تواضع

تَواضُعْ از فضائل اخلاقی به معنای فروتنی است. در قرآن و حدیث و متون اخلاقی و عرفانی بر آن تأکید شده است. این واژه در اخلاق دینی مسلمانان جایگاهی ویژه دارد که آن را از حد صرف فضیلتی ممدوح فرا‌تر می‌برد. متون دینی سرشار از نمونه‌های اخلاقی تواضع است و بسیاری از بزرگان دین، به این صفت ستوده شده‌اند.

همانگونه که تواضع در برابر پدر و مادر، مؤمنان و معلم و شاگرد توصیه شده، از تواضع نسبت به برخی افراد از جمله متکبران و کافران نهی شده است. همچنین، تواضع فقیر در برابر غنی به سبب ثروتش، ناپسند شمرده شده است.

امام صادق (ع): إِنَّ فِى السَّماءِ مَلَکَینِ مُوَکَّلَینِ بِالعِبادِ، فَمَن تَواضَعَ لِله رَفَعاهُ وَمَن تَکَبَّرَ وَضَعاهُ (ترجمه: در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شده‌اند پس هر کس براى خدا تواضع کند، او را بالا برند و هر کس تکبر ورزد او را پَست گردانند.)

کافى، ج۲، ص۱۲۲.

مفهوم‌شناسی

تواضع به معنای فروتنی و خود را خوار کردن (تذلّل) آمده‌است. در قرآن کریم واژه تواضع به کار نرفته‌است اما واژگان و تعابیر دیگری وجود دارد که تقریباً همین معنا را می‌رساند، مانند خشوع، خشیت، إخبات، ذلّت و خفض جناح. با توجه به این که در متون دینی و علم اخلاق، تکبر نقطه مقابل تواضع قلمداد شده بنابر این تمام آیاتی که در قرآن از تکبر نهی کرده‌اند در و اقع غیر مستقیم توصیه به تواضع کرده‌اند.مانند:سوره لقمان آیه ۱۸ وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ترجمه:(پسرم!) با بی‌اعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد.

برخی لغت‌شناسان میان این الفاظ تفاوت‌های ظریفی قائل شده‌اند، مثلاً تواضع را توأم با توانایی و «تذلّل» را حاکی از ناتوانی شخص در برابر دیگری می‌دانند، چنانکه تواضع آدمی در برابر خادمان خویش، از سر ناتوانی در برابر ایشان نیست. گفته‌اند که تواضع به اعتبار خُلقیات و افعال ظاهر و باطن و «خشوع» به اعتبار جوارح است و این سخن مشهور که «إذَا تَوَاضَعَ القَلْبُ خَشَعَتِ الْجَوَارِحُ»(هر گاه دل تواضع کند اعضا و جوارح خاشع شوند)، بر همین معنا دلالت دارد یا تواضع با زبان و کردار است و «خشوع» در دل و دیده. معنای این واژه در همه نظام‌های اخلاقی تقریباً یکسان و روشن است و نیازی به تعریف خاص ندارد، هر چند در منابع اسلامی تعاریف مختلفی از آن موجود است، از جمله اینکه «تواضع، راضی بودن به منزلتی فروتر از استحقاق خود است». برخی تعاریف ذکر شده برای تواضع نیز به ویژه با نظر به ضد آن، یعنی تکبر، بیان شده‌است.

تواضع در اخلاق دینی مسلمانان

امام علی (ع): أَشرَفُ الخَلائِقِ التَّواضُعُ وَالحِلمُ وَلینُ الجانِبِ (ترجمه: شریف‌ترین اخلاق، تواضع، بردبارى و نرم خویى است.)

غررالحکم، ج۲، ص۴۴۲.

تواضع در اخلاق دینی مسلمانان جایگاهی ویژه دارد که آن را از حد صرف فضیلتی ممدوح فرا‌تر می‌برد. این معنا را با عنایت به اهمیت تواضع در قرآن و مقابله صریح آیات قرآنی با تکبر و گردنکشی جاهلی می‌توان دریافت. به روزگار جاهلیت، تواضع و فروتنی از فضائل انسان‌های شریف به شمار نمی‌آمد و حتی‌گاه عرب جاهلی، تا آنجا پرستش بت‌ها را پسندیده می‌دانست که تعارضی با غرور وی نداشت. در مقابل، آنچه از آموزه‌های قرآنی به دست می‌آید، نفی قاطع هرگونه کبرورزی نسبت به خداوند و سپس انسانهای دیگر است. با عنایت به این امر و نیز با توجه به این مطلب که قرآن کریم از صفات اصلی اقوام بی‌ایمان را کبرورزی و گردنکشی آنان می‌داند، نتیجه گرفته می‌شود تواضع، که ضد تکبر است، با ایمان ارتباطی وثیق دارد و یکی از مؤلفه‌های اصلی ایمان است. این نکته به روشنی در کلمه اسلام، که معنای آن تسلیم متواضعانه در برابر خداست آشکار است.

جایگاه

در آیه ۳۵ سوره احزاب نیز خشوع ـ که در برخی تفاسیر ‌‌ همان تواضع معنا شده است ـ در شمار صفات و ویژگی‌های مؤمنان آمده است. همچنین در آیه ۶۳ سوره فرقان، به هنگام توصیف «عبادالرحمن»، آمده است که آنان بر زمین، سبک گام می‌نهند. این وصف طبق برخی تفاسیر، می‌تواند به معنای تواضع در برابر انسان‌های دیگر باشد. از ارتباط ویژه تواضع با ایمان، می‌توان دریافت که اصل تواضع، فروتنی در برابر عظمت خداوند است و تواضع در برابر انسان‌ها از اینجا ناشی می‌شود.

پیامبر اسلام(ص) به عنوان اسوه همگان در قرآن امر به خَفْضِ جناح در برابر مؤمنان شده است و این، اهمیت خوی تواضع را از منظر قرآن می‌رساند.

امام صادق (ع): ثَلاثٌ تـُورِثُ المَحَبَّه: الـدَیـنُ وَ التَّـواضُعُ وَ البَذلُ (ترجمه: سه چیز است که محبت آورد: قـرض دادن و فـروتنـى و بخشـش.)

تحف العقول، ص ۳۱۶.

در سیره پیامبر (ص) روایات متعددی از تواضع ایشان نقل شده، از جمله اشاره شده است که تواضع نزد پیامبر (ص) از دوره کودکی محبوب بود و برای تواضع در برابر خداوند، همچون بندگان (بدون تکیه زدن بر جایی) می‌نشست و همچون بندگان غذا می‌خورد. در باره تواضع امامان شیعه نیز گزارش‌های فراوانی موجود است.امام عسکری در روایتی نقل کرده که پدر و پسرى به منزل امير المؤمنين( ع) رفتند حضرت به احتراماشان برخاست و آن دو را تکریم کرد و در بالاى مجلس نشاند و خود مقابل آنها نشست. سپس دستور داد غذایی آوردند و آن دو غذا خورند، پس از غذا، قنبر (خدمتکار امام)، آبریز و لگنى چوبى و حوله اى براى خشک کردن دست هایشان آورد و جلو آمد که روى دست مرد آب بریزد. امير المؤمنين عليه السلام از جا جَست و آبریز را گرفت تا به دست مرد آب بريزد، اما مرد خودش را به خاک افکند و عرض كرد: يا امیر المؤمنين! خدا مرا در حالى ببیند كه شما روى دست من آب می ریزيد؟! حضرت فرمود: بنشین و بشوى؛ زيرا خداوند عزّ و جلّ تو را مى بیند كه برادرت كه بر تو امتياز و فضيلتى ندارد خدمتت مى کند و قصدش از این خدمت آن است که خداوند در بهشت ده برابر دنيا عطايش فرمايد. امام عسکری(ع) در پایان حدیث فرمود: شیعه حقیقی کسی است که در این کار از علی پیروی کند. در باره سایر پیامبران نیز به این خصلت اشاره شده است؛ چنانکه بنا به روایتی، خداوند به حضرت موسی گفت: تو را بدان سبب به پیامبری بر گزیدم که در میان همه مردم، کسی متواضع‌تر از تو نیست.

متون دینی سرشار از نمونه‌های اخلاقی تواضع است و بسیاری از بزرگان دین، به این صفت ستوده شده‌اند. همچنین از پیامبر (ص) و امامان شیعه، احادیث و روایات فراوانی در باره تواضع نقل شده است. در نهج البلاغه ضمن خطبه متقین، تواضع در شمار اوصاف پرهیزگاران ذکر شده و امام باقر (ع) در حدیثی، علامت اصلی شیعه را تواضع و خضوع دانسته است.

تواضع در برابر عظمت خدا

در احادیث، به ویژه بر تواضع در برابر خدا تأکید شده است که ارتباط مذکور میان تواضع و ایمان را نشان می‌دهد؛ چنانکه در مصباح الشریعة آمده است که حقیقت تواضع را تنها مقربان و واصلان به وحدانیت خداوند در می‌یابند. همچنین، طبق احادیث، تواضع در برابر عظمت خداوند، شرط قبولی عبادت‌هایی چون نماز معرفی شده و در حدیثی از امام صادق علیه السلام، خود تواضع عبادت خوانده شده است.

عبادات واجب همچون نماز و حج نیز چنانکه از آیات قرآن بر می‌آید، به رفع کبر و ایجاد ملکه تواضع در آدمی یاری می‌رساند. بر همین اساس، در دعاهای منقول از امامان شیعه، تواضع از اموری است که مؤمن از خدا درخواست می‌کند.

تواضع در برابر مومنان

بنا بر حدیثی، مؤمن وظیفه دارد نسبت به دیگر مؤمنان متواضع باشد و از فخرفروشی به آنان بپرهیزد. به نظر می‌رسد که مؤمن چون ارزشمندیِ امور را با ملاکِ دوری و نزدیکی به خدا می‌سنجد و معیار ارزش نعمت‌های دنیوی را با توجه به آخرت تعیین می‌کند، در نتیجه تلاش دارد از سرفروتنی حیات زاهدانه‌ای در پیش گیرد و زندگی‌اش را با فقیر‌ترین انسان‌ها همسان سازد. سیره و سلوک پیامبر اسلام(ص)، این معنا را به روشنی نشان می‌دهد. رعایت حد وسط در هر فضیلتی نیکوست و افراط و تفریط در آن مذموم است؛ افراط در تواضع این است که انسان خودبزرگ‌بین باشد و دیگران را حقیر و ناچیز شمرد و تفریط در آن این است که چنان تواضع کند که به ذلت، حقارت و پستی بینجامد.

آثار

امام صادق (ع): إِنَّ مِنَ التَّواضُعِ أَن یَرضَى الرَّجُلُ بِالمَجلِسِ دونَ المَجلِسِ وَأَن یُسَلِّمَ عَلى مَن یَلقى وَأَن یَترُکَ المِراءَ وَإِن کانَ مُحِقّا وَلایُحِبَّ أَن یُحمَدَ عَلَى التَّقوى (ترجمه: از تواضع است که انسان به پایین مجلس رضایت دهد، به هر کس بر مى خورد سلام کند، مجادله را‌‌ رها کند اگر چه حق با او باشد و دوست نداشته باشد که به پرهیزکارى ستایش شود.)

بحار الأنوار، ج۷۵، ص۱۱۸.

مطابق احادیث، تواضع با عقل و علم ارتباط دارد. بنا بر حدیثی نبوی، طلب علم از خداوند، به فزون شدن تواضع در آدمی می‌انجامد. و در حدیثی از امام کاظم علیه السلام، تواضع مرکب عقل خوانده شده است.

از دیگر آثار تواضع، طبق احادیث، بزرگی و ارج یافتن در دنیا و آخرت است. عبارت «مَنْ تَوَاضَعَ لِله رَفَعَهُ الله (هر که برای خدا تواضع کند، خداوند او را ارج و بزرگی می‌بخشد)» از پیامبر خدا (ص)، به صورت‌های مختلفی در منابع تکرار شده و مضمون آن در احادیث دیگری از امامان شیعه آمده است.

نهی از تواضع در برابر برخی افراد

بنا بر احادیث، همانگونه که تواضع در برابر پدر و مادر، مؤمنان و معلم و شاگرد توصیه شده، از تواضع نسبت به برخی افراد از جمله متکبران و کافران نهی شده است. همچنین، تواضع فقیر در برابر غنی به سبب ثروتش، ناپسند شمرده شده است.

نشانه‌‌ها

در پاره‌ای احادیث به امور جزئی تری همچون نشانه‌ها و نمودهای تواضع پرداخته شده که برخی از آن‌ها عبارت است از: تقدم در سلام کردن، نشستن در پایین مجلس، غذا خوردن همراه خادمان، ترک آراستن و به سختی انداختن در لباس و خوراک.

جستارهای وابسته

تکبر

پانویس

  1. فَراهیدی، ذیل «وضع»؛ زوزنی، ج ۲، ص ۸۵۸؛ ابن منظور، ذیل «وضع»
  2. برای نمونه رجوع کنید به مؤمنون: ۲
  3. برای نمونه رجوع کنید به فاطر: ۲۸
  4. برای نمونه رجوع کنید به هود: ۲۳
  5. برای نمونه رجوع کنید به مائده: ۵۴
  6. برای نمونه رجوع کنید به شعراء: ۲۱۵
  7. رجوع کنید به راغب اصفهانی، ص ۲۸۱؛ عسکری، ص ۱۲۲، ۲۱۵ـ۲۱۶
  8. نحاس، ج ۴، ص ۴۴۲
  9. رجوع کنید به راغب اصفهانی، همانجا؛ علم الهدی، ج ۲، ص ۲۶۶
  10. برای نمونه رجوع کنید به طوسی، ج ۲، ص ۴۴۴
  11. ایزوتسو، ص ۲۸۷
  12. برای نمونه رجوع کنید به نحل: ۲۲ـ ۲۳؛ مؤمنون: ۴۶
  13. برای تفصیل بحث رجوع کنید به ایزوتسو، ص ۲۸۵ـ ۳۱۱
  14. رجوع کنید به طبری؛ فضل بن حسن طبرسی؛ قرطبی، ذیل بقره: ۱۱۲
  15. رجوع کنید به طوسی؛ فیض کاشانی، ۱۴۱۶، ذیل آیه
  16. رجوع کنید به طبری؛ طوسی؛ طباطبائی، ذیل آیه؛ برای سایر تعبیرات مرتبط با تواضع رجوع کنید به همین تفاسیر، ذیل حج: ۳۴
  17. رجوع کنید به مصباح الشریعه، ص ۷۲ـ۷۳؛ خمینی، ج ۴، ص ۳۴۰
  18. رجوع کنید به احزاب: ۲۱
  19. رجوع کنید به شعراء: ۲۱۵
  20. مجلسی، ج ۱۵، ص ۳۶۶، ج ۱۶، ص ۲۶۱؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۰۳، ج ۲، ص ۱۳۹۸ـ ۱۳۹۹؛ بخاری جعفی، ج ۷، ص ۱۹۰؛ کلینی، ج ۲، ص ۱۲۲؛ فیض کاشانی، ۱۴۰۳، ج ۴، ص ۱۵۱ـ۱۵۲؛ مجلسی، ج ۱۶، ص ۱۹۹، ۲۷۷ـ ۲۷۸
  21. علامه مجلسی، بحار الانوار،۱۴۰۳ق، ج۷۵، ص۱۱۸.
  22. مجلسی، ج ۱۳، ص ۷؛ نیز رجوع کنید به نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲؛ مجلسی، ج ۱۴، ص ۲۷۸
  23. برای نمونه رجوع کنید به کلینی، ج ۲، ص ۱۲۳؛ علی بن حسن طبرسی، ص ۴۰۰؛ فیض کاشانی، ۱۴۰۳، ج ۶، ص ۲۲۴؛ مجلسی، ج ۲۲، ص ۴۲۱، ج ۴۱، ص ۵۴ ـ۵۹، ج ۴۴، ص ۱۹۱، ج ۴۶، ص ۹۵، ج ۴۹، ص ۱۰۴، ج ۶۳، ص ۴۰۷
  24. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳
  25. رجوع کنید به علی بن حسن طبرسی، ص ۱۲۱؛ مجلسی، ج ۷۵، ص ۱۷۵، نیز رجوع کنید به مجلسی، ج ۱۰، ص ۴۰۵
  26. مصباح الشریعه، ص ۷۳
  27. رجوع کنید به مجلسی، ج ۱۳، ص ۳۳۸
  28. رجوع کنید به ه‌مان، ج ۷۵، ص ۲۴۷
  29. رجوع کنید به فضل بن حسن طبرسی، ذیل بقره: ۴۵؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲
  30. رجوع کنید به ابن طاووس، ج ۱، ص ۲۵۹؛ حلّی، ص ۲۶۲، ۳۲۷
  31. رجوع کنید به نهج البلاغه، همانجا؛ ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۹۹؛ مسلم بن حجاج، ج ۸، ص ۱۶۰
  32. برای نمونه رجوع کنید به کلینی، ج ۲، ص ۱۲۲، ج ۸، ص ۱۶۹؛ ورّام، ج ۱، ص ۲۰۰؛ مجلسی، ج ۱۶، ص ۱۹۹
  33. منتظری، فراز و فرود نفس، بی‌جا، ص۳۳۴.
  34. برای نمونه‌هایی از این احادیث رجوع کنید به کلینی، ج ۱، ص ۴۸؛ مجلسی، ج ۱، ص ۱۳۱، ۱۳۶، ۱۴۰، ۱۵۳، ۱۵۸، ۱۷۵ـ۱۷۶
  35. رجوع کنید به مجلسی، ج ۲، ص ۳۴
  36. رجوع کنید به ه‌مان، ج ۱، ص ۱۳۶
  37. رجوع کنید به مسلم بن حجاج، ج ۸، ص ۲۱؛ ترمذی، ج ۳، ص ۲۵۴؛ مجلسی، ج ۵، ص ۳۲۴، ج ۱۸، ص ۴۱۷، ج ۲۱، ص ۳۰۴، ج ۴۹، ص ۱۲۹، ج ۵۶، ص ۱۵۱، ۱۹۱
  38. رجوع کنید به الفقه المنسوب للامام الرضا علیه السلام، ص ۳۳۴
  39. رجوع کنید به فیض کاشانی، ۱۴۰۳، ج ۶، ص ۲۲۱
  40. رجوع کنید به حرّ عاملی، ج ۱، ص ۴۷۵
  41. رجوع کنید به ورّام، ج ۱، ص ۲۰۱؛ فیض کاشانی، ۱۴۰۳، ج ۶، ص ۲۲۲
  42. رجوع کنید به نهج البلاغه، ص ۵۰۸؛ راغب اصفهانی، ص ۲۸۶
  43. رجوع کنید به کلینی، ج ۲، ص ۱۲۳، ۶۴۶؛ مجلسی، ج ۲، ص ۵۵، ۱۳۱ـ ۱۳۲، ج ۵۹، ص ۲۹۱
  1. التَّوَاضُعُ وَ ضِدَّهُ الْكِبْرَ ا الشيخ الكليني، الكافي، چاپ الاسلامية، ج۱، ص۲۱
  2. فمن اتّبع علياً على ذلك فهو الشیعي حقا

منابع

  • قرآن.
  • نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
  • ابن طاووس، اقبال الاعمال، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۵.
  • ابن ماجه، سنن ابن ماجة، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
  • ابن منظور، لسان‌العرب، چاپ على شيرى، بيروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
  • توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۸ ش.
  • محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
  • محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج ۳، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳.
  • محمدبن حسن حرّعاملی، الفصول المهمة فی اصول الائمة، چاپ محمدبن محمدحسین قائینی، قم ۱۳۷۶ ش.
  • رضی الدین علی بن یوسف حلّی، العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۸.
  • مصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم: مفتاح احسن الخزائن الالهیة، تهران ۱۳۷۶ ش.
  • حسین بن محمد راغب اصفهانی، الذریعة الی مکارم الشریعة، چاپ علی می‌رلوحی فلاورجانی، اصفهان ۱۳۷۵ ش.
  • حسین بن احمد زوزنی، کتاب المصادر، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۷۴ ش.
  • طباطبائی، محمدحسين، الميزان فى تفسيرالقرآن، بيروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۴.
  • علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار فی غررالاخبار، چاپ مهدی هوشمند، قم ۱۴۱۸.
  • طبرسی، فضل‌بن حسن، مجمع‌البيان فى تفسيرالقرآن، چاپ هاشم رسولى محلاتى و فضل‌الله يزدى طباطبائى، بيروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
  • طبری، محمدبن‌جرير، جامع‌البيان‌عن‌تأويل آى‌القرآن، مصر۱۳۷۳/۱۹۵۴.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، التبيان‌فى‌تفسيرالقرآن، چاپ احمد حبيب قصيرعاملى،بيروت ]بى‌تا.[.
  • حسن بن عبداللّه عسکری، معجم الفروق اللغویة، الحاوی لکتاب ابی هلال العسکری و جزءاً من کتاب السید نورالدین الجزائری، قم ۱۴۱۲.
  • علی بن حسین علم الهدی، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، رسالة ۲۴: «الحدود و الحقائق»، قم ۱۴۰۵ـ۱۴۱۰.
  • خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
  • الفقه المنسوب للامام الرضا علیه السلام، و المشتهرب فقه الرضا، مشهد: مؤسسة آل البیت، ۱۴۰۶.
  • محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، تفسیرالصافی، چاپ حسین اعلمی، تهران ۱۴۱۶.
  • همو، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
  • محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
  • کلینی، محمدبن يعقوب، الكافى، چاپ على‌اكبر غفارى، بيروت ۱۴۰۱.
  • مجلسی، محمدباقربن محمدتقى، بحارالانوار، بيروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  • مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، بی‌تا.
  • مصباح الشریعة، منسوب به امام جعفر صادق (ع)، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
  • احمدبن محمد نحاس، معانی القرآن الکریم، چاپ محمدعلی صابونی، مکه ۱۴۰۸ـ ۱۴۰۹.
  • مسعودبن عیسی ورّام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، چاپ علی اصغر حامد، تهران، ۱۳۷۶.
  • منتظری، حسین علی، فراز و فرود نفس: درس‌هایی از اخلاق (شرحی بر جامع السعادات)، بی‌جا، ۱۳۹۱ش.

پیوند به بیرون

  • منبع مقاله: