آیه 179 سوره آل عمران
<<178 | آیه 179 سوره آل عمران | 180>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
خداوند هرگز مؤمنان را بدین حال کنونی که برآنید وانگذارد تا آنکه (با آزمایش خود) بدسرشت را از پاک گوهر جدا کند. و خدا همه شما را از سرّ غیب آگاه نسازد و لیکن (به این مقام) از پیغمبران خود هر که را مشیّت او تعلق گرفت برگزیند، پس شما به خدا و پیغمبرانش بگروید، که هر گاه ایمان آرید و پرهیزکار شوید اجر عظیم خواهید یافت.
خدا بر آن نیست که مؤمنان را بر این [وضعی] که شما بر آن قرار دارید [که منافق از مؤمن، و خوب از بد مشخص و معلوم نیست] واگذارد، [بر آن است] تا پلید را از پاک [به سبب آزمایش های مختلف] جدا سازد. و خدا بر آن نیست که شما را بر غیب آگاه کند. ولی خدا از میان فرستادگانش هر کس را بخواهد [برای آگاه کردن به غیب] برمی گزیند، پس به خدا و فرستادگانش ایمان آورید. و اگر ایمان آورید و تقوا پیشه کنید، برای شما پاداشی بزرگ خواهد بود.
خدا بر آن نيست كه مؤمنان را به اين [حالى] كه شما بر آن هستيد، واگذارد، تا آنكه پليد را از پاك جدا كند. و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب آگاه گرداند، ولى خدا از ميان فرستادگانش هر كه را بخواهد برمىگزيند. پس، به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد؛ و اگر بگرويد و پرهيزگارى كنيد، براى شما پاداشى بزرگ خواهد بود.
خدا بر آن نيست كه شما مؤمنان را بدين حال كه اكنون هستيد رها كند. مىآزمايد تا ناپاك را از پاك جدا سازد. و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب بياگاهاند، ولى برخى از پيامبرانش را كه خود بخواهد برمىگزيند. پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد. و اگر ايمان بياوريد و پرهيزگارى كنيد، اجرى عظيم يابيد.
چنین نبود که خداوند، مؤمنان را به همانگونه که شما هستید واگذارد؛ مگر آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد. و نیز چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید؛ این بر خلاف سنت الهی است؛) ولی خداوند از میان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمیگزیند؛ (و قسمتی از اسرار نهان را که برای مقام رهبری او لازم است، در اختیار او میگذارد.) پس (اکنون که این جهان، بوته آزمایش پاک و ناپاک است،) به خدا و رسولان او ایمان بیاورید! و اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، پاداش بزرگی برای شماست.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
ليذر: در زبان عرب ماضى و مصدر و اسم فاعل از آن بكار نمى رود و بجاى آن ترك، ترك و تارك گويند. «ليذر» در آيه به معنى ترك كردن است.
خبيث: خبث (بر وزن قفل): ناپاكى، پليدى. خبيث: ناپاك و پليد است.
طيب: پاكيزه دلچسب است.
ليطلعكم: طلوع و مطلع: آشكار شدن و آشكار كردن. لازم و متعدى بكار مى رود «ليطلعكم» يعنى تا آگاه كند شما را.
يجتبى: اجتباء: برگزيدن، جبى در اصل به معنى جمع كردن و اجتباء جمع كردن براى برگزيدن است.
نزول
محل نزول:
اين آيه همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است.
شأن نزول: «شیخ طوسى» گوید: سدى گويد: سبب نزول آيه چنين بود كه مشركين مى گفتند: اگر محمد راست مى گويد، خبر بدهد كه كدام يك از ما ایمان مى آوريم و كداميك كافر مى شويم خداوند اين آيه را نازل فرمود.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«179» ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ
خداوند بر آن نيست كه (شما) مؤمنان را بر آن حالى كه اكنون هستيد رها كند، مگر اينكه (با پيش آوردن آزمايشهاى پى در پى،) ناپاك را از پاك جدا كند. و خداوند بر آن نيست كه شما را بر غيب آگاه سازد، ولى از پيامبرانش، هر كه را بخواهد (براى آگاهى از غيب) بر مىگزيند، پس به خدا و پيامبرانش ايمان آوريد و (بدانيد) اگر ايمان آورده و تقوا پيشه كنيد، پس براى شما پاداش بزرگى خواهد بود.
نکته ها
اين آيه، آخرين آيه اين سوره دربارهى جنگ احد است كه مىفرمايد: جهان يك آزمايشگاه بزرگ است وچنين نيست كه هر كس ادّعاى ايمان كند رها شود و در جامعه به طور عادّى زندگى كند، بلكه شكستها و پيروزىها، براى شناسايى نهان انسانهاست.
بعضى مؤمنان خواستار آگاهى از غيب و نهان انسانها بودند و مىخواستند از طريق غيب منافقان را بشناسند، نه از طريق آزمايش كه اين آيه مىفرمايد: راه شناخت، آزمايش است نه غيب و شناسايى خوب و بد، از طريق آزمايشهاى تدريجى صورت مىگيرد. چون اگر به علم غيب، افراد بد و خوب شناخته شوند، شعلهى اميد خاموش و پيوندهاى اجتماعى گسسته و زندگى دچار هرج و مرج مىشود.
پیام ها
1- خداوند، كفّار را به حال خود رها مىكند؛ «نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً» ولى مؤمنان را رها نمىكند. «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ»
جلد 1 - صفحه 661
2- جداسازى پاك از پليد، از سنّتهاى الهى است. «حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»
3- ايمان و كفر افراد، از امور درونى وغيبى است كه بايد از طريق آزمايش ظاهر شود، نه علم غيب. «حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ»
4- زندگى با مردم بايد بر اساس ظاهر آنان باشد، آگاهى بر اسرار مردم، زندگى را فلج مىكند. «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ»
5- علم غيب، مخصوص خداست و فقط به بعضى از پيامبران برگزيدهاش، آن هم در حدّ اطلاع بر غيب نه تمام ابعاد آن، بهرهاى داده است. «لِيُطْلِعَكُمْ»
6- هر چند زندگى بايد به نحو عادّى سپرى شود، ولى خدا به افرادى علم غيب را عطا مىكند. «وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ»
7- درجات انبيا يكسان نيست. «يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ»
8- خداوند علم غيب را به كسانى مىدهد كه از جانب او صاحب رسالتى باشند.
«وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ»
9- ايمان قلبى بايد همراه با تقواى عملى باشد. «تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا»
10- طيب وپاكى اصالت داشته وپايدار است، ولى خبث عارضى ورفتنى است.
«يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ» جداكردن ناپاك از پاك، نشانه عارضى بودن ناپاك است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ (179)
«1» نهج البلاغه، حكمت 24
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 311
ما كانَ اللَّهُ: (خطاب متوجه كفار) يعنى نباشد و سزاوار نيست خداى تعالى به حسب لطف او به بندگان خود، لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ: اينكه واگذارد بندگان را بدون ارسال رسل، و نه دعوت به حق، و واگذارد مؤمنين را، عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ:
بر آنچه باشيد بر آن از كفر، بلكه اقامه فرمايد حجت را و مبين سازد برهان را، پس ايمان آرند مهتدين و سعداء، و عناد ورزند گمراهان و اشقياء. حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ: تا آنكه مميز فرمايد و جدا سازد ناپاك كافر را كه آلوده است به خباثت كفر و گمراهى، مِنَ الطَّيِّبِ: از پاك مؤمن كه اختيار نموده است هدايت و ايمان را، وَ ما كانَ اللَّهُ: و نباشد و چنان نيست خداى تعالى، لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ: كه مطلع گرداند شما مردمان را بر غيب و سر پوشنده، كه كدام ايمان دارد و كدام منافق و كافر باشد، وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي: و لكن خداوند سبحان اختيار فرمايد و برگزيند، مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ: از پيغمبران خود، هر كه را خواهد. پس وحى نمايد ايشان را به بعضى مغيبات و اسرار نهانى. يا الهام فرمايد ايشان را به نصب آنچه دال است بر برخى از امور غيبى، فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ: پس ايمان آريد اى مردمان به خدا به اخلاص و اعتقاد كنيد به پيغمبران كه بندگان برگزيده خدا هستند و آنچه خبر دهند به طريق وحى و از جانب حق تعالى؛ و معتقد شويد به آنكه ذات الهى متفرد به غيب، و او است علام الغيوب؛ پس هر كه را خواهد از رسل اعلام فرمايد: وَ إِنْ تُؤْمِنُوا: و اگر ايمان آريد به اقرار لسان و اعتقاد به جنان و عمل به اركان، وَ تَتَّقُوا: و بپرهيزيد از مخالفت به شرك و كفر و نفاق و معاصى، در اين صورت، فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ: پس مر شما راست اجر بزرگ كه در كميت و كيفيت، در غايت مراتب باشد به حدى كه در وصف نيايد.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 312
تنبيه: آيه شريفه را اشاراتى است: 1- وانگذاشتن خدا بندگان را به اهمال و بدون تكليف. 2- مميز ساختن خبيث را از طيب و كافر را از مؤمن به سبب ايمان و لوازمات آن. 3- تخصيص غيب به كسانى كه برگزيدگان سبحانى باشند از انبياء و ائمه عليهم السلام. 4- امر به ايمان حقيقى به خدا و رسول.
5- اعلام به اجر عظيم در صورت ايمان به تمام معتقدات حقه و پرهيز از خدا به ترك اوامر و بجا آوردن نواهى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ (179)
جلد 1 صفحه 539
ترجمه
نباشد خدا كه واگذارد گروندگان را بر آنچه شما برآنيد تا جدا سازد پليد را از پاكيزه و نباشد خدا كه مطلع گرداند شما را بر غيب ولى خدا بر- ميگزيند از پيغمبرانش هر كس را ميخواهد پس بگرويد بخدا و پيغمبرانش و اگر بگرويد و بپرهيزيد پس از براى شما است مزدى بزرگ..
تفسير
مقتضاى حكمت خداوند آن نيست كه مؤمنين حقيقى را باين حال اختلاط كه با مؤمنين صورى دارند باقى بگذارد و مخلصين را از منافقين ممتاز نفرمايد بلكه مقتضاى عدل و حكمت آنستكه ممتاز فرمايد منافق را از موافق و مخلص را از مرائى بتكاليف شاقهاى كه تن در ندهند بآن جز كسانيكه رضاى خدا را از صميم قلب طالبند و بر استراحت نفس بلكه بر هر چيزى ترجيح ميدهند مانند جهاد خصوصا با بدن مجروح چنانچه شرحش در ذيل آيه الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ گذشت و اين امتياز و انكشاف حال براى مومنين حقيقى نافع است كه دوست و دشمن خودشان و خدا را بشناسند و نسبت بمخلصين اخلاص داشته باشند و از منافقين بپرهيزند و با آنها مدارا نمايند و نيز مقتضاى حكمت آن نيست كه خداوند بمومنين علم غيب عنايت كند تا مخلصين و منافقين را بواسطه آن امتياز دهند زيرا كه ظرفيت و قابليت اين علم را ندارند جز كسانيكه برگزيده خدا باشند مانند پيغمبران كه خداوند بآنها علم غيب عنايت فرموده و آنها سعداء و اشقياء و اهل اخلاص و نفاق را شناخته و باوصياء خودشان معرفى فرمودهاند و محتمل است مراد آن باشد كه اعلام غيبى لازم نيست به ارسال رسل و بيان تكاليف امتياز حاصل ميشود پس از روى اخلاص ايمان بخدا و پيغمبرانش بياوريد چون اگر منافق باشيد بالاخره رسوا خواهيد شد و اگر ايمان حقيقى بياوريد و از نفاق و شقاق بپرهيزيد باجر بزرگى مىرسيد كه از حد و وصف خارج است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ما كانَ اللّهُ لِيَذَرَ المُؤمِنِينَ عَلي ما أَنتُم عَلَيهِ حَتّي يَمِيزَ الخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللّهُ لِيُطلِعَكُم عَلَي الغَيبِ وَ لكِنَّ اللّهَ يَجتَبِي مِن رُسُلِهِ مَن يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِن تُؤمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُم أَجرٌ عَظِيمٌ (179)
خداوند خداوندي نيست که رها كند مؤمنين را بر آنچه که شما بر او هستيد تا آنكه جدا كند پليد را از پاكيزه و خداوندي نيست که شما را مطلع كند
جلد 4 - صفحه 439
بر غيب و بواطن ناس و لكن اختيار ميكند از پيغمبرانش هر که را که بخواهد پس شما ايمان آوريد بخدا و پيغمبران او و اگر ايمان آورديد و متقي و پرهيزكار شديد پس براي شما اجر و پاداش عظيمي است.
موضوع امتحان و آزمايش براي كشف باطن و مطابقة آن با ظاهر است و خداوند چون عالم ببواطن هر كسي هست احتياج بكشف ندارد، و امتحانات الهي براي كشف بواطن است بر خود انسان که بسا تخيّل ميكند که باطن خود بسيار خوب است چون انسان حبّ نفس دارد بر خودش امر مشتبه ميشود، چه بسيار اشخاص که بواسطه دانستن بعضي از اصطلاحات خيال ميكنند مجتهد هستند. يا بواسطه فقدان اسباب معصيت توهّم عدالت ميكنند. يا بواسطه درك پارهاي از مطالب خيال ميكنند اعقل ناس هستند و غير اينها و همچنين كشف بر سايرين که اگر خداوند مقامي باو عنايت فرمود بدانند که بموقع بوده، و اگر عقوبتي باو متوجه شد بفهمند بجا بوده و همچنين بفهمند که با او چه معامله بكنند.
و توهّم نشود که امتحان خوب را بد و بد را خوب ميكند بلكه خوبي و بدي را ظاهر ميسازد لذا بمقتضاي حكمت خداوند تمام بندهگان را امتحان ميفرمايد و آيات و اخبار در اينکه باب بسيار است بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ الم أَ حَسِبَ النّاسُ أَن يُترَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنّا وَ هُم لا يُفتَنُونَ وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبلِهِم الايه سوره عنكبوت، و از امير المؤمنين عليه السّلام است
(لتغربلنّكم غربلة و لتبلبلنكم بلبلة).
لذا در اينکه آيه ميفرمايد ما كانَ اللّهُ لِيَذَرَ المُؤمِنِينَ عَلي ما أَنتُم عَلَيهِ خطاب بخود مؤمنين است و توجه از غياب بخطاب و بالعكس يكي از محسنات است و در قرآن بسيار است مثل آيه شريفه حَتّي إِذا كُنتُم فِي الفُلكِ وَ جَرَينَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ الاية يونس آيه 22 و غير اينها.
پس مفاد آيه ما كانَ اللّهُ يعني خدا اينکه نحو نيست که شما مؤمنين را
جلد 4 - صفحه 440
واگذارد بر آنچه اظهار ميكنيد که ما بر آنيم از حقيقة ايمان.
حَتّي يَمِيزَ الخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ تميز، جدا كردن است، خبيث: پليد است که منافق باشد، و طيّب: پاكيزه که مؤمن حقيقي باشد اينکه دو از هم جدا ميشوند چنانچه در قيامت يوم تبلي السرائر خطاب ميرسد وَ امتازُوا اليَومَ أَيُّهَا المُجرِمُونَ سوره يس آيه 590.
وَ ما كانَ اللّهُ لِيُطلِعَكُم عَلَي الغَيبِ در اوائل سوره بقره مجلد اول معناي غيب بيان شد در ذيل جمله الَّذِينَ يُؤمِنُونَ بِالغَيبِ و مراد در اينجا اينست که قبل از امتحان شما بخواهيد منافق را از مؤمن تميز دهيد و از بواطن يكديگر مطّلع شويد ممكن نيست و مخالف حكمت است و الّا سدّ باب معاشرات و مزاوجات و مراودات و معاملات ميشود و نظام عالم مختلّ ميگردد.
وَ لكِنَّ اللّهَ يَجتَبِي مِن رُسُلِهِ مَن يَشاءُ اجتباء بمعني اختيار، يجتبي اي يختار من رسله، من تبعيضيه يعني بعض از رسل را آنهايي را که مشيّتش تعلق گرفته براي اطلاع بر غيب و علم بضمائر مردم و خبر از بواطن آنها، و البته پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم جزو اينکه بعض است و همچنين اوصياء او و از ما في الضمير هر كس با خبرند حيّا و ميتا و اخبار در اينکه باب بسيار است و جزو معجزه است.
فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ تكليف مهم شما اينست که از روي حقيقت ايمان بخدا و رسول داشته باشيد و در كارهاي آنها و دستورات آنها چون و چرا نكنيد.
وَ إِن تُؤمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُم أَجرٌ عَظِيمٌ اگر حقيقة تسليم شديد و مخالفت نكرديد پاداش عظيمي براي شما هست.
441
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 179))- مسلمانان تصفیه میشوند! قبل از حادثه احد موضوع «منافقان» زیاد مطرح نبود، اما بعد از شکست احد و آماده شدن زمینه برای فعالیت منافقان، مسلمانان فهمیدند دشمنانی خطرناکتر دارند و این یکی از نتایج حادثه احد بود.
آیه مورد بحث که آخرین آیهای است که در اینجا از حادثه احد بحث میکند این حقیقت را به صورت یک قانون کلی بیان نموده و میگوید: «چنین نبود که خداوند مؤمنان را به همان صورت که شما هستید واگذارد (و آنها را تصفیه نکند) مگر آن که ناپاک را از پاک متمایز و جدا سازد» (ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلی ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّی یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ).
این یک حکم عمومی است که هر کس ادعای ایمان کند به حال خود رها نمیشود بلکه با آزمایشهای پی در پی خداوند، بالاخره اسرار درون او فاش میگردد.
در اینجا ممکن بود سؤالی مطرح شود و آن این که خدا که از اسرار درون همه کس آگاه است چه مانعی دارد که مردم را از وضع آنها آگاه کند و از طریق علم غیب، مؤمن از منافق شناخته شود.
قسمت دوم آیه به این سؤالات پاسخ میگوید که: «هیچ گاه خداوند اسرار پنهانی و علم غیب را در اختیار شما نخواهد گذارد» (وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ).
زیرا آگاهی بر اسرار نهانی مشکلی را برای مردم حل نمیکند بلکه باعث از هم پاشیدن پیوندهای اجتماعی و از بین رفتن تلاش و کوشش در میان توده مردم میگردد.
و از همه مهمتر این که باید ارزش اشخاص از طریق اعمال آنها روشن گردد.
سپس پیامبران خدا را، از این حکم استثناء کرده و میفرماید: «خداوند هر زمان بخواهد از میان پیامبرانش، کسانی را انتخاب میکند و گوشهای از «علم غیب»
ج1، ص354
بیپایان خود و اسرار درون مردم را که شناخت آن برای تکمیل رهبری آنها لازم است در اختیار آنان قرار میدهد» (وَ لکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ).
منظور از «مشیت» و خواست خدا، همان «اراده آمیخته با حکمت» است یعنی خدا هر کس را شایسته ببیند و حکمتش اقتضا کند، به اسرار غیب آگاه میسازد.
در پایان آیه، خاطر نشان میسازد، اکنون که میدان زندگی میدان آزمایش و جدا سازی پاک از ناپاک و مؤمن از منافق است، پس شما برای این که از این بوته آزمایش، خوب به درآیید «به خدا و پیامبران او ایمان آورید» (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ).
اما تنها به ایمان آوردن اکتفا نمیکند و میفرماید «اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، اجر و پاداش بزرگ در انتظار شماست» (وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 693.
- ↑ صاحب مجمع البيان گويد: اين روايت و شأن و نزول از كلبى نقل شده و نيز گويد كه مشركين اين گفتگو را با ابوطالب در ميان آوردند و نيز از ابوالعاليه و ضحاك روايت كند كه مؤمنين خواستند تا در ميان مؤمن و منافق علامت و نشانه اى باشد تا از يكديگر تشخيص داده شوند.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 166.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.