اضافه
اضافه یا وابستگی نوعی از ترکیب کلمات در گروه اسمیست. بر خلاف ترکیب «موصوف و صفت»، در ترکیب «مضاف و مضافٌالیه» که به آن اضافه گفته میشود، هر دو کلمهٔ ترکیب، اسم هستند؛ اسم اولی مضاف و اسم دومی مضافٌالیه نام میگیرد.
اضافه ملکی
ترکیب اضافی ملکی یا تعلقی، تعلق اسم را به کسی یا چیزی نشان میدهد. مثلاً در ترکیبهای «مداد او»، «درخت جنگل»، «پیراهن حسن» و «شیشه پنجره» تعلقی هستند. برای ترکیبهای اضافی تعلقی میتوانیم به ترتیب، این جملهها را بنویسیم: «جنگل درخت دارد»، «حسن پیراهن دارد» و «پنجره شیشه دارد».
اضافه گسسته
گاهی مضاف الیه بدون نشانه کسره پیش از مضاف میآید که به آن «اضافه گسسته» میگوییم. مثلاً در جمله «احمد کیفش قهوهای است» منظور «کیف احمد قهوهای است» است.
اضافه اقترانی
در اضافه اقترانی، میان مضاف و مضاف الیه رابطه مقارنت و همراهی برقرار است. مثلاً در جمله «با چشم رحمت بر ما نظر کن»، ترکیب اضافی «چشم رحمت» یعنی چشمی به نشانه رحمت یا چشمی همراه با رحمت. البته در اینجا منظور از چشم همان نگاه یا دید است.
دستورهای سنتی
در دستورهای سنتی، گروههای اسمی به دو دسته «موصوف و صفت» و «مضاف و مضافٌالیه» تقسیم میشوند. در دستورهای سنتی، گروههای اسمی اضافهای بر اساس ملاکهای معنایی دستهبندی شدهاند. دستورهای سنتی معمولاً گروههای اسمی اضافهای را به این شکل دستهبندی میکنند (انوری و گیوی، ۱۳۸۵: ۱۲۸):
- اضافه ملکی مثل: کتابِ حمید، خانه من
- اضافه تخصیصی مثل: میز مطالعه، پنجره کلاس
- اضافه توضیحی مثل: کشور ایران، قاره آفریقا، کتاب «گلستان»
- اضافه بیانی (جنسی) مثل: لباس پشم، جام طلا، سینی نقره
- اضافه تشبیهی مثل: لب لعل، قد سرو، لعل لب، سروِ قد
- اضافه استعاری مثل: دست روزگار، دیوار جدایی
- اضافه اقترانی مثل: دستِ ادب (دستِ ادب بر سینه نهادم)، زانوی تلمذ
- اضافه بُنُوَت (فرزندی) مثل: رستمِ زال
هرگاه مضاف، مختوم به «الف» یا «واو» باشد، بعد از مضاف و پیش از مضافٌالیه، «ی» اضافه میشود: آوای بلبل، موی سر. هر گاه مضاف، مختوم به «ه» غیر ملفوظ باشد، این حرف به صورت «هٔ» در میآید و به شکل «ی» تلفظ میشود: خانهٔ یوسف. در سایر حالات، بعد از مضاف یک کسره تلفظ میشود: دوستِ مریم.
فرق اضافه و صفت
اگر چه در ظاهر هم صفت و موصوف و هم مضاف و مضافٌالیه حاصل ترکیب دو کلمه هستند، اما معنای حاصل از این دو ترکیب متفاوت است؛ مقصود از صفت همان موصوف است ولی مقصود از مضافٌالیه همان مضاف نیست. مثلاً اگر بگوییم «آب گوارا» مقصود از گوارا، آب (خاصیتی از آب) است ولی اگر بگوییم «آب قنات» میبینیم که قنات چیزی غیر از آب است.
اگر میان موصوف و صفت یای نکره و وحدت بیاوریم معنی آن درست است. مانند: توپی بزرگ. اما میان مضافالیه یای نکره واقع نمیشود. مانند: توپی مجید (که نادرست است). اگر کسره صفت و موصوف را برداریم و فعلِ «است» به آن بیفزاییم جملهای معنیدار ساخته میشود، مانند «توپ، بزرگ است». اما در مورد مضاف و مضافالیه اینچنین نیست.
آنچه در زبانهای غربی صفت ملکی خوانده میشود (مانند my در انگلیسی و mon / ma در فرانسه) در دستور زبان فارسی «اضافهٔ تملیکی» نامیده میشود؛ مانند: کتابم = کتابِ من یا کتابش = کتابِ او (کتابِ آرمین)
تتابع اضافات
آوردن چند اضافه را پشت سر هم تتابع اضافات میگویند.
اضافه مقلوب
به حالتی که مضافٌالیه پیش از مضاف بیاید اضافه مقلوب گفته میشود. در این حالت مضافٌالیه اول میآید و کسره اضافه حذف میشود و اسم مرکب میسازد. در واژهگزینی رسمی ترجیح با اضافه مقلوب است زیرا این نوع اضافه موجب حذف نشانه اضافه و تبدیل ترکیب به یک واژه میشود. استفاده از اضافه مقلوب موجب پدید آمدن تشخّص واژگانی نیز میشود.
منابع
- ↑ انوری، حسن: دستور زبان فارسی. اصفهان ۱۳۹۰.
- ↑ انوری، حسن، نام درس: دستور زبان و ادبیات فارسی ۲، رشته زبان و ادبیات فارسی.
- ↑ "اضافه+مقلوب"&cd=4&hl=nl&ct=clnk&gl=nl&client=firefox-a حداد عادل، غلامعلی: درآمدی بر واژهگزینی مردمی، نامه فرهنگستان> زمستان ۱۳۸۲ - شماره ۲۲> بازدید: مه ۲۰۰۹.
- آوای آزاد بایگانیشده در ۲۴ نوامبر ۲۰۰۵ توسط Wayback Machine (برداشت آزاد با ذکر منبع)
- انوری، حسن و حسن احمدی گیوی (۱۳۸۵)، دستور زبان فارسی ۲، ویرایش سوم، تهران: انتشارات فاطمی.
- مشکوةالدینی، مهدی (۱۳۸۴)، دستور زبان فارسی (واژگان و پیوندهای ساختی)، تهران: انتشارات سمت.
پیوند به بیرون
- مثال برای مضافٌالیه (سامانهٔ جستجوی دادگان، جستجوی برخط در پیکره وابستگی نحوی و فرهنگ ظرفیت نحوی افعال زبان فارسی)