ترکی
تُرْکی، تخلص 3 شاعر:
1. ترکی کشی ایلاقی (سدۀ 4ق/ 10م)
شاعر عصر سامانی. شرح زندگی او به درستی دانسته نیست. دربارۀ زادگاه وی، ولایت ایلاق، لسترنج (ص 514) مینویسد که این ولایت در جنوب رودخانۀ ایلاق و شمال رود سیحون، متصل به چاچ و مشتمل بر 20 شهر مهم بوده که محل آنها هنوز شناخته نشده است. از متقدمان، احتمالاً پیش از همه، منوچهری دامغانی (د 432ق)، شاعر عهد سلطان محمود (حک 360-421ق) و سلطان مسعود غزنوی (حک 421-432ق)، در قصیدۀ 75 بیتی «لغز شمع» که از شاعران صاحبنام دعوت میکند تا بیایند و شعر استادش عنصری را بشنوند، ترکیکشی را با کنیۀ بوذر میخواند و او را در ردیف شاعرانی چون فرزدق و زهیر و لُبید و بشّار و رودکی قرار میدهد (ص 73، بیت 1046).
رادویانی (نیمۀ دوم سدۀ 5 ق) با آوردن غزلی 6 بیتی بدون حرف الف از وی (قس: هدایت، 1/ 1179، که به خطا آن را با یک بیت بیشتر به منجیک ترمذی نسبت میدهد)، او را حسین ایلاقی میخواند و هنرش را میستاید (ص 108؛ نیز نک : رشید وطواط، 65-66). اسدی طوسی (د 465ق) او را با نام ترکیکشی (نک : لغت فرس، 132)، عوفی (ص 26) و به تقلید از وی واله داغستانی (ص 140)، او را با نام ترکیکشی ایلاقی، و سرانجام اوحدی بلیانی (ص 140) با همین عنوان ترکیکشی ایلاقی معرفی میکنند و هریک با تعابیری شاعرانه پایگاه او را در شعر و ادب، به استناد ابیات معدود (حدود 12 بیت)، اما بلند بازمانده از وی ستودهاند.
2. ترکی
آقامحمدحسین آغولی (د 1330ق/ 1912م)، نقاش و شاعر مرثیهسرای شیرازی. وی در اوان جوانی از شیراز به هندوستان رفت و تا پایان عمر در بندر بمبئی زیست و در همانجا درگذشت و به خاک سپرده شد (امداد، 1/ 549). ترکی شعر نیکو میسرود، و نیز در هنر نقاشی، مخصوصاً به شیوۀ نقاشان فرنگ، مهارت داشت (فرصت، 123). سرودههای او در دو جزء و در یک مجلد در 1314ق در بمبئی چاپ شد. جزء یکم به نام «حدیقةالبکاء» در سوگواری پیامبر اکرم(ص) و ائمۀ اطهار(ع)، و جزء دوم با عنوان «لالهزار» شامل غزلهای او ست (منزوی، 6/ 4452). اثری با عنوان خوان یغما (نک : مشار، 1/ 622) و منظومهای نیز در قالب مثنوی به نام سفره، یا السفره فی ذم الریاء در مذمت ریاکاران و ظاهرسازان (رکنزادۀ آدمیت، 2/ 22؛ آقابزرگ، 9(1)/ 169) از او باقی مانده است.
3. ترکی نورمحلی
مولوی ترک علی شاه قلندر نورمحلی متخلص به ترکی (1242-1332ق/ 1826-1914م)، سیاح، نویسنده و شاعر فارسیگوی شبهقاره. نسبت او، بنابر آنچه خود در مقدمۀ تذکرۀ سخنوران چشم دیده (ص 26) آورده است، به چند واسطه به فردوسی طوسی میرسد. نیای او، آباوان، همراه نادرشاه افشار (1100-1160ق) از هرات به لاهور رفت و در آنجا اقامت گزید. پس از آن پدرش در نورمحل، از توابع لاهور مقیم شد. او که به 7 زبان سخن میگفت، شعر و شاعری را نمیپسندید و پسر را از بابت پرداختن به شاعری ملامت میکرد. ترکی تا 40 سالگی در زادگاه خود، نورمحل، به کسب دانش پرداخت. شعر پارسـی را از گل محمدخان ناطق مکرانـی (د 1264ق) آموخت و از محضر سخنورانی چون شهابالدین واثق هراتی، مولوی رکنالدین مکمل نورمحلی و امام بخش صهبایی دهلوی کسب فیض نمود (همو، 27-29؛ نقوی، 647-649). علاوه بر این، شعر ریخته (اردو) را از میرعلی اوسط لکهنویی، متخلص به رشک آموخت (گلچین معانی، 1/ 700). او در 40 سالگی از لردمایو، فرماندار کل انگلیسی هند و راجگان آن دیار لقب امیرالشعرایی گرفت (عبدالرشید، 419).
وی در طول سفرهای دور و دراز خود که از 1272ق/ 1856م آغاز کرده بود، نخستین مجموعۀ شعرش را با عنوان گلشن معنی و نیز فرخنامه که ترجمۀ منظوم راماین است، سرود و به طبع رساند (حیدرآباد دکن، 1903م). در همین اوان با پیدا شدن انقلابی درونی، به طریقت متمایل گشت و به غوث علیشاه قلندر پانیپتی دست ارادت داد. پس از 60 سالگی دوباره سودای سیاحت به سرش زد و در 1305ق/ 1888م به دکن رفت و در آنجا ماندگار شد و به جرگۀ مداحان سلطان (نظام) حیدرآباد دکن پیوست (نقوی، 648-649).
دیگر آثار او به فارسی اینهاست: ساقینامه، رسالۀ منظوم بدر حسین و مثنویهای صورت سرمد، گلزار محبت، طول امل، شکرآب و ناز و نیاز، و دو اثر منثور به نامهای سرودالناظرین و گلبانگ ترکی. آنچه از او به زبان اردو به یادگار مانده، اینهاست: مثنویهای گلزار شهادت، جلال اختر، سعدوجمیله، تبسمکده و تمسخرکده، نیز دیوان اشعاری با عنوان سرمایۀ حیات و دیگری بهنام شباب (عبدالرشید، همانجا). افزون بر اینها، مجموعهای از قصاید و قطعات و رباعیات با عنوان سرمایۀ پیری به زبان فارسی نیز از او به یادگار مانده است (نوشاهی، 1275).
مشهورترین اثر ترکی نورمحلی تذکرۀ سخنوران چشم دیده است که در آن، نویسنده به معرفی 230 شاعر پرداخته که خود آنها را به چشم دیده، و با بسیاری از آنان مراوده داشته است. این تذکره، به لحاظ احتوا بر شرح احوال برخی از سخنوران که در اوایل سدۀ 14ق در حیدرآباد دکن میزیستهاند و در تذکرۀ دیگری معرفی نشدهاند، نیز حائز اهمیت است (نقوی، 45، 646، 647، 649). ترتیب تذکره الفبایی است که با میرمحبوبعلی خان بهادر، متخلص به «آصف» آغاز و با یاورالدین لاهوری، متخلص به «یاور» پایان مییابد (گلچین معانی، 1/ 699). تذکره به نثری ساده و روان نوشته شده است.
از ترکی، پسری بهنام فتح محمد متخلص به قیصر و دو دختر به نام بسمالله بیگم، متخلص به عصمت و خیرالنسابیگم، متخلص به عفت در سخنوران چشم دیده نام برده شده است که هر 3 به فارسی شعر میسرودهاند (نک : ص 2، 3، 82، 83؛ نقوی، 45، 647، 655).
مآخذ
آقابزرگ، الذریعة؛ امداد، حسن، سیمای شاعران فارس در هزار سال، تهران، 1377ش؛ اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، تهران، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی ملک، شم 5324؛ ترکی نورمحلی، ترک علیشاه، سخنوران چشم دیده، دکن، چ سنگی؛ رادویانی، محمد، ترجمان البلاغه، به کوشش احمد آتش، تهران، 1362ش؛ رشید وطواط، حدائق السحر فی دقائق الشعر، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1308ش؛ رکنزادۀ آدمیت، محمدحسین، دانشمندان و سخنسرایان فارسی، تهران، 1338ش؛ فرصت، محمدنصیر، تذکرۀ شعرای دارالعلم شیراز، به کوشش منصور رستگار فسایی، شیراز، 1375ش؛ عبدالرشید، تذکرۀ شعرای پنجاب، لاهور، 1346ش؛ عوفی، محمد، لباب الالباب، به کوشش ادوارد براون، لیدن، 1321ق/ 1903م؛ گلچین معانی، احمد، تاریخ تذکرههای فارسی، تهران، 1348ش؛ لسترنج، گ.، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمۀ محمود عرفان، تهران، 1337ش؛ لغت فرس، اسدی طوسی، به کوشش فتحالله مجتبائی و علیاشرف صادقی، تهران، 1365ش؛ مشار، خانبابا، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران، 1337ش؛ منزوی، خطی؛ منوچهری دامغانی، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1338ش؛ نقوی، علیرضا، تذکرهنویسی فارسی در هند و پاکستان، تهران، 1343ش؛ نوشاهی، عارف، فهرست کتابهای فارسی چاپ سنگی، لاهور، 1986م؛ واله داغستانی، ریاض الشعراء، تهران، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی ملک، شم 4304؛ هدایت، رضاقلی، مجمع الفصحا، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، 1336ش.