بلقاءبَلقاء، نامی که نویسندگان عرب به سرزمین ماورای اردن ـ (کم و بیش منطبق بر مملکتهای باستانی عَمّون، موآب و حتّی جِلعاد)، و یا تنها به بخش میانه آن (که بسته به دورههای مختلف، عَمّان، حُسبان و یا الصَّلت مرکز آن بوده) دادهاند، اگرچه هنوز هم در کاربرد این لفظ دقّت لازم به کار نمیرود. ۱ - مدلول جغرافیایی بلقاءمعنا و مدلول جغرافیایی آن معمولاً به حدود فلاتی سنگ آهکی (به ارتفاع ۷۰۰ تا ۸۰۰ متر)، شامل نواحی بین وادی الزَّرقاء (یا جَبُّک) در شمال و وادی الموجِب (یا اَرنون) در جنوب، محدود میشود. این ناحیه منطقهای از برآمدگیهای صخرهای کناره صحرا است، ولی از نظر سطح الارضی، در طول منطقه پست بحرالمیّت و نهر اردن قرار دارد (یعنی در فاصله قلّه نبی یوشع، به ارتفاع ۰۹۶، ۱ متر، در نزدیکی الصَّلت در شمال، و جبل نیبو به ارتفاع ۸۳۵ متر در مجاورت مادبا)، که تاثیر فرساینده باران موجب پیدایی آبکندهای بسیار عمیقی در آن شده و زمین به نحو چشمگیری گسسته است؛ این ناحیه رویهمرفته سرزمینی خشک و لم یزرع است، ولی در قعر فرورفتگیها و در سطح جلگههای آن کشت و زرع امکانپذیر است؛ و همین امر نشان میدهد که چرا در روزگاران گذشته روستاهای این سرزمین فراوان، و حاصلخیزی روستاهای آن زبانزد بوده است. ۲ - بلقاء در دوره یونانی مآبیدر دوره یونانی مآبی، بخشهای اصلی این سرزمین عبارت بودهاند از: پیرایا در کرانه غربی نهر اردن، که گَدَره (در نزدیکی الصّلت) شهر اصلی و عمده آن بوده است؛ اقلیم فیلادلفیا (عَمّان) شهری که جزو دِکاپولیس (یا شهرهای دهگانه، به عربی: مُدن العشر) بوده و منتهاالیه شمالی ولایت اَلنَّبَط. ولایت جدید عربستان در زمان حکومت ترایانوس در ۱۰۶ میلادی، شامل این سرزمین و کلّ بلاد النبط میشد، که از جانب شمال تا بستره (بُصری ') گسترش یافته بود. از سوی دیگر، در دوره امپراتوری روم شرقی، اَرنون به عنوان مرز ولایت عربستان ـ مشتمل بر اسقف نشینهای فیلادلفیا، اِسبوس (حُسبان) و مادَبا ـ و ولایت جدید فلسطین (واقع در قسمت جنوبی این کشور) در آمده بود. ۳ - بلقاء در دوران امویاناین منطقه، که به فاصله کوتاهی پس از سقوط دمشق و تسلیم مسالمت آمیز عَمّان، یزید بن ابی سفیان آن را فتح کرده بود، تحت حکومت امویان به رفاه و رونق سابق خود ادامه داد، و بسیاری از خلفا و امرا در آن اقامتگاههایی برای خود بنا کردند. نام البلقاء در این دوره بر سرزمینهای پهناوری اطلاق میشده و، چنانکه بعدها نیز از مطالب معجم البلدان یاقوت و گزارشهای سایر مورخان بر میآید، شهرهای عَجلون، نظیر اَربَد (اِربِد) که یزید دوم در آن وفات یافت، و شهرهای مَآب، نظیر المؤتَه، را نیز در بر میگرفته است. ناحیه اداری این سرزمین، پیش از تحولات فراوانی که در طول قرون وسطی از سر گذرانید، عامِل خاص خود را داشت و مستقیماً به جُند (منطقه نظامی) دمشق وابسته بود. برخلاف گفته یعقوبی، که دو بخش غَور (شهر اصلی آن: اریحا) و ظاهر (شهر اصلی آن: عمّان) را در این «مقاطعه مستعمره دمشق» از یکدیگر متمایز میدانسته، مقدسی یک قرن پس از وی، البلقاء را جزو سرزمین فلسطین برشمرده است. همچنین، در دوره ایوبیان، ابوالفداء [۴]
اسماعیل بن علی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان، ج۱، ص۲۲۷، چاپ رینود و دیسلان، پاریس ۱۸۴۰.
آن را با شَراه مربوط میدانسته، در حالی که هَرَوی این سرزمین را بکّلی جدا از بلدمآب قلمداد کرده است. سرانجام، در عهد ممالیک، ناحیه البلقاء (شهر اصلی آن: حُسبان) در اصل به حریم جنوبی ولایت دمشق، که گاهی الصّلت نیز به عنوان ولایت دوم آن تلقی میشده، تعلّق داشته است، و ظاهراً چند صباحی، کلاً یا جزئاً، به نیابه اَلکَرَک وابسته بوده است.۴ - دیدگاه جغرافیدانان عربجغرافیدانان عرب نام البلقاء را، که به هر حال میتوان صیغه مؤنث صفت اَبلَق به معنای «رنگارنگ» نیز دانست، ماخوذ از نام قهرمان عشیرهای از اخلاف بنی عَمّان بن لوط میدانند.این چنین فقه اللغهای تداعیکننده نام و یاد عمّونیهای عهد قدیم و قوم لوط است که در منطقهای شامل سرزمین قوم «جبارین» قرآن کریم (منطبق بر عَمّان کنونی) و غار اصحاب کهف میزیستهاند. ۵ - فهرست منابع(۱) علاوه بر قرآن. (۲) اسماعیل بن علی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان، چاپ رینود و دیسلان، پاریس ۱۸۴۰. (۳) BGA، فهرستها. (۴) عبدالله بن عبدالعزیز بکری، معجم ما استعجم من اسماءالبلاد والمواضع، ج۱، ص۲۷۵، چاپ مصطفی سقّا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۵) احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۱۳_۱۲۶، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۶۶. (۶) محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، چاپ دخویه (و دیگران)، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۹۰۱، فهرست. (۷) اوغسطین بن یوسف مرمرجی، بلدانیّه فلسطین العربیّه، چاپ محمدخلیل پاشا، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۸) محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷). (۹) علی بن ابی بکر هروی، کتاب الزیارات، چاپ سوردل ـ تومین، ص۱۸. (۱۰) یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۷۲۸، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳. (۱۱) احمدبن اسحاق یعقوبی، البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷. (۱۲) F M Abel، Gاographie de la Palestine، Paris ۱۹۳۳-۱۹۳۸، ۶۸، ۹۰، ۲۷۷-۲۸۱، ۳۷۹-۳۸۴، â â، passim. (۱۳) M Gaudefroy- Demombynes، La Syrie ب l'اpoque des Mamelouks، Paris ۱۹۲۳، part ۶۷-۶۸ and ۱۸۰. (۱۴) G Le Strange، Palestine under the Moslems، London ۱۸۹۰، ۳۵. ۶ - پانویس
۷ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۱۷۲۷، برگرفته از مقاله «بلقاء». |