جیشجَیْشْ بمعنای لشگر یا سپاهی که برای جنگ یا غیر جنگ میروند. فهرست مندرجات۲ - معنای اصطلاحی جیش ۳ - جیش در کلام پیامبر اکرم ۴ - تعداد نفرات جیش ۴.۱ - سریه ۴.۲ - سَوارِبْ ۴.۳ - مِنْسَر ۴.۴ - جَیْشْ ۴.۵ - خَشْخاش ۴.۶ - جَیْش ازْلَمْ ۴.۷ - جیش جُحْفل ۴.۸ - جَیش جَرّار ۴.۹ - کَتیبَه ۴.۱۰ - ارْعَن ۴.۱۱ - خَمیس ۴.۱۲ - نَقیصه ۴.۱۲.۱ - جرائد ۴.۱۲.۲ - مَقانِبْ ۴.۱۲.۳ - جَمَرات ۴.۱۲.۴ - عُصبه ۴.۱۳ - حَضیره ۵ - تذکر ۶ - پانویس ۷ - منبع ۱ - معنای لغوی جیشجیش به فتح اوّل و سکون دوم (جمع آن جیوش) در لغت به معنای جند، لشگر یا سپاهی که برای جنگ یا غیر جنگ میروند، آمده است. [۲]
تاج العروس، محمدمرتضی زبیدی، ج۴، ص۲۹۱، نشر دار صادر بیروت.
۲ - معنای اصطلاحی جیشدر اصطلاح نیز به همان معنای لغوی خود یعنی لشگر و سپاه به کار رفته است. ۳ - جیش در کلام پیامبر اکرمدر کتابهای تاریخی آمده است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در اواخر عمر مبارک خود برای مقابله با رومیان لشگری به فرماندهی اسامة بن زید فراهم کرد و فرمود: «جَهِّزُوا جَیْشَ اسامَةَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ» [۶]
سیرةالمصطفی، ص۷۰۶، نشر دارالقلم.
لشگر اسامه را آماده سازید، خداوند لعنت کند کسی را که از این لشگر سرپیچی کند. ۴ - تعداد نفرات جیش۴.۱ - سریهگروههای سه تا پانصد نفری (که در شب یا مخفی بیرون بروند) را سریّه میگویند. ۴.۲ - سَوارِبْدستههایی هستند که در روز برای جهاد بیرون میروند. ۴.۳ - مِنْسَربه سپاهی که بیش از پانصد و کمتر از هشتصد نفر باشند، جمع آن مَناسِر میباشد، مِنْسَر می گویند ۴.۴ - جَیْشْسپاهی که شمارش به هفتصد نفر برسد، جَیْشْ گویند. ۴.۵ - خَشْخاشسپاهی که بیش از هشتصد و کمتر از هزار نفر استعداد داشته باشد، خَشْخاش گویند ۴.۶ - جَیْش ازْلَمْسپاهی که استعدادش به هزار نفر برسد، جَیْش ازْلَمْ گویند. ۴.۷ - جیش جُحْفلسپاهی که استعدادش به چهار هزار نفر برسد، جیش جُحْفل. ۴.۸ - جَیش جَرّارسپاهی که استعدادش به دوازده هزار نفر برسد، جَیش جَرّار گویند. ۴.۹ - کَتیبَهسپاهی که فراهم گشته و جمع شده و پراکنده نشود، کَتیبَه گویند. ۴.۱۰ - ارْعَنبه سپاه بزرگ و بی مانند ارْعَن گویند. ۴.۱۱ - خَمیسبه سپاه عظیم خَمیس گویند. ۴.۱۲ - نَقیصههر گاه سرایا و سوارب بیرون رفته، پراکنده و دسته دسته شوند، نَقیصه گویند. ۴.۱۲.۱ - جرائددر آن صورت به دستههای کمتر از چهل نفر «جرائد» گویند ۴.۱۲.۲ - مَقانِبْو به دستههای بیش از چهل تا سیصد نفر «مَقانِبْ» گویند ۴.۱۲.۳ - جَمَراتو به دستههایی که بیش از سیصد و کمتر از پانصد نفر استعداد دارند «جَمَرات» گویند ۴.۱۲.۴ - عُصبهو دستههایی که مرکب از چهل مرد جنگی بودند را «عُصبه» مینامیدند. ۴.۱۳ - حَضیرهدستههایی که از ده نفر کمتر استعداد داشته باشند، حَضیره گفته می شود [۷]
تاریخ پیامبر اسلام، ص۲۴۷-۲۴۸، دکتر آیتی، چاپ دانشگاه ۱۳۶۹.
[۸]
التنبیه و الاشراف، ص۳۴۳-۳۴۴، مسعودی.
۵ - تذکرالبته این اصطلاحات مربوط به صدر اسلام میشود. ۶ - پانویس
۷ - منبعجمعی از نویسندگان، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، اصطلاحات نظامی در فقه اسلامی، ص۴۷. |