تکلیف (فقه)خطاب شارع به انجام دادن یا ترک کاری و یا تخییر بین آن دو را تکلیف گویند. تکلیف در فقه، همان امر و نهی شارع است که به افعال مکلفین تعلق گرفته است. ۱ - معنای لغویتکلیف در لغت عرب از ماده کُلفَت گرفته شده که به معنی سختی و مشقّت است، امر به چیزی که در آن مشقت و سختی است تکلیف مینامند و آمر را مکلّف (با کسر لام) و کسی که موظّف به انجام امر میگردد را مکلَّف (با فتح لام) گویند. ۲ - معنای اصطلاحیتکلیف در اصطلاح شامل وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه میشود. برخی، تعریف یادشده را بهدلیل شمول آن نسبت به اباحه، کامل ندانستهاند؛ زیرا تکلیف از کلفت، به معنای مشقّت است و در اباحه، مکلّف، مخیّر بین فعل و ترک است و مشقّتی متوجه او نیست؛ لیکن بسیاری در مقام بیان تعداد احکام تکلیفی، اباحه را نیز در شمار آن ذکر کردهاند. ۳ - اصطلاح تکلیف در فقهدر فقه، تکلیف را خواست شارع برای انجام دادن یا انجام ندادن امری دانستهاند که برآوردن آن خواست، مستلزم سختی و مشقتی است. این خواست شارع به صورت حکم بیان میشود و خطابی است که متعلق آن افعال مکلَّفین است. [۵]
جمعی از نویسندگان، الموسوعة الفقهیه، ج۱۳، ص۲۴۹، ذیل «تکلیف»، ۱۴۰۶/ ۱۹۸۵، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸، کویت:وزاره الاوقاف و الشئون الاسلامیه.
در میان فقها درباره تکلیف مباحث مختلفی مطرح شده است، از جمله به این مسائل پرداخته شده که مخاطب تکلیف کیست، رابطه تکلیف و ثواب چگونه است و آیا به تکلیفی که بدون نیت انجام شده باشد ثوابی تعلق میگیرد، تکلیف چه موقع قطعی میشود و آیا در قطعی شدن تکلیف، وجود علم مکلَّف به تکلیف شرط است یا صرفاً امکان علم داشتن او کفایت میکند. [۶]
امام الحرمین، عبدالملک بن عبداللّه، الکافیة فی الجدل، ج۲، ص۳۵ـ۳۶، چاپ فوقیه حسین محمود، قاهره ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
۴ - شرایط عامشروط عامه تکلیف و یا بهبیان دیگر «شرایط تعلّق حکم تکلیفی» عبارت است از: عقل، بلوغ، قدرت و اختیار. [۹]
نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۶، ص۴۶۰.
[۱۰]
کاظمی خراسانی، محمدعلی، فوائد الاصول، ج۳، ص۱۵ـ۱۶.
از تعریف تکلیف روشن میشود که متعلق تکلیف افعال مکلّفان است که به آن «مکلّف به» و به مخاطب تکلیف، «مکلّف» اطلاق میگردد. در مخاطب تکلیف علاوه بر شرایط خاص هر تکلیف، شرایط عام نیز (که در تمامی تکالیف معتبر است و از آن به اهلیت تعبیر میشود) باید وجود داشته باشد. این شرایط عبارتند از: بلوغ، عقل و قدرت. بر این اساس، تکلیف، به کودک، دیوانه و ناتوان متوجه نمیشود؛ بلکه تکلیف به چیزی فوق قدرت مکلّف (تکلیف بما لایطاق) و نیز تکلیف غافل و خوابیده (که بهسبب غفلت یا عدم هشیاری قدرت بر امتثال ندارد) از سوی حکیم، نامعقول است. در آیات متعدّدی آمده است: خداوند جز به مقدار وسع هر نفسی، به او تکلیف نمیکند. برخی علم به تکلیف را نیز از شرایط عام تکلیف شمردهاند؛ لیکن گروهی آن را شرط ندانسته و برآنند که تکالیف واقعی مشترک بین عالم و جاهل است و علم، شرط تنجّز تکلیف و استحقاق عقاب بر مخالفت آن است. هرگاه شارع، مکلّفی را به چیزی تکلیف کند در صورت عدم وجود دلیل بر اختصاص آن به مخاطب، دیگر مکلّفان نیز در آن حکم با او شریک هستند. بنا بر قول مشهور، کافر مانند مسلمان، به فروع دین اسلام همچون اصول آن مکلّف است. ۵ - ارتباط با اصطلاح اهلیتدر اصطلاحشناسی فقه، اصطلاح تکلیف با اصطلاح اهلیت پیوند دارد. فقها مخاطب تکلیف را کسی دانستهاند که اهلیت داشته باشد؛ یعنی، خطاب به او بوده و او برای انجام دادن آن امر صلاحیت داشته باشد. اصولیان شرایط این اهلیت را بلوغ و عقل دانسته و انسان عاقل بالغ را مکلف قلمداد کردهاند. اصطلاح اهلیت نیز با اصطلاح ذمه پیوند دارد. اهل فقه با تقسیم اهلیت به دو گونه، اهلیت وجوب و اهلیت ادا، ذمه را وصفی دانستهاند که شخص با آن اهلیت وجوب مییابد و به اصطلاح، اهلیت وجوب با فرض وجود ذمّه تثبیت میشود. [۲۱]
جمعی از نویسندگان، الموسوعة الفقهیة، ج۱۳، ص۲۴۹، ذیل «اهلیت» و «تکلیف»، ۱۴۰۶/ ۱۹۸۵، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸، کویت، وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیه.
۶ - مجرای در فقه و اصولبحثهای تکلیف را فقها غالباً در باب «حجر» و اصولیان معمولاً در بحث حکم و حاکم و محکومٌعلیه و محکومٌبه و جاهای دیگری که با تکلیف پیوند دارد، آوردهاند، چراکه تکلیف نسبت مستقیم با حکم و به تبع آن با حاکم و محکومٌعلیه و محکومٌبه، دارد. [۲۳]
جمعی از نویسندگان، الموسوعة الفقهیه، ج۱۳، ص۲۴۹، ذیل «اهلیت» و «تکلیف»، ۱۴۰۶/ ۱۹۸۵، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸، کویت:وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیه.
۷ - اقسام احکام شرعیهفقها و اصولیان و متکلمان درباره نسبت تکلیف و محکومٌبه به بحث پرداخته و احکام تکلیفیه یا احکام شرعیه را دو یا پنج قسم دانستهاند. بعضی بر این اساس که در تکلیف الزام هست صرفاً واجب و حرام را حکم تکلیفی دانستهاند. [۲۴]
تهانوی، محمداعلی بن علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ذیل واژه تکلیف، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
[۲۵]
بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، کتاب اصولالدین، ج۱، ص۲۰۷، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
گروهی دیگر بر این اساس که تکلیف التزام به احکام اللّه است و احکام الهی نیز پنج قسم (واجب، مستحب، مباح، مکروه، حرام) است، احکام تکلیفی را پنج قسم دانستهاند. [۲۶]
غزالی، محمد بن محمد، المستصفی من علم الاصول، ج۱، ص۵۴ـ۱۲۰، بولاق ۱۳۲۲ـ۱۳۲۴.
[۲۷]
فخر رازی، محمد بن عمر، المحصول فی علم اصول الفقه، ج۱، ص۹۳۱۰۵، چاپ طه جابر فیاض علوانی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۸ - اقسام تکلیفتکلیف را به دو قسم تقسیم نمودهاند: ۸.۱ - پسندیده و ناپسندمقصود از تکلیف پسندیده آن تکلیفی است که دارای مصلحت باشد بهگونهای که بدون انجام آن تحقق نیابد، تکالیفی که خداوند متعال به پیامبر و امام (علیهماالسّلام) مینماید از این قسم میباشد. مقصود از تکلیف ناپسند آن اوامری است که با سختی و مشقّت انجام میپذیرد، بدون آنکه در آن مصلحتی وجود داشته باشد. ۸.۲ - شرعی و عرفیبه اعتبار دیگری تکلیف را به شرعی (مانند تکالیف خداوند بر بندگان خود) و عرفی (مانند تکلیف معلّم بر شاگرد) تقسیم نمودهاند. [۲۹]
علوی، عادل، رسالة المکلّف و التکلیف، ص۱۳.
۹ - تکلیف در اصطلاح فرهنگ دیندر اصطلاح فرهنگ دین، تکلیف به فرمان الهی اطلاق میشود. مرحوم لاهیجی میگوید: «تکلیف خطاب الهی را گویند که متعلق به افعال بندگان است از جهت اتّصاف به حسن و قبح بر سبیل اقتضا یا بر سبیل تخییر و مراد از اقتضا طلب است و طلب یا متعلق است به فعل و یا ترک و بر همین اساس اوامر الهی در مورد افعال انسان را به پنج قسم تقسیم نمودهاند: وجوب، حرمت، ندب، کراهت و اباحه». [۳۰]
لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، ص۷ـ۳۴۷.
شروط عامه تکلیف و یا به بیان دیگر «شرایط تعلّق حکم تکلیفی» عبارت است از: عقل، بلوغ، قدرت و اختیار [۳۱]
نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۶، ص۴۶۰.
[۳۲]
کاظمی خراسانی، محمدعلی، فوائد الاصول، ج۳، ص۱۵ـ۱۶.
در مباحث بعدی دراینباره بیشتر توضیح خواهیم داد.۱۰ - پانویس۱۱ - منابع• انصاری، قدرتالله، احکام و حقوق کودکان در اسلام، ج۱، ص۴۲-۴۴، برگرفته از بخش «مفهوم تکلیف و شرایط آن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۵/۲۴. • دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تکلیف دینی»، شماره۳۸۰۳. • فرهنگ فقه مطابق مذهب اهلبیت، ج۲، ص۶۰۹. |