سؤال و جوابسؤال و جواب آن است که متکلم آنچه را که بین دو کس واقع شده، در شعر بهصورت پرسش و پاسخ یا پیغام و جواب به لفظی بلیغ و با اسلوبی لطیف بیان کند، و تمام شعر مبتنی بر پرسش و پاسخ یا گفتوگو باشد. فهرست مندرجات۲ - توضیح ۲.۱ - مثالی از حافظ ۲.۲ - نمونهای از امیر معزی ۳ - آرایهها ۳.۱ - استفاده از برخی کلمات ۳.۱.۱ - مناظرهی خسرو با فرهاد ۳.۱.۲ - نمونهای از پروین اعتصامی ۳.۱.۳ - شاهدی از شیخ ابوسعید ابوالخیر ۳.۱.۴ - مثالی از گلستان سعدی ۳.۲ - اسلوب حکیم ۳.۳ - حسن تعلیل ۳.۴ - تشبیه تمثیل ۳.۵ - جناس تام ۴ - پانویس ۵ - منبع ۱ - سؤال و جوابسؤال و جواب آن است که متکلم آنچه را که بین دو کس واقع شده، در شعر بهصورت پرسش و پاسخ یا پیغام و جواب به لفظی بلیغ و با اسلوبی لطیف بیان کند، [۱]
زیباشناسی شعر فارسی، پاکرو، فاطمه؛ و کمالی اصل، شیوا؛ تهران، روزگار، ۱۳۸۳، چ اول، ص۹۲.
و تمام شعر مبتنی بر پرسش و پاسخ یا گفتوگو باشد. [۲]
بلاغت، محمدی، محمدحسین؛ تهران، زوار، ۱۳۸۷، چ اول، ص۱۷۴.
۲ - توضیحدر این نوع شعر معمولا، در مصرع یا بیت اول سؤال به میان میآید و در مصرع یا بیت دوم جواب آن داده میشود. این صنعت بهگونهای است که زمینههای ذهنی مخاطب را برمیانگیزد و شکلی از گفتوگو را ایجاد میکند و مخاطب را در جواب شعری و لذت هنری شعر بهرهمند میکند. نمونههای این صنعت از نخستین برهههای پیدایش ادبیات فارسی وجود دارد. مانند: "گفتوگوی زاغ سیاه و باز سفید" در دیوان عنصری و سؤال و جوابهای عاشقان و معشوقان، اشیاء و آدمها، آدمها با آفریدههای ذهنی؛ نمونههای موفق سؤال و جواب را در شعر حافظ، مولانا، نظامی و دیگر شاعران و نویسندگان بزرگ میتوان دید. [۳]
بدیع نو، محبتی، مهدی؛ تهران، سخن، ۱۳۸۰، چ اول، صص۸۵ و ۸۶.
۲.۱ - مثالی از حافظگفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود گفتم که بسی خط خطا بر تو کشیدند گفتا همه آن بود که بر لوح جبین بود ۲.۲ - نمونهای از امیر معزیپیام دادم نزدیک آن بت کشمیر ••• که زیر حلقهی زلفت دلم چراست اسیر جواب داد که دیوانه شد دل تو ز عشق ••• به ره نیارد دیوانه را مگر زنجیر پیام دادم کز بهر چیست گرد رخت ••• ز مشک و غالیه خطی کشیده حلقهپذیر جواب داد که خط من آیتی عجب است ••• که هیچ کس به جهان در، ندانش تفسیر [۴]
زیباشناسی شعر فارسی، پاکرو، فاطمه؛ و کمالی اصل، شیوا؛ تهران، روزگار، ۱۳۸۳، چ اول، ص۹۲.
۳ - آرایهها۳.۱ - استفاده از برخی کلماتدر سخن، کلماتی که بیانگر سؤال و جواب هستند، بهکار میرود؛ مثل: گفتم، گفتا. [۵]
عروسان سخن، اسفندیارپور، هوشمند؛ تهران، فردوس، ۱۳۸۴، چ اول، ص۲۴۰.
۳.۱.۱ - مناظرهی خسرو با فرهاد"مناظرهی خسرو با فرهاد" در مثنوی خسرو و شیرین نظامی گنجوی، نمونهای از این آرایه است: نخستین بار گفتمش کز کجایی ••• بگفت از دار ملک آشنایی ۳.۱.۲ - نمونهای از پروین اعتصامیمحتسب مستی به ره دیده و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست گفت مستی زان سبب افتان و خیزان میروی گفت جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست [۶]
عروسان سخن، اسفندیارپور، هوشمند؛ تهران، فردوس، ۱۳۸۴، چ اول، ص۲۴۲.
۳.۱.۳ - شاهدی از شیخ ابوسعید ابوالخیرگفتم: چشمم، گفت: به راهش میدار گفتم: جگرم، گفت: پر آهش میدار گفتم که: دلم، گفت چه داری در دل؟ گفتم: غم تو، گفت: نگاهش میدار؟ این آرایه که از آرایههای زیبای ادب فارسی است، اگر با لطافت و باریکبینی توأم باشد، مایهی انبساط خاطر و التذاذ روح شنونده میشود. ۳.۱.۴ - مثالی از گلستان سعدیشبانی با پدر گفت ای خردمند مرا تعلیم ده پیرانه یک پند بگفتا نیک مردی کن نه چندان که گردد خیره گرگ تیز دندان [۷]
عروسان سخن، اسفندیارپور، هوشمند؛ تهران، فردوس، ۱۳۸۴، چ اول، ص۲۴۳.
۳.۲ - اسلوب حکیمسؤال و جواب مرهون عوامل دیگری هم است؛ از جمله: اسلوب حکیم (به این معنا که گوینده، سخن یا پاسخ شنونده را بر معنی دیگر حمل کند؛ این تبدیل و تغییر را در اصطلاح اسلوب حکیم میگویند)، حسن تعلیل، تشبیه و جناس. [۸]
بدیع از دیدگاه زیباییشناختی، وحیدیان کامیار، تقی؛ تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، ۱۳۸۳، چ اول، صص۱۵۶ و ۱۵۷.
در همهی این موارد پاسخ باید بدیع، غیر منتظره و معمولا رندانه باشد. پس سؤال و جواب با زیبایی ترفندهای دیگر دلنشین میشود، از طرفی چون بهصورت پرسش و پاسخ است، زیبایش افزون میشود. سؤال و جواب، معمولا در قالب قصیده، غزل و رباعی است. نمونهای از سؤال و جواب از قصیدهی معزی که با التزام (تکرار) کلمهی «ماه» است، در آرایهی اسلوب حکیم به عنوان مثال ذکر میشود: گفتم: مرا سه بوسه ده ای ماه دلستان گفتا که: ماه بوسه کرا داد در جهان؟ گفتم: فروغ روی تو، افزون بود به شب گفتا: به شب فروغ دهد ماه آسمان گفتم: به یک مکانت نبینم به یک قرار گفتا: که مه قرار نگیرد به یک مکان گفتم: که از خط تو فغان است خلق را گفتا: خسوف ماه بود خلق را فغان [۹]
گوهرکده، قنبری، محبعلی؛ زنجان، ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸، ص۱۳۲.
در بیت اول مقصود گوینده از ماه، محبوب زیبارویی است؛ اما محبوب در پاسخ برخلاف نظر گوینده ماه آسمان را مطرح ساخته است. ۳.۳ - حسن تعلیلدر رباعی زیر از مولوی زیبایی در حسن تعلیل است: گفتم سخنت شکستهوش چون آید با آنکه همه چو در مکنون آید گفتا که به این دهان تنگی که مراست گر نشکنمش چگونه بیرون آید •••• ۳.۴ - تشبیه تمثیلگفتند که از برگ گلش خار دمید ••• وان حسن که دیدهای به انجام رسید گفتم که رخش چو نوبهارست به حسن ••• کس نزهت نوبهار بی سبزه ندید زیبایی سؤال و جواب در این ابیات به دلیل حسن تعلیل و تشبیه تمثیل است. ۳.۵ - جناس تامدر بیت زیر از مولوی جناس تام است که سؤال و جواب را زیباتر کرده است: [۱۰]
بدیع از دیدگاه زیباییشناختی، وحیدیان کامیار، تقی؛ تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، ۱۳۸۳، چ اول، صص۱۵۶ و ۱۵۷.
گر عاشق زار روی تو نیستمی ••• چندان به در سرای تو نیستمی گفتی که مایست بر درم، خیز و برو ••• ای دوست اگر نیستمی، نیستمی [۱۱]
بدیع از دیدگاه زیباییشناختی، وحیدیان کامیار، تقی؛ تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، ۱۳۸۳، چ اول، ص۱۵۷.
۴ - پانویس
۵ - منبعپژوهشکده باقرالعلوم. ردههای این صفحه : اصطلاحات ادبی | واژه شناسی
|