حدیث علی کنفسیروایت «علی کنفسی» با سند معتبر در منابع اهلسنت نقل شده است. در این نوشتار روایات را از منابع مختلف آورده و اسناد آنها را بررسی خواهیم کرد. فهرست مندرجات۱.۱ - بزرگترین فضیلت امیرمؤمنان ۲ - روایات درباره نفس رسولالله ۲.۱ - روایت زید بن یثیع از ابوذر ۲.۱.۱ - بررسی سند روایت ۲.۱.۱.۱ - عباس بن محمد ۲.۱.۱.۲ - احوص بن جواب ۲.۱.۱.۳ - یونس ابواسحاق سبیعی ۲.۱.۱.۴ - ابواسحاق سبیعی ۲.۱.۱.۵ - زید بن یثیع ۲.۱.۱.۶ - ابوذر غفاری ۲.۱.۲ - تفاوت روایت احمد با روایت نسائی ۲.۲ - روایت عبدالله بن شداد ۲.۲.۱ - بررسی سند روایت عبدالله ۲.۲.۱.۱ - شریک بن عبدالله قاضی ۲.۲.۱.۲ - عیاش بن عمرو عامری ۲.۲.۱.۳ - عبدالله بن شداد ۲.۳ - روایت عبدالرحمن بن عوف ۲.۴ - روایت جابر بن عبدالله ۲.۵ - روایت مطلب بن عبدالله ۳ - نتیجه ۴ - پانویس ۵ - منبع ۱ - آیه دال بر نفس رسولاللهیکی از آیاتی که از فضائل بینظیر «اهل البیت» و به ویژه امیرمؤمنان (علیهالسّلام) محسوب میشود، آیه مباهله است، بر طبق این آیه، امیرمؤمنان (علیهالسّلام) «نفس» رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است؛ آنجا که خداوند میفرماید: «فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبین؛ هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.» اکثر مفسران مسلمان بر این باور هستند که مقصود از «انفسنا» در این آیه امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) است. روایات فراوانی در منابع شیعه و سنی در اینباره وجود دارد که البته موضوع بحث ما نیست. این آیه دلالت میکند که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هیچ تفاوتی ندارد؛ هر فضیلتی پیامبر خدا دارد، امیرمؤمنان نیز از آن برخوردار است. اگر پیامبر معصوم است، نفس او نیز این چنین است. اگر پیامبر علم غیب دارد، نفس او نیز این چنین است و.... و این برترین فضیلت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) محسوب میشود. ۱.۱ - بزرگترین فضیلت امیرمؤمناندر کتاب مناقب دیلمی آمده است: روزی مامون به امام رضا (علیهالسّلام) گفت: بزرگترین فضیلتی که امیرالمؤمنان علی (علیهالسّلام) از قرآن دارد برای من بگو. امام رضا (علیهالسّلام) فرمود: فضیلته فی المباهلة وانّ الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باهل بعلی وفاطمة زوجته والحسن والحسین وجعله منها کنفسه وجعل لعنة الله علی الکاذبین وقد ثبت انّه لیس احد من خلق الله یشبه رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم فوجب له من الفضل ما وجب له الاّ النبوة، فایّ فضل وشرف وفضیلة اعلی من هذا. برترین فضیلت آن حضرت، در قصّه مباهله است. همانا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به وسیله علی، فاطمه همسر علی، امام حسن و امام حسین (علیهمالسّلام) (با نصارای نجران) مباهله کرد، و آن حضرت را همانند جان خویش قرار داد، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار داد. و البته ثابت است که کسی از آفریدگان همانند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبوده؛ بنابراین، همه فضایلی که بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لازم بوده بر علی (علیهالسّلام) نیز ثابت شده جز پیامبری؛ پس کدامین فضل و برتری بالاتر از این فضل و شرف است. مامون گفت: شاید رسول خدا با «النفس» به جان خویش اشاره کرده است! امام رضا (علیهالسّلام) فرمود: چنین اشارهای جایز نیست؛ چرا که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با همه آنها به سوی نصارای نجران بیرون آمده و با همه آنها به مباهله پرداخته است. اگر جان خویش را اراده فرموده بود، میبایستی علی (علیهالسّلام) را از مباهله خارج میکرد؛ در صورتی که به اتفاق همه مسلمانان علی (علیهالسّلام) جزو آنان بوده است. مامون گفت: در آن هنگام که پاسخ آید، سخن ساقط میشود. شاعری خوش ذوق این حدیث را این چنین به شعر درآورده است: یا من یقیس به سواه جهالةدع عنـــک هذا قیاس مضــیّع •••• لو لم یکـن فی النــصّ الاّ انّهنفس النیّ کفاه هذا الموضع ای کسی که از روی نادانی دیگری را با او مقایسه میکنی، رها کن که این قیاس باطلی است. اگر نصّ و آیه صریحی جز آیه مباهله که در آن علی (علیهالسّلام) جان پیامبر (علیهماالسّلام) شمرده شده نبود، برای فضل و برتری آن حضرت کافی بود. نظیر این روایت را سیدمرتضی در کتاب الفصول المختاره، نقل کرده است. [۳]
مستنبط، سیداحمد، قطرهای از دریای فضایل اهل بیت، ج۲، ص۲۴۴، ح ۸۴۷/۳۰.
۲ - روایات درباره نفس رسولاللهاطلاق «نفس رسول الله» برای امیرمؤمنان (علیهالسّلام)، تنها به همین مورد و آیه مباهله، منحصر نمیشود؛ بلکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در موارد متعدد امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را «نفس» خود معرفی کرده است. روایات معتبر در منابع اهلسنت وجود دارد که این مطلب را ثابت میکند. ۲.۱ - روایت زید بن یثیع از ابوذراَخْبَرَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الاَحْوَصُ بْنُ جَوَابٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا یُونُسُ بْنُ اَبِی اِسْحَاقَ، عَنْ اَبِی اِسْحَاقَ، عَنْ زَیْدِ بْنِ یُثَیْعٍ، عَنْ اَبِی ذَرٍّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «لَیَنْتَهِیَنَّ بَنُو وَلِیعَةَ، اَوْ لاَبْعَثَنَّ اِلَیْهِمْ رَجُلا کَنَفْسِی، یُنْفِذُ فِیهِمْ اَمْرِی، فَیَقْتُلَ الْمُقَاتِلَةُ، وَیَسْبِیَ الذُّرِّیَّةَ». فَمَا رَاعَنِی اِلا وَکَفُّ عُمَرَ فِی حُجْزَتِی مِنْ خَلْفِی: مَنْ یَعْنِی؟ فَقُلْتُ: مَا اِیَّاکَ یَعْنِی، وَلا صَاحِبَکَ، قَالَ: فَمَنْ یَعْنِی؟ قَالَ: خَاصِفُ النَّعْلِ، قَالَ: وَعَلِیٌّ یَخْصِفُ نَعْلاً. زید بن یثیع از ابوذر نقل میکند که: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «باید بنو ولیعه (حاکمان سرزمین حضرموت) از این شیوه دست بردارند، در غیر این صورت مردی را به سوی آنان روانه میکنم که مانند خودم است. وی در میان آنان امر من را به اجرا درآورد، جنگ جویانشان را میکشد و فرزندانشان را به اسارت میگیرد». ابوذر میگوید: شگفت زده از سخن حضرت بودم که عمر از پشت، پهلوی من را گرفت و گفت: مقصود پیامبر کیست؟ گفتم: مقصودشان تو و رفیقت (ابابکر) نیست. گفت: پس چه کسی است؟ گفتم: کسی که کفش را وصله میزند و علی (علیهالسّلام) مشغول وصله زدن کفش بود. [۴]
النسائی، ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب بن علی (متوفای۳۰۳ هـ)، السنن الکبری، ج۵، ص۱۲۷، ح۸۴۵۷، تحقیق: د. عبد الغفار سلیمان البنداری، سید کسروی حسن، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۱ - ۱۹۹۱.
[۵]
النسائی، ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب بن علی (متوفای۳۰۳ ه)، خصائص امیرمؤمنان علی بن ابیطالب، ج۱، ص۸۹، ح۷۲، تحقیق:احمد میرین البلوشی، ناشر:مکتبة المعلا - الکویت الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ ه.
۲.۱.۱ - بررسی سند روایتسند این روایت را از جهت راویان بررسی میکنیم. ۲.۱.۱.۱ - عباس بن محمدذهبی درباره او میگوید: عباس بن محمد الدوری ابو الفضل مولی بنیهاشم عن حسین الجعفی وابی داود وعنه الاربعة والاصم وابن البختری ثقة حافظ توفی ۲۷۱ ۴ عباس بن محمد، ثقه و حافظ بود. ابنحجر میگوید: عباس بن محمد بن حاتم الدوری ابو الفضل البغدادی خوارزمی الاصل ثقة حافظ من الحادیة عشرة مات سنة احدی وسبعین وقد بلغ ثمانیا وثمانین سنة ۴ عباس بن محمد، ثقه و حافظ بود. ۲.۱.۱.۲ - احوص بن جوابالاحوص بن جَوّاب: از روات صحیح مسلم، ابوداود، ترمذی و نسائی؛ ذهبی درباره او مینویسد: الاحوص بن جواب م س عن یونس بن ابی اسحاق وغیره صدوق. احوص بن جواب که از یونس بن ابیاسحاق و دیگران روایت نقل کرده، راستگو است. ذکر من تکلم فیه وهو موثق ج۱ ص۴۰، رقم: ۲۴ و ابنحجر میگوید: الاحوص بن جواب بفتح الجیم وتشدید الواو الضبی یکنی ابا الجواب کوفی صدوق ربما وهم من التاسعة مات سنة احدی عشرة م د ت س. احوص بن جواب، کوفی و راستگو بود؛ گاهی دچار وهم میشد. ۲.۱.۱.۳ - یونس ابواسحاق سبیعیاز روات صحیح مسلم و سایر صحاح سته: تعدادی از علمای اهل سنت، او را تضعیف کردهاند؛ ولی شمسالدین ذهبی، تضعیفات را نادیده گرفته و نام او را در کتاب «ذکر من تکلم فیه و هو موثق» آورده است: یونس بن ابی اسحاق السبیعی م علی ثقة قال ابو حاتم لا یحتج به وضعفه احمد یونس بن ابیاسحاق، از روات مسلم و ثقه است، ابوحاتم گفته به روایات او احتجاج نمیشود، احمد نیز او را تضعیف کرده است. ذکر من تکلم فیه وهو موثق ج۱ ص۲۰۴، رقم: ۳۸۹ و در کتاب الکاشف مینویسد: یونس بن ابی اسحاق السبیعی عن ناجیة بن کعب ومجاهد وعنه ابناه اسرائیل وعیسی والفریابی صدوق وثقه بن معین وقال احمد حدیثه مضطرب وقال ابو حاتم لا یحتج به مات ۱۵۹ م ۴. یونس بن ابیاسحاق، راستگو است، یحیی بن معین او را توثیق کرده، احمد گفته که حدیث او آشفته است، ابوحاتم گفته: به روایات او احتجاج نمیشود. ابنحجر عسقلانی در تقریب التهذیب مینویسد: یونس بن ابی اسحاق السبیعی ابو اسرائیل الکوفی صدوق یهم قلیلا من الخامسة مات سنة اثنتین وخمسین علی الصحیح ر م ۴ یونس بن ابیاسحاق، راستگو و کمی دچار توهم میشده. به هر حال، ایشان از راویان صحیح مسلم است و همین برای اثبات وثاقت او کفایت میکند؛ چنانچه احمد بن علی اصفهانی نام او را در کتاب رجال مسلم آورده است: یونس بن ابی اسحاق السبیعی الهمدانی الکوفی کنیته ابو اسرائیل السبیعی روی عن عبدالله بن ابی السفر فی الجهاد روی عنه ابو المنذر اسماعیل. [۱۱]
الاصبهانی، ابوبکر احمد بن علی بن منجویه، رجال صحیح مسلم، ج۲، ص۳۶۸، رقم:۱۸۹۵، تحقیق:عبدالله اللیثی، ناشر:دار المعرفة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۷ه.
حتی البانی وهابی نیز روایات یونس بن ابیاسحاق را تصحیح کرده است؛ از جمله در ارواء الغلیل بعد از نقل روایتی که یونس بن ابیاسحاق در سند آن است میگوید: اخرجه احمد (۶/۱۸۵-۱ ۸۶) من طریق یونس بن ابی اسحاق عنه. وهذا اسناد صحبح علی شرط مسلم. این روایت را احمد از طریق یونس بن ابیاسحاق نقل کرده و سند آن بنابر شرایطی که مسلم برای صحت روایت قبول دارد، صحیح است. [۱۲]
البانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰ه)، ارواء الغلیل فی تخریج احادیث منار السبیل، ج۱، ص۲۳۷، تحقیق:اشراف:زهیر الشاویش، ناشر:المکتب الاسلامی - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۵ - ۱۹۸۵ م.
و در کتاب صحیح ابوداود روایت او را بر طبق شرایطی که بخاری و مسلم در صحت روایت قائل هستند، صحیح میداند: والحدیث اخرجه احمد (۴/۲۵۵) قال: ثنا وکیع: ئنا یونس بن ابی اسحاق: سمعته من الشعبی... وهذا اسناد صحیح علی شرط الشیخین. این حدیث را احمد از وکیع از یونس بن ابیاسحاق از شعبی نقل کرده است و این سندی است که بنابر شرایط بخاری و مسلم صحیح است. [۱۳]
البانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰ه)، صحیح ابیداود، ج۱، ص۲۵۹، ناشر:مؤسسة غراس للنشر والتوزیع الکویت، الطبعة:الاولی، ۱۴۲۳ ه ۲۰۰۲ م.
و در کتاب ظلال الجنه روایتی را که در سند آن یونس بن ابیاسحاق وجود دارد، «صحیح» دانسته است: ۱۰۶۳ (صحیح) حدثنا ابو بکر ثنا وکیع عن یونس بن ابی اسحاق عن العیزار ابن حریث العبدی عنام الحصین الاحمسیة قالت سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم وعلیه بردة متلفعا بها وهو یقول ان امر علیکم عبد حبشی مجدع فاسمعوا له ما اقام بکم کتاب الله عز وجل. بنابراین، یونس بن ابیاسحاق ثقه و مورد اعتماد است. ۲.۱.۱.۴ - ابواسحاق سبیعیاز روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته: ذهبی درباره او مینویسد: عمرو بن عبدالله ابو اسحاق الهمدانی السبیعی احد الاعلام عن جریر وعدی بن حاتم وزید بن ارقم وابن عباس وامم وعنه ابنه یونس وحفیده اسرائیل وشعبة والسفیانان وابو بکر بن عیاش هو کالزهری فی الکثرة غزا مرات وکان صواما قواما عاش خمسا وتسعین سنة مات ۱۲۷ ع. عمرو بن عبدالله ابواسحاق سبیعی، یکی از سرشناسان بوده، از جریر بن حازم و عدی بن حاتم، زید بن ارقم، ابنعباس و افراد زیادی روایت شنیده، و از او فرزندش یونس و نوهاش اسرائیل، همچنین شعبة بن الحجاج، سفیان ثوری و سفیان بن وکیع و ابوبکر بن عیاش روایت نقل کردهاند. او در کثرت نقل همانند زهری بوده است، چندین مرتبه در جنگها شرکت کرد، او زیاد روزه میگرفت و زیاد خداوند را عبادت میکرد. و ابنحجر مینویسد: عمرو بن عبدالله بن عبید ویقال علی ویقال بن ابی شعیرة الهمدانی ابو اسحاق السبیعی بفتح المهملة وکسر الموحدة ثقة مکثر عابد من الثالثة اختلط باخرة مات سنة تسع وعشرین ومائة وقیل قبل ذلک ع. عمرو بن عبدالله، ثقه بود، روایات زیادی نقل کرده و اهل عبادت بود، در آخر عمرش دچار اختلال شد. ۲.۱.۱.۵ - زید بن یثیعذهبی در الکاشف میگوید: زید بن یثیع عن ابی بکر وابی ذر وعنه ابو اسحاق فقط وثق حب ت. زید بن یثیع که از ابوبکر و ابوذر روایت شنیده و تنها ابواسحاق از او روایت نقل کرده، توثیق شده است. و ابنحجر در تقریب التهذیب مینویسد: زید بن یثیع بضم التحتانیة... الهمدانی الکوفی ثقة مخضرم من الثانیة ت س. زید بن یثیع همدانی، ثقه و مخضرم بود. مخضرم، به کسی میگویند که هم زمان جاهلیت و هم اسلام را درک کرده باشد. ۲.۱.۱.۶ - ابوذر غفاریصحابی. احمد بن حنبل، همین روایت را به این صورت نقل کرده است: حدثنا عبدالله قال حدثنی ابی قثنا یحیی بن آدم نا یونس عن ابی اسحاق عن زید بن یثیع قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم لینتهین بنو ولیعة او لابعثن الیهم رجلا کنفسی یمضی فیهم امری یقتل المقاتلة ویسبی الذریة قال فقال ابو ذر فما راعنی الا برد کف عمر فی حجزتی من خلفی فقال من تراه یعنی قلت مایعنیک ولکن یعنی خاصف النعل. از زید بن یثیع نقل شده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «یا بنو ولیعة از این شیوه دست برمی دارند، یا مردی را به سوی آنان میفرستم که همانند خودم هست. او در میان آنان فرمان مرا اجرا میکندد، جنگ جویانشان را میکشد و فرزندانشان را به اسارت میگیرد». ابوذر میگوید: شگفت زده از سخن حضرت بودم که عمر از پشت، پهلوی من را گرفت و گفت: مقصود پیامبر کیست؟ گفتم: مقصود ایشان تو نیستی، مقصود کسی است که کفش را وصله میزند. [۱۹]
الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۷۱، ح۹۶۶، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳م.
۲.۱.۲ - تفاوت روایت احمد با روایت نسائیاین روایت، با روایتی که نسائی نقل کرده است، دو تفاوت اساسی دارد: الف: اینکه مقصود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابوبکر نیست، حذف شده است؛ ۲. مقصود از وصله زننده نعل مشخص نشده است. و ابن ابیشیبه نیز برای حفاظت از آبروی هر دو خلیفه، ادامه روایت را حذف و تحریفات بیشتری را اعمال کرده است: حَدَّثَنَا اَبُو الْجَوَابِ، عَنْ یُونُسَ بْنِ اَبِی اِسْحَاقَ، عَنْ زَیْدِ بْنِ یُثَیْعٍ، عَنْ اَبِی ذَرٍّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «لَیَنْتَهِیَنَّ اَوْ لَاَبْعَثَنَّ الَیْهِمْ رَجُلًا کَنَفْسِی فَیُمْضِی فِیهِمْ اَمْرِی، فَیَقْتُلُ الْمُقَاتِلَةَ وَیَسْبِی الذُّرِّیَّةَ». ابن ابی شیبة الکوفی. [۲۰]
ابوبکر عبدالله بن محمد (متوفای۲۳۵ ه)، الکتاب المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۶، ص۳۷۴، ح۳۲۱۳۷، تحقیق:کمال یوسف الحوت، ناشر:مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۹ه.
به هر حال این روایت که سند آن صحیح است، ثابت میکند که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هیچ تفاوتی ندارد و در حقیقت یک روح هستند در دو بدن. از طرف دیگر ثابت میکند که عمر بن الخطاب و رفیق او ابوبکر، دارای چنین ویژگی نیستند و شایستگی آن را ندارند که به نمایندگی از پیامبر خدا به جنگ با مخالفان اسلام بروند. ۲.۲ - روایت عبدالله بن شدادابن ابیشیبه کوفی در کتاب المصنف مینویسد: حَدَّثَنَا شَرِیکٌ، عَنْ عَیَّاشٍ الْعَامِرِیِّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَدَّادٍ، قَالَ: قَدِمَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَفْدُ آلِ سَرْحٍ مِنَ الْیَمَنِ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «لَتُقِیمُنَّ الصَّلَاةَ وَلَتُؤْتُنَّ الزَّکَاةَ وَلَتَسْمَعُنَّ وَلَتُطِیعُنَّ اَوْ لَاَبْعَثَنَّ الَیْکُمْ رَجُلًا کَنَفْسِی، یُقَاتِلُ مُقَاتِلَتَکُمْ وَیَسْبِی ذَرَارِیَّکُمْ، اللَّهُمَّ اَنَا اَوْ کَنَفْسِی»، ثُمَّ اَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ. گروهی از طایفه آل سرح پیش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمدند، پس آن حضرت فرمود: یا نماز را میخوانید، زکات میپردازید، دستورات را گوش میدهید و اطاعت میکنید، یا کسی را به سوی شما میفرستم که همانند من است، با جنگاورانتان میجنگد، خانوادهتان را اسیر میکند، خدایا! یا خودم میروم یا کسی که مثل من است. سپس دست علی (علیهالسّلام) را بلند کرد. [۲۱]
ابن ابیشیبة الکوفی، ابوبکر عبدالله بن محمد (متوفای۲۳۵ ه)، الکتاب المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۶ص ۳۶۹، رقم:۳۲۰۹۳، تحقیق:کمال یوسف الحوت، ناشر:مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۹ه.
۲.۲.۱ - بررسی سند روایت عبداللهسند این روایت را از جهت راویان بررسی میکنیم. ۲.۲.۱.۱ - شریک بن عبدالله قاضیاز روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته: شریک بن عبدالله ابو عبدالله النخعی القاضی احد الاعلام عن زیاد بن علاقة وسلمة بن کهیل وعلی بن الاقمر وعنه ابو بکر بن ابی شیبة وعلی بن حجر وثقه بن معین وقال غیره سیء الحفظ وقال النسائی لیس به باس هو اعلم بحدیث الکوفیین من الثوری قاله بن المبارک توفی ۱۷۷ عاش اثنتین وثمانین سنة خت ۴ م متابعة شریک بن عبدالله نخعی قاضی، یکی از مشاهیر بود. یحیی بن معین او را توثیق کردهاند، دیگران گفتهاند که حافظهاش خوب نبود، نسائی گفته: اشکالی در او نیست او نسبت به حدیث اهل کوفه از ثوری داناتر بود، این سخن را ابنمبارک گفته. ۲.۲.۱.۲ - عیاش بن عمرو عامریاز روات مسلم و سایر صحاح سته؛ ذهبی درباره او مینویسد: عیاش بن عمرو العامری الکوفی عن بن ابی اوفی وابراهیم التیمی وعنه سفیان وشعبة وثق م س. عیاش بن عمرو، توثیق شده است. عیاش بن عمرو الکوفی ثقة. عیاش بن عمر، ثقه است. ۲.۲.۱.۳ - عبدالله بن شداداز روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته: ابنحجر عسقلانی نام او را در زمره اصحاب آورده است: عبدالله بن شداد بن الهاد اللیثی تقدم فی ترجمة ابیه فی القسم الاول سیاق نسبه وولد هو فی عهد النبی صلی الله علیه وسلم وامه سلمی بنت عمیس.... عبدالله بن شداد، در شرح حال پدرش در قسم اول از اصحاب درباره او نسبش سخن گفتیم، او در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دنیا آمد و مادرش سلمی بن عمیس بود. [۲۵]
العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۱۱، رقم:۶۱۸۱، تحقیق:علی محمد البجاوی، ناشر:دار الجیل - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۲ه - ۱۹۹۲م.
ابن عبدالبر قرطبی نیز نام او را در زمره اصحاب آورده است: عبدالله بن شداد بن الهاد اللیثی العتواری ولد علی عهد رسول الله صلی الله علیه وسلم کان من اهل العلم. [۲۶]
ابن عبدالبر النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبدالبر (متوفای ۴۶۳ه)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳ ص۹۲۶، رقم:۱۵۷۳، تحقیق:علی محمد البجاوی، ناشر:دار الجیل - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۲ه.
بنابراین، سند روایت اشکالی ندارد و تمام راویان آن از روات بخاری و یا مسلم هستند. ۲.۳ - روایت عبدالرحمن بن عوفحاکم نیشابوری در کتاب المستدرک مینویسد: اَخْبَرَنَا اَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الزَّاهِدُ الاَصْبَهَانِیُّ، ثنا اَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ بْنِ خَالِدٍ الاَصْبَهَانِیُّ، ثنا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَی، ثنا طَلْحَةُ بْنُ خَیْرٍ الاَنْصَارِیُّ، عَنْ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ مُصْعَبِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: افْتَتَحَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ مَکَّةَ ثُمَّ انْصَرَفَ اِلَی الطَّائِفِ فَحَاصَرَهُمْ ثَمَانِیَةً اَوْ سَبْعَةً، ثُمَّ اَوْغَلَ غُدْوَةً اَوْ رَوْحَةً، ثُمَّ نَزَلَ ثُمَّ هَجَرَ، ثُمَّ قَالَ: «اَیُّهَا النَّاسُ، اِنِّی لَکُمْ فَرَطٌ، وَاِنِّی اُوصِیکُمْ بِعِتْرَتِی خَیْرًا مَوْعِدُکُمُ الْحَوْضُ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَتُقِیمُنَّ الصَّلاةَ، وَلَتُؤْتُونَ الزَّکَاةَ، اَوْ لاَبْعَثَنَّ عَلَیْکُمْ رَجُلا مِنِّی، اَوْ کَنَفْسِی فَلَیَضْرِبُنَّ اَعْنَاقَ مُقَاتِلِیهِمْ، وَلَیَسْبِیُنُّ ذَرَارِیَّهُمْ»، قَالَ: فَرَاَی النَّاسُ اَنَّهُ یَعْنِی اَبَا بَکْرٍ اَوْ عُمَرَ، فَاَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ، فَقَالَ: «هَذَا». هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الاِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ. پس از آنکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مکه را فتح کرد، از آنجا به طائف رفت و هشت یا نه شبانه روز آنجا را محاصره کرد. پس از آنکه محاصره به پایان رسید و طائف را فتح کرد، خطاب به مردم فرمود: من شما دوست دارم، و شما را به نیکی نسبت به اهل بیتم سفارش میکنم، وعدهگاه ما فردای قیامت در کنار حوض کوثر است. به خدائی که جان من در دست اوست، نماز به پای دارید و زکات بپردازید و گرنه مردی را بر شما بر میانگیزانم که از من است و یا همانند من است تا گردن جنگجویان شما را بزند و زن و فرزند شما را اسیر کند. مردم گمان میکردند آن مرد ابوبکر یا عمر است. اما رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دست علی (علیهالسّلام) را گرفت و گفت: این است آن مرد. این روایت سندش صحیح است؛ ولی بخاری و مسلم نقل نکردهاند. [۲۷]
الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۱۳۱، ح۲۵۵۹، تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه - ۱۹۹۰م.
ابن ابیشیبه در المصنف، فسوی در المعرفة و التاریخ، ابویعلی در مسند خود، ابنعساکر در تاریخ مدینه دمشق و ابنحجر عسقلانی در المطالب العالیه روایت را به همین صورت نقل کردهاند. [۲۸]
ابن ابیشیبة الکوفی، ابوبکر عبدالله بن محمد (متوفای۲۳۵ ه)، الکتاب المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۷، ص۴۱۱، ح۳۶۹۵۳، تحقیق:کمال یوسف الحوت، ناشر:مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۹ه.
[۳۰]
ابویعلی الموصلی التمیمی، احمد بن علی بن المثنی (متوفای۳۰۷ ه)، مسند ابییعلی، ج۲، ص۱۶۵، ح۸۵۹، تحقیق:حسین سلیم اسد، ناشر:دار المامون للتراث - دمشق، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۴ ه - ۱۹۸۴م.
[۳۱]
ابنعساکر الدمشقی الشافعی، ابیالقاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله (متوفای۵۷۱ه)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۴۲، ص۳۴۲، تحقیق:محبالدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر:دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.
[۳۲]
العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج۱۶، ص۶۸، تحقیق:د. سعد بن ناصر بن عبدالعزیز الشتری، ناشر:دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة:الاولی، السعودیة - ۱۴۱۹ه.
اما ابوبکر بزار در مسند خود و همچنین شجری جرجانی در کتاب الامالی، روایت را به صورتی نقل کردهاند که نامی از ابوبکر و عمر برده نشود، تا مبادا برتری مطلق امیرمؤمنان (علیهالسّلام) بر آن دو ثابت شود. حدثنا یوسف بن موسی واحمد بن عثمان بن حکیم قالا نا عبید الله بن موسی قال نا طلحة بن جبر عن المطلب بن عبدالله بن حنطب عن مصعب بن عبد الرحمن بن عوف عن ابیه قال لما فتح رسول الله صلی الله علیه وسلم مکة انصرف الی الطائف فحاصرها سبع عشرة او تسع عشرة ثم قام خطیبا فحمد الله واثنی علیه ثم قال اوصیکم بعترتی خیرا وان موعدکم الحوض والذی نفسی بیده لتقیمن الصلاة ولتؤتن الزکاة او لابعثن الیکم رجلا منی او کنفسی یضرب اعناقکم ثم اخذ بید علی. [۳۳]
البزار، ابوبکر احمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفای۲۹۲ ه)، البحر الزخار (مسند البزار)، ج۳، ص۲۵۸، ح۱۰۵۰، تحقیق:د. محفوظ الرحمن زین الله، ناشر:مؤسسة علوم القرآن، مکتبة العلوم والحکم - بیروت، المدینة الطبعة:الاولی، ۱۴۰۹ ه.
[۳۴]
الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن اسماعیل الحسنی (متوفای۴۹۹ هـ)، کتاب الامالی وهی المعروفة بالامالی الخمیسیه، ج۱، ص۱۸۵، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة: الاولی، ۱۴۲۲ هـ - ۲۰۰۱م.
۲.۴ - روایت جابر بن عبداللهطبرانی در المعجم الاوسط مینویسد: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ سَعِیدٍ الرَّازِیُّ، قَالَ: نا الْحُسَیْنُ بْنُ عِیسَی بْنِ مَیْسَرَةَ الرَّازِیُّ، قَالَ: نا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْقُدُّوسِ، قَالَ: نا الاَعْمَشُ، عَنْ مُوسَی بْنِ الْمُسَیِّبِ، عَنْ سَالِمِ بْنِ اَبِی الْجَعْدِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الْوَلِیدَ بْنَ عُقْبَةَ اِلَی بَنِی وَلِیعَةَ، وَکَانَتْ بَیْنَهُمْ شَحْنَاءُ فِی الْجَاهِلِیَّةِ، فَلَمَّا بَلَغَ بَنِی وَلِیعَةَ اسْتَقْبَلُوهُ لِیَنْظُرُوا مَا فِی نَفْسِهِ، فَخَشِیَ الْقَوْمَ فَرَجَعَ اِلَی رَسُولِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فَقَالَ: اِنَّ بَنِی وَلِیعَةَ اَرَادُوا قَتْلِی، وَمَنَعُونِی الصَّدَقَةَ. فَلَمَّا بَلَغَ بَنِی وَلِیعَةَ الَّذِی قَالَ الْوَلِیدُ: عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، لَقَدْ کَذَبَ الْوَلِیدُ، وَلَکِنْ کَانَتْ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُ شَحْنَاءُ، فَخَشِینَا اَنْ یُعَاقِبَنَا بِالَّذِی کَانَ بَیْنَنَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): " لَیَنْتَهِیَنَّ بَنُو وَلِیعَةَ اَوْ لاَبْعَثَنَّ اِلَیْهِمْ رَجُلا عِنْدِی کَنَفْسِی، یَقْتُلُ مُقَاتِلَتَهُمْ، وَیَسْبِی ذَرَارِیَّهُمْ، وَهُوَ هَذَا " ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَی کَتِفِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ، قَالَ: وَاَنْزَلَ اللَّهُ فِی الْوَلِیدِ: «یَاَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ» الآیَةَ. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ولید بن عقبه را نزد بنی ولیعه فرستاد، میان ولید و آنها در جاهلیت خونی ریخته شده بوده، چون خبر آمدن ولید را شنیدند به استقبال وی بیرون آمدند، ولید خیال کرد که قصد کشتن او را دارند، به همین خاطر پیش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و گفت: بنی ولیعه قصد کشتن من را کردند و از دادن زکات خودداری کردند. وقتی خبر به بنی ولیعه رسید، نزد رسول خدا آمدند و گفتند: ولید دروغ میگوید، بلی در میان ما خونی بود ترسیدیم که مبادا به خاطر آن ما را مجازات کند (ولی قصد کشتن او را نداشتیم). رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: یا بنی ولیعه، از کارشان دست بر میدارند، یا مردی را به سوی آنها میفرستم که در نزد من، همانند من است، جنگجویان شما را میکشد و زنان شما را اسیر میکند و او این مرد است: سپس دست به بازوی علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) زد. جابر گفت: درباره ولید این آیه نازل شد: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، هرگاه فاسقی برای شما خبری آورد، تحقیق کنید...» [۳۵]
الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الاوسط، ج۴، ص۱۳۳، ح۳۷۹۷، تحقیق:طارق بن عوض الله بن محمد، عبد المحسن بن ابراهیم الحسینی، ناشر:دار الحرمین - القاهرة - ۱۴۱۵ه.
علام زمخشری در تفسیر کشاف روایت را اینگونه نقل کرده است: (۱۰۶۶) بعث رسول الله صلی الله علیه وسلم الولید بن عقبة اخا عثمان لامّه وهو الذی ولاه عثمان الکوفة بعد سعد بن ابی وقاص، فصلی بالناس وهو سکران صلاة الفجر اربعاً، ثم قال: هل ازیدکم، فعزله عثمان عنهم مصدّقاً الی بنی المصطلق، وکانت بینه وبینهم احنة، فلما شارف دیارهم رکبوا مستقبلین له، فحسبهم مقاتلیه، فرجع وقال لرسول الله صلی الله علیه وسلم: قد ارتدوا ومنعوا الزکاة، فغضب رسول الله صلی الله علیه وسلم وهمّ ان یغزوهم. فبلغ القوم فوردوا وقالوا: نعوذ بالله من غضبه وغضب رسوله، فاتهمهم فقال: (لتنتهنّ او لابعثنّ الیکم رجلاً هو عندی کنفسی یقاتل مقاتلتکم ویسبی ذراریکم، ثم ضرب بیده علی کتف علی رضی الله عنه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ولید بن عقبه، برادر مادری عثمان ـ او همان کسی است که عثمان او را بعد از سعد بن ابیوقاص حاکم کوفه کرد؛ پس در حال مستی نماز صبح را چهار رکعت خواند، سپس گفت: میخواهید بیشتر بخوانم، عثمان او را عزل کرد ـ را نزد بنیمصطلق فرستاد، بین او و آن قبلیه خونی بود، وقتی به منطقه آنها رسید، آنها به استقبالش آمدند، خیال کرد که قصد کشتن او را دارند، پس بازگشت و به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفت: آنها مرتد شدهاند و زکات ندادند، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خشمگین شد و قصد جنگ با آنها را داشتند. وقتی خبر دروغ ولید به آن قبیله رسید، آمدند و گفتند: به خدا پناه میبریم از غضب او و غضب رسولش، رسول خدا آنها را متهم کرد و فرمود: یا دست بر میدارید، یا مردی را میفرستم که در نزد من، همانند من است، جنگجویانتان را میکشد و خانوادتان را اسیر میکند، سپس بادست به بازوی علی (علیهالسّلام) زد. [۳۶]
الزمخشری الخوارزمی، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن احمد جار الله (متوفای۵۳۸ه)، الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الاقاویل فی وجوه التاویل، ج۴، ص۳۵۹، تحقیق:عبد الرزاق المهدی، بیروت، ناشر:دار احیاء التراث العربی.
همین مطلب در کتابهای دیگر اهل سنت نیز آمده است. [۳۷]
الزیلعی، عبدالله بن یوسف ابومحمد الحنفی (متوفای۷۶۲ه)، تخریج الاحادیث والآثار الواقعة فی تفسیر الکشاف للزمخشری، ج۳، ص۳۳۲، تحقیق:عبدالله بن عبد الرحمن السعد، ناشر:دار ابن خزیمة - الریاض، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۴ه.
[۳۸]
النیسابوری، نظامالدین الحسن بن محمد بن حسین المعروف بالنظام الاعرج (متوفای ۷۲۸ ه)، تفسیر غرائب القرآن ورغائب الفرقان، ج۶، ص۳۴۲، تحقیق:الشیخ زکریا عمیران، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۶ه - ۱۹۹۶م.
۲.۵ - روایت مطلب بن عبداللهبرخی از علمای اهل سنت همین روایت را از عبدالمطلب بن عبدالله بن حنطب، اینگونه نقل کردهاند: عَنِ ابْنِ طَاوُسٍ، عَنْ اَبِیهِ، عَنِ الْمُطَّلِبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَنْطَبٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لِوَفْدِ ثَقِیفٍ حِینَ جَاءُوا: «لَتُسْلِمُنَّ اَوْ لَنَبْعَثَنَّ رَجُلا مِنِّی، اَوْ قَالَ: مِثْلَ نَفْسِی، فَلَیَضْرِبَنَّ اَعْنَاقَکُمْ، وَلَیَسْبِیَنَّ ذَرَارِیَّکُمْ، وَلَیَاْخُذَنَّ اَمْوَالَکُمْ»، فَقَالَ عُمَرُ: فَوَاللَّهِ مَا تَمَنَّیْتُ الاِمَارَةَ اِلا یَوْمَئِذٍ، جَعَلْتُ اَنْصِبُ صَدْرِی رَجَاءَ اَنْ یَقُولَ هُوَ هَذَا، قَالَ: فَالْتَفَتَ اِلَی عَلِیٍّ فَاَخَذَ بِیَدِهِ، ثُمَّ قَالَ: «هُوَ هَذَا هُوَ هَذَا» رسول خدا به گروهی از سقیف که آمده بودند فرمود: یا تسلیم شوید، یا مردی را میفرستم که از من است، یا فرمود که مثل من است؛ تا گردن شما را بزند، خانوادتان را اسیر کند و اموالتان را بگیرد. پس عمر گفت: به خدا هیچگاه امارت را آرزو نکردم؛ مگر آن روز، من سینهام را ستبر کرده بودم، به امید که بگوید او عمر است. روای گوید: پس رسول خدا به طرف علی توجه کرد، دست او را گرفت و سپس فرمود: آن مرد این است، آن مرد این است. [۳۹]
الازدی، معمر بن راشد (متوفای۱۵۱هـ)، الجامع، ج۱۱، ص ۲۲۶، ح۲۰۳۸۹، تحقیق: حبیب الاعظمی، ناشر: المکتب الاسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۴۰۳هـ.
[۴۰]
ابن ابی شیبة الکوفی، ابوبکر عبدالله بن محمد (متوفای۲۳۵ هـ)، الکتاب المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۱۱، ص۲۲۶، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۹هـ.
[۴۱]
الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، فضائل الصحابة، ج۲ص ۵۹۳، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳م.
[۴۳]
ابن عبدالبر النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبدالبر (متوفای ۴۶۳ه)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳ص ۱۱۱۰، تحقیق:علی محمد البجاوی، ناشر:دار الجیل - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۲ه.
[۴۴]
الانصاری التلمسانی، محمد بن ابیبکر المعروف بالبری (متوفای۶۴۴ه) الجوهرة فی نسب النبی واصحابه العشرة، ج۱، ص۲۴۰.
[۴۵]
الطبری، ابوجعفر محبالدین احمد بن عبدالله بن محمد (متوفای۶۹۴ه)، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱ص ۶۴، ناشر:دار الکتب المصریة - مصر.
[۴۷]
العاصمی المکی، عبدالملک بن حسین بن عبدالملک الشافعی (متوفای۱۱۱۱ه)، سمط النجوم العوالی فی انباء الاوائل والتوالی، ج۳ص ۳۰، تحقیق:عادل احمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر:دار الکتب العلمیة.
۳ - نتیجهاین روایت که لااقل دو سند صحیح دارد، ثابت میکند که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) «نفس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)» است و هیچ تفاوتی با آن حضرت ندارد، تمام فضائل، مقامات و مناقبی را که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دارد، امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نیز دارد، جز نبوت که استنثناء شده است. و این برترین فضیلت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به شمار میرود. بارها گفت پیامبر که علی جان من است •••• هم به جان علی و جان پیامبر صلوات ۴ - پانویس۵ - منبعموسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا روایت «علی کنفسی» با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟». ردههای این صفحه : مقالات مؤسسه ولیعصر
|