بعدبُعْد، اصطلاحی که بر هر گونه امتداد و فاصله میان موجودات اطلاق میشود و در فلسفه ، کلام و دانشهای طبیعی از دیدگاههای مختلف به کار میرود. ۱ - معنابعد در لغت به معنای فاصله و دوری و در مقابل قرب است [۱]
ابن منظور، لسان، ذیل بعد.
[۲]
محمد تهانوی، اعلی، ج۱، ص۱۵، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش اشپرنگر، کلکته، ۸۶۲م.
اما در معنای وسیع اصطلاحی، داشتن بعد، وصف هر موجودی است که جنبهها و قیدهایی آن را از موجودات دیگر متمایز و مشخص میسازد.مبحث حدود و تعریفات را به این اعتبار میتوان عهدهدار گزارش ابعاد موجودات دانست. بعد در معنای رایج تر، از مختصات جسم و از لوازم تحیز است. بدین معنا مجردات یا موجودات مفارق عاری از بعد به شمار میروند، اما این موضوع محل بحث بوده است که آیا موجودات مثالی و برزخی دارای بعدند یا بدون بعد، و نیز اینکه اگر بعد دارند، ابعاد آنها متناهی است یا نامتناهی؟ [۳]
محمد صدرالدین شیرازی، الاسفار، ج۱، ص۵- ۶، بیروت، ۹۸۱م.
۲ - در فلسفه و کلام اسلامیدر فلسفه و کلام اسلامی ، بیشترین مطالب راجع به بعد در ذیل مبحث جسم آمده است. جسم طبیعی بنا به تعریف جوهری است که میتوان در آن ابعاد سه گانه طول، عرض و عمق فرض کرد. جسم تعلیمی نیز کمّ متصلی است که ابعاد سهگانه دارد [۴]
کندی، الرسائل الفلسفیة، ج۱، ص۶۵- ۶۶، به کوشش محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره، ۳۶۹ق/۹۵۰م.
[۵]
محمد ابن رشد، «السماع الطبیعی»، ج۱، ص۸، رسائل، حیدرآباددکن، ۳۶۵ق.
[۶]
محمد صدرالدین شیرازی، الاسفار، ج۱، ص۲، بیروت، ۹۸۱م.
[۷]
احمد مانکدیم، تعلیق شرح الاصول الخمسة، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، ۳۸۴ق/۹۶۵م.
در تعریف هر یک از این بعد، امتداد به عنوان مفهوم اساسی تلقی میشود.به همین دلیل، گاه بعد را همان امتداد یا امتداد بین دوشیء تعریف کردهاند [۸]
عبدالرحمان عضدالدین ایجی، المواقف، ج۱، ص۵۰، بیروت، عالم الکتب.
[۹]
محمد تهانوی، اعلی، ج۱، ص۱۵، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش اشپرنگر، کلکته، ۸۶۲م.
امتداد عارض بر جسم میگردد و جزء جوهر جسم نیست [۱۰]
محمد باباافضل کاشانی، مصنفات، ج۱، ص۵۶-۵۷، به کوشش مجتبی مینوی و یحیی مهدوی، تهران، ۳۳۱ش.
[۱۱]
علی جرجانی، التعریفات، ج۱، ص۱، قاهره، ۳۰۶ق.
اما متکلمان در مورد عَرَض بودن امتدادهای سه گانه اختلاف دارند [۱۲]
علی جرجانی، شرح المواقف، ص۲۲، قاهره، ۳۲۵ق/۹۰۷م.
[۱۳]
محمد تهانوی، اعلی، ج۱، ص۱۵، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش اشپرنگر، کلکته، ۸۶۲م.
[۱۴]
حسن علامه حلی، انوار الملکوت، ج۱، ص۲، به کوشش محمد نجمی زنجانی، قم، ۳۶۳ش.
برای ابعاد جسمانی، ویژگیها و احکامی برشمردهاند. ۳ - از نظر ابن سیناابن سینا بعد را اینگونه میشناساند: چیزی که میان دو نهایت غیرمتلاقی قرار گیرد، بتوان به آن اشاره کرد و برای آن حدود دیگری از نوع همان دو نهایت تصور کرد [۱۵]
ابن سینا، «الحدود»، ج۱، ص۷۰، رسائل، تهران، ۴۰۰ق.
[۱۶]
عبدالرحمان عضدالدین ایجی، المواقف، ج۱، ص۵۰، بیروت، عالم الکتب.
از دیگر احکام ابعاد جسمانی منع تداخل آنهاست، بدین معنا که طول، عرض و عمق مقوله متمانعند و برخلاف کل و جزء نمیتوانند قلمرو مشترکی داشته باشند [۱۷]
ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۱، ص۶۲-۶۴، تهران، ۴۰۳ق.
۴ - نظریههای کلیدر مورد بعد و امتداد، دو نظریه کلی وجود دارد: از دیدگاه غالب متکلمان که واقعی بودن مقدار را نفی میکنند، بعد امری موهوم است که جسم، پرکننده آن فرض میشود؛ اما در نظر فلاسفه که مقدار را واقعی میدانند، بعد را باید امتداد موجود و مفطور در اجسام به شمار آورد [۱۸]
عبدالنبی احمدنگری، دستور العلماء، ص۸۹-۹۰، به کوشش قطب الدین محمود حیدرآبادی، حیدرآباددکن، ۴۰۴ق/۹۸۴م.
[۱۹]
حسن علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ج۱، ص۱۱-۱۳، قم، مکتبة المصطفوی.
[۲۰]
عبدالرحمان عضدالدین ایجی، المواقف، ج۱، ص۱۴- ۱۵، بیروت، عالم الکتب.
[۲۱]
علی جرجانی، شرح المواقف، ص۲۱، قاهره، ۳۲۵ق/۹۰۷م.
در تصور برخی از قائلان به خلا´ ه م، بعد واقعیتی مستقل دارد. خلا´ به تعریف آنان عبارت است از بعد امتداد یافته در همه جهات. در این دیدگاه، بعد ظرفی مجرد از ماده تصور میشود که اگر جسمی در آن قرار نگیرد، خلا´ پدید میآید. منکران خلا´ در نفی این دیدگاه تأکید میکنند که فاصله خالی میان دو چیز به معنی واقعی خالی و لاشیء نیست. بلکه مقداری محدود و قابل اندازهگیری است؛ و امتدادِ قابل اندازهگیری یا کمّ متصل، یعنی بعد مقداری است، یا دارای کمّ متصل، یعنی همان جسم است. [۲۲]
ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ص۶۵، تهران، ۴۰۳ق.
[۲۳]
محمد ابن رشد، «السماع الطبیعی»، ج۱، ص۸-۹، رسائل، حیدرآباددکن، ۳۶۵ق.
[۲۴]
محمد فخرالدین رازی، کتاب الاربعین فی اصول الدین، ج۱، ص۷۰-۷۳، حیدرآباددکن، ۳۵۳ق.
منکران خلا´ این تصور را نیز رد میکنند که خلا´ بعد ممتد در جهات است، از آن رو که بعد قائم به جسم است و آنچه خلا´ تصور میشود، نمیتواند بعد محض و خالی از ماده باشد. [۲۵]
ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ص۶۵-۶۶، تهران، ۴۰۳ق.
[۲۶]
محمد صدرالدین شیرازی، الاسفار، ج۱، ص۸بب، بیروت، ۹۸۱م.
در مورد بعد داشتن جوهر فرد یا ذره اتم در کلام اسلامی اختلاف است. عموم معتزله مکتب بصره ذرات را دارای اندازه و تحیز میدانستند، در حالی که از دیدگاه ابوالقاسم بلخی و دیگر معتزلیان بغداد ذرات به خودی خود فاقد مساحت و تحیزند. در زمان ابن میمون ۳۰ - ۱۰ق/۱۳۵-۲۰۴م انکار بعد اتم نگرش غالب بود [۲۷]
سعید ابورشید نیشابوری، المسائل فی الخلاف بین البصریین و البغدادیین، ج۱، ص۸، به کوشش معن زیاده و رضوان سید، طرابلس، ۹۷۹م.
از ویژگیهای بعد جسمانی، متناهی بودن است، اما طرح مسأله تناهی ابعاد در مورد کل جهان آن را به مبحثی گسترده در فلسفه و کلام اسلامی تبدیل کرده است [۲۸]
یحیی سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۷۲، بهکوشش حسین نصر و هانری کربن، تهران، ۳۵۵ش.
[۲۹]
یحیی سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۱۶-۱۷، بهکوشش حسین نصر و هانری کربن، تهران، ۳۵۵ش.
[۳۰]
محمد فخرالدین رازی، المباحث المشرقیة، ج۱، ص۹۷- ۸۰، به کوشش محمد بغدادی، بیروت، ۴۱۰ق/۹۹۰م.
[۳۱]
هبة الله ابوالبرکات بغدادی، المعتبر فی الحکمة، ج۱، ص۴، حیدرآباددکن، ۳۵۷ق.
[۳۲]
عبدالرحمان عضدالدین ایجی، المواقف، ج۱، ص۵۳- ۵۵، بیروت، عالم الکتب.
[۳۳]
حسن علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ج۱، ص۲۴- ۲۵، قم، مکتبة المصطفوی.
صدرالدین شیرازی به تفصیل به ادله عدم تناهی ابعاد پاسخ گفته است و ابعاد اشیاء مادی را متناهی میداند، خواه قارّ یا غیرقارّ باشند [۳۴]
محمد صدرالدین شیرازی، الاسفار، ج۱، ص۲ و ص۶، بیروت، ۹۸۱م.
بحث تناهی ابعاد در مورد کمیت غیرقار یعنی زمان نیز طرح شده است [۳۵]
محمد فخرالدین رازی، المباحث المشرقیة، ج۱، ص۱۱-۱۴، به کوشش محمد بغدادی، بیروت، ۴۱۰ق/۹۹۰م.
صدرالدین شیرازی با نظریه حرکت جوهری ، زمان را به عنوان بعد چهارم موجودات مادی مطرح کرد، بعدی که بر خلاف ابعاد سهگانه ثابت، بعدی گذرا و سیال است [۳۶]
محمد صدرالدین شیرازی، الاسفار، ج۱، ص۴۰، بیروت، ۹۸۱م.
غالب متکلمان بر خلاف قائلان به تجسیم ، خداوند را از داشتن مکان و بعد تنزیه کردهاند و او را از تحیّز و تقیّد بری دانستهاند [۳۷]
عبدالرحمان عضدالدین ایجی، المواقف، ج۱، ص۷۳، بیروت، عالم الکتب.
[۳۸]
حسن علامه حلی، انوار الملکوت، ص۸، به کوشش محمد نجمی زنجانی، قم، ۳۶۳ش.
[۳۹]
حسن علامة حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۲۷-۲۸، قم، مکتبة المصطفوی.
[۴۰]
هبة الله ابوالبرکات بغدادی، المعتبر فی الحکمة، ص۳، حیدرآباددکن، ۳۵۷ق.
از نگاهی جامعتر باید تنها ذات احدی را از هرگونه بعد در وسیعترین معنای آن منزه شمرد، از آن رو که نامتناهی و جامع تمامترین صفات کمالی است. [۴۱]
محسن فیض کاشانی، علم الیقین، ص۷، به کوشش محسن بیدارفر، قم، ۳۷۷ش.
[۴۲]
احمد بیهقی، الاسماء و الصفات، ج۱، ص۸، به کوشش عماد الدین احمد حیدر، بیروت، ۴۱۵ق/۹۹۴م.
۵ - فهرست منابع(۱) محمد ابن رشد، «السماع الطبیعی»، رسائل، حیدرآباددکن، ۳۶۵ق. (۲) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، تهران، ۴۰۳ق. (۳) ابن سینا، «الحدود»، رسائل، تهران، ۴۰۰ق. (۴) ابن منظور، لسان. (۵) هبة الله ابوالبرکات بغدادی، المعتبر فی الحکمة، حیدرآباددکن، ۳۵۷ق. (۶) سعید ابورشید نیشابوری، المسائل فی الخلاف بین البصریین و البغدادیین، به کوشش معن زیاده و رضوان سید، طرابلس، ۹۷۹م. (۷) عبدالنبی احمدنگری، دستور العلماء، به کوشش قطب الدین محمود حیدرآبادی، حیدرآباددکن، ۴۰۴ق/۹۸۴م. (۸) محمد باباافضل کاشانی، مصنفات، به کوشش مجتبی مینوی و یحیی مهدوی، تهران، ۳۳۱ش. (۹) عبدالقاهر بغدادی، اصول الدین، استانبول، ۳۴۶ق/۹۲۸م. (۱۰) احمد بیهقی، الاسماء و الصفات، به کوشش عماد الدین احمد حیدر، بیروت، ۴۱۵ق/۹۹۴م. (۱۱) محمد تهانوی، اعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش اشپرنگر، کلکته، ۸۶۲م. (۱۲) علی جرجانی، التعریفات، قاهره، ۳۰۶ق. (۱۳) علی جرجانی، شرح المواقف، قاهره، ۳۲۵ق/۹۰۷م. (۱۴) یحیی سهروردی، مجموعه مصنفات، بهکوشش حسین نصر و هانری کربن، تهران، ۳۵۵ش. (۱۵) محمد صدرالدین شیرازی، الاسفار، بیروت، ۹۸۱م. (۱۶) عبدالرحمان عضدالدین ایجی، المواقف، بیروت، عالم الکتب. (۱۷) حسن علامة حلی، انوار الملکوت، به کوشش محمد نجمی زنجانی، قم، ۳۶۳ش. (۱۸) حسن علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، مکتبة المصطفوی. (۱۹) محمد فخرالدین رازی، کتاب الاربعین فی اصول الدین، حیدرآباددکن، ۳۵۳ق. (۲۰) محمد فخرالدین رازی، المباحث المشرقیة، به کوشش محمد بغدادی، بیروت، ۴۱۰ق/۹۹۰م. (۲۱) محسن فیض کاشانی، علم الیقین، به کوشش محسن بیدارفر، قم، ۳۷۷ش. (۲۲) کندی، الرسائل الفلسفیة، به کوشش محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره، ۳۶۹ق/۹۵۰م. (۲۳) احمد مانکدیم، تعلیق شرح الاصول الخمسة، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، ۳۸۴ق/۹۶۵م. ۶ - پانویس
۷ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بعد»، ج۱۲، ص۴۹۳۶. |