هریریهشکست و پیروزی هر فرقه در طول اعصار و قرون با یک موجودیت خاص دنبال میشود و تفاوت فرق پیروز و ناکام در شدت و ضعف سیاسی و اجتماعی است. شدت در حدی که به بنیان حکومت و اقتدار یک سلسله میانجامد و ضعف در حدی که به انقراض و گسست فرقه دچار میشود. در هر حال چه فرقه در اوج قدرت باشد و چه در شرف انقراض، در عقایدی با هم مشترک هستند و پیوسته به حفظ این عقاید میپردازند. فهرست مندرجات۲ - فرقه عباسیه ۳ - یاران خراسانی بنیالعباس ۳.۱ - ادعای وصایت از ابوهاشم ۳.۲ - پدید آوردن تفکری معنوی در شأن بنیالعباس ۳.۳ - شعار و اقدام عملی و جنگ بر علیه بنیامیه ۳.۴ - پدید آوردن فرقهای در طرفداری افراطی از بنیالعباس ۴ - جایگاه شناخت هریریه ۴.۱ - اول ۴.۲ - دوم ۵ - خلافت و امامت نزد هریریه ۶ - عقاید دیگری از هریریه ۶.۱ - دیدگاه اول ۶.۲ - دیدگاه دوم ۷ - استدلال راوندیه برای اثبات خلافت عباس ۸ - پانویس ۹ - منبع ۱ - فرقه راوندیه و هریریهراوندیه در تاریخ به عنوان فرقهای در مسیر هریریه شناخته میشود و در واقع راوندیه نام و نشانی دیگر از فرقه هریریه است و راوندیه و عباسیه فرقی هستند که عقاید اصلی و مشترکی با هریریه دارند. به این جهت فرقه هریریه را نیز عباسیه میگویند. در این مقاله به منشأ و عوامل ظهور عباسیه و راوندیه و هریریه و عقیده اصلی و مشترک این فرق میپردازیم. ۲ - فرقه عباسیهپس از ترور ابوهاشم عبدالله بن محمد بن الحنفیه در سال ۹۹ ه ق فرقه هاشمیه به چند فرقه تبدیل شد؛ زیرا هر یک از این فرق ادعای وصایت و جانشینی رهبر خود را از طرف ابوهاشم مستمسک خویش قرار داده بود. در این میان محمد بن علی بن عبدالله بن عباس موقعیت بهتری داشت؛ زیرا ابوهاشم نزد آنها وفات کرد و ادعای وصایت محمد بن علی از او با کمک شواهدی چون شهادت ابیریاح به صحت مقرون شد. ایشان هسته اصلی عباسیه را تشکیل دادند و با فکر و اندیشه حکومت این سلسله به جمعآوری یاران وفاداری کوشیدند تا اینکه ایشان را در خراسان یافتند. ۳ - یاران خراسانی بنیالعباسبدون شک بهترین افرادی که به بنیالعباس خدمت کردند، خراسانیان بودند. این افراد به رهبری ابومسلم خراسانی با حکومت اموی و دیگر فرق مخالف جنگیده و راه حکومت را برای این طایفه از عموزادگان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هموار نمودند. همیاری خراسانیان فقط در نیروی انسانی برای جنگ نبود؛ بلکه نیروی روانی و معنوی نیز در این گروه به حمایت از بنیالعباس قیام کرد. اهداف بنیالعباس بدون فدائیان و جاننثاران با شکست مواجه میشد و بنیالعباس چاره نداشت تا اینکه بتواند به طرفداران خود جهت معنوی ببخشد. ایشان در این زمینه عوامل متعددی را به کار بستند. مهمترین انگیزهای که بنیالعباس به دنبال آن بودند، حقانیت و مشروعیت اجتماعی بود که در صحنه سیاست نیز اثر بسزایی داشت. ایشان در این زمینه با تلاشهای متعدد به نتیجه رسیدند که به تحلیل این موارد میپردازیم: ۳.۱ - ادعای وصایت از ابوهاشمبا این ادعا به سمت تشکیل حکومت سلسله عباسی حرکت نمودند. ۳.۲ - پدید آوردن تفکری معنوی در شأن بنیالعباساین اندیشه را با بزرگنمایی عباس بن عبدالمطلب و وصایت عباس از پیامبر اکرم (صلياللهعليهوآله) و قرب و خویشاوندی با پیامبر (صلياللهعليهوآله) دنبال کردند. ۳.۳ - شعار و اقدام عملی و جنگ بر علیه بنیامیه۳.۴ - پدید آوردن فرقهای در طرفداری افراطی از بنیالعباسافراطیترین شاخه عباسیه را میتوان راوندیه نامید. ایشان پیرو عبدالله راوندی بودند [۳]
شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل و النحل، ضمیمه ص۱۸، ترکه اصفهانی افضل الدین صدر، سید محمدرضا جلالی.
[۴]
نوبختی، ابیمحمد حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۶۵، قم، مکتبه الفقیه.
و در حمایت از بنیالعباس به غلو نیز کشیده شدند. ایشان جانشین پیامبر اکرم (صلياللهعليهوآله) را عباس بن عبدالمطلب میدانستند و به ادامه امامت در فرزندان عباس تصریح کردند. عدهای از راوندیه به غلو در مورد فرزندان عباس کشیده شدند و ابوجعفر منصور دوانقی را خدا میپنداشتند و دور قصر او به طواف میپرداختند و همین امر موجب زندانی شدن عدهای و در ادامه به شورش راوندیه علیه منصور انجامید. در پی این شورش منصور نیز ایشان را تا حد انقراض از بین برد. این واقعه در سال ۱۴۱ به وقوع پیوست. [۵]
نوبختی، ابیمحمد حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۶۶، قم، مکتبه الفقیه.
هریریه نیز به چنین اعتقاداتی منسوب میباشند و در واقع عدهای از راوندیه که به دست منصور کشته شدند؛ از منشعبات هریریه هستند. ایشان در این عقاید پیرو شخصی به نام ابیهریره الراوندی بوده [۶]
نوبختی، ابیمحمد حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۶۲، قم، مکتبه الفقیه.
و امامت عباس بن عبدالمطلب و فرزندان او و همچنین غلو در مورد اولاد عباس در عقاید هریریه را نیز پذیرفته بودند. [۷]
نوبختی، ابیمحمد حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۶۲، قم، مکتبه الفقیه.
به هر حال راوندیه و عباسیه و هریریه را نمیتوان سه فرقه متفاوت دانست؛ بلکه هر سه تجلی و نمودار عقایدی مشترک هستند.۴ - جایگاه شناخت هریریه۴.۱ - اولفرق الشیعه نوبختی، عباسیه (راوندیه) را به سه فرقه منشعب میسازد. ۱. اصحاب ابومسلم خراسانی معروف به ابامسلمیه (خر مدینیه) ۲. عدهای که اصل مذهبشان کیسانیه بود، ولی به ولایت سری عباس و اولادش و نیز ابومسلم پایبند بودند، ایشان را رزامیه و اصحاب شخصی به نام رزام میدانند. ۳. عدهای که عباسیه خالص میباشند و هریریه نام دارند و اصحاب ابی هریریه روندی هستند. [۸]
نوبختی، ابیمحمد حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۶۲، قم، مکتبه الفقیه.
۴.۲ - دومدر کتب تاریخ معمولا راوندیه را در شمار فرق غالی شیعه آورده و ذکری از هریریه در میان نیست؛ بلکه روندیه را اصحاب ابیهریره الروندی معرفی کردهاند. ۵ - خلافت و امامت نزد هریریهاز جمله توجیهاتی که از هریریه در مورد امامت عباس و فرزندان او شده این است که امامت را به دو صورت ظاهر و مخفی تقسیم میکنند و قائلاند که عباس بن عبدالمطلب و چند تن از فرزندانش امام سری داشتند؛ ولی از ابوالسفاح و ابوجعفر منصور دوانقی امامت ظاهر و آشکار داشتهاند. امامت در نزد ایشان این چنین است: ۱. عباس بن عبدالمطلب؛ ۲. عبدالله بن عباس؛ ۳. علی بن عبدالله؛ ۴. محمد بن علی؛ ۵. ابراهیم بن محمد؛ ۶. عبدالله بن محمد معروف به سفاح؛ ۷. ابیجعفر منصور دوانقی. فرق عباسی و راوندی از جمله هریریه در امامت ایشان متفق هستند. [۱۲]
اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ص۷، دارالاحیا الثراث العربی، بیروت.
۶ - عقاید دیگری از هریریه [۱۳]
نوبختی، ابیمحمد حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۶۲، قم، مکتبه الفقیه.
علاوه بر عقاید عمومی عباسیه و راوندیه در امامت و غلو به دو نظریه دیگر اشاره شده است: ۶.۱ - دیدگاه اولیکی از عقاید هریریه اینگونه بازگو شده است که: مخالفان امامت عباس و بنیالعباس را کافر نمیدانستند و در انتساب کفر از خود رضایت نشان نمیدادند. (در واقع مخالفان امامت عباس و فرزندانش، شیعه و اهل سنت بودند). ۶.۲ - دیدگاه دومهریریه علاوه بر اینکه فقط اندیشه عباسی دارند؛ اما از ابومسلم خراسانی به عظمت یاد میکنند و ولایت او را نیز به اعتقادات خود اضافه مینمایند. احتمالا این دو فرقه بهخاطر ماهیت راوندیهای خود هنوز وفادار به ابومسلم بوده؛ زیرا راوندیه از ابتدا طرفداران ابومسلم محسوب میشود. ۷ - استدلال راوندیه برای اثبات خلافت عباسفرق راوندیه برای اثبات جانشینی عباس ورد جانشینی علی بن ابی طالب (علیهالسلام) اینگونه استدلال نموده اند:که در ارث بردن از شخصی عموی او اولی و سزاوارتر از عموزاده است و به همین دلیل عباس را اولی و لایقتر از امیرالمومنین علی (علیهالسلام) در خلافت دانستند. [۱۴]
نباطی بیاضی علی بن یونس، الصراط المستقیم، ج۱، ص۶۵، انتشارات کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، اول، ۱۳۸۴ هجری.
۸ - پانویس
۹ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «هریریه». |