باذکردباذِکُرد، بنیانگذار سلسله کردنژاد مروانیان در شمال عراق بود. فهرست مندرجات۲ - تولد و خصیصه اخلاقی باذکرد ۳ - پیشینه باذکرد ۴ - اوجگیری قدرت باذکرد ۵ - تدابیر صمصام الدوله دیلمی برای جلو گیری از قدرت باذکرد ۶ - جنگهای پیاپی باذکرد و صمصام الدوله ۶.۱ - شکست باذکرد ۶.۲ - تصرف میافارقین توسط باذکرد ۶.۳ - صلح باذکرد با سعد ۷ - کشته شدن باذکرد ۸ - جانشین باذکرد ۹ - فهرست منابع ۱۰ - پانویس ۱۱ - منبع ۱ - نام و لقب باذکردنام او را ابوشجاع باذ بن دوستَک، ابوعبدالله حسین بن دوستَک و باذ بن دوشنَک ذکر کرده اند. [۲]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۱۳۴، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
گرچه ابوشجاع باذ را لقب خود او و ابوعبدالله حسین را نام و لقب برادر وی دانسته اند، ولی ابن ازرق نام وی را حسین بن دوستَک حاربَختی و لقبش را باد گفته است. [۴]
ابن ازرق، تاریخ الفارقی، ج۱، ص۴۹ـ۵۰، چاپ بدوی عبداللطیف عوض، بیروت ۱۹۷۴.
۲ - تولد و خصیصه اخلاقی باذکردباذ از کردهای حمیدیّه و مردی شجاع و سخاوتمند و نیرومند بود. در کوههای باحَسمی ' در ولایت حِیْزان دیار بکر زاده شد. [۶]
ابن ازرق، تاریخ الفارقی، ج۱، ص۵۰، چاپ بدوی عبداللطیف عوض، بیروت ۱۹۷۴.
بابامردوخ روحانی تولد او را در ۳۲۴ ذکر کرده است [۷]
بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، ج ۳: امرا و خاندانها، ج۳، ص۳۵، چاپ ماجدمردوخ روحانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
۳ - پیشینه باذکردباذ نخست، شبانی و راهزنی میکرد و چون به سخاوت شهرت یافت، بسیاری گرد او جمع شدند [۸]
بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، ج ۳: امرا و خاندانها، ج۹، ص ۳۶، چاپ ماجدمردوخ روحانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
۴ - اوجگیری قدرت باذکردمقارن اواخر حکومت عضدالدوله دیلمی و کمی پس از مرگ وی، اوجگیری قدرت باذکرد آغاز شد و ابتدا اَرجیش [۹]
بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، ج ۳: امرا و خاندانها،ج۹، ص ۳۶، چاپ ماجدمردوخ روحانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
و سپس بسیاری از شهرهای دیاربکر از جمله آمِد و میافارقین، را به تصرف درآورد. عضدالدوله وی را در موصل دید و قدرت و شوکت او موجب نگرانیش شد اما پیش از سرکوب کردن او، در شوال ۳۷۲ درگذشت.
۵ - تدابیر صمصام الدوله دیلمی برای جلو گیری از قدرت باذکردپس از مرگ عضدالدوله و همزمان با زوال قدرت آل بویه در دیاربکر، صمصام الدوله دیلمی، برای متوقف ساختن فتوحات باذ در این منطقه، نیرویی را به فرماندهی ابی سعد بهرام بن اردشیر تجهیز کرد و به رویارویی با باذ فرستاد، اما باذ بهرام را شکست داد و نیرومندتر شد. صمصام الدوله بار دیگر ابوالقاسم سعد بن محمد حاجب را با لشکری انبوه به مقابله با او فرستاد. این لشکر در باجُلا یا کنار خابورالحسینیه، از شهرهای کَوَاشَی، با نیروی باذ به نبرد برخاست که با پیروزی باذ و انهدام سعد و دیالمه پایان یافت. [۱۳]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۸۵، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
سعد هنگام فرار از باذ پیشی جست و موصل را در اختیار گرفت، اما ظاهراً به دلیل مخالفت عامه مردم ناگزیر شهر را رها کرد و به تکریت گریخت [۱۴]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۸۵، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
و باذ بر موصل چیره شد. [۱۶]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۸۶، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
او علی بن ابی المُطرِّف حاکم موصل را، که سعد اسیر کرده بود، آزاد ساخت و به وزارت خود گمارد. [۱۷]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۸۵ـ۸۶، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
پیروزیهای پیاپی باذ موجب شد که او از سلک راهزنان عادی خارج شود و در شمار بزرگان درآید تا آنجا که به قطع نفوذ دیلمیان در بغداد اندیشد و خلیفه عباسی القادربالله لقب شاه باز به او دهد. باذ نیز به نام خود سکه زد [۱۹]
بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، ج ۳: امرا و خاندانها، ج ۳، ص ۳۶، چاپ ماجدمردوخ روحانی، تهران ۱۳۷۱ ش ،
گرچه این موضوع با توجه به سالهای حکومت القادربالله (۳۸۱ـ۴۲۲)، درست به نظر نمیرسد.
۶ - جنگهای پیاپی باذکرد و صمصام الدولهبدین ترتیب، صمصام الدوله نیز همّ خود را مصروف دفع وی ساخت و بدین منظور زیار بن شهراکویه (شهر کویه) را به حوالی موصل فرستاد. [۲۲]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۸۶، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
۶.۱ - شکست باذکردسپاه ابوالقاسم سعد حاجب نیز از تکریت به سپاه اعزامی صمصام الدوله پیوست و در صفر ۳۷۴ در جنگ میان باذ و این دو نیرو، باذ شکست خورد و گریخت و یاران و خاندانش اسیر شدند. [۲۴]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۸۶، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
زیار بن شهراکویه که خارج از موصل اردو زده بود، برای جستجوی باذ، ابوالقاسم سعد بن محمد حاجب را به شرق الجزیره و جزیره ابن عمر و لشکر دیگری را به نصیبین فرستاد، [۲۵]
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ ۱۹۸۲.
[۲۶]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
اما هیچیک موفق به دستگیری باذ نشدند و او به گردآوردن نیرو در دیار بکر ادامه داد. در همین زمان، ابن سعدان وزیر صمصام الدوله در مکاتبات خود با سعدالدوله حمدانی (حک: ۳۵۶ـ۳۸۱) او را به مقابله با باذ و پس گرفتن دیار بکر ترغیب کرد تا شاید با یاری او باذ را دفع کند،
۶.۲ - تصرف میافارقین توسط باذکردنیروی حمدانیان نیز، با وجود محاصره میافارقین، در برابر باذ یارای مقاومت نیافت و به حلب بازگشت و باذ در ربیع الاول ۳۷۴ با حمایت اهالی به میافارقین دست یافت [۲۸]
ابن ازرق، تاریخ الفارقی، ج۱، ص۵۱، چاپ بدوی عبداللطیف عوض، بیروت ۱۹۷۴.
و سپس به تل فافان رفت [۲۹]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۸۷، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
و باگسیل کردن فرستادهای به سوی سعد خواهان صلح شد.
۶.۳ - صلح باذکرد با سعدسعد با وقت گذرانی توطئه قتل باذ را چید و گرچه این سوء قصد نافرجام ماند، باذ تا مرز مرگ پیش رفت. [۳۱]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۸۷، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
سعد در پی شکست نقشه قتل باذ ناگزیر به آشتی با او تن داد و دیار بکر و نیمی از طور عَبدین در نزدیکی نصیبین را به او واگذاشت وخود در موصل اقامت گزید. [۳۲]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۸۷، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
سه سال بعد، پس از درگذشت سعد بن محمد حاجب در موصل در ۳۷۶ یا ۳۷۷، [۳۴]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۱۴۳، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
باذ به قصد تصرف موصل از طور عبدین خارج شد. [۳۶]
ابن ازرق، تاریخ الفارقی، ج۱، ص۵۶، چاپ بدوی عبداللطیف عوض، بیروت ۱۹۷۴.
امیردیلمی شرف الدوله ابوالفوارس، (حک: ۳۷۲ـ۳۷۹) برادرش ابونصر خاشاد [۳۷]
ابن ازرق، تاریخ الفارقی، ج۱، ص۵۵، چاپ بدوی عبداللطیف عوض، بیروت ۱۹۷۴.
یا خواشاذه را، ظاهراً بدون عُدّه و عِدّه کافی، به مقابله با او فرستاد. [۳۹]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۴، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
ابونصر ناگزیر از اعراب بنی عُقَیل یاری خواست. [۴۱]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۱۴۴، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
در نبرد میان آن دو در رأس المطل، نزدیک نصیبین، برادر باذ، ابوالفوارس دوستَک، کشته شد، [۴۲]
ابن ازرق، تاریخ الفارقی، ج۱، ص۵۷، چاپ بدوی عبداللطیف عوض، بیروت ۱۹۷۴.
اما با درگذشت شرف الدوله، ابونصر خواشاذه نیز ناچار شد، با سپردن بخشی از مناطق هموار به اعراب بنی عقیل برای ایجاد مانع دربرابر باذ، به موصل بازگردد. [۴۳]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۱۴۵، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
۷ - کشته شدن باذکرددر ۳۸۰ بار دیگر حمدانیان به مداخله پرداختند و دو برادر ابوتغلب حمدانی، پسران ناصرالدوله ـ ابوعبدالله حسین و ابوطاهر ابراهیم ـ برای جلوگیری از گسترش نفوذ باذ و اکراد ساکن دیار بکر، بویژه کردهای بَشْنَوی و ساکنان قلعه فَنَک، و به منظور دستیابی به سرزمین موروثی خود موصل، به مقابله با امیرکرد برخاستند. [۴۶]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۱۷۶، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
حمدانیان نیز، همچون دیلمیان، از اعراب بنی عقیل به رهبری ابوذوّاد محمد بن مسیّب یاری خواستند. [۴۸]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۱۷۷، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
درگیرودار نبرد، حاجِبِ باذ، معروف به عروس الخیل، کشته شد. ازینرو باذ بر شدّت حمله افزود و چون خواست از اسب خود به اسب تازه نفس دیگری منتقل شود، بر زمین افتاد و سخت آسیب دید. تلاش خواهرزاده او، ابوعلی حسن بن مروان، در بیرون بردن او از میدان نبرد هم به ناکامی انجامید و سپاه باذ راه گریز در پیش گرفت. مردی از بنی عقیل [۴۹]
ابن ازرق، تاریخ الفارقی، ج۱، ص۵۸: بنی حسّان، چاپ بدوی عبداللطیف عوض، بیروت ۱۹۷۴.
باذ را کشت (۱۴ محرم ۳۸۰) و چون امیر کرد را شناخت، جسدش را مثله کرد و سرش را نزد رهبران حمدانی برد. [۵۰]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۱۷۷ ـ ۱۷۸، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
جسد باذ را به موصل و سپس به بغداد بردند و در دارالاماره به دار آویختند. [۵۲]
ابن ازرق، تاریخ الفارقی، ج۱، ص۵۸، چاپ بدوی عبداللطیف عوض، بیروت ۱۹۷۴.
اما مردم شوریدند و علاقه خود را به او و اندوه و سوگ خود را در مرگ وی نشان دادند. آنان او را از مجاهدان شمردند و جسدش را با آیین مذهبی در موصل به خاک سپردند. [۵۴]
محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، ج۱، ص۱۷۸، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴.
[۵۶]
ابن ازرق، تاریخ الفارقی، ج۱، ص۵۸، چاپ بدوی عبداللطیف عوض، بیروت ۱۹۷۴.
۸ - جانشین باذکردپس از باذ خواهرزاده او ابوعلی حسن بن مروان، ملقب به نصرالدوله [۵۷]
کلیفورد ادموند بازورث، سلسلههای اسلامی، ج۱، ص۹۱، ترجمه فریدون بدرهای، تهران ۱۳۴۹ ش.
بر قلعه حصن کیفا دست یافت. او با همسر باذ، که از دیلمیان بود، [۵۸]
غلامرضا رشید یاسمی، کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او، ج۱، ص۱۸۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۹ ش.
ازدواج کرد و به جای باذ به حکومت نشست. گرچه ابوعلی حسن میراث خوار حکومت باذکرد بود، سلسله اکراد حمیدیه دیاربکر نام خود را ـ مروانیان ـ از پدر ابوعلی، مروان بن لکک، [۵۹]
ابن ازرق، تاریخ الفارقی، ج۱، ص۵۹، چاپ بدوی عبداللطیف عوض، بیروت ۱۹۷۴.
به وام گرفته است.
۹ - فهرست منابع(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ ۱۹۸۲. (۲) ابن ازرق، تاریخ الفارقی، چاپ بدوی عبداللطیف عوض، بیروت ۱۹۷۴. (۳) محمد بن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴. (۴) کلیفورد ادموند بازورث، سلسلههای اسلامی، ترجمه فریدون بدرهای، تهران ۱۳۴۹ ش. (۵) غلامرضا رشید یاسمی، کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او، چاپ افست تهران ۱۳۶۹ ش. (۶) بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، ج ۳: امرا و خاندانها، چاپ ماجدمردوخ روحانی، تهران ۱۳۷۱ ش ۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «باذکرد»، شماره۱۳۳. |