حمد خداواژه حمد به معنای ستودن [۱]
احمد بن علی بیهقی، تاجالمصادر، ج۱، ص۲۶۰، چاپ هادی عالمزاده، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۵ش.
در مقابل ذمّ [۲]
خلیل بن احمد، کتابالعین، ذیل واژه، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
[۳]
اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة، ذیل واژه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بیتا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش.
بهکار رفته است. خلیل بن احمد [۴]
خلیل بن احمد، کتابالعین، ذیل واژه، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
[۵]
اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة، ذیل واژه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بیتا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش.
معنای دیگر حمد را ثنا و، حمد را هممعنای مدح دانسته است. [۶]
اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة، ذیل واژه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بیتا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش.
[۷]
ابن منظور، ذیل واژه.
فهرست مندرجات۲ - تفسیر مفسران از واژه حمد ۳ - نسبت حمد با شکر ۴ - نسبت سه واژه حمد، مدح و شکر ۵ - تفاوت حمد و شکر ۶ - دیدگاه علما درباره «ال» در «الحمدلِلّه» ۶.۱ - فخررازی ۶.۲ - طباطبائی ۶.۳ - خوئی ۶.۴ - مطهری ۷ - تفاوت حقیقت حمد با «الحمدللّه» گفتن ۸ - ذکر حمد همراه با مشتقات تسبیح در قرآن ۹ - علت کاربرد حمد با مشتقات تسبیح ۱۰ - فایده اشاره قرآن به حمد گفتن فرشتگان ۱۱ - حمد در آسمانها و زمین ۱۲ - حمد در احادیث ۱۳ - حمد در آثار کلامی ۱۳.۱ - دیدگاه سیدمرتضی علمالهدی ۱۳.۲ - دیدگاه ابنتیمیه ۱۳.۳ - دیدگاه ابن قیم جوزیه ۱۴ - حمد از دیدگاه عرفا و صوفیه ۱۴.۱ - دیدگاه قشیری ۱۴.۲ - دیدگاه ابنعربی ۱۴.۳ - دیدگاه قیصری ۱۴.۴ - دیدگاه امام خمینی ۱۵ - دیدگاه فلسفی-عرفانی در باب حمد ۱۶ - فهرست منابع ۱۷ - پانویس ۱۸ - منبع ۱ - کاربرد واژه حمد در قرآنواژه حمد بهتنهایی و بدون احتساب مشتقات آن، چهل بار در قرآن کریم به کار رفته است که ۲۶ بار آن به خداوند اختصاص دارد و چهارده مورد آن همراهِ مشتقات ریشه س ـ ب ـ ح آمده است. [۸]
محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل واژه، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
مشتقات حمد به صورت اسم فاعل، اسم مفعول و اشکال دیگر صرفی در آیات قرآن کریم ذکر شدهاند. [۹]
محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل واژه، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
ترکیب «الحمدُلِلّه» در آیات قرآن، چه بهصورت کلی و چه بهعنوان سخن پیامبران و فرشتگان و مؤمنان ، بیشترین کاربرد را دارد؛ برای مثال، سوره کهف و فاطر ، با حمد خدا آغاز میشود؛اولى به مناسبت انزال قرآن و دومی در اشاره به آفرینش آسمانها و زمین ، حمد هم در دنیا و هم در آخرت از آنِ خدای یکتاست همچنانکه در آسمان و زمین هم حمد مخصوص اوست. خداوند به نوح فرمان داد که چون با پیروانش بر کشتی نشست، خداوند را حمد کند. ابراهیم نیز پس از آنکه در کهنسالی صاحب فرزند شد، «الحَمدللّه» گفت. داوود و سلیمان هم بهسبب علمی که خداوند به آنها بخشید و بدینگونه آنها را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد، او را حمد کردند. حمد و ستایش خداوند فقط مخصوص زندگی دنیا نیست، بلکه بهشتیان هم از اینکه خداوند آنها را به بهشت برده است او را حمد میکنند و کلامشان را با دعای «الحمدللّه» به پایان میرسانند. ۲ - تفسیر مفسران از واژه حمدمفسران در توضیح معنای حمد، آن را با دو واژه مدح و شکر مرتبط دانستهاند. زمخشری [۱۹]
محمود بن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ذیل حمد: ۲، (قاهره) ۱۳۸۵/۱۹۶۶.
حمد و مدح را «اَخَوان» ذکر کرده است. بنابه تفسیری منظور وی از «اخوان» ارتباط معنایی مدح و حمد از حیث اشتقاق کبیر دانسته شده نه ترادف، اما میرسیدشریف جرجانی با نقد این تفسیر، یادآور شده است که باتوجه به ظهور کلام زمخشری در کشاف و تصریح خود او در الفائق فی غریب الحدیث (ذیل واژه)، مراد وی از اخوان مترادف بودن حمد و مدح است. [۲۰]
محمود بن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ج۱، حاشیه جرجانی، ص۴۶، (قاهره) ۱۳۸۵/۱۹۶۶.
به نوشته ابوالفتوح رازی، [۲۱]
ابوالفتوح رازی، روضالجِنان و روحالجَنان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۶۳، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۶ش.
ابنانباری هم قائل به ترادف این دو واژه بوده است.۳ - نسبت حمد با شکردر باب نسبت حمد با شکر نیز، طبری [۲۲]
ذیل حمد: ۲، طبری، جامع.
حکم به ترادف این دو واژه داده است، به این دلیل که در تعبیر «الحَمدُللّهِ شکراً»، شکراً مفعول مطلق است که نشانه هممعنایی این دو واژه است. شیخطوسی [۲۳]
طوسی، ذیل حمد: ۲.
نیز همین نظر طبری را ارائه کرده است، اما ابنکثیر [۲۴]
ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ذیل حمد: ۲، چاپ علی شیری، بیروت.
دیدگاه طبری را، بنابر قول مشهور میان متأخران دایر بر تفاوت معنایی حمد و شکر، نقد کرده و میان حمد و شکر قائل به نسبت عموم و خصوصِ مِنْوجه شده است. شوکانی [۲۵]
محمد شوکانی، فتحالقدیر، ذیل حمد: ۲، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
باتوجه به عدم مرجعیت متأخران در معانی لغات، این اِشکال را به طبری وارد ندانسته است.۴ - نسبت سه واژه حمد، مدح و شکردر باب نسبت سه واژه حمد، مدح و شکر اظهارنظرهای دیگری هم شده که بیشتر ناظر به تفاوت میان آنهاست. مثلا مدح بنا به دلایل زیر اعم از حمد دانسته شده است: اول اینکه مدح شامل افعال و اوصاف اختیاری و غیراختیاری انسان میشود، اما حمد فقط اعمال اختیاری آدمی را دربر میگیرد. [۲۶]
حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ذیل واژه، چاپ صفوان عدنان داوودی، دمشق ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
دوم اینکه، حمد خاصِ جانداران است اما مدح برای اشیا نیز بهکار میرود، [۲۷]
محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۱، ص۱۷۸، او، مفاتیحالغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
و سوم اینکه مدح قبل و بعد از احسان صورت میگیرد ولی حمد فقط پس از احسان مصداق پیدا میکند. [۲۸]
محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۱، ص۱۷۸، او، مفاتیحالغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
باتوجه به اینتفاوتها، حمد واجد نوعی تفخیم و تجلیل است، اما مدح چنین نیست. همچنین، صدور حمد مشروط به علم شده و فقط برای صفات کمالیهای بهکار رفته است که در آنها نقص راه نداشته باشد، ولی مدح توأم با ظن و گمان و در باب صفات نیکی که احیاناً در آنها نقصی نیز باشد، استفاده شده است. [۲۹]
محمود بن عبداللّه آلوسی، روحالمعانی، ج۱، ص۷۰، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
۵ - تفاوت حمد و شکردر باب تفاوت حمد و شکر نیز گفتهاند، با اینکه مردم حمد و شکر را یکی پنداشتهاند، حمد را میتوان به جای شکر به کار برد ولی شکر را نمیتوان به جای حمد به کار برد. [۳۰]
ابن قتیبه، ادبالکاتب، ج۱، ص۳۱، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، مصر ۱۳۸۲/۱۹۶۳.
به تعبیر دیگر، شکر اخص از حمد است، زیرا فقط در مقابل نعمتی که به خود انسان رسیده، به کار میرود. [۳۱]
اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة، ذیل واژه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بیتا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش.
[۳۲]
حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ذیل واژه، چاپ صفوان عدنان داوودی، دمشق ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
حمد اعم از آن است که نعمت به خود انسان یا دیگری برسد. [۳۳]
محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۱، ص۱۷۹، او، مفاتیحالغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
از سوی دیگر، بدینسبب که حمد تنها با زبان ادا میشود و شکر، علاوه بر آن، با دل و جوارح اظهار میشود، شکر را اعم از حمد دانستهاند. [۳۴]
محمود بن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ذیل حمد: ۲، (قاهره) ۱۳۸۵/۱۹۶۶.
۶ - دیدگاه علما درباره «ال» در «الحمدلِلّه»درباره «ال» در «الحمدلِلّه» مفسران مطالب گوناگونی اظهار کردهاند. ۶.۱ - فخررازیبه نظر فخررازی [۳۵]
محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۱، ص۱۸۰، او، مفاتیحالغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
باتوجه به «ال» در آیه اول سوره فاتحهالکتاب، برای «الحمدللّه» وجوهی محتمل است، از جمله اختصاص، ملکیت، و قدرت و استیلا که در اینجا همگی درست است.فخررازی [۳۶]
محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۱، او، مفاتیحالغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
با پذیرش صحت منسوب کردن حمد به غیرخداوند، درواقع آن را حمد پروردگار دانسته است، زیرا خداست که زمینههای این احسان را فراهم کرده است.۶.۲ - طباطبائیطباطبائی (ذیل حمد: ۲) در استدلال بر اینکه «ال» در «الحمدللّه» مفید جنسیت یا استغراق (فراگیری همهجانبه) است، بیان کرده که همهچیز مخلوق خداست و همه مخلوقات از آن جهت که مخلوق خدایند واجد حُسناند و خداوند آنها را از سر اختیار آفریده است؛ بهعلاوه خدا دارای اسمهای نیکوست و بنابراین همه زیباییها از اوست و او هم در افعال و هم در اسماء مورد حمد و ستایش است و چون هر امر زیبایی که حمد به آن تعلق میگیرد، از خداست، پس جنس حمد و همه حمدها از آن اوست. طباطبائی [۴۰]
طباطبائی، ج۱، ص۲۴.
این مطلب را از دیدگاه فلسفی چنین توضیح داده است: از آنجا که معلول، کمال خود را از علتش اخذ میکند، هرگونه حمدی که بدان نسبت داده شود، درواقع حمدِ علت آن است، بنابراین بازگشتِ هر حمد و ثنایی به ذات پروردگار است.۶.۳ - خوئیاز سوی دیگر به نظر خویی [۴۱]
ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۸۵ـ۴۸۷، قم ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
اولا خداوند کامل مطلق است و فعلش هم کامل و بینقص است، ثانیاً تمام کمالاتِ موجودات، چه کمال اول و چه کمال ثانی، همه به خدا برمیگردد و ثالثاً فعل نیکوی صادر از خدا احسان محض است و نفعی برای خدا ندارد، حال آنکه احسان مخلوقات اولا و بالذات به خودشان بازمیگردد و موجب کمالشان میشود؛ بنابراین فقط خدا شایسته حمد است نه غیر خدا، یعنی طبیعت و جنس حمد اختصاص به خدا دارد.۶.۴ - مطهریبه نظر مطهری [۴۲]
مرتضی مطهری، آشنائی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۸۸، ج ۱ و ۲، تهران ۱۳۷۰ش.
حمد مفهومی گستردهتر از ستایش دارد، زیرا سپاس و ستایش در مورد غیرخدا هم جایز است، ولی حمد علاوه بر مفهوم سپاس و ستایش، متضمن مفهوم پرستش ، خضوع و فروتنی عابدانه نیز هست.۷ - تفاوت حقیقت حمد با «الحمدللّه» گفتنفخررازی [۴۳]
محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۱، ص۱۸۵ـ۱۸۶، او، مفاتیحالغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
تفاوت حقیقت حمد با «الحمدللّه» گفتن را چنین دانسته که حمد منعم درواقع حمد هرگونه فعلی است که مُشعر به تعظیمِ منعم باشد به سبب انعامش، و این فعل قلب ، زبان یا اعضا و جوارح است. فعل قلب عبارت است از اعتقاد به اینکه خداوند موصوف به صفات کمال و جلال است. فعل زبان ذکر الفاظی است که بر موصوف بودن خداوند به صفات کمال دلالت میکند و فعل اعضا و جوارح انجام دادن افعال و اعمالی است که دالّ بر موصوف بودن منعم به صفات کمال و جلال است. وی سپس بیان کرده است که اهل علم در باب حمدِ خداوند دو گروهاند؛ گروهی معتقدند که جایز نیست خداوند به بندگانش دستور دهد تا او را حمد کنند و گروه دیگر بر آناند که اشتغال به حمد الهی نوعی سوءادب محسوب میشود.۸ - ذکر حمد همراه با مشتقات تسبیح در قرآناز نکات درخور توجه در کاربرد واژه حمد در قرآن، ذکر شدن آن همراه با مشتقات « تسبیح » است. این ترکیبات از جمله از زبان فرشتگان ، همه موجودات، پدیدههای طبیعی و به صورت فعل امر خطاب به پیامبر بهکار رفته است. در تمامی این موارد، «تسبیح» با حرف «باء» به «حمد» ربط پیدا کرده است. ۹ - علت کاربرد حمد با مشتقات تسبیحدر سبب کاربرد این ترکیب اختلافنظر وجود دارد، مثلا قرطبی [۵۱]
قرطبی، تفسیر قرطبی، ذیل بقره: ۳۰
گفته است عبارت «بِحَمدِک» حال و متعلق به عاملی محذوف است. در حالیکه در همین آیه، طبرسی [۵۲]
طبرسی، ذیل بقره: ۳۰.
«بِحَمْدِک» را متعلق به «نُسَبّح» دانسته است. طباطبائی [۵۳]
طباطبائی، ذیل حمد: ۲.
توضیح داده است که هرگاه خداوند حمد را به مخلوقاتش نسبت میدهد، آن را همراه تسبیح میآورد، و فقط در مواردی که خود سخن از حمد به میان آورده یا آن را از زبان انبیا ذکر کرده یا از قول بهشتیان گفته، آن را تنها و بدون تسبیح آورده است، پس به نظر میرسد دلیل آن تَنزُّه ذات خداوند از وصف وصفکنندگان باشد، زیرا علم بندگان به ذات خداوند راه نمییابد و اگر چنین باشد، محدود به حدود آنها میگردد که این محال است.۱۰ - فایده اشاره قرآن به حمد گفتن فرشتگانفایده اشاره قرآن به حمد گفتن فرشتگان اظهار شرف و فضل ایمان و ترغیب مسلمانان به آن دانسته شده است. [۶۵]
محمود بن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ذیل مؤمن: ۷، (قاهره) ۱۳۸۵/۱۹۶۶.
۱۱ - حمد در آسمانها و زمیندرباره اینکه چرا در آیه ۱۸ سوره روم، حمد در آسمانها و زمین و در اوقات عصر و ظهر از آن خداوند دانسته شده است، گفته شده که این زمانها، اوقات ذکر احسانِ خداوند است، زیرا در این اوقات احسانی تمام میشود و نوبت به احسان دیگر میرسد، [۶۷]
طبرسی، ذیل روم: ۱۸.
اما برخی مفسران جمله «لَهُ الحَمد فی السمواتِ و الارضِ» را جمله معترضه و به معنای مطلقِ تسبیح و تحمید گرفتهاند. [۶۸]
محمود بن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، (قاهره) ۱۳۸۵/۱۹۶۶.
[۶۹]
طباطبائی، ذیل روم: ۱۸.
۱۲ - حمد در احادیثدر احادیث هم درباره حمد مطالب مختلفی آمده است. از امام صادق علیهالسلام پرسیدند کدام عمل در نزد خدا محبوبتر است؟ ایشان فرمود حمد او. براساس حدیثی از امام صادق، پیامبر اکرم روزی ۳۶۰ مرتبه خدا را حمد میکرد. در حدیثی دیگر آمده است، کسی که خدا را بر نعمت حمد کند او را شکر کرده است و این حمد بهتر از آن نعمتی است که بدو بخشیده شده است. براساس یک حدیث، مردی از امام صادق پرسید که هرچه از خدا خواسته به او داده است، آیا این استدراج نیست؟ امام فرمود که اگر خدا را حمد کند، دچار استدراج نشده است. در حدیثی دیگر، حد شکر، حمد خدا بر کل نعمات دانسته شده است. [۷۴]
کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۹۶.
امام صادق از قول پیامبر اکرم در جواب شخصی یهودی که پرسیده بود چرا خدا «الحمدلِلّه» گفته، نقل کرده است که چون خدا میداند بندگانش نمیتوانند شکر نعمت وی را بهجا بیاورند، قبل از اینکه بندگان او را بستایند، او خود را ستوده است. امیرالمؤمنین علیهالسلام هم در تفسیر «الحمدللّه» فرموده است خدا پارهای از نعمتهایی را که به بندگانش داده به آنها شناسانده است. زیرا آنان نمیتوانند همه نعمتهای الهی را بشناسند. ازاینرو خداوند به آنها دستور داده با گفتن «الحمداللّه»، او را بر جمیع نعمتهایی که بدانها بخشیده است حمد کنند. [۷۶]
کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۴۱۶.
۱۳ - حمد در آثار کلامیدر آثار کلامی هم حمد مورد توجه واقع و تفسیر شده است. ۱۳.۱ - دیدگاه سیدمرتضی علمالهدیسیدمرتضی علمالهدی [۷۷]
علی بن حسین علمالهدی، رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۶۹، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۵ـ۱۴۱۰.
حمد را مدح کردن منعم به جهت نعمتی که ارزانی داشته یا ستایش منعم بهسبب فعل حسنش تعریف کرده است. بهنظر سیدمرتضی، [۷۸]
علی بن حسین علمالهدی، رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۹۰، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۵ـ۱۴۱۰.
غرض از تعبیر «الحمدللّه» در قرآن این است که ما بدانیم همه حمدها از آن خداست و او بهسبب هر نعمتی که به ما میرسد، مستحق حمد و شکر است، زیرا هر نعمتی که از سوی بندگان به ما رسد به خدا منسوب است، چون خدا ما را طوری آفریده که بتوانیم از آن نعمتها استفاده کنیم.۱۳.۲ - دیدگاه ابنتیمیهابن تیمیه [۷۹]
ابن تیمیه، جامعالرسائل، ج۱، ص۱۱۰، ج ۱، چاپ محمد رشاد سالم، قاهره ۱۳۸۹/۱۹۶۹.
حمد و شکر نعمت را امری فطری تلقی کردهاست.۱۳.۳ - دیدگاه ابن قیم جوزیهابنقیم جوزیه [۸۰]
ابن قیم جوزیه، مدارج السالکین، ج۱، ص۶۲، ج ۱، چاپ محمدکمال جعفر، (قاهره) ۱۹۸۰.
حمد را خاصِ ذاتی دانسته است که واجد صفات کمال باشد؛ پس هیچ فردی بهسبب نداشتههایش حمد نمیشود، مگر اینکه این نداشتهها از قبیل سلب عیوب و نقایص باشد. بنابراین سلب محض، ستایشپذیر نیست و از همینروست که خداوند خود را بر فرزند و شریک نداشتن ستوده است. وی در جای دیگر [۸۱]
ابن قیم جوزیه، مدارج السالکین، ج۱، ص۱۰۰، ج ۱، چاپ محمدکمال جعفر، (قاهره) ۱۹۸۰.
میگوید عمومیت حمد برای خدا مقتضی آن است که بندگانش را بر چیزهایی که قادر به انجام دادن آن نیستند یا از دایره اختیار آنها خارجاست، عقاب نکند. همچنیناز نظر وی، [۸۲]
ابن قیم جوزیه، مدارج السالکین، ج۱، ص۱۰۳، ج ۱، چاپ محمدکمال جعفر، (قاهره) ۱۹۸۰.
اثبات حمد تام برای ذات الهی اقتضا دارد که او کمال حکمت را داشته و خلق را به عبث نیافریده باشد و ایشان را به خودشان وانگذارد.۱۴ - حمد از دیدگاه عرفا و صوفیهعرفا و صوفیه نیز در باب حمد و حقیقت و مراتب آن موشکافی کردهاند. ۱۴.۱ - دیدگاه قشیریقشیری در سبب اینکه چرا خداوند خود را حمد و ثنا کرده، بر آن است که چون خداوند شدت ارادت اولیای خود را به ستودنش و عجز آنها را از انجام دادن آن (چنانکه سزاوار است) میداند، به آنها خبر داده که خود به جایشان این کار را کرده است. [۸۳]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، لطائف الاشارات، ذیل حمد: ۲، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۸۱ـ۱۹۸۳.
قشیری [۸۴]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، لطائف الاشارات، ذیل حمد: ۲، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۸۱ـ۱۹۸۳.
تفاوت طبقات حمدکنندگان را ناشی از تباین احوال آنها دانسته است.۱۴.۲ - دیدگاه ابنعربیبهنوشته ابنعربی [۸۵]
ابن عربی، رحمة من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن من کلام الشیخ الاکبر محییالدین ابنالعربی، ذیل حمد: ۲، جمع و تألیف محمود محمود غراب، دمشق ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
حمد ستودنی عام است مادام که به امر دیگری مقید نگردد و سه مرتبه دارد: حمد کردن حمد خدا را، ستودن محمود خود را، و حمد کردن دیگری در حق وی. حمد در مرتبههای دوم و سوم، به دو قسم تقسیم میشود: ستایش محمود به صفت فعل و ستایش محمود به صفت تنزیه.۱۴.۳ - دیدگاه قیصریقیصری [۸۶]
داوود بن محمود قیصری، شرح فصوصالحکم، ج۱، ص۲۹۱ـ۲۹۳، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ش.
بر آن است که چون حمد و ثنا مترتب بر کمالاند و کمال فقط از آنِ خداست، حمدِ الهی بر سه گونه قولی و فعلی و حالی تقسیم میشود. وی حمد خدا را در حق خود نیز به همین سه قسم تقسیم کرده است. حمد قولیِ خداوند در حق خود، سخنانی است که در کتابهای الهی در باب صفات کمالی خود گفته است. حمد فعلی خداوند در حق خود نیز، اظهار کمالات جمالی و جلالی خودش است، از غیب تا شهادت و از باطن تا ظاهر و حمد حالی خداوند در حق خویش، عبارت از تجلیات او به فیض اقدس اولی و ظهور نور ازلی در ذاتش است. بنابراین، خداوند جمعاً و تفصیلا حامد و محمود است.۱۴.۴ - دیدگاه امام خمینیامام خمینی حمد خدا را به حمد قولی، فعلی و حالی تقسیم میکند و بر این باور است حمد حقتعالی در مقام وحدت و جمع الهی بهحسب قول و فعل و حال واحد است؛ ولی بهحسب تکثر اسماء و صفات مختلف میباشد. [۸۷]
خمینی، روح الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۴۴، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.
امام خمینی معتقد است تجلی اسمائی حقتعالی به فیض مقدس به اعتبار ایجاد ممکنات (کنفیکون)، حمد قولی و به اعتبار اظهار کمال و جمال خود حمد فعلی به اعتبار استهلاک این تجلی در حضرت اسما و صفات و ذات، حمد حالی است. [۸۸]
خمینی، روح الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۴۴، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.
امام خمینی ضمن نقد کلام قیصری در تعریف حمد فعلی، معتقد است که حمد فعلی انجام اعمال برای رضای حق نیست بلکه حمد فعلی اظهار کمال شخص محمود به عمل است. به باور امام خمینی عبادات و اعمال بدنی به اعتبار اظهار کمالات محمود و ستایش خداوند در مقام اسم و فعل و ذات حمدند نه به این جهت که برای رضای خدا انجام میشود. [۸۹]
خمینی، روح الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۴۲، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.
امام خمینی مقام حمد را مقام توحید افعالی و مقام بازگشت همه ستایشها و ثناها به حقتعالی و نفی آن از غیرحق میداند. ازاینجهت در عالم وجود غیر از جمیل مطلق، هیچ جمیل و فاعل جمیلی نیست تا به جمال یا فعلش ستوده شود. امام خمینی برای حمد خدا مراتبی قائل است و برترین مرتبه حمد، حمد ذات حقتعالی به زبان ذات است و این به جهت علم ذاتی حقتعالی به کمالات جمال جمیل خود است و این حمد ثنای حقیقی و متفرع بر غایت معرفت است از دیگر مراتب حمد، حمد به لسان احدیت غیبی، واحدیت جمعی و حمد به لسان اعیان ثابته که صورت اسمای الهیاند. [۹۲]
خمینی، روح الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۲۱۰، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.
همچنین در مرتبه ظهور و خارج از صقع ربوبی اولین مرتبه حمد به زبان مشیت است که تا آخرین به وجود ادامه دارد. البته در این مراتب حمد انسان کامل که از عالم طبیعت فراتر رفته و از حجابهای کثرت و غیریت عبور کرده و بدون حجاب به مشاهده جمال مطلق پرداخته، از حمدها جامعتر است، حمد و عبادت چنین شخصی تمام شئون الهی را در برمیگیرد و منحصر در اسم خاصی از اسمای الهی نیست بلکه حقتعالی را با تمام اسما و صفاتش حمد و ستایش میکند. [۹۴]
خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۳۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۱۵ - دیدگاه فلسفی-عرفانی در باب حمدصدرالدین شیرازی هم دیدگاهی فلسفی ـ عرفانی در باب حمد ارائه کرده است. وی [۹۵]
محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۷۵، چاپ محمد خواجوی، قم ۱۳۶۳ـ ۱۳۷۳ش.
معتقد است که ایجاد هر موجود به واسطه خدا، حمد است به معنای مصدری همچون تکلم به کلام و این موجود خلق شده هم، خودْ حمد است به معنای حاصل مصدر. در عین حال، هر موجود که خودْ حمد است، حامد نیز هست و بالاترین مراتب حمد، پیامبر اکرم است که به مقام محمود رسیده است.۱۶ - فهرست منابع(۱) قرآن. (۲) محمود بن عبداللّه آلوسی، روحالمعانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی. (۳) ابن بابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، چاپ افست قم. (۴) ابن تیمیه، جامعالرسائل، ج ۱، چاپ محمد رشاد سالم، قاهره ۱۳۸۹/۱۹۶۹. (۵) ابن عربی، رحمة من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن من کلام الشیخ الاکبر محییالدین ابنالعربی، جمع و تألیف محمود محمود غراب، دمشق ۱۴۲۱/۲۰۰۰. (۶) ابن قتیبه، ادبالکاتب، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، مصر ۱۳۸۲/۱۹۶۳. (۷) ابن قیم جوزیه، مدارج السالکین، ج ۱، چاپ محمدکمال جعفر، (قاهره) ۱۹۸۰. (۸) ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، چاپ علی شیری، بیروت. (۹) ابن منظور. (۱۰) ابوالفتوح رازی، روضالجِنان و روحالجَنان فی تفسیر القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۶ش. (۱۱) احمد بن علی بیهقی، تاجالمصادر، چاپ هادی عالمزاده، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۵ش. (۱۲) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بیتا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش. (۱۳) خلیل بن احمد، کتابالعین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵. (۱۴) ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، قم ۱۳۹۴/۱۹۷۴. (۱۵) حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، چاپ صفوان عدنان داوودی، دمشق ۱۴۱۲/۱۹۹۲. (۱۶) محمود بن عمر زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، چاپ علی محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، (قاهره ۱۹۷۱). (۱۷) محمود بن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، (قاهره) ۱۳۸۵/۱۹۶۶. (۱۸) محمد شوکانی، فتحالقدیر، بیروت: داراحیاء التراث العربی. (۱۹) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، تفسیر القرآن الکریم، چاپ محمد خواجوی، قم ۱۳۶۳ـ ۱۳۷۳ش. (۲۰) طباطبائی. (۲۱) طبرسی. (۲۲) طبری، جامع. (۲۳) طوسی. (۲۴) علی بن حسین علمالهدی، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۵ـ۱۴۱۰. (۲۵) محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، او، مفاتیحالغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰. (۲۶) عبدالکریم بن هوازن قشیری، لطائف الاشارات، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۸۱ـ۱۹۸۳. (۲۷) داوود بن محمود قیصری، شرح فصوصالحکم، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ش. (۲۸) کلینی، اصول کافی. (۲۹) محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، بیروت: داراحیاء التراث العربی. (۳۰) مرتضی مطهری، آشنائی با قرآن، ج ۱ و ۲، تهران ۱۳۷۰ش. ۱۷ - پانویس
۱۸ - منبع• دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حمد»، شماره۶۵۱۷. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی. ردههای این صفحه : اخلاق اسلامی | تفسیر | دیدگاه های عرفانی امام خمینی | شکر الهی | فضائل اخلاقی | قرآن شناسی | واژگان قرآنی
|