بنوالصفربنوالاصْفَر، (در تقابل با بنوالاسود) نامی که به شاهزادگان مسیحی بخصوص روم شرقی اطلاق میشد. ۱ - وجه نامگذاری اصفردر اینجا اصفر فقط به رنگ روشن دلالت دارد. با این حال، بعضی از مفسران و لغت شناسان عرب، اصفر را به معنای سیاه نیز دانستهاند. [۱]
عبدالقادربن عمر بغدادی، خزانة الادب و لب لباب لسان العرب، ج۲، ص۴۶۵، بولاق ۱۲۹۹، چاپ افست بیروت.
مسلمانان، یونانیان را «بنوالاصفر» مینامیدند ( مؤنث آن: بنات الاصفر) که به گفته طبری [۳]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، سلسله اول، ص ۳۵۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۹۰۱.
[۴]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، سلسله اول، ص۳۵۷، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۹۰۱.
به معنای پسران شخص سرخ مو (عیسو) است. در حدیثی از پیامبر (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) جنگ میان مسلمانان و بنوالاصفر پیشگویی شده است. [۵]
ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۱۷۴، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
نام آنها در شعری که بعد از نبرد عاموریه به معتصم تقدیم شد آمده است. [۶]
علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۶، ص۹۵، بولاق ۱۲۸۵.
[۷]
علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۶، ص۹۸، بولاق ۱۲۸۵.
[۸]
حبیب بن اوس ابوتمام، دیوان، ج۱، ص۱۸، بیروت.
بعدها این نام عموماً به اروپاییان بویژه اسپانیاییها اطلاق میشد؛ بدینسان تاریخ الصُّفْر (دوره اسپانیایی) می تواند بهترین توضیح برای آن باشد. دیدگاههای دیگری نیز در مجله انجمن شرق شناسی آلمان آمده است. بعضی از نسب شناسان اصفر را نام نوه عیسو [۹]
کتاب مقدس. عهد عتیق، تورات، ترجمه هفتادی، پیدایش، ۳۶ .
[۱۰]
کتاب مقدس. عهد عتیق، تورات، ترجمه هفتادی، پیدایش، ۱۰ .
و پدر رومیل [۱۱]
کتاب مقدس. عهد عتیق، رئوئیل (زعوعیل)، ۳۶ .
[۱۲]
کتاب مقدس. عهد عتیق، رئوئیل (زعوعیل)، ۱۱ .
بانی روم دانستهاند. بنابر شرح و تفسیر ساسیکه فرانتس اردمان نیز آن را تأیید میکند، نامگذاری بنوالاصفر، در اصل، ترجمهای ادبی بوده که به خاندان فلاوین اشاره داشته و سپس در بین ملل غربی گسترش یافته است. هانری لامنس [۱۳]
ص۴۲، Henry, Lammens, Au pays des Nosairis , in Revue de l'Orient Chr
بر اساس تجارب سفر به میان نُصیریها ، می گوید که آنها تزار روس را ملک الاصفر مینامند.۲ - بنوالاصفر در متون کهن اسلامیدر متون کهن اسلامی، اخباری افسانهوار درباره اجداد بنوالاصفر آمده است تا زردی رنگ پوست رومیان را از رهگذر ازدواج آنان با سیاهان توجیه کند. [۱۴]
ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، ج۱، ص۱۳۹، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۱۵]
حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر قرآن، ج۹، ص۲۶۱ـ۲۶۲، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۵ ش.
[۱۶]
یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۳، ص ۱۱، چاپ فرید عبدالعزیز جندی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
به نوشته ابن عنبه [۱۷]
ابن عنبه، الفصول الفخریّه،ج۱، ص۲۱، چاپ جلال الدین محدّث اُرموی، تهران ۱۳۶۳ ش.
بنیاسرائیل به شاهان روم و حتی به همه رومیان، «بنوصوفر» می گفتهاند و معتقد بودند که صوفر از نوادگان ابراهیم است؛ گرچه خود رومیان این انتساب را نپذیرفتهاند. با آنکه اغلب منابع تنها بنوالاصفر را لقب رومیان دانستهاند، گاه واژه حمراء یا احمر نیز در همین مفهوم به کار رفته است. [۱۸]
ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱۱، ص۵۱۶، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
این واژه در مفهومی وسیعتر، ایرانیان را نیز دربر میگیرد. [۱۹]
ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱۱، ص۵۱۶، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۲۰]
ابن اثیر، اُسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۴۳۸، بیروت.
در احادیثی که بر جهانشمولی دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم تصریح شده، احمر به معنای غیرعرب در برابر اسود به معنای عرب قرار گرفته است. [۲۱]
ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل، ج۱، ص۲۵۰، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
[۲۲]
ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل، ج۱، ص۳۰۱، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
[۲۳]
ابن اثیر، اُسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۴۳۷، بیروت.
با اینهمه برخی نویسندگان قدیم «بنی الحمراء» را آشکارا به عنوان لقب اختصاصی ایرانیان استعمال کرده اند. [۲۴]
احمد بن عبدالله ابونعیم، کتاب ذکر اخبار اصفهان، ج۱، ص۹، چاپ سون ددرینگ، لیدن ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، چاپ افست تهران .
حتی بلاذری [۲۵]
احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۳۰، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد.
سرخ مویی را صفتی ویژه خراسانیان میدانست. به گفته اشپولر [۲۶]
برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج ۱، ص۴۱۳، ترجمه جواد فلاطوری، تهران ۱۳۴۹ ش.
در سدههای نخستین اسلامی، یکی از علل منع اعراب حتی از آمیزش موقت با ایرانیان، همین اختلاف جسمی بود که میان تیره رنگان عرب با ایرانیان روشن پوست و مو به چشم میخورد؛ به طوری که عربهایی که به خویش افتخار میکردند، به ایرانیان لقب صُهب السِّبال یا «سبیل قرمزان» دادند. نیاکان با نظر به همین توسع مفهومی است که هر گاه در روایتی [۲۷]
ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج۲، ص۴۹۸،.
قرینهای قطعی بر دلالت حمراء بر ایرانیان نبوده، بر سرِ نسبت آن به ایرانیان [۲۸]
مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱، ص۱۳۸، قم ۱۳۵۹ ش.
و یا اشتمال آن بر رومیان و ایرانیان [۲۹]
ابن اثیر، اُسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۴۳۸، بیروت.
اختلاف رأی بروز کرده است.۳ - فهرست منابع(۱) کتاب مقدس عهد عتیق . (۲) ابن اثیر، اُسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت . (۳) ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲ . (۴) علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بولاق ۱۲۸۵ . (۵) حبیب بن اوس ابوتمام، دیوان، بیروت . (۶) عبدالقادربن عمر بغدادی، خزانة الادب و لب لباب لسان العرب، بولاق ۱۲۹۹، چاپ افست بیروت . (۷) محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ ۱۹۰۱ . (۸) L Caetani, Annali dell' Islam , Milano ۱۹۰۵-۱۹۲۶, II, ۲۴۲;. . (۹) I Goldziher, Muhammedanische Studien , Halle ۱۸۸۸- ۱۸۹۰, I, ۲۶۸ ff;. . (۱۰) JA , ۱۰th series, IX, ۲۳۰, XII, ۱۹۰;. (۱۱) Henry, Lammens, Au pays des Nosairis , in Revue de l'Orient Chrإtien , Paris ۱۹۰۰;. . (۱۲) Antoine Isaac Silvestre de Sacy, Not et Extr;. . (۱۳) ZDMG , III, ۳۶۳. (۱۴) ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ طاهر احمد زاوی و محمود محمد طنّاحی، قاهره ۱۳۸۳ـ ۱۳۸۵/ ۱۹۶۳ـ ۱۹۶۵ . (۱۵) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸ . (۱۶) ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲ . (۱۷) ابن عنبه، الفصول الفخریّه، چاپ جلال الدین محدّث اُرموی، تهران ۱۳۶۳ ش . (۱۸) ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸ . (۱۹) حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر قرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۵ ش . (۲۰) احمدبن عبدالله ابونعیم، کتاب ذکر اخبار اصفهان، چاپ سون ددرینگ، لیدن ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، چاپ افست تهران . (۲۱) برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج ۱، ترجمة جواد فلاطوری، تهران ۱۳۴۹ ش . (۲۲) احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد . (۲۳) ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات . (۲۴) جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۵۵ ش . (۲۵) مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، قم ۱۳۵۹ ش . (۲۶) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ فرید عبدالعزیز جندی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹ . ۴ - پانویس
۵ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله « بنوالصفر»، شماره۱۹۰۶. ردههای این صفحه : واژه شناسی
|