خجندهخجنده، ناحیه تاریخی و شهری در آسیای میانه می باشد که در جمهوری تاجیکستان واقع شده است. ۱ - ناحیه تاریخیاین ناحیه بخشی از مغرب سرزمین فرغانه بود، که در ساحل رود سیحون قرار داشت. کوه های قورمه و رشته کوه های چنغل، از سمت جنوب و مغرب به سوی شمال و مشرق، به طول ۱۷۰ کیلومتر، مرز آن را تشکیل میداد. مرز غربی سرزمین خجند رود کوچک آقسو بود که پس از پیوستن به رود سیحون، مرز خجند را با شهر اُشروسَنَه تشکیل میداد. مرز شرقی خجند در امتداد ساحل سیحون تا گذرگاه آبی چهل محرم امتداد داشت و مرز شمال شرقی آن از چهل محرم در امتداد رود سیحون به سوی شمالشرقی، به روستای پونوک و کوه چنغل متصل می شد. [۱]
نذیرجان تورسانزاد، تاریخ و فرهنگ مردم خجند، ج۱، ص۱۱۱ـ۱۱۲.
طول رود سیحون در ناحیه خجند ۱۹۵ کیلومتر، عرض آن ۱۶۰ تا ۱۸۰ متر و عمق آن حداکثر ۳۵ متر بود. [۲]
نذیرجان تورسانزاد، تاریخ و فرهنگ مردم خجند، ج۱، ص۱۲۳.
۲ - شهرخجند از شهرهای مهم تاجیکستان است. آب و هوای آن خشک و گرم و اختلاف دمای آن در شبانه روز زیاد و بارندگی آن اندک است. تابستان آن گرم و زمستان آن سرد و طاقت فرساست. حداکثر میانگین دمای شهر خجند در تیر ْ۹ر۲۸، حداقل میانگین آن در دی ْ۷ر۰- و میانگین دمای سالیانه آن ْ۸ر۱۴ است. میزان متوسط بارندگی در خجند به ۱۴۳ میلیمتر در سال میرسد. [۳]
نذیرجان تورسانزاد، تاریخ و فرهنگ مردم خجند، ج۱، ص۱۳۲ـ۱۳۴.
۲.۱ - موقعیت جغرافیاییخجند در مقایسه با دیگر شهرهای تاجیکستان از لحاظ وضع اقتصادی و فرهنگی در موقعیت برتری قرار دارد؛ چون این شهر از قدیم در مسیر جاده ابریشم بوده است، در حال حاضر نیز همان موقعیت پیشین را بین سه جمهوری ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان دارد. زمانیکه تاجیکستان جزئی از اتحاد جماهیر شوروی سابق بود، تقریبآ ۶۰ تا ۷۰ درصد تولید اقتصادی و صنعتی آن در شهر خجند متمرکز شده بود. در زمان جنگ داخلی (۱۳۷۱ـ۱۳۷۶ش/ ۱۹۹۲ـ۱۹۹۷)، نیاز اقتصادی و معیشتی مردم و طرفهای درگیر در جنگ از شهر خجند تأمین می شد. [۴]
لقمان بایمتاف و عبداللّه جان میربابا، «خجند دومین شهر بزرگ تاجیکستان»، ج۱، ص۷۱.
خجند خاکی حاصلخیز دارد و کشت انواع سبزی و میوه در آنجا متداول است. [۵]
آمنه ابوحجر، موسوعةالمدن الاسلامیة، ج۱، ص۲۳۸.
در هشتاد کیلومتری مشرق خجند شهر کندبادام واقع شده که مرکز صنایع عظیم کشاورزی پیشرفته است. در سی کیلومتری مشرق خجند هم شهرک سامغاز، مرکز کشت و صنعت پنبه و انگورکاری، شالیکاری و دامداری ، و در ده کیلومتری جنوب غربی آن شهرک غلوکانداز، مرکز کشت و صنعت پنبه، قرار گرفته است. [۶]
نذیرجان تورسانزاد، تاریخ و فرهنگ مردم خجند، ج۱، ص۱۵۴.
کشت غله، برنج ، یونجه، دانه های روغنی، پنبه، انواع میوه و سبزی، تاکداری و جالیزکاری در خجند رواج دارد. این منطقه از کهنترین مناطق پنبه کاری آسیای مرکزی بوده و تولید منسوجات پنبه ای آن به بیش از دو هزار سال میرسد. زردآلو ، شفتالو، بادام، انجیر و انار از میوه های خجندند. دامداری در میان اهالی آن رایج است. به همین سبب تولید روغن ، شیر و گوشت فراوان است. همچنین نگهداری و پرورش زنبورعسل، مرغ، صید ماهی ، شکار و جمع آوری میوه های درختی به اقتصاد مردم خجند یاری میرساند. [۷]
نذیرجان تورسانزاد، تاریخ و فرهنگ مردم خجند، ج۱، ص۱۳۴ـ۱۳۵.
[۸]
نذیرجان تورسانزاد، تاریخ و فرهنگ مردم خجند، ج۱، ص۱۴۷ـ ۱۴۸.
۲.۲ - معادن خجندبرخی معادن خجند عبارتاند از: آهن ، مس، زغال سنگ،نفت و گوگرد. [۹]
نذیرجان تورسانزاد، تاریخ و فرهنگ مردم خجند، ج۱، ص۱۳۸ـ۱۳۹.
به نوشته بکران در آغاز قرن هفتم [۱۰]
محمدبن نجیب بکران، جهاننامه، ج۱، ص۹۵.
فیروزه آن به فیروزه خجندی معروف بوده و رنگ آن زود برمیگشته و زردفام میشده است.خجند مرکز کارخانه های نساجی پنبه و ابریشم است. [۱۱]
محمد صدرهاشمی، «خاندان خجندی در اصفهان»، ج۱، ص۲۳.
صنایع سبک سنّتی و دستی از جمله فرشبافی و قالیبافی از صنایع این شهرند. برخی اهالی آن ابریشم و پنبه صادر میکنند. [۱۲]
آمنه ابوحجر، موسوعةالمدن الاسلامیة، ج۱، ص۳۳۹.
این شهر رشد صنعتی نسبتآ زیادی در مقایسه با مناطق جنوبی و شرقی تاجیکستان داشته است. [۱۳]
مسعود خوند، الموسوعة التاریخیة الجغرافیة، ج۱۱، ص۳۸۱ـ۳۸۲.
خجند در آغاز قرن چهاردهم/ بیستم از طریق راهآهن با تاشکند و شهرهای مرکزی روسیه پیوند یافت و دو خط راه آهن که اهمیت محلی داشت، در آن احداث گردید. در ۱۳۳۱/۱۹۱۳، خطوط راهآهن چندین معدن زغال سنگ را به هم متصل کرد و در امتداد خطوط راه آهن خجند، چندین کارخانه صنعتی احداث شد. [۱۴]
نذیرجان تورسانزاد، تاریخ و فرهنگ مردم خجند، ج۱، ص۱۴۲ـ۱۴۳.
۲.۳ - آداب و رسوماز مراسم و آداب و رسوم خجند، جشنهای نوروزی مهمترین عید است [۱۵]
عبداللّه جان میربابا، «سنن نوروزی در خجند»، ج۱، ص۵ـ۶.
. خجند در قرن سیزدهم/ نوزدهم تعدادی مسجد محله ای و قومی، ۴۷ مسجد آدینه و سه نمازگاه (برای نماز عید فطر و عید قربان ) به نامهای چهارشنبه و پنجشنبه و توباخان داشت. دو قلندرخانه نیز در خجند وجود داشت که در حکم خانقاه قلندران، درویشان، بینوایان و یتیمان بود. [۱۶]
نذیرجان تورسانزاد، تاریخ و فرهنگ مردم خجند، ج۱، ص۲۰۹ـ۲۱۰.
۲.۴ - اماکن دیدنیاز اماکن دیدنی خجند، پنجشنبه بازار آن است که در ساخت آن از معماری سنّتی، شرقی و اروپایی استفاده شده است. روبه روی آن، مسجدجامع شیخ مصلح الدین نوری قرار دارد که به قرن سیزدهم/ نوزدهم متعلق است. این مسجد مقدسترین مکان برای عبادت مردم خجند محسوب می شود. در این مجموعه، مقبره خان مغول تواخان، و مقبره تاشخواجه اسیری نیز قرار دارد. [۱۷]
لقمان بایمتاف و عبداللّه جان میربابا، «خجند دومین شهر بزرگ تاجیکستان»، ج۱، ص۷۱.
[۱۸]
باباجان غفوروف، تاجیکان، ج۱، ص۷۰۵.
۳ - پیشینهخجند، شهر کهنی است با سابقه ۲۵۰۰ ساله. این شهر در زمان کورش کبیر هخامنشی( ۵۵۹ـ۵۳۰م) یکی از شانزده ساتراپ امپراتوری هخامنشی بود. پس از یورش یونانیان به خجند و تخریب آن به دست اسکندر مقدونی( ۳۲۷ـ ۳۲۹قم) شهری در کنار آن ساخته شد که اسکندریه نام گرفت. [۱۹]
لقمان بایمتاف و عبداللّه جان میربابا، «خجند دومین شهر بزرگ تاجیکستان»، ج۱، ص۷۰.
(د. ایرانیکا، ذیل مادّه).در افسانه ها، بنای خجند را به کیخسرو نسبت داده اند. [۲۰]
قاسم فتاحی، «جغرافیای تاریخی خجند»، ج۱، ص۵۵.
ابن بلخی [۲۱]
ابن بلخی،ص ۸۳
بنای شهر را به فیروز، فرزند یزدگرد، نسبت داده و نوشته است که دیوار پنجاه فرسنگی خجند حد فاصل ایران و توران بود.روایتهای فتح خجند به دست مسلمانان در منابع اسلامی مغشوش و ناهماهنگ است. ظاهرآ خجند در زمره شهرهایی است که چندبار فتح شده است. نخست در روزگار حکومت مهلَّب بن ابی صفره (۷۸ـ۸۲) تصرف شد و بار دوم، قتیبةبن مسلم در سال ۹۴ پس از چند نبرد پیاپی آنجا را تسخیر کرد. یک دهه بعد در سال ۱۰۴ خجندیان با همدستی سغدیان بر مسلمانان شوریدند، اما سعید حَرَشی آنان را به شدت سرکوب کرد. در قرن سوم هجری، ابن خرداذبه خراج سالیانه شهر خجند را، بابت عشریه، صدهزار درهمِ مُسَیَّبی ضبط کرده است. وی و قدامةبن جعفر فاصله خجند تا غول کانداز را چهار فرسخ قید کرده اند. ابن فقیه، در اواخر قرن سوم، [۲۹]
ابن فقیه،البلدان لابن الفقيه، ج۱، ص۳۲۵.
نوشته است هیچ شهری در مشرق و مغرب به زیبایی خجند نیست. به نوشته جیهانی، [۳۰]
ابوالقاسمبن احمد جیهانی، اشکال العالم، ج۱، ص۱۹۳.
خجند نزدیک فرغانه است ولی از اعمال فرغانه نیست. وی می نویسد شهر دارای قه ندز (که ندژ) و مسجدجامع و دارالاماره و در غایت خوشی و پاکی است و مردمان آن باجمال، معاشر و بامروتاند. اصطخری نوشته است که تجار از رودخانه بزرگ آن برای حمل و نقل کالا استفاده می کنند.۴ - خجند در حدودالعالمدر نیمه قرن چهارم، ابن حوقل [۳۲]
ابن حوقل،صوره الارض، ج۱، ص۴۷۰.
بیستگانیِ صاحب برید خجند را سیصد درهم ضبط کرده است و در حدودالعالم [۳۳]
حدودالعالم، ج۱، ص۱۱۱ـ۱۱۲.
آمده که خجند شهری است با کشت و بَرز بسیار و مردمانی بامروت، و از محصولات آن انار است. مقدسی [۳۴]
۳۹۹ مقدسی،البدء والتاريخ،ج۱، ص۲۶۱.
نیز ضمن شرح قوم هیتل/ هیطل، به وصف خجند پرداخته و مانند ابن خرداذبه، خراج شهر را صدهزار درهم مسیّبی نوشته است. بارتولد که اطلاعات طبری، اصطخری، ابن حوقل و مقدسی را جمع بندی کرده، خجند را از شهرهای بزرگ ماوراءالنهر در زمان سامانیان نام برده که که ندژ، شارستان و رَبَض دارد و زندان و دارالاماره آن در ربض و مسجد آدینه اش در شارستان است. [۳۵]
مقدسی،البدء والتاريخ،ج۱، ص۳۷۰.
طوسی در کتاب عجایب المخلوقات، [۳۶]
محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، ج۱، ص۲۱۷.
خجند را شهری به غایت نیکو و شگفت دانسته و متاع آن را زردآلو، گردگان (گردو) و آلو آورده است. سمعانی [۳۷]
سمعانی، ج۲، ص۳۲۷.
خجند را شهری بزرگ و پرنعمت وصف میکند که گاهی آن را خجنده می خوانند. خاقانی، شاعر قرن ششم، [۳۸]
۸۹۳ بدیل بن علی خاقانی، ج۱، ص۸۴۶، دیوان.
خود را غلام خجندیان خوانده است. عطار شاعر قرون ششم و هفتم [۳۹]
محمدبن ابراهیم عطار، دیوان، ج۱، ص۷۵۶.
[۴۰]
محمدبن ابراهیم عطار، دیوان، ج۱، ص۸۶۸.
نیز شعری درباره خجند سروده و آن را از اقلیم پنجم، در فرغانه کنار سیحون ضبط کرده است. به نوشته یاقوت حموی در قرن هفتم.(ذیل «خجندة»)، خجند شهر مشهوری بوده که تا سمرقند ده روز فاصله داشته و شهری به زیبایی آن و از میوههای آن خوبتر نبوده است.۵ - حمله به شهردر ۶۱۶، سپاهیان مغول به فرماندهی چنگیزخان به مرز دولت خوارزمشاهی حمله کردند و مردم خجند، به فرماندهی امیرتیمورملک، شجاعانه از شهر دفاع کردند. [۴۱]
جوینی، ج۱، ص۷۰ـ۷۱.
پس از استیلای مغولان، در ضرابخانه های ماوراءالنهر و خراسان ، ضرب سکه های طلا رونق یافت و خجند یکی از نخستین مکانهای ضرب سکه در آن دوره بود. [۴۲]
عبداللّه عقیلی، دارالضرب های ایران در دوره اسلامی، ج۱، ص۱۶۸.
[۴۳]
عبداللّه عقیلی، دارالضربهای ایران در دوره اسلامی، ج۱، ص۳۹۴.
[۴۴]
عبداللّه عقیلی، دارالضرب های ایران در دوره اسلامی، ج۱، ص۴۰۲.
زکریابن محمد قزوینی [۴۵]
محمد قزوینی، «خجند و خوقند»، ج۱، ص۵۵۴، یادگار.
خجند را از شهرهای آباد ماوراءالنهر معرفی کرده است. در منابع قرن هشتم و نهم نیز از اهمیت شهر خجند و آبادی آن یاد شده است [۴۶]
ابن فضل اللّه عمری، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، ج۳، ص۱۱۶.
[۴۷]
حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب، ج۱، ص۲۱۷.
[۴۸]
عبداللّه بن لطفاللّه حافظ ابرو، جغرافیای حافظ ابرو، ج۱، ص۱۷۰.
. شیروانی [۴۹]
زین العابدین بن اسکندر شیروانی، حدائق السیاحة، ج۱، ص۲۳۴.
ضمن وصف شهر خجند، آن را با خوقند یکی دانسته و نوشته است که خجند اکنون به نام خوقند در ترکستان روس قرار دارد و از متصرفات آن دولت است. در صورتیکه فاصله خجند و خوقند، که هر دو کنار راه آهن بخارا ـ اندیجان واقع اند، نزدیک به ۱۴۷ کیلومتر است. هر دو کنار سیحون واقع اند، اما خجند در مغرب خوقند قرار گرفته است. خجند جزو ناحیه سیردریا و خوقند جزو فرغانه است [۵۰]
زکریا بن محمد قزوینی، آثار البلاد و اخبارالعباد، ج۱، ص۲۳.
. در اوایل قرن چهاردهم، در این شهر، چهارسوق بزرگ، جوامع، و مساجد بسیار و سایر بناهای عام المنفعه وجود داشت. بزرگترین جامع شهر حضرت رابعه نام داشت. این شهر در آن زمان ۰۰۰، ۱۴۰تن سکنه داشت.( سامی، ذیل مادّه).۶ - ملحق شدن به تاجیکستاندر ۱۳۳۷/ ۱۹۱۸، بخشی از جمهوری ترکستان( شامل خجند) جزو ازبکستان شد، ولی در ۱۳۳۸/ ۱۹۱۹ به جمهوری تاجیکستان ملحق شد. [۵۱]
قاسم فتاحی، «جغرافیای تاریخی خجند»، ج۱، ص۵۲.
خجند پساز مرزبندی های سیاسی ۱۳۰۳ش/ ۱۹۲۴ جزئی از جمهوری ازبکستان شد و در ۱۳۰۸ش/ ۱۹۲۹ مجددآ به جمهوری تاجیکستان ملحق گردید. خجند که در زمان اتحاد جماهیر شوروی سابق، لنین آباد نام گرفته بود، با فروپاشی شوروی دوباره به نام کهن خویش خوانده شد. [۵۲]
لقمان بایمتاف و عبداللّهجان میربابا، «خجند دومین شهر بزرگ تاجیکستان»، ج۱، ص۷۰.
۷ - علمای شهرعلما و دانشمندان بسیاری از این شهر برخاسته اند، از جمله شیخ مصلح الدین نوری، عارف مشهور و از پیروان طریقت کبرویه و یکی از قطبهای شناخته شده عرفان [۵۳]
لقمان بایمتاف و عبداللّه جان میربابا، «خجند دومین شهر بزرگ تاجیکستان»، ج۱، ص۷۱.
فاضل و صاحب حکم و امثال، عبداللّه کمال خجندی، شاعر و عارف قرن هشتم؛ برندق خجندی، شاعر قرن هشتم و آغاز قرن نهم؛ ابومحمود حامدبن خضر خجندی، ریاضیدان و منجم قرن چهارم؛ امام ابوبکر محمدبن ثابت خجندی واعظ؛ و صدرالدین عبداللطیفبن محمد ثابت خجندی، ادیب [۵۴]
سمعانی، ج۲، ص۳۲۷.
[۵۵]
عوفی،تطور كتابه المصحف الشريف وطباعته، ج۱، ص۳۵۴.
[۵۶]
زین العابدین بن اسکندر شیروانی، حدائق السیاحة، ج۱، ص۲۱۲.
[۵۷]
رضا مصطفوی سبزواری، «خجند و خجندیان در آیینه ادب فارسی»، ج۱، ص۱۷۶.
[۵۸]
لقمان بایمتاف و عبداللّه جان میربابا، «خجند دومین شهر بزرگ تاجیکستان»، ج۱، ص۷۱.
۸ - فهرست منابع(۱)ابن اثير،الكامل في التاريخ. (۲) ابن بلخى. (۳) ابن حوقل. (۴) ابن خرداذبه. (۵) ابن فضل اللّه عمرى، مسالك الابصار فى ممالك الامصار، ج ۳، چاپ محمدعبدالقادر خريسات، عصام مصطفى هزايمه و يوسف احمد بنىياسين، العين، امارات متحده عربى ۲۰۰۱. (۶) ابن فقيه. (۷) آمنه ابوحجر، موسوعةالمدن الاسلامية، عمان ۲۰۰۳. (۸) اصطخرى. (۹) واسيلى ولاديميروويچ بارتولد، تركستاننامه : تركستان در عهد هجوم مغول، ترجمه كريم كشاورز، تهران ۱۳۶۶ش. (۱۰) لقمان بايمتاف و عبداللّه جان ميربابا، «خجند دومين شهر بزرگ تاجيكستان»، كيهان فرهنگى، ش ۲۰۱ (تير ۱۳۸۲). (۱۱) محمدبن نجيب بكران، جهان نامه، چاپ محمدامين رياحى، تهران ۱۳۴۲ش. (۱۲) بلاذرى (بيروت). (۱۳) نذيرجان تورسانزاد، تاريخ و فرهنگ مردم خجند، مشهد ۱۳۸۳ش. (۱۴) نذيرجان تورسانزاد، «شهرهاى ماوراءالنهر در دوران سامانيان (با تأكيد بر خجند)»، خراسانپژوهى، سال ۱، ش ۲ (پاييز و زمستان ۱۳۷۷). (۱۵) جوينى. (۱۶) ابوالقاسمبن احمد جيهانى، اشكال العالم، ترجمه علىبن عبدالسلام كاتب، چاپ فيروز منصورى، ] مشهد [۱۳۶۸ش. (۱۷) عبداللّه بن لطف اللّه حافظ ابرو، جغرافياى حافظ ابرو، چاپ صادق سجادى، تهران ۱۳۷۵ـ۱۳۷۸ش. (۱۸) حدودالعالم. (۱۹) حمداللّه مستوفى، نزهةالقلوب. (۲۰) بديل بن على خاقانى، ديوان، چاپ ضياءالدين سجادى، تهران ۱۳۷۸ش؛. (۲۱) مسعود خوند، الموسوعة التاريخية الجغرافية، بيروت ۱۹۹۴ـ۲۰۰۴. (۲۲) شمس الدين بن خالد سامى، قاموس الاعلام، چاپ مهران، استانبول ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶/ ۱۸۸۹ـ۱۸۹۸. (۲۳) سمعانى. (۲۴) زين العابدين بن اسكندر شيروانى، حدائقالسياحة، تهران ۱۳۴۸ش. (۲۵) محمد صدرهاشمى، «خاندان خجندى در اصفهان»، يادگار، سال ۳، ش ۱ (شهريور ۱۳۲۵). (۲۶) طبرى، تاريخ (بيروت). (۲۷) محمدبن محمود طوسى، عجايب المخلوقات، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش. (۲۸) محمدبن ابراهيم عطار، ديوان، چاپ تقى تفضلى، تهران ۱۳۶۲ش. (۲۹) عبداللّه عقيلى، دارالضربهاى ايران در دوره اسلامى، تهران ۱۳۷۷ش. (۳۰) عوفى. (۳۱) باباجان غفوروف، تاجيكان، دوشنبه ۱۳۷۷ش. (۳۲) قاسم فتاحى، «جغرافياى تاريخى خجند»، تاريخپژوهى، ش ۲۶ـ۲۷ (بهار و تابستان ۱۳۸۵). (۳۳) قدامةبن جعفر، كتاب الخراج، چاپ دخويه، ليدن ۱۸۸۹، چاپ افست ۱۹۶۷. (۳۴) زكريا بن محمد قزوينى، آثار البلاد و اخبارالعباد، بيروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴. (۳۵) محمد قزوينى، «خجند و خوقند»، يادگار، سال ۳، ش ۲ (مهر ۱۳۲۵). (۳۶) رضا مصطفوى سبزوارى، «خجند و خجنديان در آيينه ادب فارسى»، در تاجيكان، آرياييها و فلات ايران، گردآورى و تحقيق ميرزا شكورزاده، تهران: سروش، ۱۳۸۰ش. (۳۷) مقدسى. (۳۸) عبداللّه جان ميربابا، «سنن نوروزى در خجند»، ترجمه و اقتباس: لقمان بايمتاف، كيهان فرهنگى، ش۱۵۰ (اسفند ۱۳۷۷). (۳۹) ياقوت حموى. (۴۰) EIr., s.v. "Khujand" (by Keith Hitchins). ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خجنده»، شماره۶۹۳۰. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه جهان اسلام
|