رابطه نفس و بدناز پیچیدهترین مباحثی که در علم النفس مطرح است مساله چگونگی رابطه نفس با بدن است. پیچدگی مساله از آنجا آغاز میشود که نفس موجودی است مجرد با ویژگیهای خاص خویش و بدن موجودی است مادی و جسمانی با ویژگیهایی که در همه مادیات وجود دارند. سخن در این است که چگونه بین موجود مجرد و موجود مادی پیوند و اتحاد حقیقی برقرار میشود؟ کسی که فی الجمله به تاریخ فلسفه در عصر قدیم و جدید آشنا باشد، میداند که تا چه اندازه همت فلاسفه- بخصوص فلاسفه جدید- صرف پیدا کردن نوع ارتباط نفس و بدن شده است و تا چه اندازه مکتبهای گوناگون به وجود آمده است... در توجیه این واقعیت، از دیر باز نظریاتی مطرح شده است که به عمده آنها اشاره میکنیم: ۱ - اقوال در رابطه نفس و بدن۱.۱ - نظریه منسوب به افلاطونروح ، جوهری است مجرد، قدیم و ازلی که پیش از تعلق به بدن، در عالم مثل و مجردات وجود داشته است. هنگامی که نطفه انسانی مراحل تحول خویش را طی میکند و به صورت بدن کامل انسانی ظاهر میشود، روح و نفس از مرتبه بالاتر و غیبی خویش تنزل میکند و به بدن تعلق میگیرد. این نظریه روح و بدن را دو جوهر منفصل و جدا و علاقه و ارتباط آنها را عرضی و اعتباری میداند. دیری نپایید که این نظریه به وسیله ارسطو شاگرد افلاطون ، رد شد. ۱.۲ - نظریه ارسطواو رابطه روح و بدن را از نوع علاقه صورت و ماده - که خود مبدع آن است –دانست، با این تفاوت که قوه عاقله چون مجرد است، صورتی با ماده است نه در ماده. در فلسفه ارسطو، از اینکه روح، جوهر قدیم و بالفعل است اثری نمییابیم. روح قدیم نیست، حادث است؛ در آغاز کار، قوه و استعداد محض است و هیچ گونه علم قبلی برایش حاصل نیست. همه معلومات و اطلاعات خود را در این جهان از قوه به فعل میرساند. در فلسفه ابن سینا نیز همین معنا با اندکی تفاوت منعکس است. [۱]
مجموعه آثار، شهید مطهری، "مقالات فلسفی"، ج۱۳، ص۳۱-۳۴، انتشارات صدرا، ۱۳۷۷.
۱.۳ - نظریه صدرالمتالهین شیرازیایشان در ابتدا انحاء تعلق را از قوی به ضعیف میشمارد. اول. تعلق ماهیت به وجود، که قویترین نوع تعلق است. و وجه شدت این تعلق آن است که ماهیت هم در ذهن و هم در خارج نیازمند وجود است و با صرف نظر از وجود، نه دارای تقرر ذهنی است و نه تحقق خارجی و عینی دارد. البته باید در نظر گرفت که این نوع از تعلق، تعلق شیء به شیء نیست. دوم. تعلق معلول به علت مفیضهاش: در این نوع یک شیء در وجود و هستی خویش عین تعلق به شیء دیگر است. سوم. تعلق از حیث تشخص و نوعیت: این نوع از تعلق بین عرض و موضوع آن محقق میشود؛ یعنی عرض هم در تشخص وجودی و هم در نوعیت خود نیازمند و متعلق به وجود و نوعیت موضوع جوهری خویش است. چهارم. تعلق صورت به ماده: شی وابسته، هم در حدوث و هم در بقای خویش نیازمند است به شیئ که به آن تعلق دارد. پنجم. تعلق نفس به بدن در نظر طرفداران حدوث نفس: شی در حدوث خود محتاج شیء دیگری است، هر چند در تداوم وجود و تشخص خود نیازی به آن ندارد. ششم. تعلق از جهت به دست آوردن کمالات ثانیه: در این قسم، که ضعیفترین انحای تعلق و نیاز است، شیء متعلق حدوثا و بقاء مستقل است، لیکن برای کسب پارهای از مزایا و فضایل وجودی، وابسته به شیء دیگری (متعلق به) میباشد. در نظر صدرالمتآلهین وابستگی نفس به بدن در آغاز پیدایش از قسم پنجم است ولی پس از این مرحله تعلق نفس از نوع ششم میگردد، یعنی نیاز نفس به بدن صرفا از جهت به دست آوردن پارهای کمالات نفسانی است که جز از راه تدبیر بدن حاصل نمیشود. [۲]
شرح جلد هشتم اسفار اربعه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲ ص۱۹۴_ ۲۰۳، قم، انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی۱۳۷۵.
نفس تا زمانی که در مرتبه طبیعت و احساس قرار دارد، برای ادراک محسوسات نیازمند آلات و قوای گوناگون است؛ برای هر نوع ادراکی به عضو ادراکی متناسب با آن توجه میکند و آن را به کار میگیرد و از این رهگذر به ادراک تامی دست مییابد؛ مثلا نفس برای درک شیء دیدنی به چشم توجه میکند و آن را به کار میگیرد تا از طریق قوه بینایی فعل دیدن را انجام دهد و همچنین برای شنیدن از قوه شنوایی کمک میگیرد و به همین قیاس در انجام سایر افعال از قوه متناسب با آن استفاده میکند. [۳]
الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعة، شیرازی، صدر الدین محمد، ج۸، ص۳۲۸، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۹۹.
۱.۴ - دیدگاه امام خمینیازجمله مباحث مهم در بحث نفس، مسئله رابطه نفس و بدن است مسائلی چون: معاد و هویت و وحدت شخصی نفس، بر این مسئله مبتنی است. امام خمینی رابطه نفس با بدن و تعلق نفس به بدن را از جهت طبیعی و در آغاز حدوث از نوع تعلق صورت با ماده میداند. [۴]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۱۴۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
امام خمینی حدوث نفس را مادی میشمارد که با حرکت جوهری بهتدریج از قوه به فعلیت و تجرد مثالی میرسد، تا آنجا که تمام آن قوه به فعلیت مبدل شده، مستقل میگردد و بدن را رها میکند. [۵]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۶۴-۶۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
از نظر امام خمینی رابطه نفس و بدن، تلازم ضروری است، یعنی نمیتوان آن دو را از هم منفک دانست و انعدام هر یک انعدام دیگری را در پی دارد از این روی علاقه نفس و بدن علاقه لزومیه ذاتیه است و محال است از همدیگر منفک باشند. [۶]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۱۳۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
در نگاه امام خمینی نسبت نفس و بدن، نسبت ماده و صورت است و هر دو به دیگری نیاز ضروری دارد و نمیتوان یکی را بدون دیگری محصل و موجود به وجود خارجی دانست. [۷]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۱۴۰-۱۴۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
یکی از نکاتی که امام خمینی درباره ارتباط نفس و بدن بهعنوان ضمیمه و یا الحاق ارائه کرده است این است که به گمان برخی افراد که دقایق مبحث نفس و بدن مطلع نیستند، نفس تابع بدن است، آنان خیال میکنند، نفس به تبعیت از بدن، دچار حالات مختلف میشود درحالیکه واقع امر بر خلاف این است. تحصیل و فعلیت ماده به صورت و فعلیت جسم به نفس است بنابراین باید بدن و جسم تابع نفس باشد، زیرا اصالت با صورت و فعلیت است نه ماده و قوه. [۸]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۲۵۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
امام خمینی رابطه نفس و بدن را رابطه تدبیری میداند که نفس برای رسیدن به کمالات لایق خود، بدن را تدبیر میکند [۹]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۴۶۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
اما چگونگی این رابطه مورد اختلاف است برخی آن را رابطه حلولی میدانند که نفس در بدن حلول کرده و برخی تعلق اضافی، در نظر امام خمینی این رابطه اتحادی است. [۱۰]
خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۴۰۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۲ - پانویس۳ - منبع• سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «رابطه نفس و بدن». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی. ردههای این صفحه : دیدگاه های فلسفی امام خمینی
|