بردعهبَردَعه (برذعه/ بردع)، ویرانههای شهر قدیمی و تاریخی ایران در آ ن سوی رود ارس میباشد. فهرست مندرجات۱.۱ - دیدگاه بلاذری درباره شهر بردعه ۱.۱.۱ - بردعه در حمله قیصر روم به ایران ۱.۱.۱.۱ - بردعه در دوره اسلام ۲ - وضعیت اقتصادی بردعه در دوره اسلامی ۳ - تعیین فاصله بین شهرها توسط جغرافی نویسان ۴ - دیدگاه اصطخری درباره بردعه ۵ - وضعیت اقتصادی بردعه در دوره ابن حوقل ۶ - دیدگاه یاقوت حموی درباره بردعه ۷ - بردعه در دوره تیموریان ۸ - آثار تاریخی بردعه ۹ - متکلمان و فقهای بزرگ بردعه ۱۰ - فهرست منابع ۱۱ - پانویس ۱۲ - منبع ۱ - پیشینه تاریخی شهر بردعهاین ویرانه در قسمت مرکزی دشت قره باغ در نزدیکی جایی که اکنون رود ترتر (ثرثور) به رود کُر میریزد, دیده میشود. نام آن را به ارمنی پرثو ضبط کردهاند. تاریخ پیش از اسلام آن بهطور دقیق روشن نیست، به روایتی، بنای برذعه به پادشاه افسانهای بردعه پسر ارمینی، پسر لیطی، پسر یافت پسر نوح نسبت داده شده است. [۱]
محمد بن ابی طالب دمشقی، نخبة الدهر فی عجائب البر و البحر، ج۱، ص۲۵۳، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
بر اثر کاوشهای باستان شناسان گویا بردعه در منطقه مسکونی کهنتری که از مراکز بازرگانی و صنعتی بوده احداث شده و پیش از میلاد با روم و یونان پیوند بازرگانی داشته است. در ویرانههای آن آثار خانههای ساخته شده از سنگریزه، خشت و آجر و مصنوعات گلی لعابدار، و نیز سکههای متعلق به زمان اسکندر مقدونی و سلوکیها و اشکانیان و اُگوست، امپراتور روم، و شاهان ساسانی و دوره اسلامی یافت شده است.
۱.۱ - دیدگاه بلاذری درباره شهر بردعهبه نوشته بلاذری [۲]
احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۷۳، چاپ عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
شهر برذعه را قباد، پادشاه ساسانی (۴۸۸ـ۵۳۱)، ساخته است. ظاهراً در زمان قباد بردعه مرمت و قلعهای در آن احداث شده است. حمدالله مستوفی [۳]
حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهة القلوب، ج۱، ص۹۱، چاپ گی لسترنج، تهران ۱۳۶۲ ش.
این مطلب را تأیید کرده مینویسد: بنای برذعه به دست اسکندر مقدونی صورت گرفته و قباد پسر فیروز آن را تجدید عمارت کرده است. به نوشته باکیخانوف، [۴]
عباسقلی آقا باکیخانوف، گلستان ارم، ج۱، ص۳۱، چاپ عبدالکریم علیزاده (و دیگران)، باکو ۱۹۷۰.
بردعه از بناهای فریدون پیشدادی است. ظاهراً از دوره قباد، بردعه به پایتخت ولایت اران تبدیل شده است. به نوشته مارکوارت پس از آنکه قباد دژ مستحکم مرزی، به نام پیروز کواذ، را احداث کرد، برای جلوگیری از حملات هونها، بتدریج پایتخت قدیمی کَولَک (قبله)، مقر شاهان آلبانی (اران)، از اهمیت افتاد.
۱.۱.۱ - بردعه در حمله قیصر روم به ایراندر ۶۲۸ قیصر روم در حمله به ایران کاخ سلطنتی دستگرد را تصرف کرد و مقدمات محاصره تیسفون را فراهم ساخت خزران، که در این هنگام در منطقه قفقاز به سر میبردند و باب الابواب را در دست داشتند، با قیصر روم متحد شدند و به ایران حمله کردند. به نوشته بارتولد، بر اثر یورش خزرها به بردعه، مردم شهر را ترک کردند و پس از بازگشت آنها، به شهر خود برگشتند. ۱.۱.۱.۱ - بردعه در دوره اسلاممسلمانان در دوره خلافت عثمان، خلیفه سوم (۲۳ـ۳۵)، به بردعه رسیدند. سردار عرب، سلمان بن ربیعه باهلی، پس از غارت دهکدهها و کشتزارهای پیرامون شهر، بردعه را محاصره کرد و در کنار رود ثرثور که حدود یک فرسنگ دور از شهر بردعه است اردو زد. [۵]
احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۸۵، چاپ عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
اهالی بردعه پس از مقاومتی کوتاه با پرداخت جزیه و خراج، مانند مردم بیلقان، با صلح تسلیم شدند. [۶]
احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۸۵ـ۲۸۶، چاپ عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
یعقوبی [۷]
احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۸۶، بیروت (بی تا).
بردعه را جزو اقلیم ششم آورده است. در بعضی از سالهای دورههای خلافت، بردعه با قسمتهای دیگر اَران جزو ارمنستان اول شمرده میشده، به طوری که با ارمنستان یک حکمران داشته است و گاهی هم آذربایجان و ارمنستان را دو حاکم اداره میکرده است. شهر بردعه را در ۴۱ عبدالعزیز بن حاتم بن نعمان، والی آذربایجان، مرمت و تجدید بنا کرد. او فارقین (پارگین = فاضلاب) شهر را حفر، و آن را مستحکم کرد. پس از او والی آذربایجان، محمد بن مروان، در دوره خلافت عبدالملک مروان (۶۵ـ۸۶) استحکامات شهر بردعه را تجدید بنا کرد. [۸]
احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۸۸، چاپ عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
نخستین بار در ۹۲، در دوره حکومت ولید بن عبدالملک، در بردعه سکه درهم نقره ضرب شد. [۹]
عبدالرزاق شمس اشراق، نخستین سکههای امپراتوری اسلام، ج۱، ص۱۵۴، اصفهان ۱۳۶۹ ش.
در ۱۰۷ هشام، مسلمة بن عبدالملک را والی ارمنستان و آذربایجان کرد. او سعید بن عمرو حَرَشی را به فرماندهی سپاه خود برگزید و با خزران که ده هزار اسیر مسلمان را در اختیار خود داشتند به جنگ پرداخت و آنان را شکست داد، اما به لحاظ اختلافات داخلی مسلمه، حرشی را در بردعه زندانی کرد. [۱۰]
احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱۷، بیروت (بی تا).
به نوشته ابن اثیر [۱۱]
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۰۷، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
در ۱۱۲ حرشی پس از شکست خزران در ورثان وارد بردعه شد. به گفته یعقوبی [۱۲]
احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۶۲، بیروت (بی تا).
در زمان هارون الرشید بردعه و نواحی همجوار بر اثر شورشها ناآرام بود و ظاهراً این ناآرامی پس از جنگهای طولانی تا زمان مأمون ادامه داشته است. هنگامی که فضل بن یحیی بن خالدبرمکی (۱۴۷ـ۱۹۳) وزیر هارون الرشید، در ارمنستان به سر میبرد، به شمال شروان حمله کرد. او پس از شکست در ناحیه باب الابواب (دربند) در حمله به قلعه حَمزَین به عراق برگشت و ابوالصباح را مأمور خراج آن منطقه کرد، اما مردم بردعه شوریدند و او را کشتند، [۱۳]
احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۲۶، بیروت (بی تا).
و در همین هنگام در شورش ابومسلم شاری (خارجی) در ارمنستان مردم بیلقان دست به شورش زدند و نماینده خلیفه ناگزیر در رَبَض بردعه حصار گرفت. [۱۴]
احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۲۶، بیروت (بی تا).
در ۱۸۲ هنگامی که دختر خاقان خزر را برای ازدواج با فضل بن یحیی برمکی میآوردند در بردعه جان سپرد. در ۱۸۳ خزران به این بهانه که دختر خاقان به قتل رسیده، (به اران) حمله و بیش از صد هزار تن را اسیر کردند و فجایع بسیار مرتکب شدند. [۱۵]
ابن عبری، تاریخ مختصر الدول، ج۱، ص۱۲۹، چاپ ا صالحانی، بیروت ۱۹۵۸.
در شورش خرم دینان در آذربایجان در بذ، در آن سوی ارس در اران نیز حوادثی روی داد و مردم بیلقان (احتمالاً اهالی بردعه) بارها به پادگانها حمله ور شدند. [۱۶]
علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۷، ص۱۲۳، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.
به نوشته ابن اثیر [۱۷]
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۹۴، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
در ۲۸۷ بردعه در دست ابن ابی ساج (از سلسلههای ایرانی) بود. در ۳۳۲، روسها بردعه را تسخیر و غارت کردند و یک سال آن را حفظ کردند، ولی بر اثر فشار دیلمیها بسیاری از آنان کشته شدند و ناگزیر آنجا را ترک کردند. [۱۸]
احمد بن محمد مسکویه، کتاب تجارب الامم، ج۲، ص۶۲ـ۶۳، ج ۲، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۳/۱۹۱۵.
[۱۹]
یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۸۳۴، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
در این هنگام (قرن چهارم) حاکم بردعه، مرزبان بن محمد (ابن محمد بن مسافر) از آل مسافر بود.
۲ - وضعیت اقتصادی بردعه در دوره اسلامیدر دوره اسلامی بردعه بر اثر رونق اقتصادی با شهرهای آن سوی ارس، از جمله شروان و گرجستان و ارمنستان، و نیز شهرها و مناطق جنوبی ارس، از جمله خراسان و اصفهان تا بغداد، مناسبات تجاری داشت. ۳ - تعیین فاصله بین شهرها توسط جغرافی نویساندر همین دوره جغرافی نویسان، فواصل شهرها را بدقت تعیین کردهاند. به نوشته ابن خرداذبه [۲۰]
ابن خرداذبه، کتاب المسالک و الممالک، ج۱، ص۱۲۲، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
از ورثان تا بردعه هشت سَکک (منزل) و از بردعه تا منصوره ارمنستان چهار سکک و از بردعه تا تفلیس ده سکک و از بردعه تا دَبیل هفت سکک، و از وَرثان تا دَرمان سه فرسنگ و از درمان تا بیلقان نه فرسنگ، سپس تا بردعه چهارده فرسنگ و از بردعه تا بذ سی فرسنگ فاصله بود. ظاهراً جاده بردعه ـ بذ همان راهی است که ابودلف (در قرن چهارم) از آنجا به شهر بدین، مرکز بابک، رفته است. به نوشته مینورسکی [۲۱]
مسعر بن مهلهل ابودلف خزرجی، سفرنامه ابودلف در ایران، ج۱، ص۱۰۶، با تعلیقات و تحقیقات ولادیمیر مینورسکی، ترجمه ابوالفضل طباطبائی، تهران ۱۳۵۴ ش.
وی باید از پل قدیمی خداآفرین گذشته باشد.
۴ - دیدگاه اصطخری درباره بردعهبه نوشته اصطخری [۲۲]
ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، ص ۱۹۲.
و در دوره او (سده چهارم) مردم بردعه به زبان ارانی سخن میگفتهاند. وی در وصف این شهر گفته است که «بردع شهری بزرگ است، فرسنگی در فرسنگی باشد... در عراق و خراسان، گذشته از ری و سپاهان، شهری بزرگتر و نیکوتر... از بردع نیست. و در یک فرسنگی بردع... جایی هست آن را اندراب خوانند... همه باغ و بوستان و میوه دارست... و در بردع انجیر بهتر از جای دیگر بُوَد و ابریشم بسیار گیرند و توت آنجا مباح باشد. ابریشم از آنجا به خوزستان و پارس برند و رود کُر آنجا است کی شور ماهی خیزد... بر در دروازه کُردان بازاری است کی آن را کُرکی خوانند. و روز یکشنبه آنجا بازار روز بود مقدار یک فرسنگ در یک فرسنگ، از عراق و خراسان مردم آنجا جمله شوند... بیت المال در مسجد آدینه دارند... سرای امارت در پهلوی مسجد آدینه است و بازارها در ربض شهر باشد».
۵ - وضعیت اقتصادی بردعه در دوره ابن حوقلبه نوشته مقدسی [۲۳]
محمد بن احمد مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ج۲، ص۵۵۶، ترجمه علینقی منزوی، تهران ۱۳۶۱ ش.
بازارهای بردعه سرپوشیده بود. و ظاهراً در دوره ابن حوقل بردعه اعتبار اقتصادی خود را از دست داده بوده و نانواییهای آن از ۲۰۰، ۱ به پنج نانوایی تنزل کرده بود، گرچه نوعی ماهی شور آن به اردبیل و ری و عراق صادر میشده است. در ۴۶۰ بقراط، پادشاه ابخاز، به بردعه حمله کرد و سلطان (الب ارسلان) که در ابخاز به سر میبرد، پس از پنج ماه اقامت در آنجا چون اخبار خاقان ترک را شنید، به گنجه و سپس از آنجا به بردعه رفت. [۲۴]
علی بن ناصر حسینی، کتاب اخبار الدولة السلجوقیة، ج۱، ص۴۳، چاپ محمد اقبال، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
[۲۵]
علی بن ناصر حسینی، کتاب اخبار الدولة السلجوقیة، ج۱، ص۴۶، چاپ محمد اقبال، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
۶ - دیدگاه یاقوت حموی درباره بردعهبه نوشته یاقوت حموی، [۲۶]
یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۵۵۹، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
شهر بردعه، پیش از حمله مغول قصبهای بیش نبود و ویرانیهای فراوان داشت. در حمله مغول، مردم بردعه مانند اهالی بسیاری از شهرها، قتل عام شدند و جمعیت کمی از اهالی آن به جا ماند. [۲۷]
رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۵۲۷، چاپ محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران ۱۳۷۳ ش.
در ۶۸۱، ترکان خاتون در زمستان در بردع مقام ساخت و تابستان به تبریز رفت و در همانجا جان سپرد. [۲۸]
محمد بن خاوند شاه میرخواند، تاریخ روضة الصفا، ج۴، ص۴۴۱، تهران ۱۳۳۸ـ۱۳۳۹ ش.
در یورش تیمور به اران، بردعه نیز به دست او افتاد. در ۸۰۴، تیمور از گنجه و بردع گذشت و در قراباغ قشلاق کرد. [۲۹]
شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه، ج۲، ص۲۷۳، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۳۶ ش.
[۳۰]
محمد بن خاوند شاه میرخواند، روضة الصفا، قسم ۶، ص ۱۱۰۲، تهذیب و تلخیص عباس زریاب، تهران ۱۳۷۳ ش.
۷ - بردعه در دوره تیموریاندر دوره تیموریان، بردع با دیگر شهرهای اران، مانند گنجه به دست آنان افتاد. [۳۱]
محمد بن خاوند شاه میرخواند، تاریخ روضة الصفا، ج۶، ص۶۵۶، تهران ۱۳۳۸ـ۱۳۳۹ ش.
در ۹۶۱، شاه طهماسب اول پس از حمله به گرجستان و فتوحاتی در آنجا با سی هزار اسیر به بردع برگشت [۳۲]
محمد حسن بن علی اعتماد السلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج ۲، ص ۸۲۲ـ۸۲۳.
در دوره صفویه، حکومت بردع را یکی از امرای طایفه قاجار به نام ایگیرمی دورت (= ۲۴) به عهده داشت. [۳۳]
اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۳، ص۱۰۸۵، تهران ۱۳۵۰ ش.
در ۱۱۵۷، نادرشاه وارد بردعه شد و در کوخهایی که از نی برای لشکریان و حرم پادشاهی ساخته بودند، اقامت گزید. در ۱۲۱۸، قشون روس به طرف قراباغ و بردع رفتند [۳۴]
محمد حسن بن علی اعتماد السلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج ۳، ص ۱۴۶۷ـ ۱۴۶۸.
سرانجام در دوره قاجاریه در ۱۲۲۸، ولایت قره باغ از جمله بردعه و گنجه، طبق فصل سوم عهدنامة گلستان، از ایران منتزع گردید. [۳۵]
سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، ج۱، ص۲۵۷ـ ۲۵۸، تهران ۱۳۶۱ ش.
۸ - آثار تاریخی بردعهآثار تاریخی بردعه عبارت است از: بقایای پلی بر رود ترتر از قرن اول و سوم؛ مقبره آخجابان بابا از قرن ششم، مقبره بردع از ۷۳۲، و مسجد ابراهیم از قرن دوازدهم. ۹ - متکلمان و فقهای بزرگ بردعهاز متکلمان بزرگ بردعه، ابوبکر محمد بن عبدالله بردعی (متکلم قرن سوم)، و از فقهای آن احمد بن حسین بردعی (قرن چهارم) بوده است. امروزه شهر بردع در دشت قراباغ شهر جدیدی است که در نزدیک بردعه قدیم احداث شده است و ارتباطی با شهر بردعه ندارد. رود کر از ۲۲ کیلومتری شمال آن میگذرد و در ۳۱۹ کیلومتری جنوب غربی باکو واقع است. طبق افسانهای، نوشته نظامی گنجوی در اسکندرنامه، [۳۶]
الیاس بن یوسف نظامی، کلیات خمسه حکیم نظامی گنجوی، ج۱، ص۱۱۳۶، مقدمه و شرح حال از شبلی نعمانی، چاپ م درویش، تهران ۱۳۶۶ ش.
به هنگام آمدن اسکندر از ارمنستان به بردعه، زنی به نام نوشابه در بردع حکومت میکرد.
۱۰ - فهرست منابع(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۲) ابن حوقل، کتاب صورة الارض، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷. (۳) ابن خرداذبه، کتاب المسالک و الممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷. (۴) ابن عبری، تاریخ مختصر الدول، چاپ ا صالحانی، بیروت ۱۹۵۸. (۵) مسعر بن مهلهل ابودلف خزرجی، سفرنامة ابودلف در ایران، با تعلیقات و تحقیقات ولادیمیر مینورسکی، ترجمه ابوالفضل طباطبائی، تهران ۱۳۵۴ ش. (۶) اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران ۱۳۵۰ ش. (۷) ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷. (۸) ابراهیم بن محمد اصطخری، ترجمه فارسی قرن پنجم/ ششم هجری، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۶۸ ش. (۹) محمد حسن بن علی اعتماد السلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمد اسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش. (۱۰) عباسقلی آقا باکیخانوف، گلستان ارم، چاپ عبدالکریم علیزاده (و دیگران)، باکو ۱۹۷۰. (۱۱) احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، چاپ عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۱۲) علی بن ناصر حسینی، کتاب اخبار الدولة السلجوقیة، چاپ محمد اقبال، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴. (۱۳) حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهة القلوب، چاپ گی لسترنج، تهران ۱۳۶۲ ش. (۱۴) محمد بن ابی طالب دمشقی، نخبة الدهر فی عجائب البر و البحر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۱۵) رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، چاپ محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران ۱۳۷۳ ش. (۱۶) شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۳۶ ش. (۱۷) عبدالرزاق شمس اشراق، نخستین سکه های امپراتوری اسلام، اصفهان ۱۳۶۹ ش. (۱۸) آرتور امانوئل کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران ۱۳۵۱ ش. (۱۹) علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷. (۲۰) احمد بن محمد مسکویه، کتاب تجارب الامم، ج ۲، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۳/۱۹۱۵. (۲۱) محمد بن احمد مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمة علینقی منزوی، تهران ۱۳۶۱ ش. (۲۲) محمد بن خاوند شاه میرخواند، تاریخ روضة الصفا، تهران ۱۳۳۸ـ۱۳۳۹ ش. (۲۳) محمد بن خاوند شاه میرخواند، روضة الصفا، تهذیب و تلخیص عباس زریاب، تهران ۱۳۷۳ ش. (۲۴) ولادیمیر فدروویچ مینورسکی، تاریخچه نادرشاه، ترجمة رشید یاسمی، تهران ۱۳۵۶ ش. (۲۵) الیاس بن یوسف نظامی، کلیات خمسه حکیم نظامی گنجوی، مقدمه و شرح حال از شبلی نعمانی، چاپ م درویش، تهران ۱۳۶۶ ش. (۲۶) سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، تهران ۱۳۶۱ ش. (۲۷) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵. (۲۸) احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت (بی تا). (۲۹) Azarba ¦ idja ¦ n Sovet Ensiklopediya ¦ si , Baku ۱۹۷۶-۱۹۸۶;. (۳۰) IA , s v "Berzaa" (by W Barthold) ;. (۳۱) J Marquart, E ¦ ra ¦ ns § ahr, Berlin ۱۹۰۱ ۱۱ - پانویس
۱۲ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بردعه»، شماره۹۲۷. ردههای این صفحه : تاریخ ایران | جغرافیای اسلامی
|