حقوق متکدیان (قرآن)تکدی به معنای گدایی کردن، دریوزگی، [۱]
فرهنگ فارسی، ج۱، ص۱۱۲۵، «تکدی».
تکلف در سؤال و حاجتخواهی از این و آن در کوی و برزن ذکر شده است. [۲]
لغت نامه، ج۴، ص۶۰۴۸، «تکدی».
۱ - سهم متکدیان از قربانیسهیم بودن متکدیان در گوشت قربانی: «لیشهدوا منـفع لهم ویذکروا اسم الله فی ایام معلومـت علی ما رزقهم من بهیمة الانعـم فکلوا منها واطعموا البائس الفقیر• والبدن جعلنـها لکم من شعـئر الله لکم فیها خیر فاذکروا اسم الله علیها صواف فاذا وجبت جنوبها فکلوا منها واطعموا القانع والمعتر کذلک سخرنـها لکم لعلکم تشکرون؛ تا شاهد منافع گوناگون خویش (در این برنامه حیاتبخش) باشند؛ و در ایام معینی نام خدا را، بر چهارپایانی که به آنان داده است، (به هنگام قربانی کردن) ببرند؛ پس از گوشت آنها بخورید؛ و بینوای فقیر را نیز اطعام نمایید! • ... • و شترهای چاق و فربه را (در مراسم حج) برای شما از شعائر الهی قرار دادیم؛ در آنها برای شما خیر و برکت است؛ نام خدا را (هنگام قربانی کردن) در حالی که به صف ایستادهاند بر آنها ببرید؛ و هنگامی که پهلوهایشان آرام گرفت (و جان دادند)، از گوشت آنها بخورید، و مستمندان قانع و فقیران را نیز از آن اطعام کنید! این گونه ما آنها را مسخرتان ساختیم، تا شکر خدا را بجا آورید». ۱.۱ - فرق قانع و معترفرق میان" قانع" و" معتر" این است که" قانع" به کسی میگویند که اگر چیزی به او بدهند قناعت میکند و راضی و خشنود میشود و اعتراض و ایراد و خشمی ندارد اما" معتر" کسی است که به سراغ تو میآید و سؤال و تقاضا میکند وای بسا به آنچه میدهی راضی نشود و اعتراض کند. " قانع" از ماده" قناعت" و" معتر" از ماده" عر" (بر وزن" شر" و بر وزن" حر") در اصل به معنی بیماری جرب است که عارض بر پوست بدن انسان میشود. سپس به سؤال کنندهای که به سراغ انسان میآید و تقاضای کمک میکند (وای بسا زبان به اعتراض میگشاید) " معتر" گفته شده است. مقدم داشتن" قانع" بر" معتر" نشانه این است که آن دسته از محرومانی که عفیف النفس و خویشتن دارند باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند. ۲ - سهم متکدیان از اموال ثروتمندانمتکدیان نیازمند، دارای حقی معین در اموال صاحبان ثروت: «والذین فی امولهم حق معلوم• ...• للسائل والمحروم؛ و آنها که در اموالشان حق معلومی است...• ...• برای تقاضاکننده و محروم». «وفی امولهم حق للسائل والمحروم؛ و در اموال آنها حقی برای سائل و محروم بود». ۲.۱ - حکمت تعبیر به حقتعبیر به" حق" در اینجا یا به خاطر این است که خداوند بر آنها لازم شمرده است (مانند زکات و خمس و سائر حقوق واجب شرعی) و یا آنها خود بر خویشتن الزام کردهاند و تعهد نمودهاند، و در اینصورت غیر حقوق واجب را نیز شامل میگردد. بعضی معتقدند این آیه تنها ناظر به قسم دوم است، و حقوق واجب را شامل نمیشود، زیرا حقوق واجب در اموال همه مردم است، اعم از پرهیزگاران و غیر آنها، و حتی کفار، بنا بر این وقتی میگوید: در اموال آنها چنین حقی است یعنی علاوه بر واجبات آنها بر خود لازم میدانند که در راه خدا از اموال خویش به سائلان و محرومان انفاق کنند، ولی میتوان گفت که فرق نیکوکاران با دیگران آن است که آنها این حقوق را ادا میکنند در حالی که دیگران مقید به آن نیستند. این تفسیر نیز گفته شده که تعبیر به" سائل" در مورد حقوق واجب است، چرا که حق سؤال و مطالبه دارد، و تعبیر به" محروم" در حقوق مستحب است که حق مطالبه در آن نیست. " فاضل مقداد" در" کنز العرفان" تصریح میکند که منظور از" حق معلوم" حقی است که خود آنها در اموالشان قرار میدهند، و خویشتن را موظف به آن میدانند. ۲.۲ - فرق سائل و محروم" سائل" عبارت است از کسی که از انسان چیزی بخواهد و نزد انسان اظهار فقر کند. ولی" محروم" به معنای کسی است که از رزق محروم است، و کوشش او به جایی نمیرسد، هر چند که از شدت عفتی که دارد سؤال نمیکند. ۳ - پانویس
۴ - منبعفرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حقوق متکدیان». ردههای این صفحه : تکدی گری | موضوعات قرآنی
|