إلهاماِلْهام، اصطلاحی عرفانی است. ۱ - معنای لغوی و اصطلاحیدر لغت مأخوذ از «لهم»، به معنای در دل افکندن، فرا دل دادن، فرو خوردن [۱]
حسین راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ذیل لهم، بیروت، ۱۹۳۲م.
[۲]
حسین زوزنی، المصادر، ج۲، ص۶۹، به کوشش محمدتقی بینش، مشهد، ۱۳۴۰ش.
[۳]
بدر محمد دهار، دستور الاخوان، ج۱، ص۶۸، به کوشش سعید نجفی، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۵]
حسن نیشابوری، «تفسیر غرائب القران»، ج۳۰، ص۱۰۰، همراه تفسیر (نک: هم، طبری).
و در اصطلاح عارفان واردی است غیبی، یا القای معنی و معرفتی که به طریق فیض، بدون اکتساب، فکر و استفاضه به دل میرسد، و البته هیچ نشانه، دلیل و حجتی با آن همراه نیست، جز آنکه بر اثر آن، انسان به عملی برانگیخته میشود، یا ترک چیزی میکند. [۶]
محمداعلی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۳۰۸، به کوشش محمد وجیه و دیگران، کلکته، ۱۸۶۲م.
[۷]
علیجرجانی، التعریفات، ج۱، ص۲۸، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸م.
[۸]
کستلی، حاشیة علی شرح العقاید، ج۱، ص۴۵-۴۶، استانبول، ۱۹۷۳م.
[۱۰]
محمود عزالدین کاشانی، مصباح الهدایة، ج۱، ص۷۹، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۱۱]
ابراهیم ابرقوهی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۳۲، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۱۲]
محمد صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة، ج۱، ص۳۴۹، به کوشش جلالالدین آشتیانی، تهران، ۱۳۶۰ش.
گفتهاند که انسان بر اثر اینگونه القا بر «خیر» میافزاید؛ از اینرو، عدهای الهام را به «القای خیر» تعبیر کردهاند. [۱۳]
محمداعلی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۳۰۸، به کوشش محمد وجیه و دیگران، کلکته، ۱۸۶۲م.
[۱۴]
فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۱۴۶، به کوشش محمود عادل، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
چون الهام فرا دل داده میشود و یا در جان و روح دمیده میگردد، [۱۶]
محمد صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة، ج۱، ص۳۴۹، به کوشش جلالالدین آشتیانی، تهران، ۱۳۶۰ش.
از آن به صورتهای وحیِ قلب، القای روعی و نفث روحی هم تعبیر نمودهاند، تا جایی که به استناد حدیث «اہنَّ رُوحَ القُدُسِ نَفَث فی روعی»، «مُرَوَّع» را مترادف معنای «مُلهَم» (= کسی که الهام به دل او رسیده است) دانستهاند. [۱۷]
اسماعیل جوهری، الصحاح، ذیل لهم، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین.
[۱۸]
ابراهیم ابرقوهی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۳۱، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۱۹]
محمد صدرالدین شیرازی، المبدأ و المعاد، ج۱، ص۴۸۴، به کوشش جلالالدین آشتیانی، تهران، ۱۳۵۴ش.
[۲۰]
محمد زبیدی، اتحاف السادة المتقین، ج۷، ص۲۴۵، بیروت، دارالفکر.
[۲۱]
محمد فیض کاشانی، علم الیقین، ج۱، ص۳۶۰، قم، ۱۳۵۸ش/ ۱۴۰۰ق.
[۲۲]
حسین راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ذیل لهم، بیروت، ۱۹۳۲م.
علاوه بر آن، صوفیه گاه از الهام به «لَمَّة مَلَک» تعبیر کرده، و به حدیث «اہنَّ لِلْمَلَکِ فی الانسان لَمَّةً وَلِلشیطانِ لَمَّةً» استناد جستهاند [۲۳]
محییالدینابن عربی، الفتوحات المکیة، ج۴، ص۳۰۳-۳۰۴، به کوشش عثمان یحیی، قاهره، ۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵م.
[۲۴]
«شرح كلمات باباطاهر»، ترجمة خطيب وزيري، همراه شرح احوال و آثار و دو بيتيهاي باباطاهر عريان، ص۳۶۵، به كوشش جواد مقصود، تهران، ۱۳۵۶ش.
[۲۵]
ذیل لمم، ابن منظور، لسان.
هرچند برخی از آنان میان الهام و لَمَّه تفاوت نهادهاند؛ چنانکه لمه را القای ملک، و الهام را القای حق دانسته، اولی را به سبب موافقت علم، و دومی را برای موافقت خداوند معتبر شمردهاند. [۲۶]
«شرح كلمات باباطاهر»، ترجمة خطيب وزيري، همراه شرح احوال و آثار و دو بيتيهاي باباطاهر عريان، به كوشش جواد مقصود، ص۳۶۶- ۳۶۸، تهران، ۱۳۵۶ش.
۲ - منشأ این اصطلاحمنشأ این اصطلاح البته قرآن کریم است: «فَأَلْهَمَها فُجورَهَا وَ تَقْواهَا». الهام در این آیه، عموماً به اِفهام، اِعقال، اعلام، تعریف و تبیین، تفسیر شده است [۲۸]
طبری، تفسیر، ج۳۰، ص۱۳۴.
[۲۹]
حسن نیشابوری، «تفسیر غرائب القران»، ج۳۰، ص۱۰۰، همراه تفسیر (نک: هم، طبری).
[۳۰]
فخرالدین طریحى، مجمع البحرین، ج۳۱، ص۱۹۳، به کوشش محمود عادل، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
[۳۱]
شیخ طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۳۵۸، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
[۳۲]
فضل طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۵۵، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
اما صوفیه تصریح دارند که الهام در این آیه چیزی جز «خاطر» نیست. خاطر چه خیر باشد، چه شرّ، از سوی خداوند است که «خاطرانگیز» اوست، اما چون به دل انسان میافتد، به دو صورت الهام و وسوسه مجال ظهور پیدا میکند [۳۳]
احمدجام، انس التائبین، ج۱، ص۲۵۳، به کوشش علی فاضل، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۳۴]
محییالدینابن عربی، الفتوحات المکیة، ج۴، ص۳۰۳-۳۰۴، به کوشش عثمان یحیی، قاهره، ۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵م.
[۳۵]
محمد بابا افضل کاشانى، مصنفات فارسى، ص۲۹۷- ۲۹۸، به کوشش مجتبى مینوی و یحیى مهدوی، تهران، ۱۳۶۶ش.
هرچند به سبب مقبولیت و مطلوبیت الهام بعضی از صوفیه، از آن به صورت «خاطر حق» و «خاطر اول» تعبیر میکنند. [۳۶]
یحیی باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الاداب، ج۱، ص۳۱۵، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۳۷]
محمد ابوطالب مکی، قوت القلوب، ج۱، ص۲۵۱، قاهره، مطبعة مصطفی البابی.
[۳۸]
محمود عزالدین کاشانی، مصباح الهدایة، ج۱، ص۷۹، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۳۹]
محمد آملی، نفائس الفنون، ج۲، ص۸۵ -۸۶، به کوشش ابراهیم میانجی، تهران، ۱۳۷۹ق.
بعضی دیگر «خاطرِ مَلَکی» را الهام میدانند و آن را با خاطرِ شیطانی (= وسواس) در تقابل میبینند. [۴۰]
اسماعیل مستملی بخاری، شرح التعرف، ج۱، ص۱۷۷۵، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۴۱]
عبدالکریم قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۸۳ -۸۴، به کوشش معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
[۴۲]
محمد سلمی، «درجات المعاملات»، ج۱، ص۴۷۸، مجموعه آثار، به کوشش نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۴۳]
احمد علاءالدوله سمنانی، العروة لاهل الخلوة و الجلوة، ج۱، ص۳۰۳، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۴۴]
سعیدالدین سعید فرغانی، مشارق الدراری، ج۱، ص۱۷۶-۱۷۷، به کوشش جلالالدین آشتیانی، مشهد، ۱۳۹۸ق.
علاوه بر این، صوفیه برای موضوعیت دادن الهام به عنوان یکی از مبانی اساسی در نظریه معرفتی خویش، بجز آیه مذکور، به آیه ۵۱ از سوره شوری نیز استناد میکنند. [۴۶]
محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج۳، ص۱۹، بیروت، دارالمعرفه.
آنان همچنین با استناد به برخی از آیات قرآن کریم، واژه «وحی» را به الهام و الهام غریزه، یا به وحی در معنای لغوی آن که با الهام همانندی مییابد، تفسیر کردهاند. [۵۰]
احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۵، ص۴۱۰، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۵۱]
احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۶، ص۱۲۰، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۵۲]
حیدر آملی، جامع الاسرار، ج۱، ص۴۵۳-۴۵۴، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
عدهای از مفسران دیگر نیز این نظر را پذیرفتهاند. [۵۳]
شاهفور اسفراینی، تاج التراجم، ج۳، ص۱۲۱۰، به کوشش نجیب مایل هروی و علیاکبر الهی خراسانی، تهران، ۱۳۷۴ش.
به هر حال به گمان عدهای از صوفیه «الهام» در حق انبیا - چه به واسطه ملک باشد و چه بیواسطه ملک - چیزی جز « وحی» نیست. [۵۵]
حیدر آملی، جامع الاسرار، ج۱، ص۴۵۳-۴۵۴، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۵۶]
عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۱۵۵، تهران، ۱۳۵۴ش.
۳ - فرقش با وحیبرخی برآنند که میان الهام و وحی تفاوتی فاحش وجود دارد، [۵۷]
علی ابن حزم، الفصل، ج۵، ص۱۷، بیروت، دارالمعرفه.
و برخی دیگر الهام را اعم از وحی میدانند و وحی را گونهای خاص از الهام. [۵۸]
ناصرخسرو، زاد المسافرین، ج۱، ص۳۴۵، برلن، ۱۳۴۱ق.
[۵۹]
داوود قیصری، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۳۵، تهران، چ سنگی.
با آنکه اغلب صوفیه الهام و وحی را قریب المعنی یافتهاند، [۶۰]
عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۱۵۵، تهران، ۱۳۵۴ش.
برآنند که عارف باید در طی منازل سلوک میان الهام و وحی تفکیک کند. [۶۱]
احمد علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۹ش.
در واقع به نظر صوفیه، الهام نوعی استمرار وحی است و پس از دور نبوت با پیامبر خاتم، [۶۲]
رسالهها، به کوشش محمدجواد نوربخش، تهران، ۱۳۵۵-۱۳۵۶ش.
دور ولایت است که دایره الهام به آن تخصیص دارد. [۶۳]
حیدر آملی، جامع الاسرار، ج۱، ص۴۵۸، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
از اینرو الهام به رأی عارفان، تابع وحی است، چنانکه اولیا بر اثر متابعت انبیا به الهام میرسند. [۶۵]
محمود عزالدین کاشانی، مصباح الهدایة، ج۱، ص۷۹، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
گفتهاند که الهام آموختنی نیست، اما بنده با توجه به تعلیمات شرعی میتواند به جایگاهی برسد که به او الهام شود. [۶۶]
ناصرخسرو، زاد المسافرین، ج۱، ص۳۴۵، برلن، ۱۳۴۱ق.
۴ - نزد حکماحصول الهام اگر نزد برخی به تعلیمات شرعی یا به پاکیزگی قلب تعلق مییابد، [۶۷]
عزیزالدین نسفی، الانسان الکامل، ج۱، ص۲۳۵، به کوشش ماریژان موله، تهران، ۱۹۸۳م.
[۶۸]
عزیزالدین نسفی، الانسان الکامل، ج۱، ص۲۳۹، به کوشش ماریژان موله، تهران، ۱۹۸۳م.
نزد حکما به ارتباط نفوس بشری با ارواح فلکی بستگی دارد، چنانکه اگر نَفْس از تعلقات آزاد شود، میتواند به مرتبهای برسد که عالم غیب را همچون عالم شهادت مشاهده کند. [۶۹]
ابراهیم ابرقوهی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۳۱، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۷۰]
محمود قطبالدین شیرازی، درة التاج، ج۴، ص۱۰۳، به کوشش محمد مشکوه، تهران، ۱۳۱۷-۱۳۲۰ش.
[۷۱]
ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۴، ص۱۴۲- ۱۴۵، به کوشش سلیمان دنیا، قاهره، ۱۹۶۸م.
[۷۲]
ابن سینا، «الفعل و الانفعال و اقسامها»، ج۱، ص۲۲۵-۲۲۶، رسائل، قم، انتشارات بیدار.
۵ - نزد صوفیهبرخی از صوفیه نیز به تعلیل و تحلیل حکما در این باره توجه داشتهاند و به عقیده آنان اگر میان نفس ناطقه و نفس فلکی در بیداری تعامل واقع شود، بدون مصوّر شدن مَلک، الهام روی میدهد. [۷۳]
عزیزالدین نسفی، الانسان الکامل، ج۱، ص۲۳۵، به کوشش ماریژان موله، تهران، ۱۹۸۳م.
[۷۴]
عزیزالدین نسفی، الانسان الکامل، ج۱، ص۲۳۹، به کوشش ماریژان موله، تهران، ۱۹۸۳م.
[۷۵]
عزیزالدین نسفی، الانسان الکامل، ج۱، ص۲۴۱، به کوشش ماریژان موله، تهران، ۱۹۸۳م.
[۷۶]
عزیزالدین نسفی، الانسان الکامل، ج۱، ص۳۲۴، به کوشش ماریژان موله، تهران، ۱۹۸۳م.
[۷۷]
عزیزالدین نسفی، کشف الحقائق، ج۱، ص۹۲ - ۹۳، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، تهران، ۱۳۴۴ش.
[۷۸]
مؤیدالدین جندی، نفحة الروح، ج۱، ص۸۹ - ۹۰، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش.
هرچند الهام، از آن روی که متضمن برهان و دلیلی نیست، از نظر اهل علم حجت تلقی نمیشود، [۷۹]
علیجرجانی، التعریفات، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸م.
اما در جهانبینی عرفانی، دارای اعتبار است [۸۰]
محمود عزالدین کاشانی، مصباح الهدایة، ج۱، ص۷۹، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
و نهتنها پارهای از کرامات و خوارق عادات منسوب به آنان الهام شمرده میشود، [۸۱]
محمد پارسا، قدسیه، ج۱، ص۱۸، به کوشش احمد طاهری عراقی، تهران، ۱۳۵۴ش.
[۸۲]
محمد پارسا، قدسیه، ج۱، ص۲۰، به کوشش احمد طاهری عراقی، تهران، ۱۳۵۴ش.
[۸۳]
احمد علاءالدوله سمنانی، العروة لاهل الخلوة و الجلوة، ج۱، ص۳۰۳، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش.
بلکه نسبت مریدی و مرادی و نظارت پیران بر سلوک مریدان نیز به نوعی از الهام متأثر و بر آن مبتنی است. [۸۴]
عبدالرحمان جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۴۶۹، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۸۵]
احمد علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، ج۱، ص۱۱۱، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۹ش.
صوفیه طرح بسیاری از مفاهیم عرفانی را در سایه الهام میسر دانستهاند و حتی بعضی از احادیث نبوی را با معرفت الهامی توثیق کردهاند [۸۶]
شاه نعمتالله ولی، رسالهها، ج۳، ص۱۷۹، به کوشش محمدجواد نوربخش، تهران، ۱۳۵۵-۱۳۵۶ش.
[۸۷]
نجمالدین کبری، فواتح الجمال، ج۱، ص۸۸، ترجمه محمدباقر ساعدی، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۸۸]
روزبهان بقلی، شرح شطحیات، ج۱، ص۵۸، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۶۰ش/ ۱۹۸۱م.
چندانکه شماری از آنان مدعیند که آثارشان را برپایه الهامات رحمانی تصنیف و تدوین کردهاند. [۸۹]
شاه نعمتالله ولی، رسالهها، ج۱، ص۴۰۱، به کوشش محمدجواد نوربخش، تهران، ۱۳۵۵-۱۳۵۶ش.
[۹۰]
شاه نعمتالله ولی، رسالهها، ج۱، ص۴۱۳، به کوشش محمدجواد نوربخش، تهران، ۱۳۵۵-۱۳۵۶ش.
[۹۱]
حسین خوارزمی، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۴۹، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۹۲]
محمد غزالی، منهاج العابدین، ج۱، ص۳، قاهره، دارالعلم للجمیع.
[۹۳]
احمدجام، انس التائبین، ج۱، ص۷، به کوشش علی فاضل، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۹۴]
احمدجام، روضة المذنبین، ج۱، ص۵، به کوشش علی فاضل، تهران، ۱۳۵۵ش.
صوفیه تصریح دارند که الهام گاه از سوی حق تعالی به دل بنده میرسد و از اینروی از الهام به «اخبار الهیه» و «خطاب الهی » تعبیر میکنند [۹۵]
حسین خوارزمی، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۲۰۴، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۹۶]
عبدالرحمان اسفراینی، کاشف الاسرار، ج۱، ص۴۶، به کوشش هرمان لندلت، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۹۷]
عبدالرحمان اسفراینی، کاشف الاسرار، ج۱، ص۵۵ - ۵۶، به کوشش هرمان لندلت، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۹۸]
روزبهان بقلی، شرح شطحیات، ج۱، ص۶۰۸ - ۶۰۹، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۶۰ش/ ۱۹۸۱م.
و گاه از جانب ملا´ اعلی، فرشته یا مَلک، الهام را در دل میافکند. [۹۹]
سعدالدینحمویه، المصباح فی التصوف، ج۱، ص۷۱، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۰۰]
اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج۱۰، ص۴۴۳، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
صوفیه رؤیای صادقه را نیز از نوع الهام به شمار میآورند. [۱۰۱]
ابراهیم ابرقوهی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
هم از نظر ایشان، الهام غریزی یا فطری موهبتی است که به همه موجودات، اعم از انسان، حیوان، جماد و حتی شیاطین میرسد، الهام غیر فطری خاص انسان، بر دو گونه است: یکی الهام خاص که به اولیا و اوصیا تخصیص دارد؛ [۱۰۲]
حیدر آملی، جامع الاسرار، ج۱، ص۴۵۳-۴۵۷، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۱۰۳]
احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۵، ص۴۱۰-۴۱۱، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۱۰۴]
محمد شیخ مکی، الجانب الغربی، ج۱، ص۴۱، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۱۰۵]
محمد شیخ مکی، الجانب الغربی، ج۱، ص۸۵، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
دیگری الهام عام که هم مؤمن و مسلم راست و هم غیر مسلمان را. [۱۰۶]
حیدر آملی، جامع الاسرار، ج۱، ص۴۵۵، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۱۰۷]
محمد ابن ابی جمهور، مجلی، ج۱، ص۲۹۳، چ سنگی، تهران، ۱۳۲۹ق.
[۱۰۸]
عزیزالدین نسفی، الانسان الکامل، ج۱، ص۹۰، به کوشش ماریژان موله، تهران، ۱۹۸۳م.
البته تشخیص میان گونههای حقیقی و غیرحقیقی الهام عام کاری است که تنها انسان کامل از عهده آن برمیآید. [۱۰۹]
حیدر آملی، جامع الاسرار، ج۱، ص۴۵۵-۴۵۶، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
صوفیه الهام را یکی از راههای مناسب برای رسیدن به علم فراست میدانستهاند. [۱۱۰]
ابراهیم ابرقوهی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۳۱، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
هرچند که به رأی برخی از صوفیه الهام در دل مؤمن، همان فراست است، [۱۱۱]
عبدالله سراج، اللمع، ج۱، ص۱۲۳، به کوشش نیکلسن، لیدن، ۱۹۱۴م.
[۱۱۲]
ابراهیم ابرقوهی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۳۳، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۱۱۳]
محمود نجم اصفهانی، مناهج الطالبین، ج۱، ص۱۶۳، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
اما بیشتر صوفیان الهام و فراست را دو پدیده جدا دانستهاند، زیرا با الهام میتوان امور غیبی را بیواسطه آثار صوری کشف کرد، در حالی که در فراست، آثار صوری مورد تأمل، شرط لازم است. [۱۱۴]
محمود عزالدین کاشانی، مصباح الهدایة، ج۱، ص۷۹، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۱۱۵]
محمد آملی، نفائس الفنون، ج۲، ص۸۶، به کوشش ابراهیم میانجی، تهران، ۱۳۷۹ق.
یکی از راههای رسیدن به «فهم مبین» الهام است [۱۱۶]
روزبهان بقلی، شرح شطحیات، ج۱، ص۳۴۸، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۶۰ش/ ۱۹۸۱م.
و اطلاع از گذشته و آینده، جز با «رصد الهام» شناخته نمیشود. [۱۱۷]
احمد علاءالدوله سمنانی، العروة لاهل الخلوة و الجلوة، ج۱، ص۱۶۸، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۱۸]
احمد علاءالدوله سمنانی، العروة لاهل الخلوة و الجلوة، ج۱، ص۲۹۳، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۱۹]
محمد فضولی، مطلع الاعتقاد، ج۱، ص۷۴، به کوشش محمد بن تاویت طنجی، آنکارا، ۱۳۸۱ق/ ۱۹۶۲م.
[۱۲۰]
ابراهیم ابرقوهی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۳۲، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۱۲۱]
پند پیران، به کوشش جلال متینی، ج۱، ص۶۱ -۶۲، تهران، ۱۳۵۷ش.
برخی از صوفیه - مانند الهامیه - پایه اصلی معرفت الهی را الهام میدانستهاند، [۱۲۲]
علی هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۳۴۸، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش/ ۱۹۷۹م.
[۱۲۳]
محمداعلی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۳۰۸، به کوشش محمد وجیه و دیگران، کلکته، ۱۸۶۲م.
اما برخی دیگر در اینکه الهام به عنوان پایه اصلی معرفت باشد، تردید کردهاند، زیرا به رأی آنان الهام را نمیتوان با برهان و دلیل عقلی اثبات یا ابطال کرد، از اینرو، حُکم آن در قلمرو معرفت نمیتواند موضوعیت یابد. [۱۲۴]
علی هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۳۴۷- ۳۴۸، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش/ ۱۹۷۹م.
[۱۲۵]
کستلی، حاشیة علی شرح العقاید، ج۱، ص۴۶، استانبول، ۱۹۷۳م.
[۱۲۶]
ابراهیم ابرقوهی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۳۳، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
۶ - نظر دیگراناما برخلاف آنان، بیشتر عارفان برآنند که انسان از دو طریق تعلیم و الهام به قلمرو معرفت دست مییابد [۱۲۷]
حیدر آملی، جامع الاسرار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۱۲۸]
محمد صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة، ج۱، ص۳۴۸-۳۴۹، به کوشش جلالالدین آشتیانی، تهران، ۱۳۶۰ش.
[۱۲۹]
محمد صدرالدین شیرازی، المبدأ و المعاد، ج۱، ص۴۸۳-۴۸۴، به کوشش جلالالدین آشتیانی، تهران، ۱۳۵۴ش.
[۱۳۰]
محمد صدرالدین شیرازی، الاسفار، ج۱، ص۳۸۴، تهران، ۱۳۸۳ق.
و دل انسان دو در دارد، یکی به سوی ملکوت، و دیگری به سوی عالم مُلک. اگر درِ دل به سوی حواس گشوده شود، انسان به معرفت اکتسابی میرسد، و اگر درِ دل به سوی عالم ملکوت گشوده گردد، آنچه فرشتگان میدانند و یا در لوح محفوظ مثبت است، به قدر استعداد دل، بر دل میافتد و معرفت الهامی حاصل میشود. [۱۳۱]
محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج۳، ص۱۸، بیروت، دارالمعرفه.
[۱۳۲]
محمد صدرالدین شیرازی، المبدأ و المعاد، ج۱، ص۴۸۴- ۴۸۸، به کوشش جلالالدین آشتیانی، تهران، ۱۳۵۴ش.
غزالی [۱۳۳]
محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج۳، ص۱۸، بیروت، دارالمعرفه.
این هر دو طریق اخذ علم و معرفت را معتبر میداند و نباید که یکی دیگری را مانع شود. [۱۳۴]
محمد صدرالدین شیرازی، المبدأ و المعاد، ص۴۸۵، به کوشش جلالالدین آشتیانی، تهران، ۱۳۵۴ش.
[۱۳۵]
احمد علاءالدوله سمنانی، العروة لاهل الخلوة و الجلوة، ج۱، ص۲۰۰، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۷ - فهرست منابع(۱) حیدر آملی، جامع الاسرار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش. (۲) محمد آملی، نفائس الفنون، به کوشش ابراهیم میانجی، تهران، ۱۳۷۹ق. (۳) ابراهیم ابرقوهی، مجمع البحرین، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۴) محمد ابن ابی جمهور، مجلی، چ سنگی، تهران، ۱۳۲۹ق. (۵) علی ابن حزم، الفصل، بیروت، دارالمعرفه. (۶) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، به کوشش سلیمان دنیا، قاهره، ۱۹۶۸م. (۷) ابن سینا، «الفعل و الانفعال و اقسامها»، رسائل، قم، انتشارات بیدار. (۸) محییالدینابن عربی، الفتوحات المکیة، به کوشش عثمان یحیی، قاهره، ۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵م. (۹) احمد ابن فارس، مجمل اللغة، به کوشش زهیر عبدالمحسن سلطان، بیروت، مؤسسة الرساله. (۱۰) ابن منظور، لسان. (۱۱) محمد ابوطالب مکی، قوت القلوب، قاهره، مطبعة مصطفی البابی. (۱۲) احمدجام، انس التائبین، به کوشش علی فاضل، تهران، ۱۳۶۸ش. (۱۳) احمدجام، روضة المذنبین، به کوشش علی فاضل، تهران، ۱۳۵۵ش. (۱۴) شاهفور اسفراینی، تاج التراجم، به کوشش نجیب مایل هروی و علیاکبر الهی خراسانی، تهران، ۱۳۷۴ش. (۱۵) عبدالرحمان اسفراینی، کاشف الاسرار، به کوشش هرمان لندلت، تهران، ۱۳۵۸ش. (۱۶) اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م. (۱۷) محمد بابا افضل کاشانی، مصنفات فارسی، به کوشش مجتبی مینوی و یحیی مهدوی، تهران، ۱۳۶۶ش. (۱۸) یحیی باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الاداب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش. (۱۹) محمد پارسا، قدسیه، به کوشش احمد طاهری عراقی، تهران، ۱۳۵۴ش. (۲۰) پند پیران، به کوشش جلال متینی، تهران، ۱۳۵۷ش. (۲۱) محمداعلی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش محمد وجیه و دیگران، کلکته، ۱۸۶۲م. (۲۲) عبدالرحمان جامی، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. (۲۳) علیجرجانی، التعریفات، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸م. (۲۴) مؤیدالدین جندی، نفحة الروح، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۲۵) اسماعیل جوهری، الصحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین. (۲۶) سعدالدینحمویه، المصباح فی التصوف، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۲۷) حسین خوارزمی، شرح فصوص الحکم، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۲۸) بدر محمد دهار، دستور الاخوان، به کوشش سعید نجفی، تهران، ۱۳۴۹ش. (۲۹) حسین راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، بیروت، ۱۹۳۲م. (۳۰) روزبهان بقلی، شرح شطحیات، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۶۰ش/ ۱۹۸۱م. (۳۱) محمد زبیدی، اتحاف السادة المتقین، بیروت، دارالفکر. (۳۲) حسین زوزنی، المصادر، به کوشش محمدتقی بینش، مشهد، ۱۳۴۰ش. (۳۳) عبدالله سراج، اللمع، به کوشش نیکلسن، لیدن، ۱۹۱۴م. (۳۴) سعیدالدین سعید فرغانی، مشارق الدراری، به کوشش جلالالدین آشتیانی، مشهد، ۱۳۹۸ق. (۳۵) محمد سلمی، «درجات المعاملات»، مجموعه آثار، به کوشش نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۹ش. (۳۶) شاه نعمتالله ولی، رسالهها، به کوشش محمدجواد نوربخش، تهران، ۱۳۵۵-۱۳۵۶ش. (۳۷) «شرح کلمات باباطاهر»، ترجمه خطیب وزیری، همراه شرح احوال و آثار و دو بیتیهای باباطاهر عریان، به کوشش جواد مقصود، تهران، ۱۳۵۶ش. (۳۸) شیخ طوسی، التبیان، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی. (۳۹) محمد شیخ مکی، الجانب الغربی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۴۰) محمد صدرالدین شیرازی، الاسفار، تهران، ۱۳۸۳ق. (۴۱) محمد صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة، به کوشش جلالالدین آشتیانی، تهران، ۱۳۶۰ش. (۴۲) محمد صدرالدین شیرازی، المبدأ و المعاد، به کوشش جلالالدین آشتیانی، تهران، ۱۳۵۴ش. (۴۳) فضل طبرسی، مجمع البیان، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م. (۴۴) طبری، تفسیر. (۴۵) فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، به کوشش محمود عادل، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی. (۴۶) عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین، تهران، ۱۳۵۴ش. (۴۷) محمود عزالدین کاشانی، مصباح الهدایة، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش. (۴۸) علی هجویری، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش/ ۱۹۷۹م. (۴۹) احمد علاءالدوله سمنانی، العروة لاهل الخلوة و الجلوة، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۵۰) احمد علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۹ش. (۵۱) محمد غزالی، احیاء علومالدین، بیروت، دارالمعرفه. (۵۲) محمد غزالی، منهاج العابدین، قاهره، دارالعلم للجمیع. (۵۳) فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، داراحیاء التراث العربی. (۵۴) محمد فضولی، مطلع الاعتقاد، به کوشش محمد بن تاویت طنجی، آنکارا، ۱۳۸۱ق/ ۱۹۶۲م. (۵۵) محمد فیض کاشانی، علم الیقین، قم، ۱۳۵۸ش/ ۱۴۰۰ق. (۵۶) قرآن کریم. (۵۷) عبدالکریم قشیری، الرسالة القشیریة، به کوشش معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م. (۵۸) محمود قطبالدین شیرازی، درة التاج، به کوشش محمد مشکوه، تهران، ۱۳۱۷-۱۳۲۰ش. (۵۹) داوود قیصری، شرح فصوص الحکم، تهران، چ سنگی. (۶۰) کستلی، حاشیة علی شرح العقاید، استانبول، ۱۹۷۳م. (۶۱) محمد کلینی، الاصول من الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، بیروت، ۱۴۰۱ق. (۶۲) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. (۶۳) اسماعیل مستملی بخاری، شرح التعرف، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۶ش. (۶۴) احمد میبدی، کشف الاسرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش. (۶۵) ناصرخسرو، زاد المسافرین، برلن، ۱۳۴۱ق. (۶۶) محمود نجم اصفهانی، مناهج الطالبین، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۶۷) نجمالدین کبری، فواتح الجمال، ترجمه محمدباقر ساعدی، تهران، ۱۳۶۸ش. (۶۸) عزیزالدین نسفی، الانسان الکامل، به کوشش ماریژان موله، تهران، ۱۹۸۳م. (۶۹) عزیزالدین نسفی، کشف الحقائق، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، تهران، ۱۳۴۴ش. (۷۰) حسن نیشابوری، «تفسیر غرائب القران»، همراه تفسیر (نک: هم، طبری). ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «إلهام»، ج۱۰، ص۳۸۸۸. |