برجیهبُرجیّه، دومین هنگ مهم پس از بحریه در تاریخ سلطنت ممالیک بود. ۱ - موسس برجیهبرجیه را سلطان منصور قلاوون تاسیس کرد (قس بحریه). او به این منظور ۷۰۰، ۳ تن از مملوکان خود را برگزید و آنها را در «ابراج» (جمعِ «بُرج») ارگ قاهره مستقر ساخت. وجه تسمیه برجیه همین است. در منابع، فقط هنگامی که در پایان سلطنت قلاوون از اقدامات او به اجمال یاد میشود، به تاسیس این واحد، بی ذکر تاریخ دقیق، اشاره شده است. این واحد از مملوکانی که از مردم قفقاز بودند («الجرکس و الا´ص = چرکسیان و اَبخازیان)، تشکیل شده بود. مقریزی [۱]
مقریزی، احمد بن علی، کتاب السلوک، ج۲، ص۲۱۴، چاپ زیاده، قاهره ۱۹۳۴ـ۱۹۴۲.
به جای «آص» از ارامنه («ارمن») نام میبرد. به نظر نمیرسد که خطائیه و قپچاقها، که وی در همان بخش از آنان نام برده و آنها را عهدهدار وظایف خاصَّکیّه (=ندیم، سلطان) دانسته، از برجیه بوده باشند.۲ - مشارکت برجیه در دولتدر هنگام حکومت سلطان قلاوون (۶۷۸ـ۶۸۹) و پسرش اشرف خلیل (۶۸۹ـ۶۹۳)، مشارکت برجیه در امور دولت چندان نظرگیر نبود، ولی بلافاصله پس از قتل خلیل، از ایشان به عنوان مهمترین حامیان امیر سنجر شجاعی یاد شده است، در حالی که تاتارهای وافِدیه و کردهای شهرزوری پشتیبانان اصلی رقیب او، امیر کِتْبُغا، بودند. ۳ - تحولات سیاسی برجیهکتبغا، پس از شکست دادن سنجر، پادشاه خردسال، ناصر محمد بن قلاوون، را عزل کرد (۶۹۴) و خود بر تخت سلطنت نشست و برای انتقام گرفتن از برجیه گروهی از آنها را از ارگ بیرون راند و در محلههای مختلف پایتخت ـ میدان اَلّلُوق، الکَبْش و دارالوزارة ـ سکنی داد. این اولین ضربهای بود که به برجیه وارد شد. با این حال، دیری نپایید که سلطان لاجین، کتبغا را سرنگون کرد و خود به جای او بر تخت نشست (۶۹۶) و برجیه جایگاه پیشین خود را به دست آوردند و، پس از آنکه به رهبری فرمانده خود، کُرْجی، مقدم البرجیه، لاجین را کشتند (۶۹۸)، بسیار قدرتمند شدند. در دومین دوره سلطنت ناصر محمد بن قلاوون (۶۹۸ـ ۷۰۸)، رهبران برجیّه بتدریج به مقام حکّام واقعی سرزمین ممالیک ارتقا یافتند. در کشمکشی که بر سر تاج و تخت ممالیک میان امیر بَیْبَرس جَشْنَکیر (بیبرس دوم) و امیر سَلاّر درگرفت، برجیه طبعاً از بیبرس، که خود از ایشان بود، جانبداری کردند، در حالی که سلار را صالحیه (بازماندگان فوج بحریّه که به همّت صالح نجم الدین ایوب ایجاد شده بود) و ظاهریّه (مملوکان ظاهر بیبرس: بیبرس اول) حمایت میکردند. بیبرس به آسانی سلار را شکست داد و خود به سلطانی جانشین ناصر محمد شد (۷۰۸). در حکومت مظفر بیبرس (بیبرس دوم)، برجیه به اوج قدرت خود رسیدند، ولی عمر دولت آنها کوتاه بود؛ زیرا اندکی بعد ناصر محمد، برای سومین بار به تخت سلطنت نشست (۷۰۹ـ۷۴۱) و آنان را از پایگاه قدرتی که داشتند به زیر آورد. چون ناصر پس از آن بیش از سی سال بی وقفه سلطنت کرد، برجیه رفته رفته رو به اضمحلال نهادند. پس از دوره سلطنت وی، بندرت نامی از آنها در منابع برده شده است. ۴ - نامگذاری حکومت ممالیکخاورشناسان معمولاً دورههای اول و دوم حکومت ممالیک را بترتیب «دورههای بحری و برجی» میخوانند. این اصطلاحات در منابع خود ممالیک، بندرت به کار رفته است. در این منابع، دوره اولیه و همچنین همه دوران سلطنت ممالیک «دولة الترک»، و دوره اخیر آن «دولة الجرکس» خوانده شده است. ۵ - تکملهبه دنبال تضییقاتی که ناصر محمد در بار سوم حکومت خود برای برجیه فراهم آورد، و در پی کشف توطئه آنان در ۷۴۸ برای عزل سلطان ناصرالدین حسن، این هنگ تبعید و زندانی شدند [۲]
بردی، ابن تغری، النجوم الزاهرة، ج۱۰، ص۱۹۰، قاهره ۱۹۳۸ـ۱۹۴۴.
[۳]
عرینی، سید الباز، الممالیک، ج۱، ص۶۷، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷.
اما بعدها برقوق، یکی از بازماندگان برجیه در قاهره، که در زمان سلطان شعبان بن حسین به منصب اتابکیه رسیده بود، با جذب چرکسیان، خاصه در زمان حاجی بن شعبان، بار دیگر قدرت برجیه را تجدید کرد. وی در ۷۸۴ حاجی بن شعبان را خلع کرد و سلطنت را به دست گرفت [۴]
بردی، ابن تغری، النجوم الزاهرة، ج۱۱، ص۲۲۱، قاهره ۱۹۳۸ـ۱۹۴۴.
[۵]
عرینی، سید الباز، الممالیک، ج۱، ص۶۷ـ ۶۸، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷.
و سلسلهای دیگر از ممالیک را بنیان نهاد که ملوک چرکسی یا ممالیک برجیّه خوانده میشوند. با شورش ترکان، برقوق در ۷۹۱ تبعید شد و ممالیک چرکسی پراکنده شدند [۶]
ابنفرات، تاریخ الدول و الملوک، ج۹، ص۸۸، چاپ زریق، بیروت ۱۹۳۶ـ۱۹۴۲.
[۷]
عرینی، سید الباز، الممالیک، ج۱، ص۶۸، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷.
و سلطانی ترک به نام حاجی دوم ملقب به منصور ناصرالدین به مدت یک سال حکومت را به دست گرفت، اما وی در ۷۹۲ مجدداً به سلطنت دست یافت و تا هنگام مرگ در ۸۰۱ در این مقام باقی بود. [۸]
استانلی لین پول و دیگران، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر، ج۱، ص۱۳۷ـ ۱۳۸، ترجمه صادق سجادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
بدین ترتیب، سلسلهای که به دست این ممالیک پا گرفت تا ۹۲۲/۱۵۱۶ که به دست سلطان سلیم عثمانی برچیده شد، به حیات خود ادامه داد.۶ - فهرست منابع(۱) بردی، ابن تغری، المَنهَل الصافی. (۲) بردی، ابن تغری، النجوم الزاهره، قاهره ۱۹۳۸ـ۱۹۴۴. (۳) عسقلانی، ابن حجر، الدُرر الکامِنَة، حیدرآباد دکن ۱۳۴۸ـ۱۳۵۰. (۴) ابنخلدون، کتاب العبر، قاهره ۱۲۸۴، ج۵، ص۴۶۱ـ۴۶۲. (۵) ابنفرات، تاریخ الدول و الملوک، چاپ زریق، بیروت ۱۹۳۶ـ۱۹۴۲. (۶) ذهبی، محمد بن احمد، دول الاسلام، حیدرآباد دکن ۱۳۳۷. (۷) مُفَضّل بن ابی الفضائل، النَهج السَدید. (۸) مقریزی، احمد بن علی، کتاب السلوک، چاپ زیاده، قاهره ۱۹۳۴ـ۱۹۴۲. (۱۰) Zetterstاen، ed، Beitrجge zur Geschichte der Mamlukensultane، Leiden ۱۹۱۹، ۳۰، ۳۲، ۵۰، ۱۲۹. (۱۱) علی ابراهیم حسن، تاریخ الممالیک البحریة، قاهره ۱۹۴۴، فهرست، ذیل «الممالیک البرجیه». (۱۲) SLane-Poole، A history of Egypt in the Middle Ages، London ۱۹۳۶، ۲۸۲. (۱۳) WPopper، Egypt and Syria under the Circassian sultans، II، Berkeley ۱۹۵۷، ۱۱. (۱۴) GWeil، Geschichte des Abbaside chalifats in Egypten، volIStuttgart ۱۸۶۰، ۱۷۰. (۱۵) GWiet، L'ـgypte arabe، in histoire de la nation ـgyptienne، IV، Paris ۱۹۳۷. (۱۶) idem، L'ـgypte musulmane، in Pre¨cis de L'histoire d'ـgypte، volII، Cairo ۱۹۳۲. (۱۹) سید الباز عرینی، الممالیک، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷. (۲۰) استانلی لین پول و دیگران، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر، ترجمه صادق سجادی، تهران ۱۳۶۳ ش. ۷ - پانویس
۸ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «برجیه». |