آیه 44 سوره بقره
<<43 | آیه 44 سوره بقره | 45>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
چگونه شما مردم را به نیکوکاری دستور میدهید و خود را فراموش میکنید و حال آنکه کتاب خدا را میخوانید، چرا اندیشه نمیکنید؟
آیا مردم را به نیکی فرمان می دهید و خود را [در ارتباط با نیکی] فراموش می کنید؟ در حالی که کتاب [تورات را که با شدت به نیکی دعوتتان کرده] می خوانید. آیا [به وضع زیان بار و خطرناک خود] نمی اندیشید؟
آيا مردم را به نيكى فرمان مىدهيد و خود را فراموش مىكنيد، با اينكه شما كتاب [خدا] را مىخوانيد؟ آيا [هيچ] نمىانديشيد؟
آيا در حالى كه كتاب را مىخوانيد، مردم را به نيكى فرمان مىدهيد و خود را فراموش مىكنيد؟ آيا به عقل درنمىيابيد؟
آیا مردم را به نیکی (و ایمان به پیامبری که صفات او آشکارا در تورات آمده) دعوت میکنید، اما خودتان را فراموش مینمایید؛ با اینکه شما کتاب (آسمانی) را میخوانید! آیا نمیاندیشید؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
بر: (بكسر اول) به معنى نيكى و خوبى و به فتح اول به معنى نيكى كننده و نيز به معنى خشكى مقابل دريا است، اين هر سه در قرآن مجيد آمده است (قاموس قرآن).
تعقلون: عقل به معنى، فهم، درك و معرفت است، به معناى اسمى در قرآن نيامده و فقط به صورت افعال: يعقلون، تعقلون، نعقل، آمده است.
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است.
شأن نزول:
از طريق كلبى از ابوصالح او از ابن عباس چنين روايت گرديده كه اين آيه درباره يهوديان اهل مدينه نازل شده كه بخويشان و اقرباى مسلمان خود كه ميرسيدند، مى گفتند: در دين خود ثابت و پابرجا باشيد و از آن دست برنداريد ولى خود در دين ثابت نبوده و مردم را به امورى تشويق مينمودند كه خود بدان پاى بند نبوده اند اگر چه اين آيه درباره مورد بخصوص نازل شده باشد ولى عام بوده و از براى همه عموميت خواهد داشت. و نيز از قول امام على مرتضى عليهالسلام نقل گرديده كه اين آيه درباره قضات و خطيبان نازل گرديده كه بر خدا و رسول و كتاب او دروغ مى بندند .
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«44» أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
آيا مردم را به نيكى دعوت كرده و خودتان را فراموش مىنماييد؟ با اينكه شما كتاب (آسمانى) را مىخوانيد، آيا هيچ فكر نمىكنيد؟
نکته ها
دانشمندان يهود، قبل از بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، مردم را به ايمان آوردن به آن حضرت دعوت مىكردند و بشارت ظهور حضرت را مىدادند، امّا هنگام ظهور، خودشان ايمان نياوردند و حتّى بعضى از آنان به بستگان خود كه اسلام آورده بودند، توصيه مىكردند كه مسلمان بمانند، ولى خودشان اسلام نمىآوردند. «1»
در روايات آمده است: دانشمندى كه ديگران را به بهشت دعوت كند، ولى خودش اهل جهنّم باشد، بزرگترين وسختترين حسرتها را خواهد داشت. «2»
حقّ تلاوت، عمل است. امام صادق عليه السلام فرمود: «كونوا دعاة النّاس باعمالكم و لاتكونوا دعاةً بالسنتكم» «3» با اعمال خودتان مردم را دعوت كنيد، نه تنها با گفتار.
از حضرت على عليه السلام نقل شده است كه فرمود: سوگند كه من شما را به كارى دعوت نمىكنم، مگر آنكه خودم پيشگام باشم و از كارى نهى نمىكنم مگر آنكه خودم قبل از شما آن را ترك كرده باشم. «4»
همچنين آن حضرت فرمود: هر كس خود را امام ديگران قرار داد، ابتدا بايد به تعليم خود بپردازد. «5»
امام كاظم عليه السلام فرمودهاند: «طوبى للعلماء بالفعل و ويل للعلماء بالقول» «6» درود بر عالمانى كه به گفته خود عمل مىكنند و واى بر عالمانى كه فقط حرف مىزنند.
«1». نمونه، ج 1، ص 214.
«2». بحار، ج 2، ص 37.
«3». نورالثقلين، ج 1، ص 57.
«4». نهجالبلاغه، خطبه 175.
«5». نهجالبلاغه، حكمت 73.
«6». بحار، ج 78، ص 299.
جلد 1 - صفحه 106
عالم بىعمل در قالب تمثيل
الف: در قرآن: عالم بىعمل، به الاغى تشبيه شده است كه بار كتاب حمل مىكند، ولى خود از آن بهرهاى نمىبرد. «1»
ب: در روايات:
- رسول خدا صلى الله عليه و آله: عالم بىعمل، مثل چراغى است كه خودش مىسوزد، ولى نورش به مردم مىرسد. «2»
- رسول خدا صلى الله عليه و آله: عالم بىعمل، چون تيرانداز بدون كمان است. «3»
- عيسى عليه السلام: عالم بىعمل، مثل چراغى است بر پشتبام كه اتاقها تاريكاند. «4»
- على عليه السلام: عالم بىعمل، چون درخت بىثمر وگنجى است كه انفاق نشود. «5»
- امام صادق عليه السلام: موعظهى عالم بىعمل، چون باران بر روى سنگ است كه در دلها نفوذ نمىكند. «6»
ج: عالم بىعمل، در كلام انديشمندان:
گرسنهاى است روى گنج خوابيده.
تشنهاى است بر كنار آب و دريا.
طبيبى است كه خود از درد مىنالد.
بيمارى است كه دائماً نسخه درمان را مىخواند، ولى عمل نمىكند.
منافقى است كه سخن و عملش يكى نيست.
پيكرى است بىروح.
پیام ها
1- آمران به معروف، بايد خود عامل به معروف باشند. «تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ»
«1». جمعه، 5.
«2». كنزالعمّال، ح 29109.
«3». بحار، ج 10، ص 100.
«4». بحار، ج 14، ص 309.
«5». غررالحكم.
«6». بحار، ج 2، ص 39.
جلد 1 - صفحه 107
2- اگر مقدّمات فراموشى را خودمان فراهم كرده باشيم، معذور نيستيم. عذر فراموشكارى پذيرفته است كه بىتقصير باشد. «تَنْسَوْنَ، تَتْلُونَ»
3- تلاوت كتاب آسمانى كافى نيست، تعقّل لازم است. «تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»
4- خود فراموشى، نشانهى بىخردى است. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (44)
بعد از آن بر سبيل توبيخ به علماى غير عامل خطاب فرمايد كه:
أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ: آيا امر مىكنيد مردمان را به نيكوئى، وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ: و حال آنكه فراموش كنيد نفسهاى خود را، يعنى ترك مىكنيد نيكوئى به نفسهاى خود را مانند كسى كه نفس خود را فراموش كرده باشد.
وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ: و حال آنكه تلاوت مىكنيد كتاب آسمانى تورات را كه متضمن است وصف پيغمبر و امر به متابعت آن حضرت و وعيد به مخالفت قول با عمل را. أَ فَلا تَعْقِلُونَ: آيا پس چرا تعقل نمىكنيد در قبح گفتار بدون عمل و وخيم بودن عاقبت آن، زيرا عقل براى درك حسن و قبح افعال مىباشد، در صورتى كه عقل كارفرما و تعقل كه لازمه آن است ظهور يابد. و آيه شريفه توبيخ عظيمى است نسبت به اين جماعت كه با دارا بودن عقل تعقل ننمايند.
تبصره: توهّم نشود كه مفاد آيه شريفه منع نمايد امر به معروف و نهى از منكر را، بلكه در مقام تذكر و نصيحت مشفقانه باشد از جانب خدا نسبت به بندگان كه آنچه امر و نهى نمايند ديگران را، البته خود هم اقدام نمايند به عمل، نه آنكه فقط آمر و ناهى باشند. و نيز مذمتى باشد براى اشخاصى كه
«1» مستدرك الوسايل، جلد اوّل، صفحه 488 باب دوّم حديث دوّم.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 135
قول دارند بدون عمل. و آيه شريفه گرچه در شأن احبار يهود نازل شده لكن شامل باشد عموم مؤمنين را تا قيامت كه در گفتار خود به عمل كوشند، بلكه مردم را دعوت به حق و اسلام نمايند، به عمل كردن قوانين مقدسه آن و لذا حضرت صادق عليه السّلام فرمايد:
كونوا دعاة النّاس باعمالكم و لا تكونوا دعاة بالسنتكم «1». يعنى باشيد دعوت كننده مردم به اعمال خودتان، نه به زبان خود فقط.
و نيز در احاديث معراجيه است: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:
مررت ليلة اسرى بي على اناس تقرض شفاهم بمقاريض من نار فقلت من هؤلاء يا جبرئيل قال هم خطباء من اهل الدّنيا ممّن كانوا يأمرون النّاس بالبرّ و ينسون انفسهم «2». فرمود حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: مرور كردم شب معراج بر مردمى كه مىچيدند لبهاى آنها را به مقراضهاى آتشين.
گفتم: كيستند اى جبرئيل؟ گفت: ايشان خطباء اهل دنيا هستند كه امر مىكردند مردمان را به نيكوئى و حال آنكه فراموش مىنمودند نفسهاى خودشان را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (44)
ترجمه
آيا امر ميكنيد مردم را بخوبى و فراموش ميكنيد خودتان را با آن كه شما ميخوانيد كتاب را آيا تعقل نمىكنيد..
تفسير
در شأن علماء يهود و رؤساء منافق آنها نازل شده است كه اموال فقرا را جمع و ضبط مينمايند و طعمه براى اغنيا تهيه ميكنند و امر بخيرات مينمايند با آنكه خودشان تار كند و نهى از شرور ميكنند در صورتى كه خودشان مرتكبند با آنكه تورية را ميخوانند كه در آن امر بخيرات و نهى از منكرات شده است و تعقل نميكنند كه در امر بچيزيكه خودشان عمل بآن نميكنند و در نهى از چيزيكه خودشان مرتكب ميشوند عقاب است براى آنان و بنظر حقير تعقل نميكنند قبح اين عمل را كه انسان واعظ غير متعظ باشد و قمى فرموده كه نازل شده است در شأن خطبا و سخنوران چنانچه امير المؤمنين (ع) فرموده كه بر هر منبرى از ايشان خطيب سخن ورى است كه با صوت رسا دروغ بر خدا و رسول و قرآن ميبندد فيض ره فرموده اين آيه شامل است هر كس را كه توصيف امر خيرى را بنمايد و خود عمل نكند و در مصباح الشريعه نقل فرموده از حضرت صادق (ع) كه كسيكه فارغ نشده باشد از اصلاح باطن خود و خلاص نگشته باشد از آفات نفس و شهوات خويش و فرار نداده باشد شيطان را و داخل نشده باشد در كنف امان و حفظ خداوند صلاحيت ندارد از براى امر به معروف و نهى از منكر زيرا وقتى كه موصوف باين صفات نباشد هرچه را اظهار ميكند حجت بر او ميشود و مردم هم بگفته او منتفع نميشوند خداوند فرموده آيا امر ميكنيد مردم را بخوبى و فراموش ميكنيد خودتان را و باو ميفرمايد اى خائن آيا مطالبه ميكنى از خلق من چيزيرا كه بسبب آن با نفس خود خيانت كردى و عنانش را از دست دادى بنظر حقير اين آيه و روايات راجع بكسانى است كه شغلشان امر به معروف و نهى از منكر است و بايد مبلغ احكام اسلام باشند و تكليف و شرائط آنها غير از عامه مردم است كه بايد
جلد 1 صفحه 74
امر به معروف و نهى از منكر بنمايند خواه عامل و تارك باشند خواه نباشند چنانچه در سوره آل عمران در ذيل آيه و لتكن منكم امة يدعون الى الخير انشاء اللّه تعالى بيان خواهد شد چه خوب گفته است
دامن آلوده اگر خود همه حكمت گويد
از سخن گفتن زيباش كسان به نشوند
و آنكه پاكيزه دل است ار بنشيند خاموش
همه از سيرت صافيش نصيحت شنوند
كلام وقتى از قلب خارج شد داخل در قلب ميشود و چون از زبان بيرون آيد از گوش تجاوز نميكند خداوند بما توفيق عمل كرامت فرمايد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ تَأمُرُونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَ تَنسَونَ أَنفُسَكُم وَ أَنتُم تَتلُونَ الكِتابَ أَ فَلا تَعقِلُونَ (44)
(آيا مردم را بخوبي امر كنيد و خود را فراموش مينمائيد و حال آنكه كتاب را ميخوانيد آيا تعقل نميكنيد) (برّ) در لغت بمعني بسياري اطلاق شده: هر كار نيكويي را برّ گويند اسمي است شامل جمله طاعات از واجبات و مندوبات ميشود و بمعني صدق و صله و احسان و نيكويي بوالدين نيز استعمال ميشود.
و ظاهر اينست که اصل در معني برّ همان نيكي و مطلق خير است و ساير معاني متفرّع بر همين معني است و در قرآن نيز بر هر كار نيكي اطلاق بر (بكسر باء) شده و بر اشخاص نيكوكار و فرشتگان و آفريدگار اطلاق برّ (بفتح باء) و بارّ شده مانند:
جلد 2 - صفحه 17
لَيسَ البِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَكُم قِبَلَ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ وَ لكِنَّ البِرَّ مَن آمَنَ بِاللّهِ الاية«1» و مانند إِنَّ الأَبرارَ يَشرَبُونَ مِن كَأسٍ الاية«2» و مانند:
بِأَيدِي سَفَرَةٍ كِرامٍ بَرَرَةٍ«3» و مانند إِنَّهُ هُوَ البَرُّ الرَّحِيمُ«4» و تنسون نسيان بمعني فراموشي و قريب المعني با سهو است لكن سهو بمعني عدم التفات و توجه و در مقابل عمد است و نسيان در مقابل ذكر است، و مراد از نسيان نفس اينست که انسان خود را جزو ديگران قرار ندهد يعني همه را موظف بوظائف ديني و اخلاقي و وجداني بداند ولي خود را از آنها معاف دارد چنانچه دأب علماء يهود و بسياري از علماء سوء است که مردم را بكارهاي خير و وظائف ديني امر ميكنند ولي خودشان بآنها عمل نميكنند با اينكه كتاب را تلاوت نموده و ميدانند که احكام آن كتاب چه تورات و انجيل و چه قرآن باشد عام و شامل همه است و بعضي را از انجام وظيفه استثناء ننموده است.
و مذمت و نكوهش در آيه شريفه راجع بقسمت دوم است که نسيان نفس باشد نه راجع بقسمت اول که امر ببرّ است و اينكه بعضي باين آيه و امثال آن استشهاد كردهاند بر اينكه شرط امر بمعروف و نهي از منكر اينکه است که آمر بمعروف و ناهي از منكر خود عامل معروف و تارك منكر باشد تمام نيست زيرا آيات در مقام مذمّت عمل نكردن بمعروف و منتهي نشدن از منكر است نه اينكه شرط قرار دادن باشد باين معني که هر كس معروفي را بجا نياورد نبايد بآن امر كند و هر كس منكري را مرتكب شود نهي از آن منكر از وي ساقط شود بلكه عمل كردن بمعروف و ترك منكر دو واجب و امر بمعروف و نهي از منكر دو واجب ديگر است و هر كدام در محل خود ثابت ميباشد، چنانچه در
1- سوره البقرة آيه 177
2- سوره الدهر آيه 5
3- سوره عبس آيه 14- 15
4- سورة الطور آيه 28 ابرار جمع بر و بررة جمع بار است.
جلد 2 - صفحه 18
ذيل آيه شريفه وَ إِذا قِيلَ لَهُم لا تُفسِدُوا فِي الأَرضِ در ضمن شرايط امر بمعروف و نهي از منكر متذكر شديم«1».
بلي از اينکه لحاظ که عقوبت عالم از جاهل سختتر است چنانچه از كلمه وَ أَنتُم تَتلُونَ الكِتابَ استفاده ميشود و مفاد اخبار بسيار است چنانچه روايت شده که «
ان اهل النار يتأذّون من ريح العالم التارك لعلمه
» (اهل آتش از بوي عالم بيعمل آزار ميشوند)«2» و نيز روايت شده که «
انّ اشدّ اهل النار ندامة و حسرة رجل دعي عبدا الي اللّه فاستجاب و قبل منه فاطاع اللّه و ادخله الجنة و ادخل الداعي النار بتركه علمه الحديث
» سخت ترين اهل آتش از جهت شكنجه عالم بيعمل است«3» البته كسي که امر بمعروف و نهي از منكر كند و خود تارك معروف و عامل منكر باشد نكوهش از او بيشتر و عقوبت او سختتر خواهد بود.
أَ فَلا تَعقِلُونَ عقل يعني درك حسن و قبح و احكام عقلي يعني محسنات و مقبّحات عقلي اموريست که هر عقلي ادراك حسن يا قبح آنها را مينمايد مانند خوبي احسان و بدي ظلم و مورد آية ممكن است از اينکه قبيل باشد يعني اينكه مردم را بخوبي امر كنيد و خود ترك كنيد خلاف حكم عقل و درك عقلاني است لذا بنحو تعجّب ميفرمايد: أَ فَلا تَعقِلُونَ و براي عقل اطلاقاتي است: گاهي مقابل جهل است چنانچه در كافي در حديث جنود عقل و جهل ذكر شده.
و گاهي مقابل حمق (نفهمي) است چنانچه در آيه باين معني استعمال شده، و گاهي مقابل جنون است که در اينصورت از شرايط عامه تكليف ميباشد و گاهي بمعني جوهر مجرّد است ذاتا و فعلا، که يكي از جواهر پنجگانه باشد مقابل اعراض نهگانه، و در لسان بعضي بمثل افلاطونيه که صور بدون ماده باشند نيز اطلاق شده است.
1- مجلد اول ص 373
2- جامع السعادات ص 62
3- جامع السعادات ص 62
19
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 44)- به دیگران توصیه میکنید اما خودتان چرا؟! علماء و دانشمندان یهود قبل از بعثت محمد صلّی اللّه علیه و اله مردم را به ایمان به وی دعوت میکردند و بعضی از علمای یهود به بستگان خود که اسلام آورده بودند توصیه میکردند به ایمان خویش باقی و ثابت بمانند ولی خودشان ایمان نمیآوردند، لذا قرآن آنها را بر این کار مذمت کرده میگوید: «آیا مردم را به نیکی دعوت میکنید ولی خودتان را فراموش مینمایید» (أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ). «با این که کتاب آسمانی را میخوانید آیا هیچ فکر نمیکنید» (وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
علمای یهود از این میترسیدند که اگر به رسالت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله اعتراف کنند کاخ ریاستشان فرو ریزد و عوام یهود به آنها اعتنا نکنند. لذا صفات پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله را که در تورات آمده بود دگرگون جلوه دادند.
اصولا یک برنامه اساسی مخصوصا برای علماء و مبلبیت غین و داعیان راه حق این است که بیش از سخن، مردم را با عمل خود تبلیغ کنند همان گونه که در حدیث معروف از امام صادق علیه السّلام میخوانیم: «مردم را با عمل خود به نیکیها دعوت کنید نه با زبان خود».
ج1، ص70
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 1، ص 111.
- ↑ واحدى و ثعلبى از مفسرين عامه نقل نمودند و نيز صاحب كشف الاسرار بدون ذكر راويان نقل نموده است.
- ↑ صاحب روض الجنان يا روح الجنان از مفسرين خاصه اين مورد را در ميان آورده ولى به عنوان شأن و نزول ذكر ننموده است.
- ↑ تفسير على بن ابراهيم و تفسير البرهان از خاصه.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 10.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.