة و الخوارج و المعتزلة، ج۱، ص۱۳۱، چاپ محمود محمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۶/۱۹۴۷.
[۵۷]
علی بن محمد آمدی، غایةالمرام فی علم الکلام، ج۱، ص۳۴۹، چاپ حسن محمود عبداللطیف، قاهره ۱۳۹۱/۱۹۷۱.
[۵۸]
مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۴۱، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش.
جنبه دوم یعنی نسخ شدن ادیان دیگر به واسطه دین اسلام را ممتنع دانستند.
از اینرو آنان نبوت رسول گرامی اسلام و به تبع آن خاتمیت آن حضرت را نپذیرفتند و حتی به خاتمیت پیامبر خود معتقد شدند [۵۹]
قاضى عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة،ص ۵۷۹ـ۵۸۳ چاپ عبدالكريم عثمان، قاهره ۱۴۰۸/۱۹۸۸
[۶۰]
محمد بن محمد غزالى، كتاب الاقتصاد فى الاعتقاد،ص ۱۲۷ـ۱۲۸، بيروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸
[۶۱]
فاضل مقداد،اللوامع الالهية فى المباحث الكلامية، ص ۳۰۵، چاپ محمد على قاضى طباطبائى، قم ۱۳۸۰ش.
برخی از آنان معجزات پیامبر اکرم را انکار کردند [۶۲]
محمد بن طیب باقلانی، التمهید فی الرد علی الملحدة المعطلة و الرافضة و الخوارج و المعتزلة، ج۱، ص۱۳۱، چاپ محمود محمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۶/۱۹۴۷.
[۶۳]
محمد بن محمد غزالى، كتاب الاقتصاد فى الاعتقاد،ص ۱۲۹، بيروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
[۶۴]
علی بن محمد آمدی، غایةالمرام فی علم الکلام، ج۱، ص۳۴۶ـ۳۴۹، چاپ حسن محمود عبداللطیف، قاهره ۱۳۹۱/۱۹۷۱.
[۶۵]
عبدالرحمان بن احمد عضدالدين ايجى، المواقف فى علم الكلام،ص ۳۵۷، بيروت: عالم الكتب، (بىتا.)
و برخی دیگر (فرقه عیسویه) منکر عمومیت دعوت وی شده و معتقد شدند پیامبریِ وی اختصاص به قوم عرب دارد [۶۶]
عبدالملک بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ج۱، ص۳۳۸، چاپ محمدیوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
[۶۷]
علی بن محمد آمدی، غایةالمرام فی علم الکلام، ج۱، ص۳۵۰، چاپ حسن محمود عبداللطیف، قاهره ۱۳۹۱/۱۹۷۱.
[۶۸]
عبدالرحمان بن احمد عضدالدين ايجى، المواقف فى علم الكلام،ص ۳۵۷ـ۳۵۸، بيروت: عالم الكتب، (بىتا.)
[۶۹]
محمد بن طیب باقلانی، التمهید فی الرد علی الملحدة المعطلة و الرافضة و الخوارج و المعتزلة، ج۱، ص۱۴۷ـ۱۴۸، چاپ محمود محمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۶/۱۹۴۷.
[۷۰]
محمد بن محمد غزالى، كتاب الاقتصاد فى الاعتقاد،ص۱۲۷، بيروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
بغدادی در کتاب اصول الدین خود [۷۱]
عبدالقاهر بن طاهر بغدادى،كتاب اصول الدين،ص ۱۶۳ـ۱۶۴ استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بيروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱
به عالمگیر بودن رسالت پیامبر اکرم در همه اعصار، در مقایسه با سایر انبیای الهی اشاره کرده است.
۶ - خاتمیت در نگاه فیلسوفانفیلسوفان اسلامی اغلب در آثار خود، بحثی مجزا ذیل عنوان نبوت یا نبوات مطرح نموده و در آن به ارائه ادله عقلی برای اثبات لزوم ارسال رسل و انبیای الهی پرداختهاند [۷۲]
ابن سینا، اثباتالنبوات، ج۱، ص۴۱ـ۴۷، چاپ مایکل مرمورا، بیروت ۱۹۶۸.
[۷۳]
محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازى (ملاصدرا)، الشواهد الربوبية فى المناهج السلوكية، با حواشى ملاهادى سبزوارى، ص ۳۳۷ـ۳۷۹، چاپ جلالالدين آشتيانى، تهران ۱۳۶۰ش.
آنان گاه به صورت تلویحی [۷۴]
قسم ۳، ص ۳۰۵ـ ۳۰۶، ابن سینا، النجاة فی الحکمة المنطقیة و الطبیعیة و الالهیة، (قاهره)، ۱۳۵۷/۱۹۳۸، چاپ افست (تهران، بیتا).
[۷۵]
ابن سینا، الالهیات من کتاب الشفاء، ج۱، ص۴۹۱، چاپ حسن حسنزاده آملی، قم ۱۳۷۶ش.
و گاه صراحتاً [۷۶]
يحيى بن حبش سهروردى، مجموعه مصنفات شيخاشراق،ج ۳، ص ۴۵۶، چاپ حسين نصر، تهران ۱۳۷۳ش.
[۷۷]
محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازى (ملاصدرا)، الشواهد الربوبية فى المناهج السلوكية، با حواشى ملاهادى سبزوارى،ص ۳۷۶ـ ۳۷۷ چاپ جلالالدين آشتيانى، تهران ۱۳۶۰ش
به خاتمیت نبیّ مکرم اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم اشاره کرده و در صدد تبیین آن برآمدهاند.
۷ - دلایل فیلسوفان بر خاتمیتاز جمله تبیینهای فیلسوفان این است که برترین موجودات، انسان؛ برترین انسانها، انبیا؛ برترین انبیا، رسولان؛ برترین آنها، انبیای اولوالعزم؛ و برترین انبیای اولوالعزم کسی است که شریعتش عمومی و کلی باشد و چنین کسی حضرت محمد صلی اللّه علیه وآله و سلم است که سید فرزندان آدم و در نتیجه خاتم النبیین است [۷۸]
يحيىبن حبش سهروردى، مجموعه مصنفات شيخاشراق، ج ۳، ص ۴۵۶، چاپ حسين نصر، تهران ۱۳۷۳ش.
این مطلب را با اشاره به قوس صعود و نزول و قرار گرفتن پیامبر اکرم در بالاترین مرتبه صعودی که همان مرتبه عقل اول است، نیز تبیین کردهاند [۷۹]
عبدالرزاق بن على لاهيجى، گوهر مراد،ص ۳۷۰ـ۳۷۲ چاپ زين العابدين قربانى لاهيجى، تهران ۱۳۷۲ش
[۸۰]
محمدمهدى بن ابىذر نراقى، اللمعة الالهية و الكلمات الوجيزة،ص ۱۲۳، ۱۵۲، چاپ جلالالدين آشتيانى، تهران ۱۳۵۷ش.
۷.۱ - دلیل خاتمیت از نگاه شیرازیاز میان فیلسوفان اسلامی، صدرالدین شیرازی [۸۱]
محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة، با حواشی ملاهادی سبزواری،ص ۳۷۶ـ ۳۷۷، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۶۰ش
با رویکردی شیعی، ختم نبوت را به انقطاع وحی تشریعی و نزول فرشته تفسیر کرده و معتقد شده است که ختم نبوت به معنای پایان یافتن حجت آسمانی نیست، بلکه (طبق اعتقاد و دلایل شیعه) حکم امامانِ معصوم، از سوی شخص پیامبر اسلام حجت الهی و معتبر اعلام شده است (متکلمان اهل سنّت به حجیت حکم «مجتهدان» یا «اجماع» رأی دادهاند).
سبزواری [۸۲]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة، با حواشی ملاهادی سبزواری،ص ۸۲۳،چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۶۰ش؛ ، تعلیقات،
با تفکیک میان نبوت تشریعی و نبوت تعریفی (تبیینی)، ختم و انقطاع نبوت را ناظر به نبوت تشریعی دانسته است.
از نظر او، خاتمیت پیامبر اکرم دو وجه دارد: یکی آنکه با ظهور رسول اکرم همه کمالات متصوَّر به اوج خود رسیده و مجالی برای ظهور پیامبر دیگری باقی نمانده و گویی حضرت محمد بر همه کمالات و زیباییها مهر زده است. وجه دیگر اینکه از آنجا که پیامبر اکرم اشرف مخلوقات و غایت آفرینشِ عالم امکان است، با ظهور ایشان غایت آفرینش تحقق یافته و به خاتمه رسیده است. [۸۳]
هادی بن مهدی سبزواری، شرح الاسماء، ج۱، ص۱۰۲، او، شرح دعاء الجوشن الکبیر، چاپ نجف قلی حبیبی، تهران ۱۳۷۵ش.
[۸۴]
هادیبن مهدی سبزواری، شرح الاسماء، ج۱، ص۵۴۷ـ۵۴۸، او، شرح دعاء الجوشن الکبیر، چاپ نجف قلی حبیبی، تهران ۱۳۷۵ش.
۸ - خاتمیت و عرفااز نظر عارفان، حضرت محمد خاتم الانبیاست.تفسیری که آنان از خاتمیت ارائه میدهند، مشابه تفسیرهایِ پیشگفته است؛ یعنی نبوت تشریعی و رسالت با پیامبر اکرم منقطع شده است. [۸۵]
محمد بن علی ابوطالب مکی، قوتالقلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج۲، ص۱۶۶، ج ۲، (قاهره) ۱۳۸۱/۱۹۶۱.
[۸۶]
ابن عربی، فصوص الحکم، ج۱، ص۱۳۴ـ۱۳۵، و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، تهران ۱۳۷۰ش.
[۸۷]
ابن عربی، فصوص الحکم، ج۲، تعلیقات عفیفی، ص۱۷۱، و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، تهران ۱۳۷۰ش.
[۸۸]
سفر۲، ص ۲۹۱ـ۲۹۵، ابن عربی، الفتوحات المکیة، سفر۲، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
البته عارفان، میان مقام نبوت و ولایت تفاوت قائل شده و مفهوم ختم ولایت یا خاتم الاولیا را نیز مطرح کردهاند. در تاریخ مشروطه و با طرح مسئله قانونگذاری بحث خاتمیت نیز مطرح شد. مخالفان مشروطه که مشروطه خواهی به معنای قانونگذاری عرفیِ مستقل از شریعت را بدعت در تشریع و در تعارض با خاتمیت پیامبر اکرم میدیدند به مخالفت با مشروطیت پرداختند. ۹ - خاتمیت و علمای حالدر مقابلْ علمای حال یا موافق مشروطهخواهان آن را اقدامی سازگار با قانون الهی و شریعت خاتم میدانستند [۸۹]
غلامحسین زرگری نژاد، رسایل مشروطیت: مشروطه به روایت موافقان و مخالفان، ج۱، ص۲۸۴.، تهران ۱۳۸۷ش.
در دوره معاصر، در پی تحولات و رخدادهای زمانه، مسئله خاتمیت از منظری دیگر نیز طرح شد. اندیشمندان مسلمان، در مقام مقابله و رویارویی با مدّعَیات آیینهای نوظهور نظیر احمدیه، قادیانیه، بابیه و بهائیت پیرامون خاتمیت، به تبیین خاتمیت پیامبر اکرم و پاسخگویی به شبهات پرداختند و در جریان آن به مسئله سرّ خاتمیت و تبیین علت و چرایی آن و اینکه چه شد سلسله نبوت در زمان معیّنی به پایان رسید توجه کردند [۹۰]
محمدباقر نجفی، بهائیان،ص ۴۳۵ـ۴۴۲، تهران ۱۳۵۷ش، کتاب اول
[۹۱]
عامر نجار، فی مذاهب اللّااسلامیین: البابیة، البهائیة، القادیانیة،ص۹۶ـ ۱۰۲، قاهره ۱۴۲۴/۲۰۰۴
[۹۲]
عامر نجار، فی مذاهب اللّااسلامیین: البابیة، البهائیة، القادیانیة،ص۱۹۵ـ۲۲۶، قاهره ۱۴۲۴/۲۰۰۴.
سادهترین بیانی که در مقام پاسخگویی و از سر تعبد و به اقتضای توحید ربوبی میتوان ارائه داد این است که به استناد آیه «اللّه اعلَم حَیثُ یجعلرسالته» گفته میشود خداوند براساس حکمت بالغه و علم مطلق خویش از زمان و مکان مقتضی بعثت انبیا آگاه است و میداند که این سلسله را با کدام پیامبر و در کدام زمان پایان بخشد ( [۹۴]
محمدتقی مصباح، معارف قرآن، ص ۱۸۴، بخش ۴ و ۵: راه و راهنماشناسی، قم ۱۳۷۹ش.
۱۰ - پیشینه خاتمیتدر دوران معاصر، پرسشها و پاسخهای تازهای درباره فلسفه خاتمیت مطرح شده است. نخستین متفکری که به تبیین خاتمیت پرداخت، اقبال لاهوری بود. میتوان گفت اندیشمندان بعدی بیشتر تحت تأثیر وی این مسئله را مورد توجه قرار دادهاند. از نظر اقبال لاهوری، با ظهور پیامبر اسلام بشر دوران کودکی خود را که دوره حاکمیت غرایز بود سپری کرده و به مرحله بلوغ رسیده است. با ظهور پیامبر اسلام خرد استقرایی تولد یافته و عصر پیامبران به پایان رسیده است. از این پس، زمینهای برای ظهور پیامبر جدید نیست و ختم نبوت به این معناست. بر این اساس، امکان تجربه اتحادی (اتصال روحی بعضی انسانها با عالم الوهی) از میان نرفته است، اما با توجه به تفاوت مرد باطنی (صوفی) و نبی ، از این پس کسی نمیتواند ادعای نبوت کند. آنچه اقبال بر آن تأکید نموده است، تغییر نسبتی است که بشر دوران جدید با مقوله نبوت پیدا کرده است. با این حال برخی اندیشمندان پس از اقبال، لازمه سخن وی را ختم دیانت و بینیازی بشر از دین دانستهاند [۹۵]
مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱۸۶ـ ۱۹۴، تهران، ج ۲، ۱۳۸۱ش، ج ۳، ۱۳۸۰ش
[۹۶]
ولی اللّه عباسی، «استاد مطهری: کلام جدید و مسأله خاتمیت»، کتاب نقد،ص ۲۱۴ـ۲۲۹، ش ۳۱ (تابستان ۱۳۸۳).
پس از اقبال لاهوری و به تَبَع وی علی شریعتی (متوفی ۱۳۵۶ش) و عبدالکریم سروش نیز به تبیین سرّ خاتمیت پرداختند. از نظر شریعتی [۹۷]
علی شریعتی، تاریخ و شناخت ادیان،ص ۲۷۳ـ ۲۷۴، (تهران ۱۳۳۶ش)
۱۱ - فهرست منابع(۱) قرآن. (۲) محمود بن عبداللّه آلوسی، روح المعانی، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، (بیتا). (۳) علی بن محمد آمدی، غایةالمرام فی علم الکلام، چاپ حسن محمود عبداللطیف، قاهره ۱۳۹۱/۱۹۷۱. (۴) ابن حزم، المُحلّی بالآثار، ج ۱، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۵) ابن سینا، اثباتالنبوات، چاپ مایکل مرمورا، بیروت ۱۹۶۸. (۶) ابن سینا، الالهیات من کتاب الشفاء، چاپ حسن حسنزاده آملی، قم ۱۳۷۶ش. (۷) ابن سینا، النجاة فی الحکمة المنطقیة و الطبیعیة و الالهیة، (قاهره)، ۱۳۵۷/۱۹۳۸، چاپ افست (تهران، بیتا). (۸) ابن عربی، الفتوحات المکیة، سفر۲، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۹) ابنعربی، فصوص الحکم، و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، تهران ۱۳۷۰ش. (۱۰) محمد بن علی ابوطالب مکی، قوتالقلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۲، (قاهره) ۱۳۸۱/۱۹۶۱. (۱۱) محمد بن طیب باقلانی، التمهید فی الرد علی الملحدة المعطلة و الرافضة و الخوارج و المعتزلة، چاپ محمود محمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۶/۱۹۴۷. (۱۲) عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، (بیتا). (۱۳) عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱. (۱۴) علی بن محمد بیاضی، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، چاپ محمدباقر بهبودی، (تهران) ۱۳۸۴. (۱۵) مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش. (۱۶) محمدرضا جدیدالاسلام یزدی، منقول الرضائی (اقامة الشهود فی رد الیهود)، (ترجمه علی بن حسین حسینی طهرانی)، چاپ سنگی (تهران ۱۲۹۲). (۱۷) محمد جعفری، «معنا و مبنای خاتمیت از منظر روشنفکران»، معرفت، سال ۱۲، ش ۱۱ (بهمن ۱۳۸۲). (۱۸) عبدالملک بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، چاپ محمدیوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر ۱۳۶۹/۱۹۵۰. (۱۹) غلامحسین زرگری نژاد، رسایل مشروطیت: مشروطه به روایت موافقان و مخالفان، تهران ۱۳۸۷ش. (۲۰) جعفر سبحانی، الخاتمیة فی الکتاب و السنة و العقل الصریح، (تهران، بیتا). (۲۱) جعفر سبحانی، «خاتمیت و مرجعیت علمی امامان معصوم علیهم السلام»، قبسات، ش ۳۷ (پاییز ۱۳۸۴). (۲۲) هادی بن مهدی سبزواری، شرح الاسماء، او، شرح دعاء الجوشن الکبیر، چاپ نجف قلی حبیبی، تهران ۱۳۷۵ش. (۲۳) عبدالکریم سروش، بسط تجربه نبوی، تهران ۱۳۸۲ش. (۲۴) عبدالکریم سروش، «پاسخ به نقد آقای بهمنپور»، عبدالکریم سروش، ۱۳۸۸ش. (۲۵)عبدالکریم سروش، مدارا و مدیریت، تهران ۱۳۷۶ش؛ (۲۶)یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخاشراق، ج ۳، چاپ حسین نصر، تهران ۱۳۷۳ش؛ (۲۷)علی شریعتی، اسلامشناسی، تهران ۱۳۷۸ش الف؛ (۲۸)علی شریعتی، تاریخ و شناخت ادیان، (تهران ۱۳۳۶ش)؛ (۲۹)علی شریعتی، شیعه، تهران ۱۳۷۸ش ب؛ (۳۰)ابوالحسن شعرانی، ردّ شبهات: اثبات نبوت خاتم الانبیاء (ص) و حقانیت دین اسلام (راه سعادت)، تهران ۱۳۶۳ش؛ (۳۱)محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایةالاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بیتا)؛ (۳۲)محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة، با حواشی ملاهادی سبزواری، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۶۰ش؛ (۳۳)علی بن سهل طبری، الدین والدولة فی اثبات نبوةالنبی محمد صلی اللّه علیه و سلم، چاپ عادل نویهض، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲؛ (۳۴)محمد بن حسن طوسی، کتاب تمهیدالاصول فی علم الکلام، چاپ عبدالمحسن مشکوةالدینی، تهران ۱۳۶۲ش؛ (۳۵)عامر نجار، فی مذاهب اللّااسلامیین: البابیة، البهائیة، القادیانیة، قاهره ۱۴۲۴/۲۰۰۴؛ (۳۶)ولی اللّه عباسی، «استاد مطهری: کلام جدید و مسأله خاتمیت»، کتاب نقد، ش ۳۱ (تابستان ۱۳۸۳)؛ (۳۷)عثمان بن عبداللّه عراقی، الفرق المفترقة بین اهل الزیغ و الزندقة، چاپ یشار قوت لوآی، آنکارا ۱۹۶۱؛ (۳۸)عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالم الکتب، (بیتا)؛ (۳۹)علی بن حسین علم الهدی، شرح جمل العلم و العمل، چاپ یعقوب جعفری مراغی، تهران ۱۴۱۹؛ (۴۰)محمد بن محمد غزالی، کتاب الاقتصاد فی الاعتقاد، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸؛ (۴۱)مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، چاپ صفاءالدین بصری، مشهد ۱۴۱۲؛ (۴۲)مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، چاپ محمد علی قاضی طباطبائی، قم ۱۳۸۰ش؛ (۴۳)محمد بن عمر فخررازی، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین من العلماء و الحکماء والمتکلمین، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛ (۴۴)قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛ (۴۵)قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج ۱۶، چاپ امین خولی، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۰؛ (۴۶)علی بن محمد قوشچی، شرح تجریدالعقائد، چاپ سنگی تهران ۱۲۸۵، چاپ افست (قم، بیتا)؛ (۴۷)عبدالرزاق بن علی لاهیجی، گوهر مراد، چاپ زین العابدین قربانی لاهیجی، تهران ۱۳۷۲ش؛ (۴۸)محمد محمدرضایی، «خاتمیت یا بسط تجربه نبوی؟!»، مجله تخصصی کلام اسلامی، ش ۴۶ (تابستان ۱۳۸۲)؛ (۴۹)محمد تقی مصباح، معارف قرآن، بخش ۴ و ۵: راه و راهنماشناسی، قم ۱۳۷۹ش؛ (۵۰)مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، ج ۲، ۱۳۸۱ش، ج ۳، ۱۳۸۰ش؛ (۵۱)محمد باقر نجفی، بهائیان، تهران ۱۳۵۷ش؛ (۵۲)محمد مهدی بن ابیذر نراقی، اللمعة الالهیة و الکلمات الوجیزة، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۵۷ش؛ ۱۲ - پانویس
۱۳ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خاتمیت عقلی»، شماره ۶۷۱۶. |