پیرانپیران، از ایلهای کرد ساکن در شمال غربی ایران (استان آذربایجان غربی) و شمالشرقی عراق میباشد. ۱ - معرفی اجمالیدر باره ایل پیران که از کردهای ایران و عراق هستند گفته میشود که نام ایل ابتدا وُسو بوده، پس از آن وُسوسَوار شده، آنگاه به پیران تغییر یافته است. وسو و وسوسوار نام رئیس ایل بوده است. [۱]
بلوکباشی، علی، ایل پیران، پژوهشهای میدانی سالهای ۱۳۴۰-۱۳۴۱ش، جزوه چاپ نشده.
از علت چگونگی این تغییر اطلاعی دردست نیست.پیرانها کردزباناند و با گویش کرمانجی جنوب، یا سورانی [۲]
شافعی کورد، جلالالدین، جوغرافیای تاریخی کوردستان، ج۱، ص۹۱، تهران، ۱۳۷۸ش.
سخن میگویند و اهل سنت و شافعی مذهباند. [۳]
راسخ، شاپور و جمشید بهنام، ایلات و عشایر ایران، ج۱، ص۱۲۲، ایرانشهر، تهران، ۱۳۴۲ش، ج ۱.
۲ - پراکندگی جغرافیاییبه گفته میرزاجعفر مشیرالدوله [۴]
مشیرالدوله، میرزاجعفر، تحقیقات سرحدیه، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۷، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.
در۱۲۷۲ق، پیرانها ۷ ماه از سال را در ملک لاهیجان (در شمال غربی ایران) و ۵ ماه از فصول سرد سال را در گرمسیر ملک عثمانی (در عراق کنونی) بهسر میبردند. در آن زمان، آبادی مهم جلگه لاهیجان قصبه پسوه بود، اما پیش از آن قصبه کهنه لاهیجان پیران نامیده میشد و در دامنه شرقی رشتهکوههای قندیل (در مغرب جلگه، چراگاه دامهای عشایر مُکری و بلباس) نزدیک به رود بادین آوا قرار داشت که آبادی اصلی و حاکمنشین این جلگه بود.در حدود آغاز سده ۱۴ش پیرانها که در سرزمین عراق میزیستند، به ایران آمدند و بخشی از آنها در قسمتهایی از جلگه لاهیجان سکنا گزیدند. [۵]
کریمی، بهمن، راههای باستانی و پایتختهای قدیمی غرب ایران، ج۱، ص۲۰۷، تهران، ۱۳۲۹ش.
به گفته ادمندز که در سالهای ۱۲۹۸-۱۳۰۴ش/ ۱۹۱۹-۱۹۲۵م در مناطق کردنشین شمال شرقی عراق بهسر میبرد، پیرانها در دو بخش کوهستانی شمال منگور و غرب رود لاون (قسمت بالادست رود زاب در ایران) و بخش دشتی در روستاهای بیتوین ساکن بودند. [۶]
Edmonds C J، Kurds، ج۱، ص۲۲۱، Turks and Arabs، London، ۱۹۵۷.
تا زمان تثبیت و نشانهگذاری مرز ایران و عراق در اواخر دهه ۱۹۳۰م، [۷]
تکمیل همایون، ناصر، مرزهای ایران در دوره معاصر، ج۱، ص۷۴-۷۵، تهران، ۱۳۸۰ش.
طوایف این ایل و چند ایل دیگر در دو سوی مرز، ییلاق و قشلاق میکردند. [۸]
بلوکباشی، علی، ایل پیران، پژوهشهای میدانی سالهای ۱۳۴۰-۱۳۴۱ش، جزوه چاپ نشده.
[۹]
Edmonds C J، Kurds، ج۱، ص۲۲۲، Turks and Arabs، London، ۱۹۵۷.
مناطق زندگی پیرانها در عراق را کویسنجق، بیتوین، قره جوغ و اربیل [۱۰]
عزاوی، عباس، عشائرالعراق، ج۲، ص۱۱۹، بغداد، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
و نواحی سکنای پیرانهای ایران را در فاصله رودهای لاون و بادینآوا نوشتهاند. [۱۱]
تابانی، حبیباللـه، بررسی اوضاع طبیعی، ج۱، ص۷۶، اقتصادی و انسانی کردستان، تبریز، ۱۳۴۵ش.
در تقسیمات کشوری کنونی ایران، منطقه زندگی پیرانها در شهرستان مرزی پیرانشهر (شامل دهستانهای لاهیجان شرقی، لاهیجان غربی، پیران، لاهیجان و منگور غربی) قرار دارد. [۱۲]
سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ۱۳۷۷ش، جمعیت عشایری دهستانها، ج۱، ص۲۲-۲۳، کل کشور، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۱۳]
اسکندرینیا، ابراهیم، ساختار سازمان ایلات و شیوه معیشت عشایر آذربایجان غربی، ج۱، ص۴۰۲-۴۰۳، ارومیه، ۱۳۶۶ش.
شهرستان پیرانشهر به نام این ایل خوانده شده است. [۱۴]
افخمی، ابراهیم، تاریخ فرهنگ و ادب مکریان مهاباد و سردشت و اشنویه، ج۲، ص۴۰۶، بوکان، ۱۳۷۰ش.
طایفههای ایل پیران در دهه ۱۳۴۰ش در آبادیهای بسیاری پراکنده بودند. شین آوا (شینآباد)، مرکز عشایر پیران و محل زندگی رئیس ایل، نَمَنجا، قَلاتْ رَش، گَزْگَسْک، کاسورده، زیو، زِدان، کُنه لاهیجان (کهنه لاهیجان)، کُنه خانه (کهنه خانه)، جَران، سِلْکْ آوا، دیلْزه، دَلاوان، چییان، بادینآوا، گُرگول و سُخانْلو ازجمله این آبادیها هستند. [۱۵]
بلوکباشی، علی، ایل پیران، پژوهشهای میدانی سالهای ۱۳۴۰-۱۳۴۱ش، جزوه چاپ نشده.
۳ - سازمان ایلی و سرپرستیپیرانها در گذشته عضو اتحادیه ایلی بلباس بودند. بلباس خود از ابتدا جزو عشیره روزکی (روژکی) بود. [۱۶]
بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، ج۱، ص۴۶۷-۴۷۴، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۱۷]
عزاوی، عباس، عشائرالعراق، ج۲، ص۱۱۹، بغداد، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
عزاوی تقسیمات ایل پیران را چنین برمیشمارد: مورک، برچم، احمد الکه، هُوله مِله، حسن آغایی، مخانه، سه بریمه، فقی خالیا (فقی خلیا)، وسطا پیرا، ییوا، هرزن سما و هون هل کرینا. [۱۸]
عزاوی، عباس، عشائرالعراق، ج۲، ص۱۱۹، بغداد، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
ایل پیران ایران به ۴ طایفه به نامهای موریک، سادات (یا ساداتِ حسینی)، امین عشایری و قرنی احمدی تقسیم میشود [۱۹]
اسکندرینیا، ابراهیم، ساختار سازمان ایلات و شیوه معیشت عشایر آذربایجان غربی، ج۱، ص۴۰۳-۴۰۴، ارومیه، ۱۳۶۶ش.
[۲۰]
سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ۱۳۶۶ش، فرهنگ عشایری، ج۱، ص۹۰، حوزههای ۰۱ و ۰۲، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
و دارای ۵۰ تیره است. [۲۱]
برنامه توسعه اقتصادی و اجتماعی استان آذربایجان غربی، سازمان برنامه و بودجه، ج۷، ص۵۸، ۱۳۵۵ش، شم ۳۳.
پیرانها برآناند که امین عشایری و قرنی احمدی هر دو از طایفه وسوسوار (رئیس ایل) بوده، و از آن منشعب شدهاند. طایفه سادات حسینی در اصل جزو ایل پیران نبوده، و در اثر همجواری و آمیختن با پیرانها از طایفههای این ایل بهشمار آمدهاند. [۲۲]
بلوکباشی، علی، ایل پیران، پژوهشهای میدانی سالهای ۱۳۴۰-۱۳۴۱ش، جزوه چاپ نشده.
طایفه موریکها نیز گویا زمانی پیش از ۱۲۷۲ق به پیرانها پیوستهاند و از ابتدا جزو آنان نبودهاند. [۲۳]
مشیرالدوله، میرزاجعفر، تحقیقات سرحدیه، ج۱، ص۱۴۷، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.
ریچکه در سفر به کردستان (۱۲۳۵ق/۱۸۲۰م) مدتی در میان بلباسها میزیسته است، مینویسد: در اتحادیه ایلی بلباس، ازجمله پیران هریک از مردان ایلها، در مسائل عمومی حق رأی داشت و درباره حل و فصل امور با رؤسای بلباس مشورت میکرد. [۲۴]
Rich C J، Narrative of a Residence in Koordistan، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱، London، ۱۸۳۶.
افراد ایل هنگام کوچ، گروههایی به نام هُبه (اُبه) تشکیل میدهند. هر گروه شامل چند خانواده است که هریک در چادر خاص خود زندگی میکند. سرپرست هبه را رِدِن پی (ریش سفید) مینامند. [۲۵]
بلوکباشی، علی، ایل پیران، پژوهشهای میدانی سالهای ۱۳۴۰-۱۳۴۱ش، جزوه چاپ نشده.
پیرانها رهبر و بزرگ ایل را رئیس، و رهبر و بزرگ طایفه را گُوره (بزرگ) مینامند. به گفته یکی از آگاهان محلی پس از وسو یا وسوسوار، نخستین رئیس ایل پیران، پسرش قرنی آقا سرپرست ایل شد. او دو پسر به نامهای مامندآقا و کاک احمد داشت. مامندآقا، پسر بزرگتر، رئیس ایل پیران شد و کاک احمد سرپرست دستهای شد که اکنون طایفه احمدی نامیده میشود. مامندآقا و پس از او جانشینانش، افزون بر ریاست ایل، سرپرستی طایفه امین عشایری را نیز که خود از این طایفه بودند، برعهده داشتهاند. [۲۶]
بلوکباشی، علی، ایل پیران، پژوهشهای میدانی سالهای ۱۳۴۰-۱۳۴۱ش، جزوه چاپ نشده.
۴ - کوچندگی و دهنشینیپیرانها ابتدا کوچنده بودند. [۲۷]
مشیرالدوله، میرزاجعفر، تحقیقات سرحدیه، ج۱، ص۱۴۷، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.
در نیمه سده ۱۴ش بسیاری از پیرانها اسکان یافتند و در روستاهای قشلاقی خود ساکن شدند. اکنون برخی از آنها نیمه کوچنده و برخی دیگر در کهنه و لاهیجان اسکان یافتهاند و در فاصله ماههای اردیبهشت تا اواخر مرداد در مراتع اطراف روستاهای قشلاقی خود به حدود کوهسران به رمهگردانی میپردازند. [۲۸]
برنامه توسعه اقتصادی و اجتماعی استان آذربایجان غربی، سازمان برنامه و بودجه، ج۷، ص۵۰، ۱۳۵۵ش، شم ۳۳.
[۲۹]
برنامه توسعه اقتصادی و اجتماعی استان آذربایجان غربی، سازمان برنامه و بودجه، ج۷، ص۵۱، ۱۳۵۵ش، شم ۳۳.
[۳۰]
راسخ، شاپور و جمشید بهنام، ایلات و عشایر ایران، ج۱، ص۱۲۲، ایرانشهر، تهران، ۱۳۴۲ش، ج ۱.
[۳۱]
دهقان، علی، سرزمین زردشت، ج۱، ص۶۴، تهران، ۱۳۴۸ش.
شمار بخش کوچنده ایل پیران در ۱۳۶۶ش، ۱۳۳ خانوار (۱۱۵‘۱ نفر) بوده است، اما در سرشماری ۱۳۷۷ش، بخش با ۹۵ خانوار (۹۶۴ نفر)، ۹/۱۵٪ کاهش نشان میدهد که حدود ۰۵/۰٪ کل عشایر کوچنده ایران را تشکیل میدهد. در ۱۳۶۶ش کوچندگان پیرانی در ۲۳ اُبه کوچ میکردند. [۳۲]
سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ۱۳۷۷ش، نتایج تفصیلی، ج۱، ص۳۱، استان آذربایجان غربی، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۳۳]
سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ۱۳۷۷ش، نتایج تفصیلی، ج۱، ص۳۳، استان آذربایجان غربی، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۳۴]
سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ۱۳۶۶ش، فرهنگ عشایری، ج۱، ص۷۷، حوزههای ۰۱ و ۰۲، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۳۵]
سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ۱۳۶۶ش، فرهنگ عشایری، ج۱، ص۷۸، حوزههای ۰۱ و ۰۲، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۳۶]
سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ۱۳۷۷ش، جمعیت عشایری دهستانها، ج۱، ص۲۳، کل کشور، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۷۸ش.
گروههای کوچنده ایل پیران از اوایل اردیبهشت به مدت ۴ تا ۵ ماه در ییلاق بهسر میبرند. قندیل دولَنی، گُرِردِنی، سَرقَلات، حاجی ابراهیم، کنه کوِتِر، خِدِر شَرَفان و کانی خدا واقع در نوار مرزی ایران و عراق، از ییلاقات پیرانها بودند. [۳۷]
اسکندرینیا و سیامک منصور افشار، سیری در عشایر آذربایجان غربی، ج۱، ص۱۵، سازمان برنامه و بودجه آذربایجان غربی، گزارش تایپ شده.
[۳۸]
اسکندرینیا، ابراهیم، ساختار سازمان ایلات و شیوه معیشت عشایر آذربایجان غربی، ج۱، ص۴۰۳، ارومیه، ۱۳۶۶ش.
[۳۹]
بلوکباشی، علی، ایل پیران، پژوهشهای میدانی سالهای ۱۳۴۰-۱۳۴۱ش، جزوه چاپ نشده.
۵ - جمعیت و معیشتجمعیت کل ایل پیران را در ۱۲۷۲ق، ۶۰۰ خانوار، [۴۰]
مشیرالدوله، میرزاجعفر، تحقیقات سرحدیه، ج۱، ص۱۴۷، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.
در۱۳۱۱ش، ۳۰۰ خانوار [۴۱]
کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، ج۲، ص۱۰۹، تهران، ۱۳۱۱ش.
و در۱۳۴۲ش، ۶۵۰ خانوار [۴۲]
راسخ، شاپور و جمشید بهنام، ایلات و عشایر ایران، ج۱، ص۱۲۲، ایرانشهر، تهران، ۱۳۴۲ش، ج ۱.
و در ۱۳۵۰ش حدود۵ هزار نفرنوشتهاند. [۴۳]
اسکندرینیا و سیامک منصور افشار، سیری در عشایر آذربایجان غربی، ج۱، ص۱۵، سازمان برنامه و بودجه آذربایجان غربی، گزارش تایپ شده.
از جمعیت کل ایل در زمان کنونی آماری دردست نیست؛ شمار جمعیت کوچندگان پیران که در دهستان پیران شهرستان پیرانشهر سکنا دارند (چنانکـه گذشت) در۱۳۷۷ش، ۹۵ خانوار (۹۶۴ نفر) بوده است.پیرانها دارای زمینهای مساعدکشاورزی هستند و ضمن دامداری که پیشه اصلی آنهاست، به زراعت گندم، جو، توتون و برنج نیز میپردازند. [۴۴]
راسخ، شاپور و جمشید بهنام، ایلات و عشایر ایران، ج۱، ص۱۲۲، ایرانشهر، تهران، ۱۳۴۲ش، ج ۱.
[۴۵]
اسکندرینیا و سیامک منصور افشار، سیری در عشایر آذربایجان غربی، ج۱، ص۱۵، سازمان برنامه و بودجه آذربایجان غربی، گزارش تایپ شده.
[۴۶]
برنامه توسعه اقتصادی و اجتماعی استان آذربایجان غربی، سازمان برنامه و بودجه، ج۷، ص۵۱، ۱۳۵۵ش، شم ۳۳.
۶ - پیشینه تاریخیظاهراً در متون تاریخی تا دوره قاجار به ایل پیران اشاره نشده است. این بیتوجهی احتمالاً از اینجاست که این ایل در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران اهمیت چندانی نداشته است. با توجه به وجود روستاهایی به نام پیران و پیرانلو و نیز طایفه پیرانلو در نواحی کردنشین شمال خراسان، میتوان پیشینه کهنتری برای ایل پیران فرض کرد. امکان دارد که بخشی از ایل پیران در جریان انتقال کردان از مناطق کردنشین شمال غربی ایران و نواحی مرزی سرزمین عراق برای پاسداری از مرزهای شمال شرقی در دوره صفویه در مقابل حملات ازبکان و مغولان، به این منطقه کوچانده شده باشند؛ زیرا در جریان این جابهجاییها بود که معمولاً ایلات نام ایل و آبادیهای قدیم خود را بر اقامتگاههای جدیدشان میگذاشتند. [۴۷]
توحدی، کلیماللـه، حرکت تاریخی کرد به خراسان، ج۱، ص۲۸-۳۱، مشهد، ۱۳۶۴ش.
[۴۸]
توحدی، کلیماللـه، حرکت تاریخی کرد به خراسان، ج۲، ص۱۸۰-۲۴۱، مشهد، ۱۳۶۴ش.
[۴۹]
مفخم پایان، لطفالله، فرهنگ آبادیهای ایران، ج۱، ص۹۴، تهران، ۱۳۳۹ش.
پیرانها در ۱۲۹۷ق شیخ عبیدالله شَمْزینی را در قیام بر ضد حکومت وقت آذربایجان همراهی کردند. [۵۰]
نادر، میرزا، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، ج۱، ص۴۲۸، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش.
[۵۱]
دهقان، علی، سرزمین زردشت، ج۱، ص۴۰۱، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۵۲]
غوریانس، اسکندر، قیام شیخ عبداللـه شمزینی در عهد ناصرالدین شاه، ج۱، ص۳۷، به کوشش عبداللٰـه مردوخ، ۱۳۵۶ش.
[۵۳]
غوریانس، اسکندر، قیام شیخ عبداللـه شمزینی در عهد ناصرالدین شاه، ج۱، ص۶۲، به کوشش عبداللٰـه مردوخ، ۱۳۵۶ش.
[۵۴]
غوریانس، اسکندر، قیام شیخ عبداللـه شمزینی در عهد ناصرالدین شاه، ج۱، ص۶۷، به کوشش عبداللٰـه مردوخ، ۱۳۵۶ش.
در تابستان ۱۳۰۰ش/ ۱۹۲۱م در شورش اسماعیل آقاسیمکو (یا سمیتقو) رهبر ایل شکاک برضد حاکمان وقت دولت ایران در آذربایجان، به او پیوستند. [۵۵]
Arfa، H، ج۱، ص۵۸-۵۹، The Kurds، London، ۱۹۶۶.
[۵۶]
Iranica، ج۴، ص۱۲۲.
پیرانها از تشکیل جمهوری مهاباد در ۱۳۲۵ش/۱۹۴۶م پشتیبانی کردند و با ۳۰۰ سوار به رهبری محمد امین آقا و قرنی آقا در ارتش کردها عضویت داشتند. [۵۷]
ایگلتن، ویلیام، جمهوری ۱۹۴۶ کردستان، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۷، ترجمه محمد صمدی، مهاباد، ۱۳۶۰ش.
۷ - فهرست منابع(۱) اسکندرینیا، ابراهیم، ساختار سازمان ایلات و شیوه معیشت عشایر آذربایجان غربی، ارومیه، ۱۳۶۶ش. (۲) اسکندرینیا و سیامک منصور افشار، سیری در عشایر آذربایجان غربی، سازمان برنامه و بودجه آذربایجان غربی، گزارش تایپ شده. (۳) افخمی، ابراهیم، تاریخ فرهنگ و ادب مکریان مهاباد و سردشت و اشنویه، بوکان، ۱۳۷۰ش. (۴) ایگلتن، ویلیام، جمهوری ۱۹۴۶ کردستان، ترجمه محمد صمدی، مهاباد، ۱۳۶۰ش. (۵) بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، تهران، ۱۳۴۳ش. (۶) برنامه توسعه اقتصادی و اجتماعی استان آذربایجان غربی، سازمان برنامه و بودجه، ۱۳۵۵ش، شم ۳۳. (۷) بلوکباشی، علی، ایل پیران، پژوهشهای میدانی سالهای ۱۳۴۰-۱۳۴۱ش، جزوه چاپ نشده. (۸) تابانی، حبیباللـه، بررسی اوضاع طبیعی، اقتصادی و انسانی کردستان، تبریز، ۱۳۴۵ش. (۹) تکمیل همایون، ناصر، مرزهای ایران در دوره معاصر، تهران، ۱۳۸۰ش. (۱۰) توحدی، کلیماللـه، حرکت تاریخی کرد به خراسان، مشهد، ۱۳۶۴ش. (۱۱) دهقان، علی، سرزمین زردشت، تهران، ۱۳۴۸ش. (۱۲) راسخ، شاپور و جمشید بهنام، ایلات و عشایر ایران، ایرانشهر، تهران، ۱۳۴۲ش، ج ۱. (۱۳) سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ۱۳۷۷ش، نتایج تفصیلی، استان آذربایجان غربی، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۷۸ش. (۱۴) سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ۱۳۷۷ش، جمعیت عشایری دهستانها، کل کشور، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۷۸ش. (۱۵) سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ۱۳۶۶ش، فرهنگ عشایری، حوزههای ۰۱ و ۰۲، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۶۸ش. (۱۶) شافعی کورد، جلالالدین، جوغرافیای تاریخی کوردستان، تهران، ۱۳۷۸ش. (۱۷) عزاوی، عباس، عشائرالعراق، بغداد، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م. (۱۸) غوریانس، اسکندر، قیام شیخ عبداللـه شمزینی در عهد ناصرالدین شاه، به کوشش عبداللٰـه مردوخ، ۱۳۵۶ش. (۱۹) کریمی، بهمن، راههای باستانی و پایتختهای قدیمی غرب ایران، تهران، ۱۳۲۹ش. (۲۰) کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، ۱۳۱۱ش. (۲۱) مشیرالدوله، میرزاجعفر، تحقیقات سرحدیه، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۸ش. (۲۲) مفخم پایان، لطفالله، فرهنگ آبادیهای ایران، تهران، ۱۳۳۹ش. (۲۳) نادر، میرزا، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش. (۲۴) Arfa، H، The Kurds، London، ۱۹۶۶. (۲۵) Edmonds C J، Kurds، Turks and Arabs، London، ۱۹۵۷. (۲۶) Iranica. (۲۷) Rich C J، Narrative of a Residence in Koordistan، London، ۱۸۳۶. ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پیران»، شماره۵۵۹۶. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|