قبیله بتربُتر، نام یکی از دو قبیلهای که با قبیلهای دیگر به نام بَرانِس، بربرها را تشکیل میدهند. ۱ - تیرههای عمدهای که قبیله بتر از آن ترکیب شده استتیرههای عمدهای که قبیله بتر از آن ترکیب میشد عبارت بودند از: لَواتَه، نَفوسَه، نَفْزاوه، بنوفاتن، مِکْناسه. ۲ - محل سکونت تیرههایی که بتر از آنها ترکیب شده استنخستین محل سکونت این تیرهها جلگهها و فلاتهایی بوده است که از رود نیل تا جنوب تونس ادامه دارد و ازاینرو آنها در اصل از بربرهای لیبی به شمار میآیند. لیکن پس از اندک مدتی دستههایی چند از این تیرهها (مکناسه، بنوفاتن و بخشی از لواته) به سوی غرب ـ یعنی الجزایر (سرزمینهای اطراف اَوْراس، تاهرت و تلمسان) و مراکش (حوضه رود ملویه، سرزمین صحرایی میان سِجلْماسه و فیگیگ و تُوات، حوضه رودخانه سبو) ـ سرازیر شدند، و عده بسیاری از جهت باختریِ کشور مغرب به اسپانیا رخنه کردند. پیوسته سعی براین بوده است که مردمِ بتر را بیش از هرچیز بربرهایی چادرنشین و شترسوار معرفی کنند. شاید این شیوه زندگی ابتدایی آنان بوده است و یقیناً به همین سبب تاریخ نویسان عرب اقوامی چون هَوّاره و زَناته را که دارای رسوم بادیه نشینی بودهاند، جزو این گروه شمردهاند. باوجود این به نظر میرسد که بترهای نفوسه و نفزاوه و بخشی از لواته از زمانهای دور، شاید از زمان فتوحات اسلام، در کوهستانهای لیبی مستقر شده باشند. گروههایی که به الجزایر و مراکش عزیمت کردند، درمدتی کوتاه در آنجا اسکان یافتند و حتی شهرهای کوچکی را نیز بنیاد نهادند. ۳ - کلمه بتر از چه چیزی مشتق شده استبخش اعظم اسامی قبایلی که بتر از آنان تشکیل شده اکنون نیز رایج است لیکن خودِ اسم جمع از میان رفته است. بتر جمع صفت عربی اَبْتَر، لقب شخصی به نام مادغیس، است که مردم این قبیله وی را نیای مشترک خود میدانند. ابتر به معنی «دم بریده یا بی عقبه» است. معنی اخیر به دشواری باکسی که قبیلهای نام خود را از وی اخذ کرده تطبیق میکند و معنی اول نیز غریب به نظر میآید. ۴ - کلمه بُرنُس از چه چیزی گرفته شده استولی نام بُرنُس، نیایی که گروه دیگر بدان منسوب است، با کلمه عربی برنس مطابقت دارد که کلمه دخیل قدیمی مأخوذ از بِیرّوس یونانی و به معنی «ردا» است. بدین ترتیب، ممکن است غرض از بَرانس، «پوشندگان ردا یا برنس، یا بلندجامگان» باشد و بالعکس، بتر به کسانی اطلاق میشده که «جامه کوتاه برتن میکردهاند». در گویش عربی مردم شمالِ غربی مراکش، صفت «گرِطیط» (رباعی تغییر یافته ای از ریشه «قرط» به معنی «دم بریده» است) بالاخص به جِلاّ بههای بسیار کوتاه کوهنشینان گفته میشود. ۵ - اقوامی که نامشان از مختصات البسه آنان مشتق میشوددرباب سایر اقوامی که نامشان از مختصات البسه آنان مشتق میشود، باید به بربرهای صَنهاجه که آن را مُلَثِّمون مینامند، یعنی «کسانی که پوششی (ثام) برروی دهان خود دارند» و نیز به آنچه درباب بربرهای مَصْموده، مشهور به شُلوح گفته شده است توجه کرد. ۶ - فهرست منابع(۱) EF Gautier, Les siecles obscurs du Maghreb, Paris ۱۹۲۷, ۲۰۴-۲۱۱;. (۲) Ibn Khaldun, Histoire des Berberes ۲ , Ë , ۱۷۰, ۲۲۶;. ۳- WMar µ ais, Textes de Tanger; (۴) Melanges Gaudefroy- Demombynes , Cairo ۱۹۳۹. ۷ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «قبیله بتر»، شماره۴۷۰. |