رضاشاهرضاخان فردی بیسواد و قلدر بود که در جوانی به قزاقخانه راه یافت و بانشان دادن قلدری از خود به مقامات بالاتر دست یافت. و در نهایت سلطنت را بدست گرفت در طول دوران ریاستش کشف حجاب از اعمال منفور وناشایست وی بود که اساسا در دینستیزی هم قلدری کرد در نهایت توسط همانهایی که بر سر کار آورده بودند به آفریقای جنوبی تبعید شد و در آنجا سکته کرد و مرد. فهرست مندرجات۲ - ورود رضاخان به قزاقخانه ۳ - نشان دادن استعدادها ۴ - ویژگیهای مهم رضاخان ۵ - روند قدرتگیری ۵.۱ - مقام سردار سپهی ۵.۲ - سرکوب نهضت جنگل ۵.۳ - نخست وزیری رضاخان ۵.۴ - فرماندهی کل قوا ۵.۵ - بدست گرفتن سلطنت ۶ - استبداد و دیکتاتوری ۷ - ستیز با روحانیان و نهادهای مذهبی ۸ - اهداف رضاشاه با حمله به مذهب ۹ - اوضاع اقتصادی ۱۰ - سقوط رضاشاه ۱۰.۱ - برنامهریزی انگلیس بر رضاشاه ۱۱ - سرانجام رضاشاه ۱۲ - پانویس ۱۳ - منبع ۱ - معرفی اجمالی«رضاخان میرپنج» بنیانگذار سلسله پهلوی «پهلوی» قبلاً اسم خانواده میرزا محمود خان، عضو وزارت پست و عنوان تلگرافی بانک شاهنشاهی بود که رضاخان از شباهت آن استفاده کرد و بر خود گذاشت. [۱]
مدنی، سید جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۷ش، چاپ پانزدهم، ج۱، ص۱۷۲.
در سال ۱۲۵۶ش. (۱۲۹۵ق.) در دهکده "آلاشت" از توابع "سواد کوه" در استان مازندران به دنیا آمد. [۲]
رستمی، فرهاد، پهلویها، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵.
او از یک خانواده نظامی ترکزبان و گمنام در مازندران بود. [۳]
آبراهامیان، یراوند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نی، ۱۳۸۴ش، چاپ سیزدهم، ص۱۴۷.
پدرش «داداش بیگ» به ایل «پالانی» منسوب بود. [۴]
مدنی، سید جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۷ش، چاپ پانزدهم، ج۱، ص۱۷۲.
زمانی که او طفل شیرخوارهای بود، پدر را از دست داد و همراه مادر از سواد کوه به تهران آمد.۲ - ورود رضاخان به قزاقخانهاو به تشویق داییاش "ابوالقاسم" و نیز به سبب سختی معیشت، حدود سال ۱۲۷۱-۱۲۷۲ یعنی در ۱۵ سالگی به قزاقخانه پیوست. [۵]
غنی، سیروس، ایران و غرب، ص۱۸۶.
اشرف پهلوی مدعی است که پدرش در سن ۱۶ سالگی وارد بریگاد قزاق شد و در سلک نظامیان در آمد. [۶]
پهلوی، اشرف، من و برادرم، تهران، علم، ۱۳۷۶ش، چاپ دوم، ص۳۴.
مهدی بامداد، ورود رضاخان را به خدمت قزاقخانه در سن ۲۲ سالگی ذکر میکند و معتقد است، وی قبل از این در فوج سواد کوه، مشغول کار شده بود. [۷]
مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، نشر ناشر، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۲.
۳ - نشان دادن استعدادهابه تدریج در سالهای بعد، همه او را سربازی شجاع میشمردند. فرماندهان عالیرتبه، یکی بعد از دیگری، وی را در لشکرکشیهای خود برای سرکوب شورشهای ایالات، همراه میبردند. [۸]
مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، نشر ناشر، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۱۸۸.
رضاخان تا یک سال قبل از کودتای «سوم حوت ۱۲۹۹» ـ که او را نخست به مقام سردار سپهی و سپس رئیسالوزرایی و سرانجام سلطنت رساند ـ افسر قزاق سادهای بیش نبود. [۹]
طلوعی، محمود، پدر وپسر، تهران، علم، ۱۳۸۰ش، چاپ هفتم، ص۳۱.
۴ - ویژگیهای مهم رضاخانعمدهترین ویژگی رضاخان قبل از رسیدن به سلطنت؛ هرزگی، قلدری و باجخواهی از خانههای فساد و قمارخانهها برای تامین هزینههای عیاشی یا ارضای شهوات بود. [۱۰]
رستمی، فرهاد، پهلویها، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵.
[۱۱]
رستمی، فرهاد، پهلویها، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۶، به نقل از: اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند ۷۹۸۷.
[۱۲]
اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند ۷۹۸۷
آنچه تمام منابع و حتی نزدیکان رضاخان به آن اذعان داشتهاند این است که میرپنج، سواد چندانی نداشت. محمدرضا پهلوی مینویسد: «... سختی و مشقت زندگی، از دست دادن پدر در دوران کودکی و نبودن وسیله باعث شد که رضاشاه در ابتدای عمر به مدرسه نرود و خواندن و نوشتن را نیاموزد.» [۱۳]
مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، نشر ناشر، ۱۳۶۲ش، ج۶، ص۱۶۲.
۵ - روند قدرتگیریشجاعت، بیباکی و صفات دیگرش باعث اقبال انگلیسیها به وی شد. استعمار کهن انگلیس در اواخر عمر قاجاریه، به دنبال تثبیت و حفظ منافع خودش در ایران بود. آنها تصمیم گرفتند با جلو انداختن رضاخان به اهداف خویش دست یابند. کودتای ۱۲۹۹ در واقع با همین هدف انجام شد. میرپنج با پشتیبانی افسران ژاندارمری و مشاوران نظامی انگلیس و ۳۰۰۰ نیرو در شب سوم اسفند ۱۲۹۹ به تهران رسید. ۵.۱ - مقام سردار سپهیاو ۶۰ تن از سیاستمداران سرشناس را دستگیر کرد و به احمدشاه (آخرین حاکم قاجاریه) اطمینان داد که کودتا برای نجات سلطنت از خطر انقلاب است؛ «برای کسب اطلاع در باره این کودتا به مقاله «کودتای ۱۲۹۹» مراجعه شود.»از این رو شاه، مقام سردار سپهی را به رضاخان داد. [۱۴]
آبراهامیان، یراوند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نی، ۱۳۸۴ش، چاپ سیزدهم، ج۱، ص۱۴۷.
سال ۱۳۰۰ سردار سپه، با کنار زدن «مسعودخان کیهان» وزارت جنگ را در اختیار گرفت.۵.۲ - سرکوب نهضت جنگلاو طی ۹ ماه بعد، قدرت خود را در ارتش مستحکم کرد. [۱۵]
آبراهامیان، یراوند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نی، ۱۳۸۴ش، چاپ سیزدهم، ج۱، ص۱۴۸.
«با سرکوب نهضت جنگل، موقعیت نظامی رضاخان مستحکم تر شد.» رضاخان در این زمان در سرکوب نهضت جنگل و قیام خیابانی شرکت کرد. سید جلالالدین مدنی مینویسد: «بعد از وزیر جنگ شدن سردار سپه، قزاقها حمله جدی را به شمال شروع کردند. قوای متفرق جنگل یا تسلیم میشدند و یا به قتل میرسیدند. میرزا کوچکخان در آخرین مبارزات که برای جمعآوری نفر به سوی خلخال میرفت، دچار برف و بوران شد و از پا درآمد و به این ترتیب نهضت جنگل به پایان رسید.» [۱۶]
مدنی، سید جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۷ش، چاپ پانزدهم، ج۱، ص۱۵۷.
۵.۳ - نخست وزیری رضاخانرضاخان به فرماندهی ارتش و وزارت جنگ، قانع نبود و از همان ابتدا کوشید که با استفاده از بازیهای سیاسی و ائتلافهای مقطعی، حمایت برخی از جناحهای سیاسی موجود را بهدست آورد. سرانجام وی پس از دوسال (۱۳۰۲) فرماندهی نظامی به نخستوزیری رسید. [۱۷]
مدنی، سید جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۷ش، چاپ پانزدهم، ج۱، ص۱۴۹.
۵.۴ - فرماندهی کل قوااوایل سال ۱۳۰۳ رضاخان آنقدر قدرتمند بود که بتواند لقب فرماندهی کل قوا را از مجلس بگیرد. در همین زمان، پیروان خیابانی ـ که خود را دشمنان استبداد مینامیدند و پس از قتل خیابانی طغیان کرده بودند ـ تقاضای برکناری وی را از فرماندهی کل قوا داشتند. ۵.۵ - بدست گرفتن سلطنترضاخان تصمیم گرفت، این شورش را شخصاً سرکوب کند و به همین ترتیب عمل کرد. [۱۸]
مدنی، سید جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۷ش، چاپ پانزدهم، ج۱، ص۱۵۹.
سرانجام در آذر ۱۳۰۴ از مجلس شورای ملی خواست تا برای خلع قاجار از سلطنت و واگذاری سلطنت به وی، تشکیل جلسه دهد. او در اردیبهشت سال بعد (۱۳۰۴) به عنوان شاهنشاه ایران تاجگذاری کرد. [۱۹]
مدنی، سید جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۷ش، چاپ پانزدهم، ج۱، ص۱۴۹.
[۲۰]
مدنی، سید جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۷ش، چاپ پانزدهم، ج۱، ص۱۵۰.
۶ - استبداد و دیکتاتوریرضاشاه، روحیه خشن و استبدادی داشت. او با اینکه در ابتدا سعی میکرد، این روحیه استبدادی را آشکار نسازد؛ اما پس از مدتی با تقویت بیش از اندازه ارتش، کنترل مجلس و از بین بردن نهادها و شخصیتهای مستقل، روحیه مستبدانه خویش را آشکار ساخت. ارتش او، ابزار سرکوب مخالفان و بسط قدرت شاهی بود. [۲۱]
جمعی از نویسندگان، انقلاب اسلامی ایران، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۵ش، چاپ سی وچهارم، ص۷۵.
او با اعمال دیکتاتوری تقریباً هر کاری که میخواست انجام میداد. نمایندگان مجلس با دخالت و انتخاب او به مجلس راه مییافتند. هنگامی که شاه، طرح یا لایحهای را مد نظر داشت تصویب میشد و زمانی که مخالف بود آن طرح یا لایحه رد میشد... [۲۲]
آبراهامیان، یراوند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نی، ۱۳۸۴ش، چاپ سیزدهم، ج۱، ص۱۷۲.
۷ - ستیز با روحانیان و نهادهای مذهبیرضاخان با حضور روحانیان در صحنههای سیاسی مخالف بود. بنابراین حضور آنها را در مجلس، بسیار کاهش داد؛ به گونهای که شمار آنان از ۲۴ نفر در مجلس پنجم به ۶ نفر در مجلس دهم رسید. [۲۳]
آبراهامیان، یراوند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نی، ۱۳۸۴ش، چاپ سیزدهم، ج۱، ص۱۷۵.
روحانیت در جامعه ایران، به عنوان یک نهاد مستقل غیردولتی، عاملی مهم در مهار استبداد دولتی محسوب میشد و رضاشاه نمیتوانست چنین نهاد قدرتمندی را حتی در بیرون از دولت هم تحمل کند. وی در ۲۷ دی ۱۳۱۴ش. با تاثیرپذیری از «کمال آتاتورک» در جشنی، همراه همسر و دخترانش شرکت کرد؛ در حالی که آنان حجاب نداشتند... او در آن مجلس، سخنرانی و همه را به کشف حجاب، تشویق کرد. از این پس، ظاهر شدن بانوان با روسری و چادر ممنوع شد. [۲۴]
رستمی، فرهاد، پهلویها، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۳۷.
علاوه بر این، رضاشاه، زنجیرزنی ماه محرم را غیرقانونی اعلام کرد و از صدور روادید برای زیارت مکه و مدینه و نجف و کربلا جلوگیری کرد. [۲۵]
آبراهامیان، یراوند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نی، ۱۳۸۴ش، چاپ سیزدهم، ج۱، ص۱۷۵.
۸ - اهداف رضاشاه با حمله به مذهب۱. نابودی تشیع و مراسم مذهبی محرم و عاشورا؛ ۲. نابودی هرگونه نهاد اجتماعی و مجرای همبستگی و ارتباط عمومی مستقل از دولت. [۲۶]
جمعی از نویسندگان، انقلاب اسلامی ایران، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۵ش، چاپ سی وچهارم، ص۷۸.
۹ - اوضاع اقتصادیایران در دوره رضاشاه به لحاظ اقتصادی، هیچگونه پیشرفتی نداشت. بخش عظیمی از درآمد کشور به مصرف ارتش و هزینههای نظامی میرسید. وضعیت کشاورزی، تغییر چندانی نکرد. صنعت دامداری نیز با اسکان عشایر رو به نابودی رفت. [۲۷]
جمعی از نویسندگان، انقلاب اسلامی ایران، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۵ش، چاپ سی وچهارم، ص۷۵.
رضاشاه برای کسب ثروت، تلاش فراوانی کرد. وی در زمان سلطنت، چنان ثروتی را جمع آوری کرد که ثروتمندترین مرد ایران شد. [۲۸]
آبراهامیان، یراوند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نی، ۱۳۸۴ش، چاپ سیزدهم، ج۱، ص۱۷۰.
شاید تنها کار مفید اقتصادی وی، ساخت راهآهن به طول ۱۶۰۰ کیلومتر باشد؛ [۲۹]
آبراهامیان، یراوند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نی، ۱۳۸۴ش، چاپ سیزدهم، ج۱، ص۱۸۱.
هر چند این برنامه اقتصادی در آن زمان با هدف کمک به انگلیسیها اجرا شد. «چرا که انگلیسیها از این طریق میخواستند به راحتی امکانات، اسلحه و تجهیزات خویش را از بندر عباس به تهران (برای مقابله با روسها) انتقال دهند.»۱۰ - سقوط رضاشاهبا اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ به دست نیروهای متفقین، مقدمات استعفای رضاخان فراهم شد. «اشغال ایران که به راحتی صورت گرفت، نشان از ضعف ارتشی داشت که رضا شاه بیشترین بودجه راصرف آن میکرد.» او در نیمه دوم سلطنتش و با قدرتگیری «هیتلر» به سمت آلمان متمایل شد. روابط ایران و آلمان در زمینههای تجاری و سیاسی گسترش یافت و این برای انگلیسیها ناگوار بود. این عامل و عوامل دیگر سبب شد، با ورود نیروهای متفقین به ایران، او از سلطنت، استعفا کند [۳۰]
فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۴ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۱۰۸.
و پسرش «محمدرضا» به قدرت برسد.روز ۵ شهریور ۱۳۲۰ نیروهای انگلیس و شوروی به سوی تهران حرکت کردند. در همین زمان رضاشاه استعفا کرد. [۳۱]
مدنی، سید جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۷ش، چاپ پانزدهم، ج۱، ص۲۶۳.
سرانجام او در سال ۱۳۲۰ به دست انگلیسیها از ایران تبعید و به «ژوهانسبورگ» در آفریقای جنوبی فرستاده شد.۱۰.۱ - برنامهریزی انگلیس بر رضاشاهبرنامه شاه مخلوع ـ که انگلیسیها برای او تنظیم کرده بودند ـ این بود که از طریق کرمان به بندرعباس برود و از آنجا با یک کشتی، عازم هندوستان شود. به رضاشاه گفته بودند که پس از مدتی اقامت در هندوستان به هر کجا که خودش مایل باشد، میتواند سفر کند. [۳۲]
طلوعی، محمود، پدر وپسر، تهران، علم، ۱۳۸۰ش، چاپ هفتم، ج۱، ص۱۰۴.
رضاشاه از تهران به اصفهان و سپس به کرمان و بندرعباس رفت. او از بندرعباس با یک کشتی تجاری عازم بمبئی شد؛ اما بر خلاف انتظار مسافران، کشتی به بمبئی نرفت و مسیر جزیره موریس را در پیش گرفت. [۳۳]
مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، نشر ناشر، ۱۳۶۲ش، ج۶، ص۶۱.
۱۱ - سرانجام رضاشاهسرانجام او به ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی فرستاده شد. چند سال بعد در ۴ مرداد ۱۳۲۳ در آنجا بر اثر سکته مرد. جنازهاش را به مصر بردند و حدود ۶ سال به صورت امانت در آنجا گذاشتند و سرانجام سال ۱۳۲۸ جسدش را به ایران آوردند و دفن کردند. [۳۴]
فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۴ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۱۱۴
۱۲ - پانویس
۱۳ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «رضاشاه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۷/۲۵. |