بیتیکچیبیتیکْچی، واژهای ترکی به معنی دبیر، منشی، کاتب و نویسنده. این واژه از ۳ جزء «بیتی» به معنی نوشتن، پسوند نامساز «- ک» و پسوند فاعلی «- چی» ترکیب شده، و در فارسی به شکلهای بیتکچی، بتیکچی و بتکچی نیز آمده است. [۱]
p ۲۶۲، Doerfer, G, Türkische mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, ۱۹۶۵.
[۲]
Clauson, G, An Etymological Dictionary of Pre-Thirteenth-Century Turkish, Oxford, ۱۹۷۲.
[۳]
Clauson, G, An Etymological Dictionary of Pre-Thirteenth-Century Turkish, Oxford, ۱۹۷۲.
[۴]
Clauson, G, An Etymological Dictionary of Pre-Thirteenth-Century Turkish, Oxford, ۱۹۷۲.
۱ - معرفی واژه بیتیکْچی«بیتی» از واژگان کهن ترکی است و اشتقاقهای گوناگون آن در سنگ نبشتههای اورخون، شینهاوسو، وایرقبتیغ ـ از سدۀ ۲ق/۸م ـ که قدیمترین نوشتههای بازماندۀ آن زبان است، به تکرار به کار رفته است. بیتیکچی در آن سنگنبشتهها به دو صورت بیتکهچی و بیدگوچی آمده است [۵]
p ۲۸، Orkun, H N, Eskitürk yazıtları, Ankara, ۱۹۸۶.
[۶]
p ۵۴، Orkun, H N, Eskitürk yazıtları, Ankara, ۱۹۸۶.
[۷]
p ۹۱، Orkun, H N, Eskitürk yazıtları, Ankara, ۱۹۸۶.
[۸]
p ۸۹،۹۰، Orkun, H N, Eskitürk yazıtları, Ankara, ۱۹۸۶.
[۹]
p ۹۶، Orkun, H N, Eskitürk yazıtları, Ankara, ۱۹۸۶.
در نوشتههای ترکی یافت شده در تورفان نیز «بیتی» به معنای نوشتن، و «بیتیگ» به معنای نوشته، کتاب و سند وجود دارد. [۱۰]
p ۲۶۲، Doerfer, G, Türkische mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, ۱۹۶۵.
در زبان ترکی اویغوری قدیم و در کتاب مثنوی ترکی قوتادغوبیلیگ سرودۀ یوسف خاصحاجب از درباریان قراخانی نیز این واژهها کاربرد داشتهاند. [۱۱]
p ۹۴،۹۵، Arat, R R, Kutadgu Bilig, Istanbul, ۱۹۷۹.
در دیوان لغات الترک نیز «بیتی» به معنای نوشتن، «بیتیگ» به معنای کتاب، نامه، نوشته، هر چیز نوشته شده و کاغذ، و «بیتیگو» به معنای دوات است. [۱۲]
p ۷۱، Kaşğari, M, Divanü Lûgat-it-Türk, tr B Atalay, Ankara, ۱۹۸۶.
[۱۳]
p ۱۵۶، Kaşğari, M, Divanü Lûgat-it-Türk, tr B Atalay, Ankara, ۱۹۸۶.
[۱۴]
p ۷، Kaşğari, M, Divanü Lûgat-it-Türk, tr B Atalay, Ankara, ۱۹۸۶.
[۱۵]
p ۲۱، Kaşğari, M, Divanü Lûgat-it-Türk, tr B Atalay, Ankara, ۱۹۸۶.
[۱۶]
p ۵۹،۶۴، Kaşğari, M, Divanü Lûgat-it-Türk, tr B Atalay, Ankara, ۱۹۸۶.
(بیتیک در زبان ترکی کومانی (قپچاقی) به صورت بیتیو و بیتُوْ (= نوشته) درآمده است.) [۱۷]
p ۲۶۲، Doerfer, G, Türkische mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, ۱۹۶۵.
ابوالغازی بهادرخان [۱۸]
بهادرخان ابوالغازی، شجرۀ تراکمه، به کوشش ا ن کونونوف، مسکو/لنینگراد، ۱۹۵۸م، ص۴.
در سدۀ ۱۱ق بیتی را به صورت «بیت» به همان معنی، و بیتیکچی را به صورت بیتکچی (احتمالاً: بیتکهچی) آورده است.کاربرد واژۀ بیتی در زبان ترکی جغتایی تدوام یافته، و استرابادی اشتقاقهای آن را در آثار امیر علی شیرنوایی به دست داده است. سپس ظاهراً از ترکی جغتایی به ترکی عثمانی راه یافته است و اکنون در ترکیه کاربرد گفتاری دارد. [۱۹]
p ۲۶۲، Doerfer, G, Türkische mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, ۱۹۶۵.
بیتی در روزگار کهن به زبان مغولی وارد شد و «بیچی» به معنای نوشتن و «بیچیک» به معنای نوشته در قدیمترین نوشتۀ مغولی، یعنی «منگغولون نی اوچا» به کار رفته است. [۲۰]
وصاف، تاریخ، بمبئی، ۱۳۶۹ق، ج۱، ص۱۷۴.
در متون «خپاگس ـ پا» به خط چهارگوش بیچیک به معنای نوشته و نامه ضبط شده است. [۲۱]
Poppe, N, In Hp‘age-pa Script, tr R, Krueger, Wiesbaden, ۱۹۵۷.
۲ - منشأ و ریشۀ بیتیکچیدربارۀ منشأ و ریشۀ بیتیکچی بحثهای دور و درازی میان محققان درگرفته است. بلوشه آن را برگرفته از واژۀ سنسکریت «پیثاکا» به معنای گنجۀ کتاب میداند و اشمیت آن را با واژۀ یونانی «پیتاکیون» مرتبط میانگارد. برخی آن را ترکی شدۀ «پیداکا» ی تخاری دانسته، و احتمال دادهاند که با یک واژۀ سغدی به معنای قانون، آیین و فرمان که یاذاک یا پذک (= پذکه) خوانده میشود، ارتباط لغوی داشته باشد. [۲۲]
p ۲۶۳، Doerfer, G, Türkische mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, ۱۹۶۵.
[۲۳]
بدرالزمان قریب، فرهنگ سغدی، تهران، ۱۳۷۴ش، ص۲۵۷.
کلاوسن بیتیکچی را برگرفته از دو واژۀ جداگانه با تلفظ و با منشأ و ریشۀ متفاوت، و هر دو را به یک معنی میداند: بیتیگ + چی و یا بتْکه (با فتح و کسر ب) + چی، و این دومی را ترکی شدۀ واژۀ بتغۀ سریانی میانگارد که به واسطۀ آیین مانی وارد این زبان شده است. [۲۴]
بدرالزمان قریب، فرهنگ سغدی، تهران، ۱۳۷۴ش، ص۳۰۴.
کسانی نیز با وی در این باب همرأی بودهاند. [۲۵]
p ۲۶۴، Doerfer, G, Türkische mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, ۱۹۶۵.
مبنای تصور کلاوسن ضبط آن به صورت بیتکهچی در کتیبۀ اورخون است. برخی از این سنگنبشتهها مربوط به دورۀ فرمانروایی تورکوها (گوک ترکها) است و سالها بعد در دورۀ جانشینان آنان، یعنی اویغوران آیین مانی در میان ترکان نفوذ [۲۶]
Esin, E, Islâmiyetten önceki Türk kültür târîhi ve İslâma giriş, Istanbul, ۱۹۷۸، p ۱۳۳
، و بر اثر آن واژگان سغدی و سریانی به زبانشان راه یافت.به تأیید و تأکید اکثر محققان، مادۀ فعل بیتی ترکی برگرفته از واژۀ چینیپی، بی به معنای قلمموی خط نویسی، سپس مداد، و نیز نوشتن است که تلفظ کهن و میانۀ آن پیاِت بوده است. [۲۷]
Karlgren, B, Analytic Dictioary of Chinese, Taipei, ۱۹۷۵.
[۲۸]
p ۲۶۳،۲۶۴، Doerfer, G, Türkische mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, ۱۹۶۵.
[۲۹]
Clauson, G, An Etymological Dictionary of Pre-Thirteenth-Century Turkish, Oxford, ۱۹۷۲.
واژۀ بیتیکچی پس از یورش مغولان به ایران، به زبان فارسی راه یافته است و نخستین نوشتۀ بازمانده که این واژه در آن به کار رفته تاریخ جهانگشای است [۳۰]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ج۱، ص۳۴، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
[۳۱]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ج۲، ص۲۲۳، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
[۳۲]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ج۲، ص۲۳۱، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
[۳۳]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۳، ص۲۷جوینی، ج۱، ص۳۷، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
[۳۴]
به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ج۳، ص۵۵، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م..
(بیتیکچیان در روزگار مغول و ایلخانیان سمت کاتب و دبیر داشتهاند و بُلْغای سرور و وزیر کُتّاب (بیتیکچیان) عصر مُنگکه قاآن، مأمور بود که «اَمثِله» و «مَناشیر» را بنویسید و سواد کند، و در عین حال، امور دیوانی به عهدۀ وی بود. [۳۵]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م، ج۳، ص ۸۶-۸۷.
۳ - سرکرده بیتیکچیانبیتیکچیان که سرکردۀ آنان در آغاز اُلُغ بیتیکچی (= بینیکچی بزرگ) و وزیرخوانده میشد، جانشین مستوفیان پیشین و مأمور تعیین میزان مالیات و صدور برات و وصول آن بودند. در دوران امارت چنتمور در ایران ـ پیش از لشکرکشی هلاگو و تشکیل حکومت ایلخانی ـ نخست شرفالدین خوارزمی سمت الغ بیتیکچی و وزارت یافت [۳۶]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص۲۲۳، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
[۳۷]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص۲۶۸-۲۶۹، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
که «محاسبات چندین ساله» میدانست. [۳۸]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص۲۳۶، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
زمانی که امیرارغون امارت ایران یافت، در ۶۴۱ق وزارت و مقام الغ بیتیکچی را دوباره به شرفالدین سپرد. [۳۹]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص۲۴۳، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
او در واقع رئیس مستوفیان و مأمور وصول مالیات بود. [۴۰]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص۲۴۴، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
پس از مرگ وی خواجه فخرالدین بهشتی خوارزمی به جای او نشست. [۴۱]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص۲۴۶، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
پس از او نیز پسرش حسامالدین امیرحسین که خط اویغوری و زبان مغولی میدانست، جانشین پدر شد. [۴۲]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص۲۶۰، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
در همان روزگار خواجهنجمالدین نیز از سوی باتو آن سمت را داشت. [۴۳]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص۲۶۰، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
در آن دوران بیتیکچیان از سوی شاهزادگان مغول سمت نظارت بر دیوان را داشتند. [۴۴]
فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، ج۱، ص۶۶۲، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
در زمان لشکرکشی هلاگو، کوکه بر بیتیکچی مقدّم بیتیکچیان مغول بود (همو، ۱/۱۸۱). توکور بیتیکچی نیز از همراهان هلاگو بود [۴۵]
فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، ج۲، ص۱۲۳، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
. امیر سیفالدین بیتیکچی در دورۀ هلاگو مدبّر مملکت و وزیر خاص بود و در همۀ امور مداخله میکرد و پیش از گشودن بغداد از هلاگو خواست تا مغولانی را مأمور حفاظت مرقد حضرت علی (علیهالسلام)، و مردم نجف نماید. [۴۶]
فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، ج۲، ص۱۰۲۰، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۴۷]
فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، ج۲، ص۱۰۴۵، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
در روزگار غازان که به تدبیر رشیدالدین فضلالله اصلاحاتی در امور و ادارۀ کشور انجام گرفت، بیتیکچیان مأمور شدند که به همۀ ولایات بروند و «مجموع آن ولایت را دیه دیه مفصل بنویسند» [۴۸]
فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، ج۲، ص۱۴۲۴-۱۴۲۵، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
پس از آن مقرر شد که بیتیکچیان در اول هر سال برات ولایات را به موجب قانون بنویسند و جز آن در طول سال، دیگر حواله و برات ننویسند و اگر بنویسند، دستشان بریده شود؛ در آن زمان، هر ولایتی یک بیتیکچی در دیوان بزرگ داشت. [۴۹]
فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، ج۲، ص۱۴۲۵، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
در آن دوران، بیتیکچیان مأمور گردآوری آمار آبادیها، نفوس، احشام، مزارع و مسئول تنظیم بودجۀ سالانۀ کشور و تعیینکنندۀ اعتبار هزینهها بودند. جز آن، بیتیکچیان سمت بازرسی و نظارت و تهیۀ گزارش نیز داشتند. [۵۰]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص۲۳۵، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
[۵۱]
وصاف، تاریخ، ج۱، ص۴۳۸، بمبئی، ۱۳۶۹ق.
[۵۲]
وصاف، تاریخ، ج۱، ص۴۳۹، بمبئی، ۱۳۶۹ق.
[۵۳]
وصاف، تاریخ، ج۱، ص۴۹۸، بمبئی، ۱۳۶۹ق.
۴ - ماموریت بیتیکچیانبیتیکچیان از آغاز به سفارت (ایلچیگری)، مأموریت بازداشت کسان و اجرای حکم قتل نیز میرفتند. شیلامون بیتیکچی در عصر منگکه قاآن سمت سفارت یافت، [۵۴]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۳، ص۵۵، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
[۵۵]
فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، ج۲، ص۸۳۸، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
قراقای در دورۀ هلاگو مأمور قتل نزدیکان رکنالدین خورشاه اسماعیلی در قزوین شد، [۵۶]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۳، ص۲۷۶، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
براق بیتیکچی مأمور جلب احمد بوری شد، [۵۷]
وصاف، تاریخ، ج۱، ص۷۶، بمبئی، ۱۳۶۹ق.
آباچی بیتیکچی از سوی براق مأمور جلب و بازگرداندن قبچاق شد، [۵۸]
فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، ج۲، ص۱۰۷۴، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
ارغا بیتیکچی سفیر نوروز به سوی غازان بود، [۵۹]
فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، ج۲، ص۱۲۵۸، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
ایسان بوقا بیتیکچی سفیر بایدو بود، [۶۰]
فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، ج۲، ص۱۲۴۶، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
در عصر اولجایتو نیز از کسان موچی بیتیکچی، سفیر مصر و شام، [۶۱]
عبدالله ابوالقاسم کاشانی، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۴۲، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
و علاءالدین بیتیکچی سفیر ایسنبوقا به سوی اولجایتو بود. [۶۲]
عبدالله ابوالقاسم کاشانی، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۲۰۳، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۶۳]
عبدالله ابوالقاسم کاشانی، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۲۰۵، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
بیتیکچیان گاه مانند حاجیان، سخن مردم را به عرض قاآن میرسانیدند [۶۴]
فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، ج۱، ص۶۸۹، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
و گاه به عنوان محاسب (حسابدار) ایفای وظیفه میکردند [۶۵]
سیف سیفی هروی، تاریخنامۀ هرات، ج۱، ص۱۱۷، به کوشش محمدزبیر صدیقی، کلکته، ۱۳۶۲ق/۱۹۴۳م.
[۶۶]
محمد اسفزاری، روضات الجنات فی اوصاف مدینةهرات، ج۲، ص۱۱۳، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۳۸-۱۳۳۹ش.
آنان گاه امارت و فرماندهی نیز میکردند، از جمله: هندو بیتیکچی در ولایت بادغیس خراسان امیر تومان قرا اوناس بود [۶۷]
فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، ج۱، ص۱۷۸، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
و همو در فتح بغداد «از اکابر امرا» بود. [۶۸]
فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، ج۲، ص۱۰۱۵، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
برخی از آنان سمت یارغوچی (بازپرس) داشتند، مانند مصطفیٰ بیتیکچی نویان در روزگار منگکه قاآن. [۶۹]
فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
مهر سلطنتی (تمغاهای بزرگ) نیز تا اواسط دوران غازان در دست بیتیکچیان بود. [۷۰]
فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، ج۲، ص۱۴۶۷، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
اصطلاح بیتیکچی تا عصر صفویان در زبان فارسی به کار میرفت. [۷۱]
قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۷۲]
قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، ج۱، ص۲۸۲، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۵۹ش.
۵ - فهرست منابع(۱) بهادرخان ابوالغازی، شجرۀ تراکمه، به کوشش ا ن کونونوف، مسکو/لنینگراد، ۱۹۵۸م. (۲) عبدالله ابوالقاسم کاشانی، تاریخ اولجایتو، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش. (۳) محمدمهدی استرابادی، سنگلاخ، به کوشش کلاوسن، لندن، ۱۹۶۰م. (۴) محمد اسفزاری، روضات الجنات فی اوصاف مدینةهرات، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۳۸-۱۳۳۹ش. (۵) عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م. (۶) فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش. (۷) سیف سیفی هروی، تاریخنامۀ هرات، به کوشش محمدزبیر صدیقی، کلکته، ۱۳۶۲ق/۱۹۴۳م. (۸) قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۵۹ش. (۹) بدرالزمان قریب، فرهنگ سغدی، تهران، ۱۳۷۴ش. (۱۰) وصاف، تاریخ، بمبئی، ۱۳۶۹ق. (۱۱) Arat, R R, Kutadgu Bilig, Istanbul, ۱۹۷۹. (۱۲) Caferoğlu, A, Eskiuygur türkçesi sözlūğü, Istanbul, ۱۹۶۸. (۱۳) Clauson, G, An Etymological Dictionary of Pre-Thirteenth-Century Turkish, Oxford, ۱۹۷۲. (۱۴) Doerfer, G, Türkische mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, ۱۹۶۵. (۱۵) Esin, E, Islâmiyetten önceki Türk kültür târîhi ve İslâma giriş, Istanbul, ۱۹۷۸. (۱۶) Histoire secrète des Mongols, ed L Ligeti, Budapest, ۱۹۷۱. (۱۷) Karlgren, B, Analytic Dictioary of Chinese, Taipei, ۱۹۷۵. (۱۸) Kaşğari, M, Divanü Lûgat-it-Türk, tr B Atalay, Ankara, ۱۹۸۶. (۱۹) Orkun, H N, Eskitürk yazıtları, Ankara, ۱۹۸۶. (۲۰) Poppe, N, In Hp‘age-pa Script, tr R, Krueger, Wiesbaden, ۱۹۵۷. ۶ - پانویس
۷ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بیتیکچی»، شماره۵۳۴۰. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|