حمدون قصارحَمدونِ قَصّار، حَمدونِ قَصّار، پیر ملامتیه نیشابور در قرن سوم است. ۱ - معرفیبرطبق کهنترین منابع، نام او حمدون، کنیهاش ابوصالح، نام پدرش احمدبنعُماره، و شهرتش قَصّار بوده است. [۱]
محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور، ج۱، ص۲۲۸، ترجمه محمدبن حسین خلیفه نیشابوری، چاپ محمدرضا شفیعیکدکنی، تهران ۱۳۷۵ش.
[۲]
محمدبن حسین سلمی، کتاب طبقاتالصوفیة، ج۱، ص۱۱۴، چاپ یوهانس پدرسن، لیدن ۱۹۶۰.
[۳]
ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقاتالاصفیاء، ج۱۰، ص۲۳۱، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
در همه نسخههایخطی قدیم کشفالمحجوب گاه کنیه او ابوحمدون ذکر شده که اشتباه است، [۴]
علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص۹۰ پانویس ۹، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۳ش.
[۵]
علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص۳۳۵ پانویس ۷، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۳ش.
چنانکه در جاهای دیگر کشفالمحجوب صورت صحیح کنیه و نام او، ابوصالح حمدون، نوشته شدهاست. [۶]
علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص۱۹۱، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۳ش.
[۷]
علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص۲۷۷، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۳ش.
حمدون فقیه و به مذهب سُفیان ثوری (متوفی ۱۶۱)، از فقهای صوفیه ، بود. [۸]
محمدبن حسین سلمی، کتاب طبقاتالصوفیة، ج۱، ص۱۱۴، چاپ یوهانس پدرسن، لیدن ۱۹۶۰.
[۹]
ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقاتالاصفیاء، ج۱۰، ص۲۳۱، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
[۱۰]
علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص۱۹۱، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۳ش.
۲ - اساتیدذَهَبی در قرن هشتم، حمدون را در حدیث از شاگردان ابومَعمَر هُذَلی (محدّث بغدادی، متوفی ۲۳۶) و ابنراهَوَیه (از عالمان و محدّثان خراسان، متوفی ۲۳۸) دانسته است و نام کسانی را که از حمدون روایت کردهاند، آورده است، [۱۱]
شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱۳، ص۵۱.
اما هیچیک از منابع کهن و همعصر حمدون سخنان ذهبی را ذکر نکردهاند. حمدون از شاگردان و مریدان ابوتراب نَخْشَبی، ابوالحسن سالم (یا سلم) بن حسن باروسی و علی نصرآبادی (هر سه از مشایخ صوفیان خراسان در قرنهای دوم و سوم) بود و طریقش با صوفیان معاصرش تفاوت داشت. او آیین ملامتی را در خراسان گسترش داد. [۱۲]
محمدبن حسین سلمی، کتاب طبقاتالصوفیة، ج۱، ص۱۱۴، چاپ یوهانس پدرسن، لیدن ۱۹۶۰.
[۱۳]
ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقاتالاصفیاء، ج۱۰، ص۲۳۱، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۳ - شاگردانمرید و شاگرد خاص او، عبداللّهبن محمدبن مُنازل، بیشتر سخنان حمدون را نقل کرده است. [۱۴]
محمدبن حسین سلمی، کتاب طبقاتالصوفیة، ج۱، ص۱۱۴ـ۱۱۵، چاپ یوهانس پدرسن، لیدن ۱۹۶۰.
[۱۵]
محمدبن حسین سلمی، کتاب طبقاتالصوفیة، ج۱، ص۱۱۷، چاپ یوهانس پدرسن، لیدن ۱۹۶۰.
[۱۶]
ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقاتالاصفیاء، ج۱۰، ص۲۳۱، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
اینکه در برخی منابع گفته شده حمدون قصّار، پیر عبداللّه مبارک (متوفی ۱۸۱) بوده [۱۷]
محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، ج۱، ص۴۰۱، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
[۱۸]
احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۳۵۵، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ ۱۳۴۱ش.
یا عبداللّه مبارک سخنان حمدون را روایت کرده [۱۹]
ابنجوزی، کتاب صفةالصفوة، ج۴، ص۹۹، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۸ـ۱۳۹۲/ ۱۹۶۸ـ۱۹۷۲.
[۲۰]
محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، ج۱، ص۴۰۴، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
اشتباه است و ظاهرآ عبداللّه مبارک ــکه نزدیک به صد سال پیش از حمدون میزیسته ــ به جای عبداللّه منازل، مرید حمدون، ذکر شده است. ۴ - دیدار با فتوتابوالعلاء عَفیفی، محقق مصری، بر ارتباط حمدون با فتوت تأکید کرده [۲۱]
محمدبن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، ج۲، مقدمه، ص۳۶۵، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ش.
و استناد او بیشتر به حکایت دیدار و گفتگوی حمدون و نوح عیار، بزرگِ جوانمردان نیشابور، است که حمدون از او درباره جوانمردی پرسید و نوح گفت جوانمردی من آن است که از لباس خود درآیم و جامه تصوف پوشم و جوانمردی تو آن است که از جامه صوفیان در آیی. [۲۲]
علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص۲۷۸، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۳ش.
[۲۳]
محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، ج۱، ص۴۰۱ـ ۴۰۲، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
۵ - پیشهحمدون، برخلاف بسیاری از صوفیان که کسب را ترک میکردند، به داشتن پیشه و کسب اصرار داشت چنانکه به یکی از مریدان خود، عبداللّه حجّام، گفت دوست دارم بیشتر تو را عبداللّه حجّام بنامند تا عبداللّه زاهد و عارف . [۲۴]
محمدبن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، ج۲، ص۴۱۰، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ش.
از شهرت حمدون به قصّار پیداست که «رختشوی» بوده است و خواجه عبداللّه انصاری [۲۵]
عبداللّهبن محمد انصاری، طبقاتالصوفیه، ج۱، ص۱۲۱، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۲۶]
عبداللّهبن محمد انصاری، طبقاتالصوفیه، ج۱، ص۳۴۶، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۲۷]
عبداللّهبن محمد انصاری، طبقاتالصوفیه، ج۱، ص۴۵۰، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ش.
نیز او را حمدون گازُر ذکر کرده است. ۶ - مسلکحمدون تصوف دوره خود را نمیپسندید و بیشتر به طریق گذشتگان نظر داشت. [۲۸]
محمدبن حسین سلمی، کتاب طبقاتالصوفیة، ج۱، ص۱۱۵ـ۱۱۶، چاپ یوهانس پدرسن، لیدن ۱۹۶۰.
[۲۹]
ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقاتالاصفیاء، ج۱۰، ص۲۳۱، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
وی، برخلاف عالمان و صوفیان عصر خود، بر منبر نمیرفت و موعظه نمیکرد. اعتقاد داشت اگر گناه کبیره بر دل عارفی بگذرد، از مقام ولایت عزل میشود و در بحثهای صوفیان درباره برتریِ حضور یا غیبت، حضور را برتر میدانست. [۳۰]
علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص۱۹۱ـ۱۹۲، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۳ش.
[۳۱]
علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص۳۳۵، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۳ش.
[۳۲]
علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص۳۷۰، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۳ش.
از پرهیزکاری و ورع حمدون داستانهای شگفت نقل کردهاند. [۳۳]
عبداللّهبن محمد انصاری، طبقاتالصوفیه، ج۱، ص۱۲۲، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۳۴]
محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، ج۱، ص۴۰۱، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
به گفته ذهبی، [۳۵]
شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱۳، ص۵۱.
ابوعبدالرحمان سُلَمی، صوفی سده چهارم، جزوهای از حکایات حمدون فراهم کرده، اما آنچه سلمی از حمدون نقل کرده فقط سخنان او در کتاب طبقاتالصوفیة [۳۶]
محمدبن حسین سلمی، کتاب طبقاتالصوفیة، ج۱، ص۱۱۵ـ۱۱۹، چاپ یوهانس پدرسن، لیدن ۱۹۶۰.
و رسالةالملامتیة [۳۷]
محمدبن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، ج۲، ص۴۱۰، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ش.
[۳۸]
محمدبن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، ج۲، ص۴۳۱، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ش.
است. ۷ - سخن مشهوراین سخن حمدون مشهور است که طریق اهل ملامت ، داشتنِ «خوفِ قدریه و رجاء مُرجئه» است. [۳۹]
محمدبن حسین سلمی، کتاب طبقاتالصوفیة، ج۱، ص۱۱۹، چاپ یوهانس پدرسن، لیدن ۱۹۶۰.
[۴۰]
محمدبن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، ج۲، ص۴۲۰، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ش.
عطار [۴۱]
محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، ج۱، ص۴۰۳، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
در تفسیر آن گفته است که ملامتی باید چنان رجایی داشته باشد که حتی مرجئه نیز او را ملامت کنند و چنان خوفی داشته باشد که حتی قدریان نیز او را ملامت کنند و همواره نشانه تیر ملامت باشد. هجویری [۴۲]
علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص۲۷۷، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۳ش.
پیروان حمدون را، که همان ملامتیان بودند، قصّاریه نامیده است. ۸ - درگذشتحمدون در ۲۷۱ در نیشابور درگذشت [۴۳]
محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور، ج۱، ص۲۲۸، ترجمه محمدبن حسین خلیفه نیشابوری، چاپ محمدرضا شفیعیکدکنی، تهران ۱۳۷۵ش.
[۴۴]
محمدبن حسین سلمی، کتاب طبقاتالصوفیة، ج۱، ص۱۱۴، چاپ یوهانس پدرسن، لیدن ۱۹۶۰.
[۴۵]
عبدالوهاببن احمد شعرانی، الطبقاتالکبری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
بعضی به اشتباه مرگ او را در بصره دانسته است. [۴۶]
احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۱، ص۳۵۵، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ ۱۳۴۱ش.
به گفته سلمی، [۴۷]
محمدبن حسین سلمی، کتاب طبقاتالصوفیة، ج۱، ص۱۱۴، چاپ یوهانس پدرسن، لیدن ۱۹۶۰.
وی در گورستان حیره نیشابور به خاک سپرده شد.(در متن چاپی بعضی منابع اشتباهآ حیده آمده است) [۴۸]
عبدالوهاببن احمد شعرانی، الطبقاتالکبری، ج۱، ص۸۴، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
اما حاكم نيشابورى، كه بيش از ديگران به زمان حيات حمدون نزديك بوده، يك جا، [۴۹]
محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور، ج۱، ص۲۲۷، ترجمه محمدبن حسین خلیفه نیشابوری، چاپ محمدرضا شفیعیکدکنی، تهران ۱۳۷۵ش.
گفته که مدفن حمدون در جوار حیره است و در جایی دیگر [۵۰]
محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور، ج۱، ص۲۲۰، ترجمه محمدبن حسین خلیفه نیشابوری، چاپ محمدرضا شفیعیکدکنی، تهران ۱۳۷۵ش.
گفته که حمدون، همراه ابوعلی محمدبن عبدالوهاب ثقفی (متوفی ۳۲۸) و ابوالحسن بوشنجی (متوفی ۳۴۷) و عبداللّه منازل، در محله فُز (از محلههای آباد و بزرگ نیشابور قدیم) مدفون است. ۹ - فهرست منابع(۱) ابنجوزی، کتاب صفةالصفوة، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۸ـ۱۳۹۲/ ۱۹۶۸ـ۱۹۷۲. (۲) ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقاتالاصفیاء، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷. (۳) عبداللّهبن محمد انصاری، طبقاتالصوفیه، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ش. (۴) محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور، ترجمه محمدبن حسین خلیفه نیشابوری، چاپ محمدرضا شفیعیکدکنی، تهران ۱۳۷۵ش. (۵) احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ ۱۳۴۱ش. (۶) شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام. (۷) محمدبن حسین سلمی، کتاب طبقاتالصوفیة، چاپ یوهانس پدرسن، لیدن ۱۹۶۰. (۸) محمدبن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ش. (۹) عبدالوهاببن احمد شعرانی، الطبقاتالکبری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۱۰) محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش. (۱۱) علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۳ش. ۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حمدون قصار»، شماره۶۵۲۵. |