حیا در تبیین حقایق (قرآن)حیا عبارت است از حالت و خویی نفسانی در انسان که مانع ارتکاب اعمال زشت میشود. و خداوند در تبیین حقایق، حیا ندارد. ۱ - حیای خدا در تبیین حقایقخداوند، در تبیین حقایق، حیا ندارد. «ان الله لایستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها فاما الذین ءامنوا فیعلمون انه الحق من ربهم...؛ خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه، و حتی کمتر از آن، مثال بزند شرم نمیکند. (در این میان) آنان که ایمان آوردهاند، میدانند که آن، حقیقتی است از طرف پروردگارشان و اما آنها که راه کفر را پیمودهاند، (این موضوع را بهانه کرده) میگویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟! (آری،) خدا جمع زیادی را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت میکند ولی تنها فاسقان را با آن گمراه میسازد.» («ان الله لایستحی» یعنی خداوند ابایی از مثل زدن به امور حقیر و کوچک به سبب حقارت آنها ندارد.) «...والله لا یستحی من الحق..؛ای کسانی که ایمان آوردهاید! در خانههای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داخل نشوید مگر به شما برای صرف غذا اجازه داده شود، در حالی که (قبل از موعد نیایید و) در انتظار وقت غذا ننشینید اما هنگامی که دعوت شدید داخل شوید و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید این عمل، پیامبر را ناراحت مینماید، ولی از شما شرم میکند (و چیزی نمیگوید) اما خداوند از (بیان) حق شرم ندارد!......» ۱.۱ - عدم شرم خدا از بیان حق"ان ذلکم کان یؤذی النبی فیستحیی منکم- این عمل شما همیشه باعث اذیت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، و او شرم میکند از شما که بگوید بیرون شوید" این جمله نهی قبلی را که میفرمود: در منزل وی زیاد ننشینید، تعلیل میکند، و میفرماید علتش این است که این عمل شما مایه اذیت پیغمبر است و او از شما شرم دارد، که تقاضا کند بیرون شوید، " و الله لا یستحیی من الحق- و خدا از بیان حق شرم نمیکند" و حق در اینجا همان خاطر نشان ساختن، و اعلام این معنا است، که پیغمبر از طرز رفتار شما ناراحت میشود، و نیز حق عبارت است از همان ادب لایقی که قبلا به مردم یاد داد. ۲ - حیا نداشتن در تمثیل به موجوداتخدا در تمثیل به موجودات ریز، مانند پشه و کوچکتر از آن، در تبیین حقایق، حیا ندارد. «ان الله لایستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها فاما الذین ءامنوا فیعلمون انه الحق من ربهم واما الذین کفروا فیقولون ماذا اراد الله بهـذا مثلا یضل به کثیرا ویهدی به کثیرا وما یضل به الا الفـسقین؛ خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه، و حتی کمتر از آن، مثال بزند شرم نمیکند. (در این میان) آنان که ایمان آوردهاند، میدانند که آن، حقیقتی است از طرف پروردگارشان و اما آنها که راه کفر را پیمودهاند، (این موضوع را بهانه کرده) میگویند: منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟! (آری،) خدا جمع زیادی را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت میکند ولی تنها فاسقان را با آن گمراه میسازد.» ۲.۱ - هدف از تمثیلآیه میگوید: "خداوند از اینکه به موجودات ظاهرا کوچکی مانند پشه و یا بالاتر از آن مثال بزند هرگز شرم نمیکند" (ان الله لا یستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها). چرا که مثال باید موافق مقصود باشد، و به تعبیر دیگر، مثال وسیلهای است برای تجسم حقیقت، گاهی که گوینده در مقام تحقیر و بیان ضعف مدعیان است بلاغت سخن ایجاب میکند که برای نشان دادن ضعف آنها، موجود ضعیفی را برای مثال انتخاب کند. مثلا در آیه ۷۳ سوره حج میخوانیم: ان الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذبابا و لو اجتمعوا له و ان یسلبهم الذباب شیئا لا یستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب آنها که مورد پرستش شما هستند هرگز نمیتوانند "مگسی" بیافرینند اگر چه دست به دست هم بدهند، حتی اگر مگس چیزی از آنها برباید آنها قدرت پس گرفتن آن را ندارند، هم طلب کننده ضعیف است و هم طلب شونده. مسلما اگر در این گونه موارد بجای این مثالهای کوچک، مثلهای بزرگی از آفرینش کواکب و آسمانهای پهناور قرار داده شود، بسیار نامناسب خواهد بود، و هرگز با اصول فصاحت و بلاغت سازگار نیست. اینجا است که خداوند میفرماید: ما ابا نداریم از اینکه مثال به پشه بزنیم و یا بالاتر از آن، تا حقایق عقلانی را در لباس مثالهای حسی بریزیم و در اختیار بندگان قرار دهیم. ۳ - پانویس۴ - منبعفرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حیا در تبیین حقایق». |