منصب اجازهمنصب اجازه، منصب اذن به حاجیان برای کوچ از مشاعر، در روزگار جاهلیت بود. بر پایه این سنت، حاجیان پس از ورود به عرفات، نخستین موقف در حج، در روز نهم ذیحجه برای کوچ به مزدلفه، منتظر اجازه میماندند. در گزارشهای تاریخی، اجازه مقامی تشریفاتی در روزگار جاهلیت بهشمار میرفته که کسانی خاص عهدهدار آن بودند و بر پایه آداب جاهلی، حاجیان برخی از مناسک حج را پیش از صاحب اجازه، آغاز نمیکردند. ۱ - واژهشناسیاجازه به معنای اذن دادن یا به راه انداختن است. در گزارشهای تاریخی، اجازه مقامی تشریفاتی در روزگار جاهلیت بهشمار میرفته که کسانی خاص عهدهدار آن بودند و بر پایه آداب جاهلی، حاجیان برخی از مناسک حج را پیش از صاحب اجازه، آغاز نمیکردند. ۲ - پیشینه تاریخیبرخی منابع تاریخی، کوچ از موقف عرفات را وابسته به اجازه دانسته و تاسیس آن را به زمان حکومت جُرْهم بر مکه نسبت دادهاند. بر پایه این سنت، حاجیان پس از ورود به عرفات، نخستین موقف در حج، در روز نهم ذیحجه برای کوچ به مزدلفه، منتظر اجازه صوفه (غوث بن مُر بن اد بن طابخة بن الیاس بن مُضَر و پس از او تبارش) میماندند. در علت نامگذاری صوفه گفته شده: روزی خواهر غوث، تکمه، وی را که به خدمتگزاری کعبه میپرداخت، بهسبب شدت گرما در وضعی آشفته دید و او را به صوفه (پشم) همانند دانست و سپس وی بدیننام خوانده شد. درباره سنت اجازة الحجیج آوردهاند: مادر غوث که دارای پسر نمیشد، نذر کرد در صورت پسر بودن فرزندش، او را به خدمتگزاری کعبه و مسجدالحرام بگمارد. بدینروی، غوث از همان دوران کودکی همراه داییهای جرهمی خود به خدمت کعبه مشغول بود. نذر مادر و توفیق خدمتگزاری کعبه از کودکی به او مقام و موقعیتی خاص بخشید تا آنجا که اجازه کوچ مردم از عرفات را بهدست آورد و این اجازه بهعنوان منصبی به او و خاندانش اختصاص یافت. به گزارشی دیگر، این منصب از سوی شاهان کِنْدَه، از عرب جنوبی، به غوث واگذار شد. ازرقی در گزارشی، صوفه را اخزم بن عاص بن عمرو بن مازن بن اسد دانسته و همه رویدادهای مربوط به نذر و خدمتگزاری کعبه را به همسر او و فرزندش غوث بن اخزم نسبت داده و بر آن است که حبشیة بن سلول خزاعی، امیر مکه و پردهدار کعبه، سنت اجازه از صوفه را رواج داد. بر پایه این گزارش، باید منصب اجازهداری در زمان ولایت خزاعه بر مکه آغاز شده باشد؛ اما مشهور است که این امر در زمان جرهمیها آغاز شده که پیش از خزاعیها بر مکه ولایت داشتند. پس از غوث بن مر و فرزندانش با توجه به نزدیکی نسب، منصب اجازه به خاندان بنیسعد بن زید منات بن تمیم و پس از آنها به خاندان صفوان بن حارث بن شجنة بن عطارد تمیمی رسید که آخرین آنها کرب بن صفوان بود که همزمان با ظهور اسلام میزیست. ۳ - منصب افاضهخروج از مزدلفه به سوی منا که از آن به «افاضه» تعبیر میشود، نیز نیازمند اجازه بود. درباره منصب افاضه و صاحبانش اختلافاتی در منابع به چشم میخورد. برخی اجازه از عرفه و افاضه از مزدلفه را یکی دانسته و مطلق اجازه را ابتدا مربوط به صوفه و پس از آن به خاندان زید بن عدوان بن عمرو بن قیس بن غیلان نسبت دادهاند. بر پایه این سخن، این منصب در خاندان صوفه هنگام ظهور اسلام وجود نداشته است؛ اما در اسناد تاریخی آمده که اجازه در خاندان صوفه تا پیدایش اسلام برقرار بوده است. برخی اجازه از عرفه را به صوفه و افاضه از مزدلفه را به خاندان زید بن عدوان نسبت دادهاند که ابوسیاره عمیلة بن اعزل، آخرین و نامآورترین فرد این خاندان، همزمان با ظهور اسلام میزیسته است. ۴ - چگونگی افاضهدرباره چگونگی افاضه آمده است: ابوسیاره آنگاه که میخواست صبح روز موعود به مردم اجازه رفتن دهد، سوار بر مرکبش پیشاپیش آنان حرکت میکرد و با خواندن بیتی آنها را به بردباری و درنگ فرا میخواند و به ایشان اجازه کوچ میداد. حاجیان نیز برای یافتن جای مناسب یا تعجیل در قربانی کردن، شتابان از مزدلفه به سوی منا میرفتند. پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حج مردم را از شتاب در این کوچ بازداشت و شتاب نکردن را نیکو دانست. [۳۲]
بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۶۰۱.
بر پایه این سنت جاهلی، حاجیان تا آنگاه که صوفه به رمی جمرات اقدام نمیکرد، به اینکار دست نمیزدند. بدینروی، برخی که عجله داشتند، نزد صوفه میآمدند و از او تعجیل را در رمی میخواستند. اما صوفه سوگند یاد میکرد که اینکار را تا غروب خورشید انجام ندهد. پس از فراغت از رمی، هیچکس اجازه رفتن نداشت تا آنگاه که صوفه راه خود را در پیش میگرفت و مردم نیز در پی او میرفتند. ۵ - ارزش و اعتبار منصب اجازهارزش و اعتبار منصب اجازه، گاه سبب درگیریهایی برای تصدی آن میشد؛ چنانکه قصیّ بن کلاب، جد چهارم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، با شکست دادن صوفه، این منصب را در اختیار گرفت. نیز از نزاع ابوسیاره و حمیریان در این زمینه گزارشی در دست است. ۶ - فهرست منابع(۱) اخبار مکه: الازرقی (م،۲۴۸ق.). (۲) اخبار مکه: الفاکهی (م. ۲۷۹ق.). (۳) الاعلام: الزرکلی (م. ۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م. (۴) البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق. (۵) تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (م. ۸۰۸ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق. (۶) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. ۳۱۰ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق. (۷) تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق. (۸) السیرة النبویه: ابن هشام (م. ۸-۲۱۳ق.). (۹) السیرة النبویه: ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۶ق. (۱۰) شفاء الغرام: محمد الفاسی (م. ۸۳۲ق.). (۱۱) صحیح البخاری: البخاری (م. ۲۵۶ق.)، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، دار ابن کثیر، الیمامه، ۱۴۰۷ق. (۱۲) الطبقات الکبری: ابن سعد (م. ۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر. (۱۳) الکامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق. (۱۴) لسان العرب: ابن منظور (م. ۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق. (۱۵) المفصل: جواد علی، دار الساقی، ۱۴۲۲ق. (۱۶) المنمق: ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق. ۷ - پانویس۸ - منبعدانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «اجازه»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۲/۷. |