وضع فعل ماضیوضع فعل ماضی به وضع دلالتکننده بر نسبت موجود میان حَدَث و ذات در زمان گذشته اطلاق میشود و در علم اصول فقه کاربرد دارد. ۱ - تعریففعل ماضی برای دلالت بر نسبت و رابطه موجود بین پدیده (حدث) و پدید آورنده (فاعل) در زمان گذشته وضع شده و دو وضع جداگانه برای ماده و هیئت دارد. ۲ - معنای هیئت فعل ماضیهیئت فعل ماضی دارای معنای حرفی است؛ یعنی معنایی که در عالم تصور استقلال دارد، اما برای تحقق خارجی، نیاز به دو طرف دارد. تفاوت بین فعل و حرف این است که در باب حروف، برای ماده و هیئت یک وضع بیشتر وجود ندارد، اما در باب افعال، برای ماده و هیئت هر کدام وضع جداگانهای وجود دارد، اگر چه ماده و هیئت به منزله دو لفظ نمیباشد، چون لازمه آن، وجود دو دلالت مستقل است، و این در حالی است که معنای فعل ماضی به صورت یک شیء واحد در ذهن انسان میآید. [۱]
سیری کامل در اصول فقه، فاضل لنکرانی، محمد،ج۲، ص۵۵۴.
۳ - کیفیت دخالت زمان در فعل ماضیدرباره چگونگی دخالت زمان در فعل ماضی سه دیدگاه وجود دارد: ۱. دیدگاه نحویها و برخی اصولیها این است که فعل ماضی برای نسبت بین فعل و فاعل در زمان گذشته وضع شده است. ۲. دیدگاه برخی دیگر از اصولیها مانند مرحوم محقق نائینی این است که فعل ماضی برای بیان تحقق نسبت میان مبدأ و موضوع آن وضع شده است، و از این رو، به ملازمه بر زمان گذشته دلالت میکند. ۳. دیدگاه گروهی دیگر از اصولیون مانند مرحوم آخوند خراسانی در «کفایة الاصول» این است که فعل ماضی، هیچ گونه دلالتی بر زمان ماضی ندارد، بلکه در زمانیات، به خاطر خصوصیت دیگری که عبارت است از معنا و مفهوم تحقق و واقع شدن که لازمه آن وقوع در زمان گذشته است بر زمان گذشته دلالت میکند. [۳]
کفایة الاصول، آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، ج۱، ص۵۹.
۴ - نکتهفعل ماضی لازم و متعدی از نظر هیئت یکسان میباشد، مثل:«جلس» و «ضرب»، اما مرحوم امام خمینی به تعدد وضع در آنها قائل میباشد، که در نتیجه، معنایی مغایر از هم دارند؛ به این بیان که در فعل ماضی متعدی ارتباط بین حدث و فاعل ارتباط صدوری است، اما این ارتباط، در فعل لازم حلولی است. [۴]
سیری کامل در اصول فقه، فاضل لنکرانی، محمد، ج۲، ص۵۵۵.
[۵]
سیری کامل در اصول فقه، فاضل لنکرانی، محمد، ج۲، ص۵۵۶ ۵۵۱.
۵ - پانویس
۶ - منبعفرهنگ نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۹۰۴، برگرفته از مقاله «وضع فعل ماضی». ردههای این صفحه : مباحث الفاظ | وضع افعال
|