توحید ابراهیم (قرآن)یکی از فضایل مهم حضرت ابراهیم علیهالسلام که در آیات قرآن به آن اشاره شده، توحید و خداپرستی است. ۱ - شخصیت توحیدیابراهيم علیهالسلام، شخصيّتى موحّد و مبرّا از شرک : ۱. «أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ • قَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛ آيا هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد، شما حاضر بوديد؟! در آن هنگام كه به فرزندان خود گفت: پس از من، چه چيز را مىپرستيد؟ گفتند: خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق، خداى يگانه را، و ما در برابر او تسليم هستيم. (اهل كتاب) گفتند: يهودى يا مسيحى شويد، تا هدايت يابيد. بگو: (اين آيينهاى تحريف شده و شرك آلود، هرگز نمىتواند موجب هدايت گردد)، بلكه از آيين ابراهيم، كه ايمانى خالص داشت و از مشركان نبود، پيروى كنيد.» ۲. «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَآجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رِبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ؛آيا نديدى و آگاهى ندارى از كسى (نمرود) كه بر اثر غرور ناشى از حكومتى كه خدا به او داده بود با ابراهيم درباره پروردگارش محاجّه و گفتگو كرد؟ و هنگامى كه ابراهيم گفت: خداى من آن كسى است كه زنده مىكند و مىميراند. گفت: من نيز زنده مىكنم و مىميرانم. و دستور داد دو زندانى را حاضر كردند، فرمان آزادى يكى و قتل ديگرى را داد. ابراهيم گفت: خداوند، خورشيد را از مشرق مىآورد؛ اگر راست مىگويى تو آن را از مغرب بياور! به اين صورت، آن مرد كافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، گروه ستمكاران را هدايت نمىكند.» ۳. «مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى؛ بلكه موحّدى خالص و مسلمان بود؛ و هرگز از مشركان نبود.» در روايت، «حنيف» به معناى خالص و مخلص در ديندارى و دور از هرگونه بتپرستی آمده است. ۴. «قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُواْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛بگو: خدا راست گفته و اينها در آيين پاك ابراهيم نبوده است. بنابراين، از آيين ابراهيم پيروى كنيد، كه به حق گرايش داشت، و از مشركان نبود.» ۵. «واذ قالَ ابرهيمُ لِابيهِ ءَازَرَ اتَتَّخِذُ اصنامًا ءَالِهَةً انّى اركَ وقَومَكَ فى ضَللٍ مُبين • فَلَمّا رَءَا الشَّمسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبّى هذا اكبَرُ فَلَمّا افَلَت قالَ يقَومِ انّى بَرِىءٌ مِمّا تُشرِكون • انّى وجَّهتُ وجهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّموتِ والارضَ حَنيفًا وما انا مِنَ المُشرِكين • وحاجَّهُ قَومُهُ قالَ اتُحجّونّى فِى اللَّهِ وقَد هَدنِ ولا اخافُ ما تُشرِكونَ بِهِ الّا ان يَشاءَ رَبّى شيًا وسِعَ رَبّى كُلَّ شَىءٍ عِلمًا افَلا تَتَذَكَّرون؛ (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه ابراهيم به پدرش (سرپرستش كه در آن زمان عمويش بود) آزر گفت: آيا بتهايى را به عنوان معبود خود انتخاب مىكنى؟! به يقين تو و قومت را در گمراهی آشكارى مىبينم. و هنگامى كه خورشيد را ديد كه سينه افق را مىشكافت، گفت: اين پروردگار من است اين كه از همه بزرگتر است؟! امّا هنگامى كه غروب كرد، گفت: اى قوم من! به يقين من از آنچه همتاى خدا قرار مىدهيد، بيزارم. من روى خود رابه سوى كسى متوجه كردم كه آسمانها و زمين را آفريده؛ در حالى كه ايمان من خالص است؛ و از مشركان نيستم. ولى قوم او (ابراهيم)، با وى به گفتگو و ستيز پرداختند؛ گفت: آيا درباره خدا با من گفتگو و ستيز مىكنيد؟! در حالى كه خداوند (با دلايل روشن)، مرا هدايت كرده؛ و من از آنچه شما همتاى او قرار مىدهيد، نمىترسم (و زيانى به من نمىرسانند)؛ مگر اينكه پروردگارم چيزى را بخواهد. وسعت آگاهى پروردگارم همه چيز را در بر مىگيرد؛ آيا متذكّر و بيدار نمىشويد؟!» ۶. «قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛بگو: پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده؛ آيينى استوار (و ضامن سعادت دين و دنيا)؛ آيين ابراهيم؛ كه ايمانى خالص داشت؛ و از مشركان نبود.» ۷. «وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَآئِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَن نُّشْرِكَ بِاللّهِ مِن شَيْءٍ ...؛و من از آيين پدرانم ابراهيم و اسحاق و یعقوب پيروى كردم. براى ما شايسته نبود چيزى را همتاى خدا قرار دهيم....» ۸. «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ؛به ياد آوريد زمانى را كه ابراهيم گفت: پروردگارا! اين شهر مكه را شهر امنى قرار ده؛ و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار.» ۹. «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ • ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛ابراهيم به تنهايى امّتى بود مطيع فرمان خدا؛ خالى از هر گونه انحراف؛ و از مشركان نبود. سپس به تو وحی فرستاديم كه از آيين ابراهيم- كه ايمانى خالص داشت و از مشركان نبود- پيروى كن.» ۱۰. «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا • إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا • يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا • يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا • يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا • قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْراهِيمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا؛در اين كتاب، ابراهيم را ياد كن، كه او پيامبرى بسيار راستگو بود. هنگامى كه به پدرش گفت: اى پدر! چرا چيزى را مىپرستى كه نه مىشنود، و نه مىبيند، و نه هيچ نيازى را از تو برطرف مىسازد؟! اى پدر! دانشى براى من آمده كه براى تو نيامده است؛ بنابراين از من پيروى كن، تا تو را به راه راست هدایت كنم. اى پدر! شیطان را پرستش مكن، كه شيطان نسبت به خداوند رحمان، نافرمان بود. اى پدر! منازاين مىترسم كه ازسوى خداوند رحمان عذابى به تو رسد، در نتيجه از دوستان شيطان باشى! گفت: اى ابراهيم! آيا تو از معبودهاى من روىگردانى؟! اگر از اين كار دست برندارى، تو را سنگسار مىكنم. و براى مدتى طولانى از من دور شو!» ۱۱. «وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاء رَبِّي شَقِيًّا؛و از شما، و آنچه غير خدا مىخوانيد، كنارهگيرى مىكنم؛ و پروردگارم را مىخوانم؛ و اميدوارمدر خواندن پروردگارم محروم و بىپاسخ نمانم!» ۱۲. «ولَقَد ءاتَينا ابرهيمَ رُشدَهُ مِن قَبلُ وكُنّا بِهِ علِمين• قالَ بَل رَبُّكُم رَبُّ السَّموتِ والارضِ الَّذى فَطَرَهُنَّ وانَا عَلى ذلِكُم مِنَ الشهِدين• وتَاللَّهِ لَاكيدَنَّ اصنمَكُم بَعدَ ان تُوَلّوا مُدبِرين؛ ما وسيله رشد ابراهيم را از قبل به او داديم؛ و از شايستگى او آگاه بوديم، گفت: بلكه حق آوردهام پروردگار شما همان پروردگار آسمانها و زمين است كه آنها را آفريده؛ و من بر اين امر، از گواهانم. و به خدا سوگند، در غياب شما، نقشهاى براى نابودى بتهايتان مىكشم!» ۱۳. «وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لَّا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ؛به خاطر بياور زمانى را كه محل خانه كعبه را براى ابراهيم آماده ساختيم تا آن را بنا كند؛ و به او گفتيم: چيزى را همتاى من قرار مده؛ و خانهام را براى طوافكنندگان وقيامكنندگان و ركوعكنندگان سجده گزار از آلودگى بتها و از هر گونه آلودگى پاك ساز.» ۱۴. «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ • قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ • فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ • وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ • وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ • وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ • وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ؛و بر آنان سرگذشت ابراهيم را بخوان، گفت: آيا خبر داريد اين چيزهايى را كه پيوسته پرستش مىكرديد، همه آنها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار جهانيان. همان كسى كه مرا آفريد، و پيوسته راهنماييم مىكند، و كسى كه مرا غذا مىدهد و سيراب مىنمايد، و هنگامى كهبيمار شوم مرا شفا مىدهد، و كسى كه مرا مىميراند و سپس زنده مىكند، و كسى كه اميد دارم خطايم را در روز جزا بيامرزد.» ۱۵. «وانَّ مِن شيعَتِهِ لَابرهيم• إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ • أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ؛و از پيروان او ابراهيم بود؛ گفت: «آيا چيزى را مىپرستيد كه خود مىتراشيد؟! با اينكه خداوند هم شما را آفريده و هم بتهايى را كه مىسازيد!» ۱۶. «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاء مِّمَّا تَعْبُدُونَ • إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ؛ و به خاطر بياور هنگامى را كه ابراهيم به پدرش (عمويش آزر) و قومش گفت: من از آنچه شما مىپرستيد بيزارم. جز آن كسى كه مرا آفريده، كه او هدايتم خواهد كرد.» ۱۷. «قَد كانَت لَكُم اسوَةٌ حَسَنَةٌ فى ابرهيمَ والَّذينَ مَعَهُ اذ قالوا لِقَومِهِم انّا بُرَءؤُا مِنكُم و مِمّا تَعبُدونَ مِن دونِ اللَّهِ ... رَبَّنا عَلَيكَ تَوَكَّلنا والَيكَ انَبنا والَيكَ المَصير؛براى شما سرمشق نيكويى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى كه به قوم مشرك خود گفتند: ما از شما و آنچه غير از خدا مىپرستيد بيزاريم... پروردگارا! ما بر تو توكّل كرديم و به سوى تو بازگشتيم، و بازگشت همه بسوى توست. » ۱.۱ - استدلال بر توحیداستدلال ابراهيم علیهالسلام به آفرینش آسمانها و زمين، براى اثبات توحيد: «وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ ... • قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ؛ ما وسيله رشد ابراهيم را از قبل به او داديم؛ ... گفت: بلكه حق آوردهام پروردگار شما همان پروردگار آسمانها و زمين است كه آنها را آفريده؛ و من بر اين امر، از گواهانم.» ۱.۲ - تأکید بر توحیدتأكيد ابراهيم علیهالسلام بر توحيد و خداپرستی و نفى شرك: ۱. «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ • فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ • فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ • فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَآ أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ • إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ • وَحَآجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ ...؛ (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه ابراهيم به پدرش -سرپرستش كه در آن زمان عمويش بود- آزر گفت: آيا بتهايى را به عنوان معبود خود انتخاب مىكنى؟! به يقين تو و قومت را در گمراهى آشكارى مىبينم. هنگامى كه تاریکی شب او را فرا گرفت، ستارهاى را مشاهده كرد؛ گفت: اين پروردگار من است؟! امّا هنگامى كه غروب كرد، گفت: غروب كنندگان را دوست ندارم. و هنگامى كه ماه را ديد كه سينه افق را مىشكافد، گفت: اين پروردگار من است؟! امّا هنگامى كه آن هم غروب كرد، گفت: اگر پروردگارم مرا راهنمايى نكند، مسلّما از گروه گمراهان خواهم بود. و هنگامى كه خورشيد را ديد كه سينه افق را مىشكافت، گفت: اين پروردگار من است اين كه از همه بزرگتر است؟! امّا هنگامى كه غروب كرد، گفت: اى قوم من! به يقين من از آنچه همتاى خدا قرار مىدهيد، بيزارم. من روى خود رابه سوى كسى متوجه كردم كه آسمانها و زمین را آفريده؛ در حالى كه ايمان من خالص است؛ و از مشركان نيستم. ولى قوم او -ابراهيم-، با وى به گفتگو و ستيز پرداختند؛ گفت: آيا درباره خدا با من گفتگو و ستيز مىكنيد؟! (در حالى كه خداوند با دلايل روشن)، مرا هدايت كرده؛ و من از آنچه شما همتاى او قرار مىدهيد، نمىترسم (و زيانى به من نمىرسانند)؛ ....» ۲. «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ • قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ • فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ • الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ • وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ • وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ • وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ • وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ؛و بر آنان سرگذشت ابراهيم را بخوان، گفت: آيا خبر داريد اين چيزهايى را كه پيوسته پرستش مىكرديد، همه آنها دشمن من هستند و من دشمن آنها)، مگر پروردگار جهانيان. همان كسى كه مرا آفريد، و پيوسته راهنماييم مىكند، و كسى كه مرا غذا مىدهد و سيراب مىنمايد، و هنگامى كهبيمار شوم مرا شفا مىدهد، و كسى كه مرا مىميراند و سپس زنده مىكند، و كسى كه اميد دارم خطايم را در روز جزا بيامرزد.» ۳. «وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ • قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ • وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ • قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ؛و از پيروان او ابراهيم بود؛ گفت: آيا چيزى را مىپرستيد كه خود مىتراشيد؟! با اينكه خداوند هم شما را آفريده و هم بتهايى را كه مىسازيد! بت پرستان گفتند: بناى مرتفعى براى او بسازيد و او را در جهنمى از آتش بيفكنيد!» ۴. «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاء مِّمَّا تَعْبُدُونَ • إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ • وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛و به خاطر بياور هنگامى را كه ابراهيم به پدرش -عمويش آزر- و قومش گفت: من از آنچه شما مىپرستيد بيزارم.جز آن كسى كه مرا آفريده، كه او هدايتم خواهد كرد. او كلمه توحيد را كلمه پايندهاى در نسلهاى بعد از خود قرار داد، شايد به سوى خدا بازگردند.» ۱.۳ - توحید هنگام هجرتپافشارى ابراهيم علیهالسلام بر توحيد، هنگام ترك خانه و كاشانه خويش: «وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاء رَبِّي شَقِيًّا؛و از شما، و آنچه غير خدا مىخوانيد، كنارهگيرى مىكنم؛ و پروردگارم را مىخوانم؛ و اميدوارمدر خواندن پروردگارم محروم و بىپاسخ نمانم!» ۱.۴ - فرمان الهی به توحیدخداپرستى و توحيد خالص، فرمان خدا به ابراهيم علیهالسلام: «وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لَّا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا ...؛به خاطر بياور زمانى را كه محل خانه كعبه را براى ابراهيم آماده ساختيم تا آن را بنا كند؛ و به او گفتيم: چيزى را همتاى من قرار مده؛ ....» ۲ - نفی شرکنفى یهودیّت، نصرانیّت و شرك از ابراهيم علیهالسلام: «مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى؛ بلكه موحّدى خالص و مسلمان بود؛ و هرگز از مشرکان نبود.» ۳ - عناوین مرتبطبرخوردهای ابراهیم (قرآن) و احتجاجهای ابراهیم (قرآن) ۴ - پانویس۵ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۱۱۰، برگرفته از مقاله «توحید ابراهیم علیهالسلام». |