احمداحمد، از برجسته ترین نامهای پیامبر اسلام که در قرآن مجید نیز آمده است. فهرست مندرجات۲ - ساختار صرفی واژه احمد ۳ - واژه احمد در قرآن ۴ - نسبی نگری به جنبه علمیت این نام ۵ - علمیت نام احمد بعد از نام محمد ۵.۱ - روایت جبیربن مطعم ۵.۲ - روایات دیگر ۵.۳ - متون شعری ۶ - اولین مسمی به احمد ۷ - عدم تداول نام احمد تا اواخر قرن اول ۷.۱ - علت تأخیر رواج نامگذاری به احمد ۷.۱.۱ - تحقیق در پندارهای نخستین اسلامی ۸ - علمیت نام احمد برای پیامبر ۹ - مفهوم تفضیلی احمد ۹.۱ - روایات ۱۰ - احمد و محمد دو نام اصلی پیامبر ۱۱ - بشارت به احمد در قرآن ۱۲ - نام احمد در نوشتههای عهد جدید ۱۲.۱ - نقل سهل مریسی ۱۳ - بشارت به احمد در کتابهای آسمانی و تعالیم پیامبران ۱۳.۱ - بشارت به پیامبر در صحف انبیا ۱۳.۲ - بشارت در انجیل یوحنا ۱۳.۳ - پاراکلتوس ۱۴ - فهرست منابع ۱۵ - پانویس ۱۶ - منبع ۱ - واژه احمد از نظر دستوریاز نظر دستوری، با این تلقی غالب که واژه احمد از نظر اشتقاقی صیغه افعل تفضیل از ریشه «ح م د» است، مفهوم صفت تفضیلی ـ عالی از «محمود» به معنی «ستوده ترـ ستوده ترین» یا از « حامد » به معنی «ستاینده تر ـ ستاینده ترین» از آن بر میآید. اگر چه از دیدگاه قواعد مربوط به ساخت افعل تفضیل در صرف عربی، به ویژه از دیدگاه دستوریان بصره، احتمال دوم بر نخستین رجحان دارد، اما همواره در میان عالمانی که به دور از قواعد صرفی بر این مسأله نگریستهاند، قول نخست از پذیرش ویژهای برخوردار بوده است، [۱]
محمد ابن قیم جوزیه، زادالمعاد، ج۱، ص۶۹، در حاشیه شرح المواهب.
با اینهمه، برخی از پیشینیان، نه به اعتبار قواعد دستوری، بلکه بر پایه متون روایی مانند این حدیث نبوی که «در روز قیامت برای او پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم- ستایشهایی گشوده میشود که برای کسی پیش تر گشوده نشده است و او با آن ستایشها پروردگارش را میستاید»، مفهوم ستاینده ترین را بر ستودهترین مرجح شمردهاند. [۲]
قاضی عیاض، الشفاء، ج۱، ص۳۱۲ـ۳۱۳، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۹۷۷م.
[۳]
عبدالرحمان سهیلی، الروض الانف، ج۲، ص۱۵۳، به کوشش عبدالرحمان وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
[۴]
ملاعلی قاری، جمع الشمائل، ج۲، ص۱۸۱ـ۱۸۲، قاهره، ۱۳۱۸ق.
۲ - ساختار صرفی واژه احمددرباره ساختار صرفی واژه «احمد» برخی سخنان نامشهور نیز وجود داشته است: برخی اشتقاق آن را از مصدر حمد شبیه به اشتقاق احمر از حمره شمرده، بدون لحاظ شرایط دستوریان برای چنین اشتقاقی، در واقع آن را گونه ای از صفت مشبه دانسته اند [۵]
علی اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۷، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
و گویا برخی نیز آن را همچون بعضی از نامهای کهن عربی، علم منقول از فعل مضارع تلقی میکردهاند، [۶]
محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۸، ص۸۳، بیروت، ۱۹۶۶م.
ولی هیچیک از این دو نگرش، اعتباری تحصیل نکرده است.۳ - واژه احمد در قرآنواژه «احمد» برای نامیدن پیامبر اسلام در یک موضع از قرآن مجید به کار رفته است؛ آنجا که از زبان عیسی - علیهالسلام- بشارتی درباره آمدن پیامبری در روزگاران بعد مطرح شده است. ۴ - نسبی نگری به جنبه علمیت این ناماینکه «احمد» از نظر دستوری اشتقاق روشنی داشته و میتوانست در کنار نام اصلی پیامبر- صلیاللهعلیهوآلهوسلم- «محمد» علاوه بر جنبه علمیت، از حیث اشتقاق نیز تصویری نیکو از شخصیت روحانی پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم- بنمایاند، موجب گردید که علمیت این نامها به گونهای نسبی نگریسته شود، تا آنجا که گاه این امر به صورت نظریهای به روشنی بیان گردیده است. به عنوان نمونه، ابن قیم جوزیه اظهار داشته است که تمامی نامهای پیامبر- صلیاللهعلیهوآلهوسلم- نامهایی محض برای مجرد شناسایی مسمی نیستند، بلکه ساختهای وصفی و نامهایی مشتق هستند که برای مسمای خود ستایش و کمال را ایجاب میکنند. [۸]
محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۶۶، بیروت، ۱۹۶۶م.
هر چند در نوشتههای کهن، نمونهای صریح از چنین نظریههایی به چشم نمیخورد، اما در عمل دیدگاه مشابهی در میان مسلمانان در اعصار پیشتر نیز وجود داشته است. ۵ - علمیت نام احمد بعد از نام محمددرباره علمیت نام احمد باید گفت که هر گاه نویسندهای درصدد بر میآمد تا بجز محمد، نامهای دیگری را برای پیامبر اسلام بر شمارد، همواره نام احمد در مرتبه نخست یاد میشد. ۵.۱ - روایت جبیربن مطعممشهورترین متن روایی در این باره حدیث جبیربن مطعم به نقل از پیامبر- صلیاللهعلیهوآلهوسلم- است که در آن از ۵ نام پیامبر سخن رفته، و پیش از همه نامهای محمد و احمد به میان آمده است. نگرشی به اسانید روایت نشان میدهد که این حدیث از طریق روایت زهری از محمد بن جبیر از جبیر بن مطعم شهرت یافته است [۹]
محمد بخاری، صحیح، ج۲، ص۲۷۰، همراه با حاشیه سندی، قاهره.
[۱۰]
محمد بخاری، صحیح، ج۳، ص۲۰۱، همراه با حاشیه سندی، قاهره.
[۱۱]
مسلم بن حجاج، صحیح، ج۱، ص۱۸۲۸، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵ م.
[۱۲]
محمد ترمذی، سنن، ج۵، ص۱۳۵، به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م به بعد.
۵.۲ - روایات دیگراما نظیر همین مضون گاه با تفاوتی اندک در جزئیات از طریق جعفر بن ابی وحشیه و عتبه بن مسلم از نافع فرزند دیگر جبیربن مطعم از پدرش. [۱۳]
محمد ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱، ص۶۵، به کوشش زاخا و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴ـ۱۹۱۵م.
[۱۴]
محمد حاکم نیشابوری، مستدرک الصحیحین، ج۲، ص۶۰۴، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴ق.
[۱۵]
احمد بیهقی، دلائل النبوه، ج۱، ص۱۵۵، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
همچنین با سلسسله اسناد اعمش و مسعودی از عمر و بن مره از ابوعبیده از ابو موسی اشعری از پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم- [۱۶]
مسلم بن حجاج، صحیح، ج۱، ص۱۸۲۸ـ۱۸۲۹، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵ م.
[۱۷]
احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۹۵، قاهره، ۱۳۱۳ق.
[۱۸]
احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۴۰۴، قاهره، ۱۳۱۳ق.
[۱۹]
احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۴۰۷، قاهره، ۱۳۱۳ق.
[۲۰]
محمد ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱، ص۶۵، به کوشش زاخا و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴ـ۱۹۱۵م.
[۲۱]
محمد حاکم نیشابوری، مستدرک الصحیحین، ج۲، ص۶۰۴، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴ق.
[۲۲]
احمد بیهقی، دلائل النبوه، ج۱، ص۱۵۶ـ۱۵۷، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
و با سلسله اسناد حماد بن سلمه از عاصم از زربن حبیش از حذیفه ، یا سلسله اسناد ابوبکر بن عیاش از عاصم از ابووائل از حذیفه از پیامبر- صلیاللهعلیهوآلهوسلم- [۲۳]
احمد بن حنبل، مسند، ج۵، ص۴۰۵، قاهره، ۱۳۱۳ق.
[۲۴]
محمد ترمذی، «الشمائل»، ج۱، ص۲۱۱ـ۲۱۲، همراه با حاشیه با جوری، قاهره، ۱۳۴۴ق.
[۲۵]
محمد ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱، ص۶۵، به کوشش زاخا و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴ـ۱۹۱۵م.
روایت شده است.برپایه این اسانید میتوان چنین برداشت کرد که مضمون حدیث یاد شده، در نیمه اول از سده ۱ ق از سوی صحابیان مختلف بازگو میشده است، اما تنها از نسلهای آغازین سده ۲ق است که روایتها از حالت نقل فرد از فرد فراتر رفته، در سطح گستردهتری انتشار یافته است. ۵.۳ - متون شعریدر کنار این روایات، باید به متون شعری بازمانده از سرایندگان دهههای آغازین سده ۱ ق چون حسان بن ثابت ، [۲۶]
دیوان حسان بن ثابت، به کوشش ولید عرفات، ج۱، ص۲۷۰، بیروت، ۱۹۷۴م.
ابن زبعری ، [۲۷]
احمد ابن طیفور، کتاب بغداد، ج۱، ص۵۳، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
امرؤالقیس کندی [۲۸]
محمد ابن حبیب، المحبر، ج۱، ص۱۸۶، به کوشش لیشتن اشتتر، حیدر آباد دکن، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۲م.
و کعب بن مالک [۲۹]
محمد ابن حبیب، المحبر، ج۱، ص۲۷۲، به کوشش لیشتن اشتتر، حیدر آباد دکن، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۲م.
اشاره کرد که در آنها پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم-، «احمد» نامیده شده است. [۳۰]
عبدالرحمان سهیلی، الروض الانف، ج۲، ص۱۵۷، به کوشش عبدالرحمان وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
[۳۱]
دیوان ابی طالب، روایت ابوهفان مهزمی، ج۱، ص۱۲، نجف، ۱۳۵۶ق.
[۳۲]
دیوان ابی طالب، روایت ابوهفان مهزمی، ج۱، ص۱۳، نجف، ۱۳۵۶ق.
[۳۳]
دیوان ابی طالب، روایت ابوهفان مهزمی، ج۱، ص۱۹، نجف، ۱۳۵۶ق.
برپایه مجموع آنچه ذکر شد، ظاهراً باید پذیرفت که تلقی وجود بیش از یک نام برای پیامبر- صلیاللهعلیهوآلهوسلم- و بهویژه نام احمد، از همان نیم سده نخستین هجری وجود داشته است و این امر با توجه به مفهوم ظاهر از عبارت قرآنی «اسمه احمد» دور از انتظار نبوده، کاملاً قابل درک است. ۶ - اولین مسمی به احمداگرچه در میان برخی از عالمان سدههای میانه اسلامی، این تلقی با تأکید ویژهای دیده میشود که هرگز کسی پیش از پیامبر اسلام به احمد نامیده نشده است و این امر نشانهای از حکمت خداوند دانسته شده، تا کسی با احمد بشارت داده شده از سوی حضرت مسیح مشتبه نگردد، [۳۴]
قاضی عیاض، الشفاء، ج۱، ص۳۱۳، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۹۷۷م.
اما نمونههایی پراکنده از تداول این نام در میان عرب پیش از اسلام به دست آمده است.این نمونهها که روایات آنها از نظر صحت ودقت ضبط، باید به درجات مختلفی طبقهبندی شوند، عبارتند از: ابوعمرو احمد بن حفص بن مغیره مخزومی [۳۵]
علی ابن اثیر، اسدالغابه ، ج۱، ص۵۳ ، قاهره،۱۲۸۰ق .
[۳۶]
احمد ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۱۳۹، قاهره ۱۳۲۸ق.
احمد بن غجیان ، احمد بن ثمامه طایی ، احمد بن دومان و احمد بن زید [۳۷]
محمد زرقانی، شرح المواهب اللدنیه، ج۳، ص۱۵۸، قاهره، ۱۳۲۹ق.
[۳۸]
احمد ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۲، قاهره ۱۳۲۸ق.
همچنین تیرههای مسمی به «بنواحمد» در میان قبایل همدان ، طیئ و غیر آن [۳۹]
محمد زرقانی، شرح المواهب اللدنیه، ج۳، ص۱۵۸، قاهره، ۱۳۲۹ق.
و به صورت کنیه در مورد ابواحمد عبد ابن جحش [۴۰]
محمد ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۳، ص۶۲، به کوشش زاخا و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴ـ۱۹۱۵م.
[۴۱]
علی ابن اثیر، اسدالغاب ، ج۵، ص۱۳۳ ، قاهره،۱۲۸۰ق .
گفتنی است که درسنگ نبشتههای یافته شده در صفاه واقع در شمال شبه جزیره عربستان نیز نامهایی نزدیک به احمد دیده میشود که به عقیده پژوهشگران، صورتی اختصار یافته از نامهایی بوده است که با نام خداوند ترکیب گردیدهاند.۷ - عدم تداول نام احمد تا اواخر قرن اولبا وجود این پیشینه و به رغم کاربرد احمد به عنوان نام پیامبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- تا دهههای پایانی سده ۱ ق، نام احمد برخلاف نامهای هم ریشه آن محمد و محمود و حمید (یا حمید) تداول نیافته بود. نمونهای از نامگذاری به احمد در نیمه نخست سده ۱ ق از سوی واقدی گزارش شده که به شدت مورد تردید است؛، [۴۲]
دیوان ابی طالب، روایت ابوهفان مهزمی، نجف، ۱۳۵۶ق.
[۴۳]
احمد ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۹۷، قاهره ۱۳۲۸ق.
[۴۴]
احمد ابن حجر، لسان المیزان، ج۴، ص۱۲۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹ق.
در حالی که غالب منابع تنها به ۳ فرزند از آن دو، با نامهای عبدالله، عون و محمد اشاره کردهاند [۴۵]
محمد ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۴، ص۲۲ـ۲۳، به کوشش زاخا و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴ـ۱۹۱۵م.
[۴۶]
علی ابن اثیر، اسدالغاب ، ج۵، ص۳۹۵ ه، قاهره،۱۲۸۰ق .
[۴۷]
احمد ابن عنبه، عمده الطالب، ج۱، ص۳۶، نجف ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
====احمد بن عمرو بن تمیم==== آنچه به قطع میتوان گفت، این است که در موالید اسلامی احمد بن عمرو بن تمیم ، پدر خلیل ادیب مشهور مکتب بصره (د ۱۷۰ق/۷۸۶م) نخستین کسی است که نام احمد یافت و با احتساب اینکه خلیل خود در ۷۴ سالگی وفات یافته است [۴۸]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۸.
[۴۹]
یحیی نووی، تهذیب الاسماء و اللغات، ج۱، ص۱۷۸، قاهره، ۱۹۲۷ م.
و تولد او بر این پایه در حدود سال ۹۶ق/۷۱۵م رخ داده است، نامگذاری پدرش تخمیناً میبایست مربوط به ربع سوم از سده ۱ق بوده باشد.فردی به نام « احمد ابن حمویه » را ـ که از اصحاب امام علی بن حسین - علیهالسلام- (د۹۵ق/۷۱۴م) شمرده شده [۵۰]
محمد طوسی، رجال، ج۱، ص۸۴، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
ـ نیز، در صورت اعتماد بر گزارش، باید به عنوان نمونهای در کنار احمد پدر خلیل جای داد و با اندکی تأخر، از فردی دیگر به نام « احمد بن محمد حضرمی » میتوان یاد کرد که در زمره اصحاب امام باقر - علیهالسلام- (د۱۱۴ق/۷۳۲م) بهشمار آمده است. [۵۱]
احمد برقی، رجال، ج۱، ص۱۰، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، همراه رجال ابن داوود حلی، تهران، ۱۳۴۲ش.
تأکید بر شخصیت پدر خلیل به عنوان نخستین کسی که در دوره اسلامی احمد نامیده شده است، در منابع کهن اسلامی دیده میشود [۵۲]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۸.
و گاه در اینباره دعوی اتفاق نظر نیز به چشم میخورد [۵۳]
احمد ابن حجر، لسان المیزان، ج۴، ص۱۲۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹ق.
و این یادکردها خود تأییدی بر این نکته تاریخی است که حتی در اعصار کهن، نویسندگان اسلامی مدارکی دال بر اینکه در نیمه نخست سده ۱ ق، مسلمان زادگان را احمد نامیده باشند، در دست نداشتهاند.۷.۱ - علت تأخیر رواج نامگذاری به احمدشماری از پژوهشگران معاصر، با توجه به تأخیر رواج نامگذاری به احمد در میان مسلمانان و برخی استدلالات دیگر، چنین پنداشتهاند که واژه «احمد» در قرآن مجید نباید به سان یک علم، بلکه باید به عنوان یک صفت تلقی گردد و برداشت علمیت از این واژه، از هنگامی آغاز شده است که پیامبر اکرم را با «فارقلیط» موعود انجیل یکی دانستهاند. ۷.۱.۱ - تحقیق در پندارهای نخستین اسلامیاگر چه در برخی از مبانی استدلال برای پردازش این نظریه جای گفت و گوست، اما فراسوی این گفت وگوها، حقیقتی انکار ناپذیر وجود دارد، مبنی بر آنکه صرف کاربرد واژه «احمد» برای پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم- در قرآن مجید، حتی در حد یک صفت، و نیز سابقه این نام در میان عرب میتوانست انگیزهای کافی در نامگذاری به احمد برای مسلمانان فراهم آورد؛ از این رو اگر تاریخ، فترتی در نامگذاری به احمد را در میان عرب ـ درست در همان زمان انتقال از آیین کهن به اسلام ـ نشان میدهد، علت آن را باید در پندارهای نخستین اسلامی جست و جو کرد. بدون اینکه گزارش بخصوصی در میان باشد، این احتمال را میتوان مطرح ساخت که مسلمانان صدر اسلام همچنانکه از تکنی به ابوالقاسم، کنیه پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم- [۵۴]
محمد بخاری، صحیح، ج۲، ص۱۴، همراه با حاشیه سندی، قاهره.
[۵۵]
مسلم بن حجاج، صحیح، ج۱، ص۱۶۸۲- ۱۶۸۴، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵ م.
یا دست کم از جمع بین نام محمد و کنیه ابوالقاسم پرهیز داشتهاند. [۵۶]
سلیمان ابوداوود سجستانی، سنن، ج۴، ص۲۹۲ ، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره ، داراحیاء السنه النبویه .
[۵۷]
محمد ترمذی، سنن، ج۵، ص۱۳۶ ـ ۱۳۷، به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م به بعد.
[۵۸]
محمد کلینی، الکافی، ج۶، ص۲۱، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق.
از نامگذاری فرزندان خود به احمد نیز اجتناب میکردهاند.شکستن این پرهیز و رواج نامگذاری به احمد، حتی مطرح شدن استحباب این نام [۵۹]
محمد کلینی، الکافی، ج۶، ص۱۹، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق.
[۶۰]
محمد زرقانی، شرح المواهب اللدنیه، ج۵، ص۳۰۱، قاهره، ۱۳۲۹ق.
نیز غریبتر از آن نیست که پرهیز از جمع بین نام و کنیه محمد و ابوالقاسم در همان عصر صحابه گاه به گاه شکسته میشده است. [۶۱]
احمد ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۵۰۹، قاهره ۱۳۲۸ق.
۸ - علمیت نام احمد برای پیامبردرباره علمیت نام احمد برای پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم- باید از روایاتی یاد کرد که از نامگذاری پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم- به وسیله یکی از بزرگان خاندان نبوی در اوان ولادت سخن به میان آوردهاند. برپایه روایتی از امام باقر - علیهالسلام- در دوره حمل، به آمنه مادر پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم- ندا در رسید که نام فرزند خود را احمد گذارد [۶۲]
محمد ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱، ص۶۱، به کوشش زاخا و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴ـ۱۹۱۵م.
[۶۳]
محمد ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱، ص۶۴، به کوشش زاخا و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴ـ۱۹۱۵م.
[۶۴]
عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۱۴۵، به کوشش طه عبدالرئوف سعد، بیروت، ۱۹۷۵م.
همچنین در روایتی شیعی آمده است که نام احمد را ابوطالب عموی پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم- در روز نهم ولادت بر وی گذارد و حضرت را به سبب ستایش اهل آسمان و زمین احمد نام نهاد. [۶۵]
محمد کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۴، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق.
به هر حال در مقایسه بین دو نام احمد و محمد از نظر تقدم زمانی، برخی از سیره نویسان، تسمیه پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم- به احمد را پیش تر از تسمیه او به محمد دانستهاند و با پیوند دادن نام احمد با مسأله بشارت ، نامگذاری پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم- را به احمد، به عهد مسیح - علیهالسلام- باز گردانیدهاند، [۶۶]
عبدالرحمان سهیلی، الروض الانف، ج۲، ص۱۵۳، به کوشش عبدالرحمان وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
حال آنکه گروهی دیگر برآنند که نامگذاری آن حضرت به احمد از نظر زمانی، میان تسمیه وی به محمد در تورات و تسمیه او به محمد در زمان حیات خود محصور گردیده است. [۶۷]
محمد ابن قیم جوزیه، جلاءالافهام، ج۱، ص۹۸، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۹ - مفهوم تفضیلی احمدبا گذار از نگرش تاریخی و بازگشت به مسأله نسبی بودن علمیت نامهای پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم- نزد مسلمانان و فراموش نکردن مفهوم وصفی در این نامها، باید یادآور شد که گاه در روایات اسلامی در مقایسه دو نام احمد و محمد با یکدیگر، بر مفهوم تفضیلی احمد تأکید شده است. ۹.۱ - روایاتبر پایه یک روایت از خود پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم- وی از آن جهت محمد نامیده شد که در زمین ستوده بود و از آن روی احمد نام گرفت که در آسمان بیشتر ستوده بود [۶۸]
علی قمی، تفسیر، ج۲، ص۳۶۵، نجف، ۱۳۸۷ق.
[۶۹]
محمد کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۴، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق.
[۷۰]
محمد ابن بابویه ،علل الشرائع، ج ۱، ص۱۲۷ ـ ۱۲۸ ، نجف، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م .
[۷۱]
محمد ابن بابویه ، معانی الاخبار ، ص۵۱ـ ۵۲ ، به کوشش علی اکبر غفاری، قم،۱۳۶۱ش .
[۷۲]
شیخ مفید، الاختصاص، ج۱، ص۳۴، به کوشش علی اکبر غفاری، قم جماعه المدرسین.
جلوهای دیگر از مفهوم تفضیل در نام احمد، در حدیثی از پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم- به روایت علی -علیهالسلام- و ابی بن کعب است که در شمار ۵ برتری پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلم- نسبت به پیغمبران پیشین، از نامیده شدن به احمد یاد شده است [۷۳]
احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۹۸، قاهره، ۱۳۱۳ق.
[۷۴]
احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۱۵۸، قاهره، ۱۳۱۳ق.
[۷۵]
سیوطی ، الدرالمنثور ، ج۶، ص۲۱۴ ، قاهره ،۱۳۱۴ق .
[۷۶]
محمد بخاری، صحیح، ج۱، ص۷۰، همراه با حاشیه سندی، قاهره.
[۷۷]
مسلم بن حجاج، صحیح، ج۱، ص۳۷۰ ـ ۳۷۲، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵ م.
[۷۸]
محمد ابن بابویه، الخصال، ج۱، ص۲۹۲، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۲ش.
۱۰ - احمد و محمد دو نام اصلی پیامبرگفتنی است که گاه به نام احمد در کنار محمد، به سان تنها نامهای اصلی پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم- نگریسته شده است. به عنوان نمونهای کهن به روایتی از علی - علیهالسلام- باید اشاره کرد که بر پایه آن در میان پیغامبران، ۵ تن به دو نام خوانده شدهاند و آخرین آنان، پیامبر اسلام است که دو نام محمد و احمد را داشته است. [۷۹]
محمد ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲، نجف، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
[۸۰]
احمد بیهقی، دلائل النبوه، ج۱، ص۱۵۹، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۱۱ - بشارت به احمد در قرآنتنها نمونه کاربرد «احمد» در قرآن مجید ، این نام را با موضوع بشارت پیوند داده است؛ آنجا که از زبان عیسی مسیح بشارتی درباره آمدن پیامبر اسلام یا این مضمون طرح میشود که «من رسول خدا به سوی شمایم، تورات را که پیش از من آمده است، تصدیق دارم و به رسولی بشارت میدهم که پس از من میآید و نام او احمد است». ۱۲ - نام احمد در نوشتههای عهد جدیداین بشارت صریح که قرآن از زبان عیسی - علیهالسلام- به میان آورده است، از صدر اسلام، عالمان مسلمان را بر آن داشته تا نشانی از احمد را در نوشتههای عهد جدید جست و جو نماید. این امر گاه در آن حد بود که به گونهای گذرا از ذکر نام «احمد» برای پیامبر اسلام در انجیل سخن به میان آرند؛ مهم ترین نمونه از این دست، شماری از احادیث منقول از زبان پیامبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- از طریق صحابیانی چون ابن عباس و جابر هستند که برپایه آنها نام پیامبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- در قرآن «محمد»، در انجیل «احمد» و در تورات «احبد» آمده بوده است. [۸۲]
محمد ابن بابویه، معانی الاخبار، ج۱، ص۵۱، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۱ش.
[۸۳]
سیوطی، الخصائص الکبری، ج۱، ص۱۳۳، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
گاه نیز سعی بر آن بوده است تا عبارت مشتمل بر «بشارت به احمد» عیناً ـ البته در قالب زبان عربی ـ ارائه گردد. به عنوان نمونه در روایتهای بلندی که از داستان « مباهله » (هـ م) در دست است، عباراتی مشتمل بر «بشارت به احمد» از زبان عالمان مسیحی نجرانی از «مفتاح (در برخی نسخ مصباح) چهارم انجیل» نقل شده است [۸۴]
شیخ مفید، الاختصاص،۱۱۲-۱۱۳، به کوشش علی اکبر غفاری، قم جماعه المدرسین.
[۸۵]
علی ابن طاووس ، سعد السعود ، ص۹۱ ، نجف،۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م .
[۸۶]
علی ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج۱، ص۵۰۹، تهران ۱۳۲ق.
که احتمال میرود این روایتها با «بشارت به فارقلیط » در انجیل یوحنا در ارتباط بوده باشند، اما به هر تقدیر نصوص نقل شده در آنها با نصوص بشارات مربوط به فارقلیط سازگاری تمام ندارند.۱۲.۱ - نقل سهل مریسیهمچنین بر پایه روایتی از ابن سعد ، در سده ۱ق شخصی تازه مسلمان به نام سهل مریسی مولای عثیمه که خود « قاری انجیل » بود، میگفت که نزد عمویش یک « مصحف » ( کتاب مقدس ) یافته بود که در آن، سخن از پیامبر اسلام به میان آمده، و در اوصاف وی چنین گفته شده بود که «او از ذریه اسماعیل و نامش احمد است». [۸۷]
محمد ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱، ص۶۴، به کوشش زاخا و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴ـ۱۹۱۵م.
[۸۸]
محمد ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱، ص۸۹، به کوشش زاخا و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴ـ۱۹۱۵م.
بشارت نقل شده در این روایت ، با برداشت اسلامی از موضعی در سفر پیدایش (۲۰:۱۷)، مبتنی بر « بشارت به مادماد » قابل مقایسه است؛ توضیح آنکه در سیاق گفتار درباره اسماعیل فرزند ابراهیم - علیهالسلام- در موضع یاد شده از اصل عبرانی کتاب مقدس ۱ (سفرپیدایش: ۲۰:۱۷) ترکیبی به شکل «بمأدماد» به کار رفته است که در برگردانهای متداول عهد عتیق به صورت «بسیار کثیر» یا معادلهای آن در زبانهای دیگر ترجمه گردیده است. [۸۹]
محمد ابن قیم جوزیه، جلاءالافهام، ج۱، ص۹۹، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۹۰]
اسماعیل ابن کثیر، الفصول فی سره الرسول، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
در حالی که برخی از عالمان مسلمان «مادماد» را اشاره به «محمد» دانسته، واژه «مادماد» (گاه ضبط به صورت مود مود،میدمید، در تمام موارد با دال و ذال) را از نامهای پیامبر- صلیاللهعلیهوآلهوسلم- در برخی از کتب آسمانی پیشین شمردهاند [۹۱]
محمد ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۵۲، قم چاپخانه علمیه.
[۹۲]
فضل طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۸، نجف، ۱۳۹۰ق.
[۹۳]
محمد ابن قیم جوزیه، جلاءالافهام، ج۱، ص۹۹، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۹۴]
محمد کازرونی، نهایه المسؤول، ج۱، ص۱۴۰، ترجمه کهن فارسی، به کوشش محمد جعفر یاحقی، تهران ۱۳۶۶ش.
[۹۵]
اسماعیل ابن کثیر، الفصول فی سره الرسول، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۹۶]
سیوطی، الخصائص الکبری، ج۱، ص۱۳۳، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
و شاید عبارت مورد نظر سهل مریسی نیز همین عبارت سفر پیدایش و نه انجیل ، با ترجمه «مادماد» به احمد بوده باشد.۱۳ - بشارت به احمد در کتابهای آسمانی و تعالیم پیامبرانگاه در روایات، موضوع بشارت به احمد از تعالیم عیسی - علیه السلام- ، یعنی مورد منصوص قرآن ، فراتر رفته، و به کتابهای آسمانی و تعالیم پیامبران پیشین نیز کشیده شده است. بشارتی مشهور نزد مسلمانان سده ۱ق، به نقل از تورات وجود داشته که با متن شناخته شده عهد عتیق قابل تطبیق نیست و در تعبیر عربی آن به شکل کلی«عبدی المختارلیس بفظ و لاغلیظ» آغاز میشده است. این «عبدمختار» بشارت داده شده، در برخی از روایات، «احمد» نامیده شده است [۹۷]
راوندی قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۷۹ـ۸۰، قم، ۱۴۰۹ ق.
[۹۸]
عمر ابن شبه، تاریخ المدینه، ج۲، ص۶۳۴ـ۶۳۵، به کوشش فهیم محمد شلتوت، حجاز، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۹۹]
عبدالرحمان سهیلی، الروض الانف ، ج۲، ص۱۵۳ ، به کوشش عبدالرحمان وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م .
[۱۰۰]
علی اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۷، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۱۰۱]
سیوطی، الخصائص الکبری، ج۱، ص۱۳۳، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۱۳.۱ - بشارت به پیامبر در صحف انبیاهمچنین در روایتی از وهب بن منتبه ، بشارت به پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم- با عنوان «احمد» از زبور داوود - علیهالسلام- [۱۰۲]
علی ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱، ص۵۰۳، (عمان)، دارالبشیر.
و در برخی روایات از صحیفه اشعیا [۱۰۳]
احمد ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ج۱، ص۱۹۷، به کوشش صلاح صاوی و غلامرضا اعوانی، تهران، ۱۳۵۶ ش.
حکایت شده است.سرانجام باید از «بشارت به احمد» منتسب به حبقوق نبی یاد کرد که با موضعی از متن حاضر صحیفه حبقوق قابل مقایسه است. در متنی به روایت نوفلی از امام رضا - علیهالسلام- مربوط به سده۳ق/۹م؛ به نقل از حبقوق چنین آمده است : « خداوند تبیان را از کوه فاران بیاورد و آسمانها از ستایش احمد و امت او پر شد…» (جاءالله بالتبیان من جبل فاران و امتلأت السماوات من تسبیح احمد و امته ….) [۱۰۴]
محمد ابن بابویه ، معانی الاخبار ، ج۱، ص۱۳۴ ، به کوشش علی اکبر غفاری، قم،۱۳۶۱ش .
[۱۰۵]
راوندی قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۷۵، قم، ۱۴۰۹ ق.
[۱۰۶]
احمد ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ج۱، ص۱۹۷، به کوشش صلاح صاوی و غلامرضا اعوانی، تهران، ۱۳۵۶ ش.
[۱۰۷]
محمد کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۹۱، تبریز، ۱۳۲۲ق.
(مأخذ اخیر به نقل از دانیال که در آنها نام «محمد» آمده است).در صحیفه حبقوق (۳:۳) چنین آمده است: «خدا از تیمان آمد و قدوس از جبل فاران ، جلال او آسمانها را پوشانید و زمین از ستایس او مملوگردید». واژه ترجمه شده به «جلال او» در اصل عبرانی «هووو» است. گرد هم آمدن روایات متعدد و متنوع مبتنی بر بشارت به احمد در نوشتهها و تعالمی اهل کتاب در طبقات ابن سعد [۱۰۸]
محمد ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱، ص۱۰۳ـ۱۰۷، به کوشش زاخا و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴ـ۱۹۱۵م.
نشان از توجه خاص و گسترده عالمان مسلمان در سده۲ و شاید سده ۱ ق به یافتن اشارتی بر «بشارت به احمد» در منابع دینی پیشینیان دارد.۱۳.۲ - بشارت در انجیل یوحنادر پایان سخن، باید از بشارت موجود در انجیل یوحنا (۱۶:۱۴، ۲۶؛ ۲۶:۱۵؛ ۷:۱۶) مبنی بر فرستاده شدن « فارقلیط » در دورهای پس از عیسی مسیح یاد کرد (نیز ذکر آن در برخی از متون آپوکریف یا دیگر آثار کهن مسیحی، مانند : «دعای پولس رسول۲»، ۲۸؛ «تسلیت نامه» یعقوب سروگی، ص۳۸۸) که گاه با موضوع بشارت به احمد پیوند داده شده است. واژه «فارقلیط» (یا بارقلیط) شکل عربی شده ای از واژه یونانی پاراکلتوس۳ به معنای مدافع، وکیل ، شفیع یا میانجی بوده است که در فرهنگ کلیسایی به معنای «تسلی دهنده» تفسیر میشده است. [۱۰۹]
محمد ابن قیم جوزیه، هدایه الحیاری، ج۱، ص۸۴، به کوشش سیف الدین کاتب، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
۱۳.۳ - پاراکلتوسعالمان اسلامی در قرون متمادی گاه گاه بر این نکته اشار نمودهاند که پاراکلتوس در واقع قرائت تحریف آمیزی از واژه پریکلوتوس۴ در یونانی است، هر چند که تعابیر آنان از این تلقی از دقت زبانی چندانی برخوردار نبوده است. پریکلوتوس که در لغت به معنی بزرگوار، مشهور و عالی بوده و در دورههای ماقبل مسیحی بارها کاربرد یافته است، از نظر مفهوم لغوی میتواند تعبیری از نام پیامبر اسلام «محمد» یا «احمد» تلقی گردد.ماوردی بر این نکته تصریح نموده که فارقلیط از ریشهای به معنای «حمد» گرفته شده است [۱۱۰]
علی ماوردی، اعلام النبوه، ج۱، ص۲۱۲، به کوشش محمد معتصم بالله، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(نظریاتی کهن که در آنها فارق لیطا یا بارقلیط به معنی «آنکه حق و باطل را از هم جداسازد» تفسیر شده است) [۱۱۱]
قاضی عیاض، الشفاء، ج۱، ص۳۲۱، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۹۷۷م.
[۱۱۲]
مبارک ابن اثیر، النهایه، ج۳، ص۴۳۹، به کوشش طاهر احمدی زاوی و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
[۱۱۳]
محمد ابن قیم جوزیه، هدایه الحیاری، ج۱، ص۸۴، به کوشش سیف الدین کاتب، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
و ابن قیم بر این امر تصریح دارد که برخی فارقلیط را بر احمد مذکور در قرآن منطبق دانستهاند. [۱۱۴]
محمد ابن قیم جوزیه، هدایه الحیاری، ج۱، ص۸۹ـ۹۰، به کوشش سیف الدین کاتب، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۱۱۵]
محمد فخر الدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۱۳۱ـ۳۱۴، قاهره، المطبعه البهیه.
۱۴ - فهرست منابع(۱) علی ابن اثیر، اسدالغابه، قاهره، ۱۲۸۰ق. (۲) مبارک ابن اثیر، النهایه، به کوشش طاهر احمدی زاوی و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م. (۳) محمد ابن بابویه، الخصال، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۲ش. (۴) محمد ابن بابویه، علل الشرائع، نجف، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م. (۵) محمد ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، نجف، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م. (۶) محمد ابن بابویه، معانی الاخبار، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۱ش. (۷) محمد ابن حبیب، المحبر، به کوشش لیشتن اشتتر، حیدر آباد دکن، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۲م. (۸) احمد ابن حجر، الاصابه، قاهره ۱۳۲۸ق. (۹) احمد ابن حجر، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹ق. (۱۰) علی ابن ربن، الدینو الدوله، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م. (۱۱) محمد ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، به کوشش زاخا و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴ـ۱۹۱۵م. (۱۲) عمر ابن شبه، تاریخ المدینه، به کوشش فهیم محمد شلتوت، حجاز، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م. (۱۳) محمد ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم چاپخانه علمیه. (۱۴) علی ابن طاووس، اقبال الاعمال، تهران ۱۳۲ق. (۱۵) علی ابن طاووس، سعد السعود، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م. (۱۶) احمد ابن طیفور، کتاب بغداد، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م. (۱۷) علی ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، (عمان)، دارالبشیر. (۱۸) احمد ابن عنبه، عمده الطالب، نجف ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م. (۱۹) محمد ابن قیم جوزیه، جلاءالافهام، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۲۰) محمد ابن قیم جوزیه، زادالمعاد، در حاشیه شرح المواهب. (۲۱) محمد ابن قیم جوزیه، هدایه الحیاری، به کوشش سیف الدین کاتب، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م. (۲۲) اسماعیل ابن کثیر، الفصول فی سره الرسول، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۲۳) ابن ندیم، الفهرست. (۲۴) عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، به کوشش طه عبدالرئوف سعد، بیروت، ۱۹۷۵م. (۲۵) احمد ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، به کوشش صلاح صاوی و غلامرضا اعوانی، تهران، ۱۳۵۶ ش. (۲۶) سلیمان ابوداوود سجستانی، سنن، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، داراحیاء السنه النبویه. (۲۷) احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق. (۲۸) شیخ مفید، الاختصاص، به کوشش علی اکبر غفاری، قم جماعه المدرسین. (۲۹) علی اربلی، کشف الغمه، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۳۰) «القاب الرسول و عترته»، المجموعه النفیسه، قم ۱۴۰۶ق. (۳۱) محمد بخاری، صحیح، همراه با حاشیه سندی، قاهره. (۳۲) احمد برقی، رجال، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، همراه رجال ابن داوود حلی، تهران، ۱۳۴۲ش. (۳۳) احمد بیهقی، دلائل النبوه، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۳۴) محمد ترمذی، سنن، به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م به بعد. (۳۵) محمد ترمذی، «الشمائل»، همراه با حاشیه با جوری، قاهره، ۱۳۴۴ق. (۳۶) محمد حاکم نیشابوری، مستدرک الصحیحین، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴ق. (۳۷) دیوان ابی طالب، روایت ابوهفان مهزمی، نجف، ۱۳۵۶ق. (۳۸) دیوان حسان بن ثابت، به کوشش ولید عرفات، بیروت، ۱۹۷۴م. (۳۹) راوندی قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، ۱۴۰۹ ق. (۴۰) محمد زرقانی، شرح المواهب اللدنیه، قاهره، ۱۳۲۹ق. (۴۱) عبدالرحمان سهیلی، الروض الانف، به کوشش عبدالرحمان وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م. (۴۲) سیوطی، الخصائص الکبری، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۴۳) سیوطی، الدرالمنثور، قاهره، ۱۳۱۴ق. (۴۴) فضل طبرسی، اعلام الوری، نجف، ۱۳۹۰ق. (۴۵) محمد طوسی، رجال، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م. (۴۶) عهد جدید. (۴۷) عهد عتیق. (۴۸) محمد فخر الدین رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، المطبعه البهیه. (۴۹) قاضی عیاض، الشفاء، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۹۷۷م. (۵۰) قرآن مجید. (۵۱) محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، ۱۹۶۶م. (۵۲) علی قمی، تفسیر، نجف، ۱۳۸۷ق. (۵۳) محمد کازرونی، نهایه المسؤول، ترجمه کهن فارسی، به کوشش محمد جعفر یاحقی، تهران ۱۳۶۶ش. (۵۴) محمد کراجکی، کنزالفوائد، تبریز، ۱۳۲۲ق. (۵۵) محمد کلینی، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق. (۵۶) علی ماوردی، اعلام النبوه، به کوشش محمد معتصم بالله، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م. (۵۷) مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵ م. (۵۸) ملاعلی قاری، جمع الشمائل، قاهره، ۱۳۱۸ق. (۵۹) یحیی نووی، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، ۱۹۲۷ م. ۱۵ - پانویس
۱۶ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «احمد»، ج۶، ص ۲۷۹۷. |