نصر دوم سامانی
ابوالحسن نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی از ۳۰۱ تا ۳۳۱ ه. ق امیر سامانی بود. امیر در هشتسالگی جانشین پادشاه شدهاست و بر تخت سلطنت جلوس میکند. در آن زمان بخارا پایتخت دولت سامانیان بودهاست. امیر نصر بن احمد سامانی مدت سی سال و اندی پادشاهی کرد.
نصر دوم | |||||
---|---|---|---|---|---|
امیر سامانی | |||||
فرمانروای سامانی | |||||
سلطنت | ۱۲ ژانویهٔ ۹۱۴ – ١ آوریل ۹۴۳ میلادی ۲۲ دی ۲۹۲ – ۱۷ فروردین ۳۲۲ خورشیدی ۶ جمادیالثانی ۳۰۱ – ۲۲ رجب ۳۳۱ قمری | ||||
پیشین | احمد بن اسماعیل | ||||
جانشین | نوح یکم | ||||
زاده | ۹۰۶ میلادی ۲۸۵ خورشیدی ۲۹۳ قمری بخارا | ||||
درگذشته | ١ آوریل ۹۴۳ میلادی (۳۸ سال) ۱۷ فروردین ۳۲۲ خورشیدی ۲۲ رجب ۳۳۱ قمری | ||||
فرزند(ان) | نوح یکم | ||||
| |||||
خاندان | دودمان سامانی | ||||
پدر | احمد بن اسماعیل | ||||
دین و مذهب | اسلام، شیعه اسماعیلی |
امیر نصر مانند پدر و اجداد خود اهل دانش و شعردوست بود و در ترویج و توسعهٔ زبان و ادبیات فارسی خدمات شایانی کردهاست. میگویند او امیری بود نیکوخصال، بردبار و دلیر و بامتانت و با تدبیر و کاردانی دشمنانش را مطیع خود ساخته یا نابود کرد. ماجرای مشهوری که منجر به سرودن شعر «بوی جوی مولیان…» از سوی رودکی شد نیز به امیر نصر مربوط است.
امارت
نصر بن احمدِ هشت ساله، با مرگ پدر، در میان آتش فتنه و بلا، تنها ماند؛ اما، به تدبیر ابوعبدالله محمّد بن احمد جیهانی، توانست آتش شورشها را فرونشاند و بر دشواریها فایق آید. پس از کشته شدن امیر احمد بن اسماعیل سامانی پسر هشتسالهٔ او نصر بن احمد را برگردن گرفته میبردند تا مردم با او بیعت کنند. نصر ترسید و گفت: «شما میخواهید که مرا همچون پدرم بکشید.» گفتند: «نه، ما میخواهیم که تو را بهجای پدرت بنشانیم.» مردم ماوراءالنهر چشم امید به اسحاق، عموی نصر، دوخته بودند، ولی مردم بخارا بهرغم همهٔ مخالفتها، نصر را بهجای پدرش نشاندند.
در زمان او در اطراف سرزمین سامانیان هرج و مرج و شورش شد و از هر سو صدای مخالفتی بلند گردید. از جمله کسانی که به مخالفت برخاستند یکی اسحق بن احمد عموی او است که در سمرقند حکمرانی داشت، دیگر لیلی بن نعمان، رئیس علویهای طبرستان و احمد بن سهل، از سرداران بزرگ سامانیان، و یحیی و منصور و ابراهیم (برادران او) و مرداویج و وشمگیر پسران زیار. اهالی سیستان هم از اطاعت نصر سر باز پیچیدند. نصر به یاری وزیران دانشمند خود کلیه این فتنهها را فرونشاند و معروف به امیر سعید گردید.
شهرت نصر در سنین جوانی از پدر و اجدادش درگذشت. امیر نصر مانند اجداد خود از عباسیان خاطرات خوشی نداشت. شاید روی این دلیل بوده باشد که به مذهب اسماعیلی گروید. اسماعیلی شدن نصر بهانهای به دست عباسیان داد تا عدهای از سپاهش را علیه وی تحریک کرده، او را خلع و پسرش امیر نوح سامانی را به جایش نشاندند.
تندیسی با ذکر نام و تاریخ وفات او در داخل پارک ملت مشهد واقع در ابتدای بلوار وکیل آباد مشهد وجود دارد.
بعد از خلع نصر، مردم تحریک شده و دست به آزار و اذیت اسماعیلیان زده به طوری که عدهای را مجازات کرده، و تعداد دیگری متواری گشتند. یکی از مبلغین اسماعیلی بهنام احمد نخشبی نیز، که نصر را به مذهب اسماعیلی درآورده بود، در شورش ۳۳۲ قمری به دار آویخته شد.
میگویند امیر نصر بقیهٔ عمر خود را در عبادت گذراند، تا در سال ۳۳۱ قمری در سیوهشتسالگی در اثر بیماری سل درگذشت. مدت امارتش سی سال بود.
فعالیتهای فرهنگی در دوره او
درگاه نصر بن احمد مجمعِ هنرمندان و ادیبان و شاعران و دینشناسان شده بود. رشد و اعتلای علم و ادب در دوره امارت امیرنصر، گذشته از عنایت این امیر سامانی، مدیون وزرای دانشپرور و ادب دوستی چون ابوعبدالله جیهانی و ابوالفضل بلعمی است. رودکی، شهید بلخی، ابوالحسن مرادی، رابعه قزداری و فارابی در چنین دوران و فضای فرهنگی ظهور کردند و بالیدند. رودکی، در دوره زمامداری نصر بن احمد، کلیله و دمنه را به نظم درآورد. نامآوران ماوراءالنهر و خاندانهای دانشپروری نظیر بلعمیان، عدنانیان، جیهانیان و مصعبیان نیز در دربار او با احترام میزیستند.
در ایّام امارت نصر، کتب عربی و فارسی بسیاری در بخارا و دیگر بلاد قلمرو سامانی تألیف شدهاست. در بخارا، کتابخانهای وجود داشته که، به روزگار خود، از کتابخانههای بزرگ جهان بهشمار میآمدهاست. چنانکه از زندگینامه ابن سینا برمی آید، در آن کتابخانه، هر دانشی، اتاقی مخصوص به خود داشت که در آنجا کتب مربوط به آن علم را با نظم و سیاق خاصی در جعبهها و صندوقها چیده بودند.
جیهانی، وزیر نصر بن احمد، به پژوهش و تحقیق در باب احوال و آداب ملل علاقهای وافر داشت. وی جغرافی دانان و عالمان را به بخارا فرا خواند. کتابی هم در باب مسالک و ممالک نگاشت که حاوی اطلاعات مفصلی دربارهٔ سرزمینها و مردم مشرق زمین و شمال ماوراءالنهر است. وی تألیفات دیگری هم در زمینههای گوناگون داشته که از بین رفتهاند. در همین دوره، امیرنصر ابودلف را به سفارت روانه چین کرد. ابودلف، پس از بازگشت، گزارشی پرارزش از سفر خود، حاوی اطلاعات بس سودمند در باب چین و آداب و رسوم آن سرزمین، به امیر تقدیم کرد. فایده مهمی که از مراوده با چینیان عاید ایرانیان گشت این بود که ایرانیان طریقه ساختن کاغذ مرغوب را از آنان آموختند و این امر در گسترش و نشر علوم و فنون در ایران تأثیری به سزا داشت.
بوی جوی مولیان آید همی
در یکی از سفرهای بازدید از سمت هرات به دو روستای زیبا میرسند که در این مکان در مقابل هرکدام از خانهها باغهای بزرگی قرار داشت. امیر بهسبب اینکه از این مکانها خوشش میآید دستور میدهد تا همه لشکریان در اینجا اقامت کنند. این اقامت بهسبب اینکه در تمامی سرزمینها آرامش وجود داشت کمی طولانی میشود که این زمان برابر چهار سال میشود. امیران لشکر و سربازان که دلشان برای خانواده خود تنگ شدهاست از وزیر امیر میخواهند که تدبیری بیندیشد و امیر را راضی به ترک این مکان سازد، در مقابل به او سکههای زیادی خواهند داد. رودکی وزیر امیر صبح با در دست داشتن چنگی در دست این ابیات را میخواند.
بوی جوی مولیان آید همی | یاد یار مهربان آید همی | |
ریگ آموی و درشتی راه او | زیر پایم پرنیان آید همی | |
آب جیحون از نشاط روی دوست | خنگ ما را تا میان آید همی | |
ای بخارا شاد باش و دیر زی | میر زی تو شادمان آید همی | |
میر ماه است و بخارا آسمان | ماه سوی آسمان آید همی | |
میر سرو است و بخارا بوستان | سرو سوی بوستان آید همی |
امیر به اینجای شعر که رسید از شدت شعف سوار بر اسب گردید و تا زمانی که به بخارا رسیدند بهجز به ضرورت هیج جای دیگر توقف نکرد. رودکی نیز چند برابر سکههایی که به او قول داده بودند از آنها دریافت کرد.
منابع
- ↑ رازی، عبدالله: تاریخ کامل ایران. تهران: چاپخانه اقبال. آبانماه ۱۳۴۷. ص۱۷۵.
- ↑ مدرسی، فاطمه: نقش سامانیان در احیای فرهنگ و ادب پارسی. در: نامه فرهنگستان. ۲/۴ ص۹۸.
- ↑ همان منبع.