زمان تقریبی مطالعه: 20 دقیقه
 

پیشکوه





پیشْکوه، ناحیـه‌ای کوهستانـی در خاور رشته‌ کوه‌های زاگرس، در باختر ایران که تقریباً با استان کنونی لرستان مطابقت می‌کند.


۱ - موقعیت مکانی پیشکوه



در دورۀ مغول، سرزمین‌هایی که طوایف لر در آن می‌زیستند، به دو بخش لر بزرگ و لر کوچک تقسیم می‌شد.
[۱] وصاف، عبدالله، تاریخ، ج۱، ص۲۰۹، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
در دورۀ صفویه، لر بزرگ، بختیاری و کهگیلویه و لر کوچک نیز پس از سدۀ ۱۰ق/۱۶م لرستان نامیده شد. لرستان خود در سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م به دو بخش پیشکوه و پشتکوه تقسیم گردید. کبیر‌ (کَور، کَبار، کَبَر) کوه (یکی از شاخه‌های طولانی رشته‌ کوه زاگرس و نامی‌ترین کوه لرستان) در مرز میان این دو بخش واقع است
[۲] ایزدپناه، حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی‌لرستان، ج۱، ص۱۵، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۳] Curzon, GN, Persia and the Persian Question, London, ۱۹۶۶، ج۲، ص۲۷۵.
[۴] Field, H, Contribution to the Anthropology of Iran, Chicago, ۱۹۳۹، ج۱، ص۸۳.
[۵] Mortensen, ID, Nomads of Luristan, Copenhagen, ۱۹۹۳، ج۱، ص۲۷.
[۶] مینورسکی، ولادیمیر، لرستان و لرها، ج۱، ص۱۳، همراه دو سفرنامه دربارۀ لرستانِ ادمندز و دوبد، ترجمۀ سکندر امان اللٰهی بهاروند و لیلی بختیار، تهران، ۱۳۶۲ش.
و به عبارت دیگر، شرق کبیر‌کوه را پیشکوه می‌نامند.
[۷] امام شوشتری، محمدعلی، تاریخ جغرافیایی خوزستان، ج۱، ص۱۳۹، تهران، ۱۳۳۱ش.
[۸] بدیعی، ربیـع، جغرافیای مفصل ایران، ج۱، ص۵۰، تهـران، ۱۳۶۷ش.
هریسن موقعیت پیشکوه را در شمال شرق کبیرکوه دانسته،
[۹] Harrison, JV, South،West Persia: A Survey of Pish،i،Kuh in Luristan, The Geographical Journal, London, ۱۹۴۶, vol CVIII, nos۱،۳، ج۱، ص۵۵.
و مؤلف رسالۀ تحقیقات سرحدیه نیز، این منطقه را واقع در شمال شرق کوهِ‌کبار نوشته و افزوده است که پیشکوه سرزمین‌های آن سوی کوه مذکور است که مشرف بر درونِ کشور ایران است.
[۱۰] مشیرالدوله، تبریزی جعفر، رسالۀ تحقیقات سرحدیه، ج۱، ص۹۷، به کوشش محمدمشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.

پیشکوه از راه گذرگاه‌ها و دره‌های سخت‌گذر به پشتکوه مربوط می‌شود.
[۱۱] ایزدپناه، حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی‌لرستان، ج۲، ص۴۱۰، تهران، ۱۳۷۶ش.
شماری از نویسندگان، رود سیمره را که به همراه کبیر‌کوه سراسر مرز غربی لرستان را می‌پیماید،
[۱۲] سهرابی، محمد، لرستان و تاریخ قوم کاسیت (کاسیان)، ج۱، ص۱۷، خرم‌آباد، ۱۳۷۶ش.
مرز میان پیشکوه و پشتکوه دانسته‌اند.
[۱۳] بهرامی، تقی، جغرافیای‌کشاورزی کشاورزی ایران، ج۱، ص۴۹۸، تهران، ۱۳۳۳ش.
[۱۴] کریمی، بهمن، جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران، ج۱، ص۷۵، تهران، ۱۳۱۶ش.
[۱۵] کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، ج۱، ص۴۸، تهران، ۱۳۱۰ش.


۲ - مرز پیشکوه و پشتکوه



رود سیمره و شاخه‌ای از آن به نام کشکان سرزمین‌های پشتکوه را آبیاری می‌کند.
[۱۶] Harrison, JV, South،West Persia: A Survey of Pish،i،Kuh in Luristan, The Geographical Journal, London, ۱۹۴۶, vol CVIII, nos۱،۳، ج۱، ص۵۵.
به نوشتۀ ادمندز نام پیشکوه، در میان لرها به ندرت به کار می‌رود و آن‌ها این سرزمین را «لرستان» می‌نامند.
[۱۷] Edmonds, CJ, Luristan: Pish،i،Kuh and Bala Gariveh, The Geographical Journal, London, ۱۹۲۲, vol LIX, no۵، ج۱، ص۳۳۵.
همو موقعیت پیشکوه را، میان سیمره در جنوب غربی و رودهای کشکان و خرم‌آباد در جنوب شرقی می‌داند.
[۱۸] Edmonds, CJ, Luristan: Pish،i،Kuh and Bala Gariveh, The Geographical Journal, London, ۱۹۲۲, vol LIX, no۵، ج۱، ص۳۳۵.

با آن‌که برخی بر این باورند که پیشکوه را هیچ‌گاه مرزهای کاملاً روشنی از پشتکوه جدا نمی‌ساخته است
[۱۹] Mortensen, ID, Nomads of Luristan, Copenhagen, ۱۹۹۳، ج۱، ص۲۷.
و این دو سرزمین از دیدگاه اقلیمی و جغرافیایی همانندند،
[۲۰] کریمی، بهمن، جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران، ج۱، ص۷۵، تهران، ۱۳۱۶ش.
[۲۱] کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، ج۲، ص۴۵۹، تهران، ۱۳۱۰ش.
ولی بعضی از نویسندگان مرزهایی برای پیشکوه برشمرده‌اند، چنان‌که کرزن آن را از شمال به کرمانشاه، از مشرق و جنوب به رود دز و سرزمین بختیاری، و از باختر به رود کرخه محدود می‌داند.
[۲۲] Curzon, GN, Persia and the Persian Question, London, ۱۹۶۶، ج۲، ص۲۷۵.


۳ - تقسیمات پیشکوه



از دیدگاهی دیگر، این سرزمین به دو بخشِ پیشکوه شرقی شامل جلگه‌ها و آبادی‌های اَلشتر (الیشتر)، خرم‌آباد، خاوه، چواری و هرسین، و پیشکوه غربی شامل جلگه‌ها و آبادی‌های هُلیلان، رودبار، سیمره و سرگناب تا شیروان، تقسیم می‌شده است.
[۲۳] کریمی، بهمن، جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران، ج۱، ص۷۶-۷۷، تهران، ۱۳۱۶ش.
مورتنسن نیز پیشکوه را به دو منطقۀ فرعی تقسیم کرده است: ۱. سرزمینی که در میان رود کشکان و آب دز قرار گرفته است و بالاگریوه نامیده می‌شود و شامل منطقه‌ای صعب‌العبور، مرتفع و کم‌جمعیت است؛ ۲. سرزمینی واقع در شمال و غرب رودکشکان (بخش شمالی لرستان) که جلگه‌های پهناور، بارور و پوشیده از گیاه الشتر و کوهدشت، رومشگان، ترهان و هلیلان را در برمی‌گیرد.
[۲۴] Mortensen, ID, Nomads of Luristan, Copenhagen, ۱۹۹۳، ج۱، ص۳۳.


۴ - پیشینۀ تاریخی



این سرزمین در هزارۀ ۲ق‌م، زیستگاه قوم کاسی بوده است.
[۲۵] بهمنش، احمد، تاریخ ملل قدیم آسیای غربی، ج۱، ص۱۸۶، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۲۶] دیاکونف، ا.م.، تاریخ ماد، ج۱، ص۱۶۱، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۲۷] گیرشمن، رمان، ایران از آغاز تا اسلام، ج۱، ص۴۷، ترجمۀ محمدمعین، تهران، ۱۳۳۶ش.
این قوم در روزگار خود، پرورش دهندۀ پرآوازۀ اسب بودند
[۲۸] گدار، آندره و دیگران، آثار ایران، ج۱، ص۲۱۸- ۲۱۹، ترجمۀ ابوالحسن سر‌و‌قد مقدم، مشهد، ۱۳۶۵ش.
و در گورهایشان ابزار برنزی مانند دهانه و لگام اسب و جز آن‌ها به دست آمده که امروزه با نام «برنزهای لرستان» شهرۀ مراکز فرهنگی و هنری جهان است.
[۲۹] کا‌مبخش فرد، سیف‌الله، سفال و سفالگری در ایران، ج۱، ص۳۲۹-۳۳۰، تهران، ۱۳۸۰ش.
نواحی خاوه، دلفان و الشتر را در پیشکوه، مرکز کاسیان دانسته‌اند.
[۳۰] ایزدپناه، حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی‌لرستان، ج۱، ص۶۷، تهران، ۱۳۷۶ش.
برخی از پژوهندگان دشت‌های الشتر در پیشکوه را همان جایگاه باستانی شناخته‌اند که پرورشگاه اسب بوده، و داریوش بزرگ (سل‌ ۵۲۱-۴۸۶ق‌م) از آن با نام «نسا» یاد کرده است.
[۳۱] پورداود، ابراهیم، فرهنگ ایران باستان (بخش نخست)، ج۱، ص۲۹۰، تهران، ۱۳۲۶ش.

پیشکوه تقریباً با کورۀ مهرگان گذک (عربی: مهرجان قَذَق) که در تقسیمات کشوری اواخر دورۀ ساسانیان یکی از کوره‌های «کوست خوربَران» (ناحیۀ غربی) به شمار می‌رفته، منطبق بوده است.
[۳۲] کریمی، بهمن، راه‌های باستانی و پایتخت‌های قدیمی غرب ایران، ج۱، ص۱۲۳، تهران، ۱۳۲۹ش.
[۳۳] مشکور، محمدجواد، جغرافیای تاریخی ایران باستان، ج۱، ص۴۲۶، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۳۴] Markwart, J, Ēranšahr, Berlin, ۱۹۰۱، ج۱، ص۲۰.
این کوره در منابع جغرافیایی سده‌های نخست اسلامی در زمرۀ کوره‌های ناحیۀ جبال برشمرده شده، و مرکز آن شهر سیمره بوده است.
[۳۶] ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۹ق/۱۸۹۱م.

در حملۀ عرب‌ها به ایران مهرگان گذک در زمرۀ نواحی زیرفرمان هرمزان، سردار معروف ایرانی به شمار می‌رفته، و مرکز آن شهر سیمره بوده که هرمزان در آن اقامت داشته است. مهرگان گذک در ۱۷ق پس از چیرگی اعراب بر شوشتر به صلح گشوده شد.
[۴۰] بلاذری، احمد، فتوح‌البلدان، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱، ‌ به‌ کوشش‌دخویه، لیدن، ‌۱۸۶۵م.
مهرگان گذک در سده‌های نخستین اسلامی کوره‌ای آباد بود و به فراوانی نعمت شهرت داشت.
[۴۲] Le Strange, G, The Lands of the Eastern Caliphate, London, ۱۹۶۶، ج۱، ص۲۰۲.
به گزارش یعقوبی در سدۀ ۳ق سیمره، مرکز این کوره، شهری آباد بوده که در مرغزاری سرسبز جای داشته، و چشمه‌ها و رودهایی پرآب روستاهای آن‌ را آبیاری می‌کرده است و مردمان آن از ایرانیان و تازیان بوده‌اند.
در ۱۱ شعبان ۲۵۸ق/۲۲ ژوئن ۸۷۲م بر اثر زمین لرزه‌ای مهیب منطقۀ سیمره و بخش بزرگی از شهر سیمره ویران گردید و باروی شهر فروریخت و حدود ۲۰ هزار تن از مردمان آن کشته شدند.
[۴۵] امبرسز، ن. ن. و چ. پ. ملویل، تاریخ زمین لرزه‌های ایران، ج۱، ص۱۳۴، ترجمۀ ابوالحسن رده، تهران، ‌۱۳۷۰ش.


۵ - فرمانروایی بنی‌خورشید



در اواخر نیمۀ نخست سدۀ ۴ق، پیشکوه جزو قلمرو خاندان حسنویه بود که بر بخش‌هایی از کردستان و لرستان فرمانروایی داشتند.
[۴۶] غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهان آرا، ج۱، ص۱۶۷-۱۶۹، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۴۷] زامباور، معجم‌ الانساب و الاسرات الحاکمة، ج۱، ص۳۲۱، ترجمۀ زکی محمدحسن و حسن احمد محمود، قاهره، ۱۹۵۱م.
سپس از میانه‌های سدۀ ۶ق حکام بنی خورشید یا لر کوچک بر آن چیره شدند.
در‌۷۹۵ق/۱۳۹۳‌م امیرتیمور‌گورکانی، ‌عزالدین از امرای بنی‌خورشید را که در قلعۀ وامیان واقع در نیم فرسنگی بروجرد حصاری شده بود، دستگیر کرد و به سمرقند فرستاد.
[۴۸] یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۴۸۰، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.
[۴۹] یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۴۸۲، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.
[۵۰] غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهان آرا، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۴۳ش.


۶ - فرمانروایی والیان



فرمانروایی حکام بنی خورشید تا اوایل سدۀ ۱۱ق ادامه داشت، تا این‌که در ۱۰۰۶ق شاه عباس اول صفوی برای تنبیه شاهورد‌ی‌خان (حکمران لرستان) به آن‌جا لشکر کشید و پس از دستگیری، او را به‌ قتل رساند‌
[۵۱] فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۶، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۵۲] ایزدپناه، حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی‌لرستان، ج‌۱، ص۱۶۰- ۱۶۳، تهران، ۱۳۷۶ش.
و به‌جای وی حسین‌خان (یکی از بستگان‌ شاهوردی‌ خان) را به والیگری منصوب کرد.
[۵۳] ایزدپناه، حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی‌لرستان، ج‌۱، ص۱۶۰- ۱۶۳، تهران، ۱۳۷۶ش.
از این زمان به بعد، حسین‌خان و جانشینان او عنوان «والی» یافتند.
[۵۴] دوبد، ک. ا.، سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ج۱، ص۴۲۵، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، ۱۳۷۱ش.
این والی‌ها تا ۱۲۱۱ق/۱۷۹۶م حکومت کردند.
[۵۵] Mortensen, ID, Nomads of Luristan, Copenhagen, ۱۹۹۳، ج۱، ص۵۰.
گاهی مردم پیشکوه از دستور والیان سرپیچی می‌کردند و ناگزیر والی‌ها تنها در پیشکوه فرمان می‌راندند.
[۵۶] ایزدپناه، حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی‌لرستان، ج۱، ص۱۷۰، تهران، ۱۳۷۶ش.

پیشکوه همواره دچار آشوب بود، مگر هنگامی که یک فرمانروای نیرومند بر آن‌جا حکومت می‌کرد.
[۵۷] Edmonds, CJ, Luristan: Pish،i،Kuh and Bala Gariveh, The Geographical Journal, London, ۱۹۲۲, vol LIX, no۵، ج۱، ص۳۳۶.
در اینجا، ایلات سرکشی بودند که رهبر مشترک نداشتند
[۵۸] گابریل، آلفونس، تحقیقات جغرافیایی راجع به ایران، ج۱، ص۳۷۲، ترجمۀ فتحعلی‌ خواجه‌نوری، تهران، ۱۳۴۸ش.
و به‌ ویژه آنکه، غالباً یک موضوع اختلاف‌برانگیز هم، میان فرمانروایان پیشکوه و پشتکوه وجود داشته است.
[۵۹] Stein, A, Old Routes of Western Iran, London, ۱۹۴۰، ج۱، ص۱۹۴.


۷ - حکومت زندیه و قاجار



در ۱۱۷۹ق/۱۷۶۵م کریم‌خان زند برای سرکوبی اسماعیل‌خان فیلی، والی سرکش این سرزمین، با سوارانی بسیار به خرم‌آباد (مرکز پیشکوه) حمله کرد. اسماعیل‌خان به پشتکوه گریخت
[۶۰] Perry, JR, Karim Khan Zand, Chicago, ۱۹۷۹، ج۱، ص۱۱۲.
[۶۱] موسوی‌اصفهانی، محمدصادق، تاریخ گیتی‌گشا، ج۱، ص۱۲۸- ۱۲۹، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۶۳ش.
و کریم‌خان یکی از بستگان والی فراری را به نام نظرعلی‌خان، به فرمانروایی پیشکوه برگماشت، ولی اسماعیل‌خان بعد از مرگ کریم‌خان به خرم‌آباد بازگشت و هدایایی برای آقامحمدخان قاجار (دشمن سرسخت سلسلۀ زندیه) فرستاد.
[۶۲] Perry, JR, Karim Khan Zand, Chicago, ۱۹۷۹، ج۱، ص۱۱۲.
آقامحمدخان پس از برافکندن سلسلۀ زندیه، در ۱۲۱۱ق، ص۱۷۹۶م، پیشکوه را از والی لرستان پس گرفت و از این هنگام به بعد، فرمانروایی والی‌ها، تنها به پشتکوه منحصر گردید.
[۶۳] Mortensen, ID, Nomads of Luristan, Copenhagen, ۱۹۹۳، ج۱، ص۵۰.
[۶۴] امام شوشتری، محمدعلی، تاریخ جغرافیایی خوزستان، ج۱، ص۸۲، تهران، ۱۳۳۱ش.
[۶۵] Field, H, Contribution to the Anthropology of Iran, Chicago, ۱۹۳۹، ج۱، ص۸۴.

با این حال، والیان هیچ‌گاه از دست‌اندازی به پیشکوه بازنایستادند و همواره با طایفه‌های این سرزمین به زد و خورد می‌پرداختند و گاهی نیز تا خرم‌آباد می‌رسیدند.
[۶۶] امام شوشتری، محمدعلی، تاریخ جغرافیایی خوزستان، ج۱، ص۱۳۹، تهران، ۱۳۳۱ش.
آقامحمدخان برای جلوگیری از نفوذ هرچه بیش‌تر والیان لرستان، با محدود کردن قلمرو آنان به پشتکوه که در نزدیکی مرزهای ایرانیان با عثمانیان به سر می‌بردند، قصد داشت تا از ناآرامی‌های مرزی و تجاوزات پی در پی عثمانیان جلوگیری کند.
[۶۷] ایزدپناه، حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی‌لرستان، ج۲، ص۴۳۹، تهران، ۱۳۷۶ش.

پس از برافتادن حکومت والیان لرستان در پیشکوه، حکومت این ناحیه به دست شاه‌زادگان قاجار سپرده شد. یکی از نامدارترین ایـن حکام محمـدعلی میرزا دولتشاه (پسر فتحعلی‌شاه قاجار) بود که مردمان پیشکوه خاطرات خوشی از حکومت او داشتند. وی به هنگام حکومتش بر پیشکوه در ۱۲۳۶ق/۱۸۲۱م محمود پاشـای بابان (حاکم شهر زور) را که به تحریک و یاری عثمانیان به خاک ایران دست‌اندازی می‌کرد، سرکوب نمود. پس از وی حکومت این منطقه به شاه‌زاده محمود میرزا (یکی دیگر از پسران فتحعلی‌شاه) ‌رسید و در زمان‌ او پیشکوه مرکز شورش‌های پی در پی گردید که آثار آن تا پایان دورۀ قاجارها، برجای ماند.
[۶۸] ساکی، علی‌محمد، جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان، ج۱، ص‌۳۲۹، خرم‌آباد، ۱۳۴۳ش.
[۶۹] سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، ج۱، ص۱۹۵-۱۹۶، به کوشش جهانگیر قائم‌مقامی، تهران، ۱۳۳۷ش.

پس از برافتادن فرمانروایی قاجاریان، رضاشاه پهلوی که قصد پایان بخشیدن به حکومت خوانین در لرستان و دیگر جای‌های ایران را داشت، با فرستادن نیرو به پیشکوه به سرکوب خوانین و خلع سلاح ایلات و اسکان آن‌ها پرداخت و به حکومت خوانین در این ناحیه پایان بخشید.
[۷۰] راد، ناصر، تاریخ سرزمین ایلام، ج۱، ص۲۲۷، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۷۱] Mortensen, ID, Nomads of Luristan, Copenhagen, ۱۹۹۳، ج۱، ص۵۱.


۸ - طوایف پیشکوه



در دورۀ قاجاریه طوایف پیشکوه شامل ۴ گروه بزرگ دلفان، سلسله، بالا گریوه و عمله بود که هر یک از آن‌ها به شاخه‌های کوچک‌تری تقسیم می‌شدند.
[۷۲] دوبد، ک. ا.، سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ج۱، ص۴۲۷، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۷۳] راولینسن، هنری، سفرنامه، ج۱، ص۱۵۲، ترجمۀ سکندر امان‌اللٰهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.
این طوایف فاقد یک رئیس نیرومند همچون دیگر طوایف بودند، بلکه هر طایفه دارای یک «توشمال» به معنی ریش‌سفید یا کدخدا بود.
[۷۴] لایارد، ا.ه‌.، اوضاع سیاسی و تقسیمات ایلی وعشیره‌ای، سیری در قلمرو بختیاری وعشایر بومی خوزستان، ج۱، ص۲۷، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
توشمال‌ها در برابر حاکم، تابع و مسئول بودند.
[۷۵] Curzon, GN, Persia and the Persian Question, London, ۱۹۶۶، ج۲، ص۲۷۵.
آنان در تصمیم‌گیری‌ها‌ به‌طور برابر در بحث‌ها شرکت و اظهارنظر می‌کردند. این نظام سیاسی خاص به عقیدۀ راولینسن که در آن روزگار از این طوایف دیدار کرده، در دیگر کشورهای خاور زمین بسیار نادر بوده، و بیش‌تر از یک نظام فئودالی بزرگ مالکی، به نظام جمهوری شباهت داشته است.
[۷۶] راولینسن، هنری، سفرنامه، ج۱، ص۱۵۴، ترجمۀ سکندر امان‌اللٰهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.


۹ - فهرست منابع



(۱) ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۸۹م.
(۲) ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۹ق/۱۸۹۱م.
(۳) امام شوشتری، محمدعلی، تاریخ جغرافیایی خوزستان، تهران، ۱۳۳۱ش.
(۴) امبرسز، ن. ن. و چ. پ. ملویل، تاریخ زمین لرزه‌های ایران، ترجمۀ ابوالحسن رده، تهران، ‌۱۳۷۰ش.
(۵) ایزدپناه، حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی‌لرستان، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۶) بدیعی، ربیـع، جغرافیای مفصل ایران، تهـران، ۱۳۶۷ش.
(۷) بلاذری، احمد، فتوح‌البلدان، ‌ به‌ کوشش‌دخویه، لیدن، ‌۱۸۶۵م؛ ‌
(۸) بهرامی، تقی، جغرافیای‌کشاورزی کشاورزی ایران، تهران، ۱۳۳۳ش.
(۹) بهمنش، احمد، تاریخ ملل قدیم آسیای غربی، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۱۰) پورداود، ابراهیم، فرهنگ ایران باستان (بخش نخست)، تهران، ۱۳۲۶ش.
(۱۱) دوبد، ک. ا.، سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۱۲) دیاکونف، ا.م.، تاریخ ماد، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۱۳) دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر و جمال‌الدین شیال، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۱۴) راد، ناصر، تاریخ سرزمین ایلام، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۱۵) راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمۀ سکندر امان‌اللٰهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۶) زامباور، معجم‌ الانساب و الاسرات الحاکمة، ترجمۀ زکی محمدحسن و حسن احمد محمود، قاهره، ۱۹۵۱م.
(۱۷) ساکی، علی‌محمد، جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان، خرم‌آباد، ۱۳۴۳ش.
(۱۸) سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، به کوشش جهانگیر قائم‌مقامی، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۱۹) سهرابی، محمد، لرستان و تاریخ قوم کاسیت (کاسیان)، خرم‌آباد، ۱۳۷۶ش.
(۲۰) یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.
(۲۱) طبری، محمد بن جریر، تاریخ.
(۲۲) غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهان آرا، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۲۳) فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۲۴) کا‌مبخش فرد، سیف‌الله، سفال و سفالگری در ایران، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۲۵) کریمی، بهمن، جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران، تهران، ۱۳۱۶ش.
(۲۶) کریمی، بهمن، راه‌های باستانی و پایتخت‌های قدیمی غرب ایران، تهران، ۱۳۲۹ش.
(۲۷) کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، ۱۳۱۰ش.
(۲۸) گابریل، آلفونس، تحقیقات جغرافیایی راجع به ایران، ترجمۀ فتحعلی‌ خواجه‌نوری، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۲۹) گدار، آندره و دیگران، آثار ایران، ترجمۀ ابوالحسن سر‌و‌قد مقدم، مشهد، ۱۳۶۵ش.
(۳۰) گیرشمن، رمان، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ محمدمعین، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۳۱) لایارد، ا.ه‌.، اوضاع سیاسی و تقسیمات ایلی وعشیره‌ای، سیری در قلمرو بختیاری وعشایر بومی خوزستان، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۳۲) مشکور، محمدجواد، جغرافیای تاریخی ایران باستان، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۳۳) مشیرالدوله، تبریزی جعفر، رسالۀ تحقیقات سرحدیه، به کوشش محمدمشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۳۴) موسوی‌اصفهانی، محمدصادق، تاریخ گیتی‌گشا، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳۵) مینورسکی، ولادیمیر، لرستان و لرها، همراه دو سفرنامه دربارۀ لرستانِ ادمندز و دوبد، ترجمۀ سکندر امان اللٰهی بهاروند و لیلی بختیار، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۳۶) وصاف، عبدالله، تاریخ، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۳۷) یعقوبی، احمد، البلدان، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۳۸) Curzon, GN, Persia and the Persian Question, London, ۱۹۶۶.
(۳۹) Edmonds, CJ, Luristan: Pish-i-Kuh and Bala Gariveh, The Geographical Journal, London, ۱۹۲۲, vol LIX, no۵.
(۴۰) Field, H, Contribution to the Anthropology of Iran, Chicago, ۱۹۳۹.
(۴۱) Harrison, JV, South-West Persia: A Survey of Pish-i-Kuh in Luristan, The Geographical Journal, London, ۱۹۴۶, vol CVIII, nos۱-۳.
(۴۲) Le Strange, G, The Lands of the Eastern Caliphate, London, ۱۹۶۶.
(۴۳) Markwart, J, Ēranšahr, Berlin, ۱۹۰۱.
(۴۴) Mortensen, ID, Nomads of Luristan, Copenhagen, ۱۹۹۳.
(۴۵) Perry, JR, Karim Khan Zand, Chicago, ۱۹۷۹.
(۴۶) Stein, A, Old Routes of Western Iran, London, ۱۹۴۰.

۱۰ - پانویس


 
۱. وصاف، عبدالله، تاریخ، ج۱، ص۲۰۹، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
۲. ایزدپناه، حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی‌لرستان، ج۱، ص۱۵، تهران، ۱۳۷۶ش.
۳. Curzon, GN, Persia and the Persian Question, London, ۱۹۶۶، ج۲، ص۲۷۵.
۴. Field, H, Contribution to the Anthropology of Iran, Chicago, ۱۹۳۹، ج۱، ص۸۳.
۵. Mortensen, ID, Nomads of Luristan, Copenhagen, ۱۹۹۳، ج۱، ص۲۷.
۶. مینورسکی، ولادیمیر، لرستان و لرها، ج۱، ص۱۳، همراه دو سفرنامه دربارۀ لرستانِ ادمندز و دوبد، ترجمۀ سکندر امان اللٰهی بهاروند و لیلی بختیار، تهران، ۱۳۶۲ش.
۷. امام شوشتری، محمدعلی، تاریخ جغرافیایی خوزستان، ج۱، ص۱۳۹، تهران، ۱۳۳۱ش.
۸. بدیعی، ربیـع، جغرافیای مفصل ایران، ج۱، ص۵۰، تهـران، ۱۳۶۷ش.
۹. Harrison, JV, South،West Persia: A Survey of Pish،i،Kuh in Luristan, The Geographical Journal, London, ۱۹۴۶, vol CVIII, nos۱،۳، ج۱، ص۵۵.
۱۰. مشیرالدوله، تبریزی جعفر، رسالۀ تحقیقات سرحدیه، ج۱، ص۹۷، به کوشش محمدمشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.
۱۱. ایزدپناه، حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی‌لرستان، ج۲، ص۴۱۰، تهران، ۱۳۷۶ش.
۱۲. سهرابی، محمد، لرستان و تاریخ قوم کاسیت (کاسیان)، ج۱، ص۱۷، خرم‌آباد، ۱۳۷۶ش.
۱۳. بهرامی، تقی، جغرافیای‌کشاورزی کشاورزی ایران، ج۱، ص۴۹۸، تهران، ۱۳۳۳ش.
۱۴. کریمی، بهمن، جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران، ج۱، ص۷۵، تهران، ۱۳۱۶ش.
۱۵. کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، ج۱، ص۴۸، تهران، ۱۳۱۰ش.
۱۶. Harrison, JV, South،West Persia: A Survey of Pish،i،Kuh in Luristan, The Geographical Journal, London, ۱۹۴۶, vol CVIII, nos۱،۳، ج۱، ص۵۵.
۱۷. Edmonds, CJ, Luristan: Pish،i،Kuh and Bala Gariveh, The Geographical Journal, London, ۱۹۲۲, vol LIX, no۵، ج۱، ص۳۳۵.
۱۸. Edmonds, CJ, Luristan: Pish،i،Kuh and Bala Gariveh, The Geographical Journal, London, ۱۹۲۲, vol LIX, no۵، ج۱، ص۳۳۵.
۱۹. Mortensen, ID, Nomads of Luristan, Copenhagen, ۱۹۹۳، ج۱، ص۲۷.
۲۰. کریمی، بهمن، جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران، ج۱، ص۷۵، تهران، ۱۳۱۶ش.
۲۱. کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، ج۲، ص۴۵۹، تهران، ۱۳۱۰ش.
۲۲. Curzon, GN, Persia and the Persian Question, London, ۱۹۶۶، ج۲، ص۲۷۵.
۲۳. کریمی، بهمن، جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران، ج۱، ص۷۶-۷۷، تهران، ۱۳۱۶ش.
۲۴. Mortensen, ID, Nomads of Luristan, Copenhagen, ۱۹۹۳، ج۱، ص۳۳.
۲۵. بهمنش، احمد، تاریخ ملل قدیم آسیای غربی، ج۱، ص۱۸۶، تهران، ۱۳۳۹ش.
۲۶. دیاکونف، ا.م.، تاریخ ماد، ج۱، ص۱۶۱، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۵ش.
۲۷. گیرشمن، رمان، ایران از آغاز تا اسلام، ج۱، ص۴۷، ترجمۀ محمدمعین، تهران، ۱۳۳۶ش.
۲۸. گدار، آندره و دیگران، آثار ایران، ج۱، ص۲۱۸- ۲۱۹، ترجمۀ ابوالحسن سر‌و‌قد مقدم، مشهد، ۱۳۶۵ش.
۲۹. کا‌مبخش فرد، سیف‌الله، سفال و سفالگری در ایران، ج۱، ص۳۲۹-۳۳۰، تهران، ۱۳۸۰ش.
۳۰. ایزدپناه، حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی‌لرستان، ج۱، ص۶۷، تهران، ۱۳۷۶ش.
۳۱. پورداود، ابراهیم، فرهنگ ایران باستان (بخش نخست)، ج۱، ص۲۹۰، تهران، ۱۳۲۶ش.
۳۲. کریمی، بهمن، راه‌های باستانی و پایتخت‌های قدیمی غرب ایران، ج۱، ص۱۲۳، تهران، ۱۳۲۹ش.
۳۳. مشکور، محمدجواد، جغرافیای تاریخی ایران باستان، ج۱، ص۴۲۶، تهران، ۱۳۷۱ش.
۳۴. Markwart, J, Ēranšahr, Berlin, ۱۹۰۱، ج۱، ص۲۰.
۳۵. یعقوبی، احمد، البلدان، ج۱، ص۳۸-۳۹، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.    
۳۶. ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۹ق/۱۸۹۱م.
۳۷. ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، ج۱، ص۲۴۴، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۸۹م.    
۳۸. دینوری، احمد، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۳، به کوشش عبدالمنعم عامر و جمال‌الدین شیال، قاهره، ۱۹۶۰م.    
۳۹. بلاذری، احمد، فتوح‌البلدان، ج۱، ص۳۶۹-۳۷۰، ‌ به‌ کوشش‌دخویه، لیدن، ‌۱۸۶۵م.    
۴۰. بلاذری، احمد، فتوح‌البلدان، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱، ‌ به‌ کوشش‌دخویه، لیدن، ‌۱۸۶۵م.
۴۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۴، ص۷۷-۷۸.    
۴۲. Le Strange, G, The Lands of the Eastern Caliphate, London, ۱۹۶۶، ج۱، ص۲۰۲.
۴۳. یعقوبی، احمد، البلدان، ج۱، ص۳۸-۳۹، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.    
۴۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۹، ص۵۰۰.    
۴۵. امبرسز، ن. ن. و چ. پ. ملویل، تاریخ زمین لرزه‌های ایران، ج۱، ص۱۳۴، ترجمۀ ابوالحسن رده، تهران، ‌۱۳۷۰ش.
۴۶. غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهان آرا، ج۱، ص۱۶۷-۱۶۹، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۴۳ش.
۴۷. زامباور، معجم‌ الانساب و الاسرات الحاکمة، ج۱، ص۳۲۱، ترجمۀ زکی محمدحسن و حسن احمد محمود، قاهره، ۱۹۵۱م.
۴۸. یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۴۸۰، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.
۴۹. یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۴۸۲، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.
۵۰. غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهان آرا، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۴۳ش.
۵۱. فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۶، تهران، ۱۳۴۵ش.
۵۲. ایزدپناه، حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی‌لرستان، ج‌۱، ص۱۶۰- ۱۶۳، تهران، ۱۳۷۶ش.
۵۳. ایزدپناه، حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی‌لرستان، ج‌۱، ص۱۶۰- ۱۶۳، تهران، ۱۳۷۶ش.
۵۴. دوبد، ک. ا.، سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ج۱، ص۴۲۵، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، ۱۳۷۱ش.
۵۵. Mortensen, ID, Nomads of Luristan, Copenhagen, ۱۹۹۳، ج۱، ص۵۰.
۵۶. ایزدپناه، حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی‌لرستان، ج۱، ص۱۷۰، تهران، ۱۳۷۶ش.
۵۷. Edmonds, CJ, Luristan: Pish،i،Kuh and Bala Gariveh, The Geographical Journal, London, ۱۹۲۲, vol LIX, no۵، ج۱، ص۳۳۶.
۵۸. گابریل، آلفونس، تحقیقات جغرافیایی راجع به ایران، ج۱، ص۳۷۲، ترجمۀ فتحعلی‌ خواجه‌نوری، تهران، ۱۳۴۸ش.
۵۹. Stein, A, Old Routes of Western Iran, London, ۱۹۴۰، ج۱، ص۱۹۴.
۶۰. Perry, JR, Karim Khan Zand, Chicago, ۱۹۷۹، ج۱، ص۱۱۲.
۶۱. موسوی‌اصفهانی، محمدصادق، تاریخ گیتی‌گشا، ج۱، ص۱۲۸- ۱۲۹، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۶۲. Perry, JR, Karim Khan Zand, Chicago, ۱۹۷۹، ج۱، ص۱۱۲.
۶۳. Mortensen, ID, Nomads of Luristan, Copenhagen, ۱۹۹۳، ج۱، ص۵۰.
۶۴. امام شوشتری، محمدعلی، تاریخ جغرافیایی خوزستان، ج۱، ص۸۲، تهران، ۱۳۳۱ش.
۶۵. Field, H, Contribution to the Anthropology of Iran, Chicago, ۱۹۳۹، ج۱، ص۸۴.
۶۶. امام شوشتری، محمدعلی، تاریخ جغرافیایی خوزستان، ج۱، ص۱۳۹، تهران، ۱۳۳۱ش.
۶۷. ایزدپناه، حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی‌لرستان، ج۲، ص۴۳۹، تهران، ۱۳۷۶ش.
۶۸. ساکی، علی‌محمد، جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان، ج۱، ص‌۳۲۹، خرم‌آباد، ۱۳۴۳ش.
۶۹. سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، ج۱، ص۱۹۵-۱۹۶، به کوشش جهانگیر قائم‌مقامی، تهران، ۱۳۳۷ش.
۷۰. راد، ناصر، تاریخ سرزمین ایلام، ج۱، ص۲۲۷، تهران، ۱۳۷۴ش.
۷۱. Mortensen, ID, Nomads of Luristan, Copenhagen, ۱۹۹۳، ج۱، ص۵۱.
۷۲. دوبد، ک. ا.، سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ج۱، ص۴۲۷، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، ۱۳۷۱ش.
۷۳. راولینسن، هنری، سفرنامه، ج۱، ص۱۵۲، ترجمۀ سکندر امان‌اللٰهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.
۷۴. لایارد، ا.ه‌.، اوضاع سیاسی و تقسیمات ایلی وعشیره‌ای، سیری در قلمرو بختیاری وعشایر بومی خوزستان، ج۱، ص۲۷، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۷۵. Curzon, GN, Persia and the Persian Question, London, ۱۹۶۶، ج۲، ص۲۷۵.
۷۶. راولینسن، هنری، سفرنامه، ج۱، ص۱۵۴، ترجمۀ سکندر امان‌اللٰهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.


۱۱ - منبع



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پیشکوه»، شماره۵۶۲۶.    

رده‌های این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی




منبع: ویکی فقه ویکی فقه
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.