تالشیتالِشی، یکی از زبانهای ایرانی که در امتداد ساحل جنوبی دریای خزر تا منطقۀ «کپری چال»، در شمال غربی استان گیلان و بخشهایی از منطقۀ «لنکران»، در جمهوری آذربایجان بدان سخن میگویند. تالشی به همراه گیلکی و رودباری سه زبان اصلی مردم استان گیلان را تشکیل میدهد. فهرست مندرجات۲ - ارتباط زبان تالشی با سایر زبانها ۳ - تقسیم مناطق تالشی زبان گیلان ۴ - اقسام گویشهای تالشی ۵ - پیشینه ۶ - واجشناسی ۶.۱ - ویژگیهای آوایی تالشی ۷ - صرف و نحو ۷.۱ - پیش اضافهها ۷.۲ - پس اضافهها ۷.۳ - ملکی عامل یا مفعولی فاعلی ۸ - ساختواژۀ فعلی ۹ - فهرست منابع ۱۰ - پانویس ۱۱ - منبع ۱ - محل زندگی تالشیزبانهاتالشیزبانهای ایران در ناحیۀ «خمسۀ طوالش» که امروزه جزو گیلان است، زندگی میکنند؛ یعنی منطقهای که از آستارا تا فومن گسترده است. بجز تالش، این گویش در بهشهر، لاهیجان، گرگان و رامسر نیز شنیده میشود و برخی از تالشیها در ناحیۀ شمال شرقی استان اردبیل، [۱]
آساطوریان، گارنیک، «تالشیها»، ج۱، ص۱۰۵-۱۰۶، ترجمۀ آنوشیک ملکی، پیمان، تهران، ۱۳۸۲ش، شم ۲۴.
به ویژه در شهرهای نمین و عنبران اقامت دارند. [۲]
حاجتپور، حمید، زبان تالشی: گویش خوشابر، ص۳۴، رشت، ۱۳۸۳ش.
تالشیهای جمهوری آذربایجان در ناحیۀ لنکران، آستارا، لِریک، مسلی و یاردملو سکنا گزیدهاند. [۳]
گوئیتزو، دانیله، «مطالعات دانشمندان شوروی دربارۀ گویش تالشی»، ج۱، ص۴۹۲، مجموعۀ مقالات نخستین هماندیشی گویششناسی ایران، به کوشش حسن رضایی باغبیدی، تهران ۱۳۸۱ش.
[۴]
آساطوریان، گارنیک، «تالشیها»، ج۱، ص۱۰۵، ترجمۀ آنوشیک ملکی، پیمان، تهران، ۱۳۸۲ش، شم ۲۴.
به طور دقیقتر میتوان گفت که در شمال، حدود انتشار زبان تالشی تا قریۀ بردیگ جمهوری آذربایجان کشیده میشود و حد غربی آن کوههای تالش در مرز ایران است. از سمت جنوب منطقۀ انتشار زبان تالشی مرز ایران را قطع میکند (رود آستارا و نقطۀ مرزی آستارا) و در خاک ایران امتداد جلگۀ پست کرانۀ خزر را طی مینماید و به کپورچال (نزدیک بندر انزلی) میرسد و از آنجا منطقۀ انتشار زبان گیلکی آغاز میگردد. [۵]
ارانسکی، ی م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ص۳۱۷، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
۲ - ارتباط زبان تالشی با سایر زبانهاتالشی از طرفی با دیگر لهجههای سواحل خزر و از طرف دیگر با لهجههای مرکزی ایران و لهجههای قدیم آذربایجان که امروز «تاتی» نامیده میشود، ارتباط دارد. [۶]
گوئیتزو، دانیله، «مطالعات دانشمندان شوروی دربارۀ گویش تالشی»، ج۱، ص۴۹۲، مجموعۀ مقالات نخستین هماندیشی گویششناسی ایران، به کوشش حسن رضایی باغبیدی، تهران ۱۳۸۱ش.
از نظر ویژگیهای رده شناختی، نشان دادن فاعل عمل در زمان گذشته با حالت غیرمستقیم (غیرفاعلی)، تالشی را به کردی و پشتو نزدیک میکند، اما بر عکس این دو زبان، در بیشتر گویشهای تالشی مطابقۀ گزاره با مفعول وجود ندارد. [۷]
ارانسکی، ی م، زبانهای ایرانی، ص۱۳۹، ترجمۀ علیاشرف صادقی، تهران، ۱۳۷۸ش.
بیشترین شمار گویشوران تالشی در شهرستان تالش، در انتهای غربی استان گیلان زندگی میکنند. این شهرستان از شمال محدود است به آستارا، از جنوب به ماسوله و صومعهسرا، از مشرق به دریای خزر و از مغرب به خط الرأس جبال البرز (خلخال و اردبیل). ۳ - تقسیم مناطق تالشی زبان گیلانمناطق تالشی زبان گیلان از نظر ویژگیهای گویشی به ۳ منطقه تقسیم میشوند [۸]
حاجتپور، حمید، زبان تالشی: گویش خوشابر، ص۳۴_۳۵، رشت، ۱۳۸۳ش.
:۱. مناطقی که در همسایگی گویش گیلکی قرار دارند. ۲. مناطقی که در همسایگی زبان آذری قرار دارند. ۳. مناطق تالشیزبان که با گویشها و زبانهای دیگر فاصلۀ بیشتری دارند. ۴ - اقسام گویشهای تالشیبه سبب مناطق سهگانه تالشی زبانها، گویشهای تالشی را میتوان به ۳ گروه تقسیم کرد: تالشی شمالی که در اطراف آستارا و بخش ساحلی جمهوری آذربایجان به آن تکلم میگردد؛ تالشی مرکزی که در حوالی اسالم ـ هشتپر تکلم میشود؛ و تالشی جنوبی که در شاندرمن، ماسال، و دیگر مناطق کوهستانی در استان گیلان رایج است. [۹]
نغزگوی کهن، مهرداد، «دستگاه واجی گویش تالشی و کاربرد آن در تحلیل بعضی خصوصیات فارسی جدید»، ج۱، ص۳۹، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
به گفتۀ رضایتی [۱۰]
رضایتی (کیشهخاله)، محرم، «ارگتیو در گویش تالشی»، ص۱۱۴، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
، مراد از تالشی شمالی، تالشی آنسوی ارس، یعنی تالشی جمهوری آذربایجان است که به نظر او، تالشی عنبرانی اردبیل نیز ادامۀ همانگونه است. مراد از تالشی مرکزی، گویشی است که میان دو رودخانۀ «ناورود» و «شفارود» تداول دارد. منظور از تالشی جنوبی، گویش ماسولهای به علاوۀ گویشهای جلگهای دشت گیلان است. گونههای مختلف این گویش بسیار است و از میان آنها میتوان به ماسولهای، شفتی، خوشابری، پرهسری، اسالمی، هشتپری، عنبرانی، لنکرانی، ماسالی و جز آنها اشاره کرد. [۱۱]
رضایتی (کیشهخاله)، محرم، «ارگتیو در گویش تالشی»، ص۱۱۳، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
از نظر تأثیرپذیری از دیگر زبانها و گویشها، باید گفت که تالشی جنوبی از گیلکی تأثیر پذیرفته است. تالشی مرکزی بیش از دو گروه دیگر، ویژگیهای اصلی خود را حفظ کرده است، در حالی که تالشی شمالی بیشتر میل به جانب ترکی آذری دارد. [۱۲]
گوئیتزو، دانیله، «مطالعات دانشمندان شوروی دربارۀ گویش تالشی»، ج۱، ص۴۹۳، مجموعۀ مقالات نخستین هماندیشی گویششناسی ایران، به کوشش حسن رضایی باغبیدی، تهران ۱۳۸۱ش.
۵ - پیشینهبه گفتۀ خانلری، تالشی تا حدود سدۀ ۱۰ق در آذربایجان رایج بوده، و پس از آن جای خود را به یکی از گویشهای ترکی داده است. [۱۳]
خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، ج۱، ص۲۹۸، تهران، ۱۳۶۶ش.
به عبارت دیگر، تالشی دنبالۀ یکی از گویشهای ایرانی شمال غربی است که در ادوار گذشته در آذربایجان رواج داشته است. دو بیتیهایی که در منطقۀ اردبیل به دست آمده است و به سدۀ ۱۰ق/۱۶م تعلق دارند، به یکی از این گویشها سروده شدهاند. تحلیل این دو بیتیها نشان داده که گویش اردبیل در این سده دارای ویژگیهایی است که آن را به تالشی کنونی بسیار نزدیک میکند. [۱۴]
ارانسکی، ی م، زبانهای ایرانی، ص۱۳۹، ترجمۀ علیاشرف صادقی، تهران، ۱۳۷۸ش.
در کتاب سلسلة النسب صفویه از شیخ حسین پسر شیخ ابدال پیرزاده زاهدی که به شاه سلیمان صفوی اهدا شده، ۱۱ دو بیتی فهلوی وجود دارد که به شیخ صفیالدین اسحاق اردبیلی نسبت داده شده است. این کتاب باید در اوایل حکومت شاه سلیمان نوشته شده باشد. [۱۵]
صادقی، «فهلویات شیخ صفیالدین اردبیلی»، ج۱، ص۱، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۲ش، شم ۲.
نخستینبار کسروی این ۱۱ فهلوی را در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان نقل کرده است. [۱۶]
صادقی، «فهلویات شیخ صفیالدین اردبیلی»، ج۱، ص۲، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۲ش، شم ۲.
با اینکه تاریخ سرایش این فهلویات را سدۀ ۱۰ق عنوان کردهاند، خانلری آنها را متعلق به سدۀ ۸ق میداند [۱۷]
صادقی، «فهلویات شیخ صفیالدین اردبیلی»، ج۱، ص۲، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۲ش، شم ۲.
و صادقی معتقد است که زمان سرودن آنها نباید از سدههای ۸ و ۹ق متأخرتر باشد. [۱۸]
صادقی، «فهلویات شیخ صفیالدین اردبیلی»، ج۱، ص۳، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۲ش، شم ۲.
مطالعه دربارۀ تالشی نخستینبار توسط دانشمندان روس آغاز شد و تاکنون نیز سهم آنان در معرفی و مطالعۀ این زبان از دیگران بیشتر بوده است. [۱۹]
گوئیتزو، دانیله، «مطالعات دانشمندان شوروی دربارۀ گویش تالشی»، ج۱، ص۴۹۳-۴۹۵، مجموعۀ مقالات نخستین هماندیشی گویششناسی ایران، به کوشش حسن رضایی باغبیدی، تهران ۱۳۸۱ش.
۶ - واجشناسیآواهای تالشی تقریباً همان آواهای زبان فارسی هستند، با این تفاوت که مصوت /ə/ در تالشی وجود دارد، اما مصوت /o/ وجود ندارد. [۲۰]
کلباسی، ایران، «شباهتها و تفاوتهای گویشهای تالشی، ج۱، ص۵۷، گیلکی و مازندرانی»، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
از میان صامتها نیز، صامت انسدادی چاکنایی (همزه) در این گویش مشاهده نمیشود. [۲۱]
نغزگوی کهن، مهرداد، «دستگاه واجی گویش تالشی و کاربرد آن در تحلیل بعضی خصوصیات فارسی جدید»، ج۱، ص۴۷، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
تمامی صامتهای این گویش در ۳ جایگاه آغازین، میانی و پایانی کلمه قرار میگیرند، جز واج /h/ که در جایگاه پایانی به کار نمیرود. واج /ž/ نیز در جایگاه پایانی بسیار کم ظاهر میشود. [۲۲]
نغزگوی کهن، مهرداد، «دستگاه واجی گویش تالشی و کاربرد آن در تحلیل بعضی خصوصیات فارسی جدید»، ج۱، ص۵۰، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
تمامی مصوتهای تالشی نیز در جایگاه آغازین، میانی و پایانی به کار میروند. [۲۳]
نغزگوی کهن، مهرداد، «دستگاه واجی گویش تالشی و کاربرد آن در تحلیل بعضی خصوصیات فارسی جدید»، ج۱، ص۵۱، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
(ü) که یک مصوت گرد پیشین است، در توزیع با واج/u/قرار دارد و واجگونۀ آن محسوب میشود. این واجگونه پیش از صامتهای لثوی نمود مییابد («پوک» vür، «زوزه» züza، «لوله» lüla، «دور» dür و جز آن). در این گویش ۴ مصوت مرکب وجود دارد: ay، ây، ey و əy. [۲۴]
نغزگوی کهن، مهرداد، «دستگاه واجی گویش تالشی و کاربرد آن در تحلیل بعضی خصوصیات فارسی جدید»، ج۱، ص۴۲، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
کشش در این گویش نقش واجی دارد و تمایز معنی به وجود میآورد، مانندa č «مال او»، a:č «چیست» و ra «رگ» و ra: «تگرگ». [۲۵]
نغزگوی کهن، مهرداد، «دستگاه واجی گویش تالشی و کاربرد آن در تحلیل بعضی خصوصیات فارسی جدید»، ج۱، ص۴۲، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
هماهنگی مصوتها در این گویش دیده میشود، مانندne-m-a-š «نمـیروم»، vi-ni-š-a-gat «نمـیخری» و bu-bu-ø «باشـد»، bi-vrij-ø «بدو»، که در آنها ne- و ni-گونههایی از نشانۀ نفی و bu- و bi- گونههایی از پیشوند وجه التزامی یا امری است. [۲۶]
کلباسی، ایران، «شباهتها و تفاوتهای گویشهای تالشی، ج۱، ص۵۸، گیلکی و مازندرانی»، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
۶.۱ - ویژگیهای آوایی تالشیویژگیهای آوایی تالشی، این موارد قابل توجهاند: ۱. در مقابل d در کلماتی مانند داماد، دانستن و دریدن در گویشهای ایرانی جنوب غربی (از جمله فارسی)، در تالشی z به کار رفته است: زما، زونسته و زارنیه. ۲. j قدیم ایرانی در کلمات زن و زدن در تالشی به صورت ž درآمده است. ۳. x قدیم (که در بیشتر گویشهای تاتی به صورت h درآمده است) در تالشی برجا مانده است، مانند هندوانه xendona< و هرّا (آواز مهیب) xarây<. [۲۷]
صادقی، نگاهی به گویشنامههای ایرانی، ج۱، ص۱۶، تهران، ۱۳۷۹ش.
۴. در بسیاری از گویشهای فارسی و ایرانی دیگر نیز هنوز تلفظ قدیمیتر a حفظ شده است. ۷ - صرف و نحودر تالشی، اسم در حالت فاعلی نشانۀ مشخصی ندارد و حالت فاعلی و ندایی آن یکی است. این زبان علاوه بر یک نظام گسترده از حروف اضافۀ پیشین و پسین، بقایایی از نظام قدیم صرف اسم، به ویژه نشانۀ -i حالت غیرفاعلی را حفظ کرده است: šahr-i potšo «پادشاه کشور» (شهر = کشور). [۲۸]
ارانسکی، ی م، زبانهای ایرانی، ص۱۳۹، ترجمۀ علیاشرف صادقی، تهران، ۱۳۷۸ش.
البته در حالت ندایی، بجز تکیه بر روی هجای آخر، گاه تکواژ -lâ به دنبال شکل فاعلی اسم مفرد اضافه میشود، که این نوع منادا با معنی تحبیب همراه است. [۲۹]
رضایتی (کیشهخاله)، محرم ، «چند نکتۀ دستوری در گویش تالشی»، ص۴۵، گویششناسی، تهران، ۱۳۸۲ش.
نشانۀ حالت غیرفاعلی در شمار مفرد -i و در شمار جمع -un است. در این گویش مضافالیه پیش از مضاف میآید و علامت اضافه -a (برای اضافۀ بیانی) یا -i (برای اضافۀ ملکی) است: برگ درخت dâr-i liv. صفت نیز در تالشی همیشه پیش از اسم میآید: خانۀ خوب čoka ka. [۳۰]
حاجتپور، حمید، «گویش تالشی»، ص۱۰۸، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۷۴ش، شم ۲۳.
به عنوان نمونه، صرف اسمی کلمۀ /žen/ «زن»، در تالشی چنین است: حالت مفرد جمع فاعلی žen žen-e/en ندایی žen-lâ ـ مفعولی، بهای، اضافی žen-i žen-un ازی، دری žen-i-kâ žen-un-kâ بایی žen-i-na žen-un-na برایی žen-i-râ žen-un-râ [۳۱]
رضایتی (کیشهخاله)، محرم ، «چند نکتۀ دستوری در گویش تالشی»، ص۴۸، گویششناسی، تهران، ۱۳۸۲ش.
. دیگر حالتها در این گویش با حروف اضافه نمایانده میشوند که حروف اضافه در تالشی هم پیش اضافهاند و هم پس اضافه. [۳۲]
رضایتی (کیشهخاله)، محرم ، «چند نکتۀ دستوری در گویش تالشی»، ص۱۰۶، گویششناسی، تهران، ۱۳۸۲ش.
۷.۱ - پیش اضافههاba (به) tâ (تا) bi (بی) ۷.۲ - پس اضافههاkâ (از، در) râ (برای) na (با) ضمایر شخصی آزاد هم در تالشی دارای حالت هستند و در حالتهای فاعلی، مفعولی و ملکی (اضافی) صرف میشوند [۳۳]
کلباسی، ایران، «شباهتها و تفاوتهای گویشهای تالشی، گیلکی و مازندرانی»، ج۱، ص۵۹، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
:۷.۳ - ملکی عامل یا مفعولی فاعلیضمایر اشاره مانند ضمایر شخصی دارای حالتاند و در نقشهای فاعلی، مفعولی و ملکی به کار میروند. [۳۴]
کلباسی، ایران، «شباهتها و تفاوتهای گویشهای تالشی، گیلکی و مازندرانی»، ج۱، ص۶۰، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
گفتنی است که ضمیر مشترک تالشی به صورت əšta (n) «خود، خویشتن» است. [۳۵]
کلباسی، ایران، «شباهتها و تفاوتهای گویشهای تالشی، گیلکی و مازندرانی»، ج۱، ص۶۰، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
همۀ این ضمایر در گویشهای مختلف تالشی، صورتهای گوناگون دارند و تفاوتهایی در آنها دیده میشود. [۳۶]
لکوک، پیر، «گویشهای کرانۀ دریای خزر»، راهنمای زبانهای ایرانی، ج۱، ص۴۹۲، به کوشش رودیگر اشمیت، ترجمۀ حسن رضاییباغبیدی و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ش.
معدود با عدد مطابقت میکند: «دو برادر» də bərâ-ye. [۳۷]
کلباسی، ایران، «شباهتها و تفاوتهای گویشهای تالشی، گیلکی و مازندرانی»، ج۱، ص۶۲، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
از نظر ردهشناسی نحوی، تالشی گویشی اِرگِتیو است و در آن در زمانهای ماضی عامل به حالت غیرفاعلی و مفعول به حالت فاعلی میآید و فعل با مفعول مطابقت میکند: «حسن گوسفند را دید» (ماضی مطلق) hasani pas vinda «حسن گوسفندها را دید» (ماضی مطلق) hasani pas-e/en vindina [۳۸]
رضایتی (کیشهخاله)، محرم ، «چند نکتۀ دستوری در گویش تالشی»، ص۴۷، گویششناسی، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۳۹]
ارانسکی، ی م، زبانهای ایرانی، ص۱۳۹، ترجمۀ علیاشرف صادقی، تهران، ۱۳۷۸ش.
به گفتۀ رضایتی [۴۰]
رضایتی (کیشهخاله)، محرم، «ارگتیو در گویش تالشی»، ص۱۲۶، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
، ساخت ارگتیو کم و بیش در تمامی گونههای تالشی به کار میرود. شکل کامل آن در تالشی مرکزی حفظ شده، اما در تالشی شمالی و جنوبی متحول گردیده است، چنانکه تطابق فعل با مفعول در تالشی مرکزی دقیقاً رعایت میشود، اما در تالشی شمالی و جنوبی کاملاً از میان رفته است. در تالشی جنوبی، شکل فاعلی مفعول نیز نابوده شده است. در تالشی جلگهای جنوب، ارگتیو در آستانۀ فروپاشی قرار گرفته است و در برخی از مناطق اثری از آن مشاهده نمیشود. ۸ - ساختواژۀ فعلیدر تالشی، اسم مفعول با ستاک گذشته، نشانۀ اسم مفعول -a و پیشوند اشتقاقی ساخته میشود: «دویده» virit-a، «رفته» š-a؛ اما اسم فاعل با پیشوند a- و ستاک حال ساخته میشود: «خواننده» a-xun. نشانۀ فعل سببی ân- است که پس از ستاک حال فعل میآید و وند زمان گذشته -əst پس از آن قرار میگیرد: «خندانیدن» xur-ân-əst-e. فعل مجهول با ستاک حال و وند زمان گذشته -ist ساخته میشود: «خوردن» har-d-e، «خورده شدن» har-ist-e. [۴۱]
کلباسی، ایران، «شباهتها و تفاوتهای گویشهای تالشی، گیلکی و مازندرانی»، ج۱، ص۶۳، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
گذشتۀ استمراری شرطی لازم و متعدی با گونهای از پیشوند be- یا پیشوند اشتقاقی، نشانۀ استمرار a-، ستاک حال فعل، نشانۀ شرطی -e و شناسههای فعلی نوع دوم ساخته میشود: «اگر میدویدم» agar b-a vrij-e-m. [۴۲]
کلباسی، ایران، «شباهتها و تفاوتهای گویشهای تالشی، گیلکی و مازندرانی»، ج۱، ص۶۸، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
گذشتۀ نقلی لازم از اسم مفعول فعل و شناسههای فعلی نوع دوم ساخته میشود و تکیه بر آخرین هجای اسم مفعول است: «دویدهام» viritá-m. [۴۳]
کلباسی، ایران، «شباهتها و تفاوتهای گویشهای تالشی، گیلکی و مازندرانی»، ج۱، ص۶۸، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
گذشتۀ نقلی متعدی شبیه گذشتۀ سادۀ متعدی است: «گفتم، گفتهام» vât-em-a. گذشتۀ دور افعال لازم از اسم مفعول فعل اصلی و گذشتۀ سادۀ فعل «بودن» ساخته میشود: «دویده بودم» virita-b-im. [۴۴]
کلباسی، ایران، «شباهتها و تفاوتهای گویشهای تالشی، گیلکی و مازندرانی»، ج۱، ص۶۹، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
گذشتۀ التزامی افعال لازم از اسم مفعول فعل اصلی و حال التزامی فعل «بودن» ساخته میشود: «رفته باشم» ša-b-um. گذشتۀ التزامی افعال متعدی از ستاک گذشتۀ فعل، ضمایر شخصی پیوسته و فعل bu «باشد» ساخته میشود: «گفته باشم» vât-em-bu. [۴۵]
کلباسی، ایران، «شباهتها و تفاوتهای گویشهای تالشی، گیلکی و مازندرانی»، ج۱، ص۷۰-۷۱، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
فعل حال در حال انجام با نشانۀ استمرار kâr، حال سادۀ فعل «بودن» و مصدر ساخته میشود: «دارم میروم» kâr-im-še. فعل گذشتۀ در حال انجام یافتن با نشانۀ استمرار kâr، گذشتۀ ساده فعل «بودن» و مصدر ساخته میشود: «داشتم میرفتم» kâ (r) -b-im-še. [۴۶]
کلباسی، ایران، «شباهتها و تفاوتهای گویشهای تالشی، گیلکی و مازندرانی»، ج۱، ص۷۲، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱.
۹ - فهرست منابع(۱) آساطوریان، گارنیک، «تالشیها»، ترجمۀ آنوشیک ملکی، پیمان، تهران، ۱۳۸۲ش، شم ۲۴. (۲) ارانسکی، ی م، زبانهای ایرانی، ترجمۀ علیاشرف صادقی، تهران، ۱۳۷۸ش. (۳) ارانسکی، ی م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش. (۴) حاجتپور، حمید، زبان تالشی: گویش خوشابر، رشت، ۱۳۸۳ش. (۵) حاجتپور، حمید، «گویش تالشی»، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۷۴ش، شم ۲۳. (۶) خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۶ش. (۷) رضایتی (کیشهخاله)، محرم، «ارگتیو در گویش تالشی»، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱. (۸) رضایتی (کیشهخاله)، محرم، «چند نکتۀ دستوری در گویش تالشی»، گویششناسی، تهران، ۱۳۸۲ش. (۹) صادقی، «فهلویات شیخ صفیالدین اردبیلی»، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۲ش، شم ۲. (۱۰) صادقی، نگاهی به گویشنامههای ایرانی، تهران، ۱۳۷۹ش. (۱۱) کلباسی، ایران، «شباهتها و تفاوتهای گویشهای تالشی، گیلکی و مازندرانی»، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱. (۱۲) گوئیتزو، دانیله، «مطالعات دانشمندان شوروی دربارۀ گویش تالشی»، مجموعۀ مقالات نخستین هماندیشی گویششناسی ایران، به کوشش حسن رضایی باغبیدی، تهران ۱۳۸۱ش. (۱۳) لکوک، پیر، «گویشهای کرانۀ دریای خزر»، راهنمای زبانهای ایرانی، به کوشش رودیگر اشمیت، ترجمۀ حسن رضاییباغبیدی و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ش. (۱۴) نغزگوی کهن، مهرداد، «دستگاه واجی گویش تالشی و کاربرد آن در تحلیل بعضی خصوصیات فارسی جدید»، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۴ش، س ۲۰، شم ۱؛ ۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تالشی»، شماره۵۷۲۶. ردههای این صفحه : تالش | زبانهای ایران | زبانهای جمهوری آذربایجان | زبانهای در خطر ایران | زبانهای کناره دریای خزر | مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|