زمان تقریبی مطالعه: 4 دقیقه

حکایت

حِکایَت، از انواع کوتاه داستان در ادبیات شفاهی و کتبی. در لغت‌نامه‌های فارسی اصطلاحات حکایت، قصه، افسانه، داستان، روایت، حدیث، سمر، نقل و مثل مترادف یکدیگر به‌کار‌رفته‌اند (نک‍ : لغت‌نامه ... ، نیز معین، فرهنگ ... ، ذیل واژه‌ها). این اصطلاحات در برخی از منابع گذشتۀ فارسی به‌کار‌رفته، و در بعضی دیگر، مورد توجه قرار نگرفته‌اند. مثلاً در مرزبان‌نامه، بیشتر اصطلاحات افسانه و داستان به چشم می‌خورد (نک‍ : مرزبان بن رستم، 291، 306، 693)؛ درصورتی‌که در برخی دیگر مانند اسرار ‌التوحید، صرفاً اصطلاح حکایت به‌کار‌رفته‌است (محمد بن منور، جم‍ ). 
در میان ادیبان معاصر دیدگاههای متفاوتی دربارۀ حکایت وجود دارد که به‌طور‌عمده بر‌اساس ادبیات مکتوب بیان شده است و در آنها سخنی از توجه به ادبیات شفاهی نیست (نک‍ ‍‌: براهنی، 40؛ شمیسا، 211؛ اسماعیلی، 12؛ خدایی‌شریف، 436-437)؛ البته، برخی از پژوهشگران در تعریف خود از حکایت، ادبیات شفاهی را اساس قرار می‌دهند (امید‌سالار، 33).
بررسی دقیق انواع داستانی در ادبیات شفاهی نشان می‌دهد در میان داستانهایی که مردم نقل می‌کنند، نوع خاصی وجود دارد که بیشتر جنبۀ خبری دارند و دربارۀ حوادث، شخصیتهای تاریخی یا مکانهای جغرافیایی‌اند. این گونه داستانها را می‌توان حکایت نامید (نک‍ : ه‍ د، 1 / 351)؛ مانند حکایتهایی که دربارۀ برخی شاعران یا شخصیتهای سیاسی نقل می‌شود. در‌این‌باره، می‌توان به آنچه دربارۀ حافظ، و نیز تفأل با دیوان وی در تذکره‌ها آمده (نک‍ : معین، حافظ ... ، 2 / 702-705؛ روح‌الامینی، 56-66)، و یا داستانهایی دربارۀ فردوسی (نک‍ : انجوی، مردم و فردوسی، سراسر اثر)، یا آنچه دربارۀ خاندان برمکی در کتابهای تاریخی آمده است (سجادی، 173، 184، 242-243، 251-255)، اشاره کرد. 
افزون بر این، باید به برخی نقلها و داستانهایی اشاره کرد که دربارۀ عارفان یا شخصیتهای مقدس در میان مردم وجود دارد؛ مانند آنچه در مناقب العارفین دربارۀ خاندان مولوی آمده‌است (افلاکی، جم‍ )، یا داستانهایی که در بدخشان تاجیکستان و افغانستان دربارۀ ناصرخسرو بر سر زبانها ست (شکر ممدف، 161-164)، یا برخی مطالبی که مردم تربت جام دربارۀ شیخ احمد جام نقل می‌کنند (نک‍ : ه‍ د، ژنده‌پیل). موضوع برخی دیگر از حکایتها دربارۀ مکانهای جغرافیایی، به‌ویژه وجه تسمیۀ آنها ست؛ مثلاً دربارۀ تبریز مشهور است که زبیده‌خاتون، همسر هارون‌الرشید، به تب نوبه دچار بود؛ چون هنگام اقامت در این شهر بر اثر لطافت هوا بهبود یافت، این شهر را تب‌ریز نامیدند (نوبان، 46، نیز برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : سراسر اثر؛ انجوی، مردم و قهرمانان ... ، 161-176، 285-297؛ سرتیپ‌پور، 139 بب‍‌ ). 
مقایسۀ حکایت با دیگر انواع داستانی ادب شفاهی، ازجمله افسانه و قصه (ه‍ م م)، نشان می‌دهد که حکایت نخست جنبۀ خبررسانی دارد یعنی در آن دربارۀ موضوعی اطلاع‌دهی می‌شود، حتى اگر این اطلاعات با واقعیت منطبق نباشد؛ دوم، وجوه تخیلی آن نسبت به افسانه و قصه بسیار کمتر است و سرانجام، ساختار آن بسیار ساده است. از نظر حجم نیز حکایت ممکن است از چند سطر تا دو صفحه باشد (ه‍ د، 1 / 351؛ نیز نک‍ : رحیم‌اف، 78-83). 
نکتۀ پایانی اینکه، پژوهشگران ادبیات شفاهی تاجیک اصطلاح روایت را برای حکایت به کار می‌برند (نک‍ : همو، 77-85؛ رحمانی، 91-94). با توجه به اینکه روایت در زبان گفتاری و نوشتاری فارسی معانی متفاوتی دارد، نمی‌تواند اصطلاح دقیقی برای این نوع ادبی باشد.

مآخذ

اسماعیلی، حسین، مقدمه بر حاتم‌نامه، تهران، 1386 ش؛ افلاکی، شمس‌الدین احمد، مناقب العارفین، به کوشش تحسین یازیچی، آنکارا، 1976 م؛ امید‌سالار، محمود، «اصطلاحات فرهنگ مردم در زبان فارسی»، فرهنگ مردم، تهران، 1389 ش، س 9، شم‍ 34؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، مردم و فردوسی، تهران، 1355 ش؛ همو، مردم و قهرمانان شاهنامه، تهران، 1357 ش؛ براهنی، رضا، قصه‌نویسی، تهران، 1362 ش؛ خدایی‌شریف، نظریۀ نثر در ادب فارسی، ترجمۀ مرتضى رزم‌آرا، تهران، 1391 ش؛ رحمانی، روشن، افسانه‌های مردم فارسی‌زبان، تهـران، 1380 ش؛ رحیم‌اف، دلشاد، «چنـد سخن راجع به ساخت روایت»، رودکی، دوشنبه، 1385 ش، س 7، شم‍ 13؛ روح‌الامینی، محمود، به شاخ نباتت قسم، باورهای عامیانه دربارۀ فال حافظ، تهران، 1369 ش؛ سجادی، صادق، تاریخ برمکیان، تهران، 1385 ش؛ سرتیپ‌پور، جهانگیر، ریشه‌یابی واژه‌های گیلکی و وجه تسمیۀ شهرها و روستاهای گیلان، رشت، 1372 ش؛ شکرممدُف، نثارممد، «روایتها از بدخشان»، مردم‌گیاه، دوشنبه، 1374-1375 ش / 1995-1996 م، س 3-4؛ شمیسا، سیروس، انواع ادبی، تهران، 1370 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ محمد بن منور، اسرار التوحید، به کوشش ذبیح‌الله صفا، تهران، 1332 ش؛ مرزبان بن رستم، مرزبان‌نامه، ترجمۀ سعد‌الدین وراوینی، به کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران، 1363 ش؛ معین، محمد، حافظ شیرین‌سخن، تهران، 1385 ش؛ همو، فرهنگ فارسی، تهران، 1371 ش؛ نوبان، مهرالزمان، وجه تسمیۀ شهرها و روستاهای ایران، تهران، 1365 ش.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.